این مقاله را به اشتراک بگذارید
اختصاصی «مد و مه»: سومین نشست از سلسله نشست های نقد آموت بعدازظهر روز گذشته (پنجشنبه ۵ اسفند) برگزار شد. این نشست، به بهانه انتشار رمان «شب آفتابی» نوشته نسرین ثامنی، ادبیات عامه پسند، با حضور «محمدرضا گودرزی» نویسنده و منتقد، «رسول یونان» شاعر، نویسنده و منتقد، «حمیدرضا امیدی سرور» نویسنده و منتقد و «میثم نبی» نویسنده و منتقد (به عنوان کارشناس مجری) مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این نشست قرار بود نسرین ثامنی نیز حضور داشته باشد، اما به این جلسه نرسید. همچنین این روز مصادف بود با روز تولد رسول یونان یکی از منتقدان حاضر در این نشست که با هدایایی از سوی ناشر از رسل یونان قدردانی شد.
درابتدای جلسه میثم نبی ضمن خوشامدگویی به حاضران و معرفی نویسندگان و منتقدان حاضر درجلسه، از «شب آفتابی» به عنوان هفتادمین اثر نسرین ثامنی یاد کرده و گفت در این نشست میکوشیم علاوه بر نقد این رمان به ادبیات عامهپسند نیز بپردازیم. تو سپس از منتقدان حاضر درجلسه خواست که توضیحانی درباره این نوع ادبیات ارائه کنند.
در ضرورت ادبیات عامهپسند
حمید رضا امیدی سرور گفت: ابتدا باید اشاره کنم اگر من برای نامیدن این نوع ادبیات از واژه عامهپسند استفاده میکنم به آن معنای منفی متداول نیست. این نوع ادبیات برای عامه مردم نوشته میشود، و متاسفانه صفت عامهپسندی در گذر زمان از یک بار منفی برخوردار شده و برای تحقیر این نوع آثار استفاده میشود. چنانکه درسالهای دور که این نوع آثار درقالب پاورقی منتشر میشدند و به پاورقی معروف بودند، صفت پاورقینویسی نیز به تدریج از باری منفی برخوردار شد که برای تحقیر این آثار بکار میرفت.
امیدی سرور افزود: همانطور که ادبیات جدی قابل نقد و بررسیست ادبیات عامه پسند را نیز می توان مورد بررسی و نقد قرار داد، اما باید دانست که از چه منظری به نقد این آثار نشست که دچارقضاوتهای غیر منصفانه نشویم. ما نمیتوانیم همانطور که مثلا «شازده احتجاب» را نقد میکنیم به نقد «شب آفتابی» نیز بنشنیم. در چنین حالتی میرسیم به یکسری ضعفها که در این آثار تکرار میشوند. درحالی که این آثار نکات مثبت و قابل نقد و بررسی خاص خود را دارند که اگر موضعگیری درستی نسبت به این آثار داشته باشیم و میتوان از این منظر به بررسی این آثار نشست.
ببیند از ادبیات عامهپسند نباید انتظاراتی داشت که نه توان بر آوردن آن را دارد و نه اصلا به چنین نیت و قصدی نوشته می شود. موضعگیریهای دفعی و نگاه تحقیرآمیزی که به این آثار وجود دارد، به دلیل همین عدم درک درست نسبت به موضعیست که باید به ادبیات عامه پسند داشته باشیم.
دور از انصاف است که گفته شود نباید به ادبیات عامه پسند نزدیک شد ؛ انگار که ایت مسئله باعث کسر شان است. این برخورد نادرست با ادبیات عامه پسند سابقه تاریخی هم دارد. در گذشته هم «صادق هدایت» می آید و نقدی بر کتاب «ناز» مستعان می نویسد و دست روی ضعفهای کتاب گذاشته و نویسنده اش را مسخره می کند. مستعان در آن دوره چهره شاخص جریان عامه پسند و هدایت شاخص ادبیات جدی است. مستعان از شهرت بسیار زیادی برخوردار است و مردم برای داستانهایش سرو دست میشکنند، در حالی که هدایت چهرهای ناشناخته است که مجبور است کتابهایش را در تیراژ پایین منتشر کرده و تازه همان ها را هم به دوستان نزدیکش هدیه کند. نوع برخورد او با اثر مستعان جوری ست که گویی خواسته با این نقد، تمامی شکست هایی که ادبیات جدی در ارتباط گرفتن با مخاطب داشته، با استهزای کار مستعان تلافی کند و انگار که هدایت از این که توده مردم به این داستانها علاقه نشان میدهند، رنج میبرد.
در حالیکه مخاطب کارهای هدایت نه عامه مردم که طیف نخبه جامعه هستند در واقع این مستعان است که دارد آثار مورد علاقه و در سطح عامه مردم را مینویسد. مطمعنا اگر در آن زمان مردم کارهای مستعان را نمی خواندند، به این معنا نبود که میآمدند سراغ آثار هدایت.
این باور نادرست الان هم وجود دارد بسیاری از روشنفکران و نویسندگان ادبیات جدی گمان می کنند عدم استقبال مردم از ادبیات جدی به دلیل حضور ادبیات عامه پسند است در حالی که اینطور نیست. این دو جریان، دو جریان متفاوت هستند و مخاطبان خاص خودشان را دارند. یعنی ما اگر همین امروز ادبیات عامه پسند را حذف کنیم، فردا مخاطبان ادبیات جدی بیشتر نمیشود. این دو عرصه از همدیگر کاملا تفکیک شده اند. امکان دارد کسی از ادبیات عامه پسند به ادبیات جدی برسد اما کسی از ادبیات جدی به ادبیات عامه پسند نمیرسد. امکان ندارد کسی که به سطح ارتباط با ادبیات جدی رسیده عقب گرد کند به طرف ادبیات عامهپسند. اگر واقع بینانه به ماجرا نگاه کنیم ادبیات عامه پسند حتی در خدمت ادبیات جدی قرار دارد و با بهوجود آوردن عادت مطالعه و گسترس کتابخوانی مخاطب تربیت می کند برای ادبیات جدی؛ البته این دیگر به ظرفیت خود خواننده بستگی دارد که آنقدر علاقه و دغدغه داشته باشد که پله به پله برسد به ادبیات جدی.
برعکس بسیاری از دوستان که میگویند نمیشود ادبیات عامهپسند را بررسی کرد معتقدم میتوان این نوع ادبیات را بررسی کرد و به نتایج ارزندهای هم رسید. یکی از راههای نقد ادبیات عامهپسند استفاده از رویکرد جریانشناسانه است و یا نقد و بررسی این آثار در مقاطع زمانی مختلف و تغییر و تحولاتی که درگذر زمان داشتهاند بهخصوص در حوزه مطالعات فرهنگی. چون این ادبیات برای عامه مردم نوشته می شود و به کلیشهها متکی است. کلیشه به این معنا که عناصر مضمونی، روایی و یا فرمی آنقدر در این نوع آثار تکرار میشوند که شکل کلیشههایی آشنا پیدا میکنند. علت این تکرار را هم باید در دوست داشتن مردم جستجو کرد. نویسنده رمان عامه پسند میخواهد برای سرگرمی مخاطب بنویسد و چون دوست دارد مخاطب بیشتری جذب کند، سراغ عناصر جذابی می رود که عامه مردم دوست دارند و استفاده از آنها پیشاپیش متضمن جذب مخاطب است.
بنابراین شما در هردوره با بررسی این آثار عامهپسند میتوان فهمید که چه چیزهایی مورد علاقه مردم بوده اند و دلالتهای فرهنگی آن میتواند رهیافتی برای شناسایی مردم آن روزگار از منظر هایی خاص باشد.
شما را به شعر «فروغ فرخزاد» ارجاع میدهم زمانی که میخواهد از دوره خودش حرف بزند میگوید: «چقدر سینمای فردین خوب است». چرا به سینمای فردین اشاره می کند؟ حال آن که در آن دوره معدود فیلمهای خوبی هم ساخته شده، «خشت و آینه» ابراهیم گلستان هم هست که سینمای بهتری بوده است. پاسخ را باید در این موضوع دید که سینمای فردین در آن دوره نشان دهنده روح زمانه خودش است و ذوق مردم، علایق و نیازهای اجتماعی و حتی روانیشان را نمایش می دهد.
از این منظر اگر ادبیات جدی به نوعی دارد حرف زمانه خود را می زند، ادبیات عامهپسند هم آگاهانه یا ناخود آگاه منعکس کننده زمانه خود است. شما وقتی آثار «حسینقلی مستعان» (که در فاصله زمانی دهه بیست و سی و حتی چهل نوشته شده اند) با آثار «م. مودب پور» (که در حال حاضر از نویسندگان برجسته عامه پسند است) مورد بررسی قرار دهید، متوجه می شوید سوژههای مورد استفاده آنها خط و ربط زیادی با مسائل دوره خودشان دارد. مثلا در کارهای مستعان به طور غیرمستقیم سبک زندگی غربی به مردم ایران معرفی می شود و به نوعی در روزگاری که ایران با شتاب دارد به سمت مظاهر فرهنگ و زندگی غربی حرکت میکند، این آثار نیز به نوع جریان تجدد را در سطح زندگی عامه مردم وارد زندگی آنها میکند مستعان در سال ۱۳۲۰ مجله ای منتشر می کند به اسم «راهنمای زندگی» که عمده مقالاتش هم به قلم او نوشته میشد، داستانهایی به صورت ضمیمه این مجله به مخاطبان ارائه می شد که سمت و سوی حرکت همه آنها به همین جهت است، البته نمیخواهم بگویم که مستعان قصد غرض خاصی در این زمینه داشته، بلکه این جریان او متاثر از بده بستانی است که میان نویسندهی داستان های عامهپسند با نیازها و علاقه مردم در روزگار خود صورت میگیرد.
از طرف دیگر در کارهای «م. مودب پور» و یا نویسندگان دیگر عامه پسند این سال ها می بینیم بحث ایدز، دختران فراری و … مورد توجه قرار گرفته است که از مسائلو معضلات امروز جامعهاست. بنابراین میبینیم ادبیات عامه پسند هم دوشادوش ادبیات جدی، مباحث روز را دل خود جای داده و ما می توانیم از دریچه آثار عامه پسند، جامعه را بشناسیم. ببینید من بحث کیفی نمیکنم که این مسائل به چه میزان ارزش ادبی و هنری در این آثار مورد استفاده قرار گرفته اند، اما به هرحال به عنوان یک واقعیت در آنها وجود دارند و در عرصه مطالعات فرهنگی هم این بحث کیفیت ادبی و هنری چندان مطرح نیست.
سپس میثم نبی از محمد رضا گودرزی خواست که دیدگاهها و نظرات خود در باره ادبیات عامه پسند و رمان شب آفتابی صحبت کند.
محمدرضا گودرزی: نویسندگان، خوانندگان خود را تعیین کنند
گودرزی در ابتدای سخنان خود گفت: معتقدم در حوزه فرهنگ و ادبیات، موضوعی وجود ندارد که قابل بررسی نباشد، پس از این منظر که ادبیات عامه پسند در خور توجه و بررسیست با آقای امیدی سرور موافقم، نکته مهم این است که فقط نحوه بررسی آثار ادبی در ایران گویا هنوز جا نیفتاده است. نه تنها آثار عامه پسند که روشمندی در نقد آثار جدی هم کمتر به چشم می آید. معمولا افراد با دیدگاه فردی و روش های شهودی، نقد می نویسند و وقتی عرصه تئوری پیش می آید، براندازانه به موضوعات نگاه می کنند. تا زمانی که روشمندی و انسجام نداشته باشیم، یک سری مسائل سلیقه ای را مطرح می کنیم. وقتی فرهنگ گفتگو را جدی بگیریم، همان اندازه می توانیم به ادبیات عامه پسند به عنوان یک گونه که در جامعه خواننده دارد، بحث کنیم که ادبیات نوع دیگری. مهم این است که بر چه مبنا و بر چه روشمندی جلو برویم. در بحث مطالعات فرهنگی، هر متن ادبی یک دلالت فرهنگی دارد در نتیجه در اثر بررسی آن می توانیم یک وجه جامعه و بازتاب فرهنگ را در آن ببینیم. از این منظر شب آفتابی نسرین ثامنی و یا آثار دیگر نویسندگان ادبیات عامه پسند بسیار مهمتر از بوف کور محسوب می شوند.. به خاطر این که بازتاب فرهنگ، آداب و یک سری گرایش های عمومی تر جامعه را منعکس می کنند. متخصصان مطالعات فرهنگی بررسی می کنند که این جامعه در آن مقطع چه گرایش هایی مطلوب بوده است.
هیچ متن غیرسیاسی نداریم در نتیجه کار خانم «نسرین ثامنی» یا «فهیمه رحیمی» هم رمانی است که به نوعی به سیاست مربوط می شود که از نظر من تایید ِ گفتمان غالب است. موضع گرفتن سفت و سخت و منفی در برابر ادبیات عامه پسند، کار را خراب تر می کند و بررسی ادبیات جدی را به انحراف می کشاند. به هرحال ما در جامعه ای زندگی می کنیم که تعداد بسیار زیادی از مردم به جای این که «صادق هدایت» یا «هوشنگ گلشیری» بخوانند، فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی می خوانند. ما در این جامعه زندگی می کنیم پس خواه ناخواه اگر این مخاطب ها را می خواهیم داشته باشیم، باید به این افراد توجه کنیم.
هیچ هنرمندی وجود ندارد که دغدغه مخاطب نداشته باشد. وقتی ما به عنوان نویسنده، متنی را می نویسیم به طور تلویحی ، مخاطبی را در ذهن مان متصور هستیم. خود ِ آن متن هم گویای مخاطبانش هست. اگر نحوه برخورد با نثر، طرح یا عناصر دیگر داستان در کتاب اگر پیچیده باشد، مخاطبان خاص تر پیدا می کند و هرچه ساده تر باشد، مخاطبان تلویحی اش گسترده تر می شود. پس هم خوانندگان، نویسندگان خود را تعیین می کنند و هم نویسندگان، خوانندگان خود را تعیین می کنند.
من به روش ساختارگرایی، آثار عامه پسند را بررسی کردم تا ببینم عناصر تکرار شونده در این نوع ادبیات کدام ها هستند. در این شیوه با پیدا کردن عناصر تکرارشونده می توان به عناصر ثابت رسید. من ۲۳ کارکرد یا خویشکاری را در ادبیات عامه پسند پیدا کردم که با این کارکردها می توان ۲۰ هزار اثر عامه پسند نوشت.
هیچ پدیده ای یک علت ندارد و هرچقدر سعی کنیم بگوییم یک علت دارد، خواه ناخواه موضوع را تقلیل داده ایم. نقد ادبی در ایران به گونه ای رواج پیدا کرده که باید انگار فقط ادبیات جدی نقد شود. این نقص، نقص نقد ادبی ماست که روشمند نیست و از سویی هم خوانندگان آثار عامه پسند علاقه ای به نقد این نوع آثار ندارند. این کتاب ها چه شما بگویید بد هستند یا خوب، تیراژ خودشان را دارند. در مرحله بعد مطبوعات ما هم نقش دارند. شما اگر نقدی روی آثار «نسرین ثامنی» یا «فهیمه رحیمی» بنویسید کدام روزنامه یا مجله استقبال می کند و چگونه؟ عوامل مختلفی باعث می شوند در حوزه نظری به موضوع ادبیات عامه پسند پرداخته نشود.
باید نوع تفکرمان را کمی تغییر بدهیم که یا این یا آن. باید عادت کنیم بگوییم هم این و هم آن. این ها می توانند با تمام شاخصه هایی که دارند، در کنار هم همزیستی داشته باشند. برای رفتن به مدرسه باید دوره ابتدایی را گذراند و برای رفتن به دبیرستان، باید دوره مدرسه را طی کرد. نمی توان گفت مسایلی که در دوره ابتدایی و دبیرستان مطرح می شوند مزخرف است و باید یک دفعه به دوره دبرستان رفت. مراحل را باید پایه ای گذراند.
نمی توان گفت از نظر ارزش ادبی و فرهنگی، ادبیات عامه پسند و ادبیات جدی یکسان هستند اما این به معنای نفی آن یکی نیست که در برابر انتشار آثار عامه پسند گارد بگیریم که مثلا مانع ادبیات جدی است. هر کدام وظیفه خودشان را انجام می دهند. «اورسن ولز» در سینما هم آثار جدی دارد و هم آثار عامه پسند. خودش معتقد است اگر آثار عامه پسند نمی ساخت، نمی توانست «همشهری کین» را بسازد.
چاپ آثار عامه پسند در چرخه نشر، سودآور است و هر کتابی چون یک کالاست و هر کتابی عرضه و تقاضایی را دنبال می کند. چاپ آثار عامه پسند راه را برای انتشار آثار جدی هموار می کند.
وقوع حادثه چشمگیر مثل عشقی پرشور اما آمیخته با سوءتفاهم و برخورد با موانع یا مرگ مشکوک، تحریک احساسات خواننده و جلب ترحم و ایجاد دلسوزی برای شخصیت اصلی و علاقمند کردنش به رخدادهای زندگی، پرداختن به موضوعات عاطفی و توجه به نیازهای جوانان، تقسیم بندی شخصیت ها به خوب و بد و بزرگ نمایی شخصیت های منفی، ایجاد معما، ایجاد حال و هوا با توصیف های غمبار، روایت دانای کل، پذیرش گفتمان غالب فرهنگی و تایید موقعیت وضعیت موجود، تایید تقابل های فقر-ثروت، بد – خوب و ملموس کردن رخدادهای رمان، استفاده از روانشناسی عامیانه و همه فهم، جانبداری از جوان ها در مشکلاتی که با خانواده ها دارند، انتخاب پایان خوش و … از جمله شاخصه های رمان های عامه پسند است.
پس از محمد رضا گودرزی نوبت به رسول یونان رسید که به طرح دیدگاههای خود در رابطه با ادبیات عامهپسند بپردازد.
رسول یونان: اگر شاعران و نویسندگان عامه پسند نبودند ما همین ۲۰۰۰ مخاطب جدی را نداشتیم!
یونان در ابتدای سخنان خود گفت: ادبیات عامه پسند رکن و پایه ادبیات دیگر است. همین طور موسیقی عامه پسند، رکن و پایه موسیقی دیگر است. همین طور سینما. با دقت در خوانندگان ادبیات عامه پسند می توان به میزان سنی آن ها دست یافت. یک خواننده هفده و هیجده ساله نمی تواند از اول از «اتاق شماره ۶» آنتوان چخوف شروع کند یا از رمان های جدی دیگر. بعضی رمان ها سن دارند. فکر نکنم در مملکت ۷۰ میلیونی ما ۱۰۰ نفر رمان «جاده فلاندر» کلود سیمون را خوانده باشند. گاهی وقت ها رمان های عامه پسند از حرکت های اجتماعی و نیازهای جامعه نشات می گیرند. بعضی نیازها در سطح حرکت می کنند. رمان عامه پسند ما هم در سطح حرکت می کند. همین طور برعکس. بعضی جامعه ها داستان ساز هستند. جوامع آمریکای لاتین داستان ساز هستند. جوامع ما بیشتر خاطره ساز است.
به نظر من بعضی وقت ها دوستان می آیند و عینک زرد میزنند و به رمان های عامهپسند نگاه می کنند. این حرکت غیرمنصفانه است. ما باید تمام ژانرهای ادبی را در ژانر منحصر به فرد خودشان بررسی کنیم. خانم «باربارا کاتلن» وقتی مُرد، خبر ِ اول روزنامه ها و خبرگزاری های جهان شد با ۸۰۰ رمانش. بعضی اوقات نویسنده های عامه پسند رفتار بشدت حرفه ای دارند و نویسنده هستند اما بعضی وقت ها ما نویسنده هایی داریم که تمام زندگی شان می شود ۸۰ یا نهایت ۲۰۰ صفحه. این ها باید حتی در گروه نویسندگان جدی و نخبه قسم بخورند ما نویسنده ایم تا پذیرفته شوند.
نویسنده های عامه پسند در ایران کتابخوان تربیت کرده اند. آن هایی که سن شان بالاست می دانند روزنامه کیهان و اطلاعات با پاورقی هایشان فروش کردند. زمانی کتاب های تاریخی در ایران خواننده جدی داشتند. آقای «حمزه سرداور» نمونه بارز این نویسنده هاست که به تاریخ و رمان تاریخی دست زد.
باید با احترام از نویسنده های عامه پسند در ایران یاد کنیم. هنوز مثل آقای «امیر عشیری» در ایران پلیسی نویس نداریم. باید پای صحبت این مرد نشست تا به شما بگوید ایراد فیلم های پلیسی ایران و جهان از نظر کارشناسی چه مشکلاتی دارند.
ما متاسفانه ۲۰ سال مان است یا ۳۰ سال مان و نظریه ادبی «تری ایگلتون» را خوانده ایم و آن وقت می آییم و با این نوع نگاه، به رمان عامه پسند نگاه می کنیم. به نظر من اصلا این حرکت درست نیست. اگر شاعران و نویسندگان عامه پسند نبودند ما همین ۲۰۰۰ مخاطب جدی را نداشتیم.
من خودم را می گویم، من با خواندن «آخرین طناب» نوشته امیر عشیری، کتابخوانی را یاد گرفتم. اولین کتاب شعری که به دستم رسید شعرهای «پابلو نرودا» بود اما اعتراف می کنم معنی اش را نمی فهمیدم. رفتم «گلپونه ها»ی هما میرافشار را خواندم. خوشم آمد و با شعر آشنا شدم و نم نم حرت کردم و جلو آمدم.
می آیند می گویند ادبیات عامه پسند، سطح ادبیات ما را پایین آورده است. می آیند می گویند توقع مشتری را پایین می آورند. دعوا که نداریم، خب شما بیایید و سطح توقع مشتری را بالا ببرید. شما سطح ادبیات را بالا بکشید. آیا می خواهید با چاپ ۱۰۰۰ نسخه کتابی که به زعم خودتان هنری است و ۱۰۰ نسخه اش را مفت بخشیده اید و ۹۰۰ تایش زیر پله خانه پدرخانم تان هست، این کار را بکنید؟ من می شناسم چنین شاعران و نویسندگانی را.
قصد ندارم این دو ژانر را با هم قاطی کنم فقط دوست دارم نگاه زرد را از چشم مان برداریم و به ادبیات عامه پسند به چشم یک ادبیات خوب و جدی و برتر نگاه کنیم. چه بسا نبودن ِ یکی، منجر به نبودن دیگری است ولی اولویت در این ها ادبیات عامه پسند است.
اگر ادبیات عامه پسند نباشد، کتاب جدی محکوم به فناست. بعضی وقت ها خلق ادبیات عامه پسند را نویسندگان جدی رقم می زنند.
یک سرباز استرالیایی یکبار به جنگ رفت. خیلی زود برگشت. مادرش گفت «چرا برگشتی؟» گفت «شمشیر من کوتاه بود و شمشیر آن ها بلند.» گفت «تو باید یک پایت را یک قدم جلو برمی داشتی تا شمشیر تو هم به آن ها برسد.»
بعضی وقت ها خواننده ما می آید و آن خواسته ها، دریافت ها، رویاها و آرزوهایش را در کتاب های نوینسدگان جدی نمی بیند. اتهام نویسندگان ادبیات جدی (مخصوصا در ایران) این است که آثار این ها آیینه رفتارهای جمعی و اجتماعی نیست. بیشتر آیینه دانش خواهی آن هاست. دانش خواهی در روان شناسی ضربه می زند. طرف می خواهد داستان بنویسد ده بار اسم «میشل فوکو» را برای من تکرار می کند. ده بار نام «دریدا» را می گوید. دریافت های خود از کتاب ها را با پنجره بسیار محدود از بیرون می نویسند. این دریافت فردی است و در پیشخوان کتابفروشی ها جای نمی گیرد چون مردم اگر به آرزوها و شادی هایشان و رویاهایشان نرسند، خواه ناخواه دست به انتخاب می زنند و گاهی اوقات دست به انتخاب راحت ترین ها می زنند.
نویسندگان عامه پسند آدم های بسیاری به این دنیا اضافه کردند که شاید نویسندگان جدی خیلی کم این کار را کردند. نویسندگان عامه پسند دست به خلق این قهرمانان می زنند که مردم دوست شان دارند. به همین دلیل هم بیشتر مورد استقبال واقع می شوند. به قول «دریدا» اگر دنیا کافی بود که ادبیات به وجد نمی آمد.
بحث درباره ماندگاری اثری نشانه عقب ماندگی یک جامعه است. یک اثر یک اثر است و باید خلق شود تا بعد معلوم شود ماندگار می شود یا نه.
حمیدرضا امیدی سرور: می توان رمان عامه پسند خوب هم نوشت
در ادامه این نشست امیدی سرور درباره اهمیت و تاثیر گذاری ادبیات عامه پسند گفت: ادبیات عامه پسند، ادبیاتی تاثیرگذار است و دامنه این تاثیر هم در عامه مردم است و نه طیف نخبه جامعه.. تیراژ ادبیات عامه پسند قابل مقایسه با ادبیات جدی نیست، چه در گذشته و چه در امروز. در سالهایی ادبیات عامهپسند در قالب پاورقی در نشریات منتشر می شد، انتشار پاورقی «آفت» مستعان شش سال هر هفته در «تهران مصور» ادامه یافت و حتی روایت است برخی از خوانندگان آن وقتی شماره جدید را می خریدند صبر نمیکردند به خانه برسند، بلکه همانجا کنار دکه روزنامهفروشی شروع می کردند به خواندن. چند سال قبل در مجله زنان ویژه نامهای در مورد فهیمه رحیمی منشر شده بود. از ناشر آثار «فهیمه رحیمی» پرسیده بودند که در هرنوبت از انتشار کتابهای فهیمه رحیمی، تیراژ چقدر است و بر چه اساسی تعیین می شود؟ ناشر جواب داده بود «هرچقدر کاغذ داشته باشیم!»
درهمین کتابهای خانم رحیمی نگاه کردم و دیدم که ننوشته بودند مثلا چاپ دهم، نوشته بودند چاپ مکرر! و این خود نشان می دهد که این کتابها چقدر زیاد چاپ شده و به همین نسبت هم بر جامعه تاثیر می گذارد.
مثم نبی از امیدی سرور پرسید به نظر شما انبوه بودن مخاطب نشانه عامهپسندی اثر محسوب می شود؟
امیدی سرور جواب داد: بدیهی ست که نه! می توان یک اثر جدی را به گونه ای نوشت که مخاطب انبوه هم داشته باشد. در ادبیات ایران می توان از «چراغ ها را من خاموش می کنم» خانم زویا پیرزاد اسم برد و در آمریکا از رمان «ناطور دشت» سلینجر. آثار عامه پسند عادت مطالعه را به وجود می آورند. خواننده با کتاب انس می گیرد و پله پله به طرف ادبیات جدی کشیده می شود.
ما می توانیم رمان عامه پسند خوب هم بنویسیم. در سینما هم فیلم تجاری خوب و خوش ساخت هم داریم. با چنین کاری میتوان سلیقه مخاطب را ارتقا بخشید و او را برای خواندن ادبیات جدی آماده کرد.
به نظر من مشکل نفس ادبیات عامهپسند نیست، بلکه این است که ادبیات عامهپسند ما مدام در حال درجا زدن است. به جای تحقیر ادبیات عامه پسند باید شرایطی را بهوجود بیاوریم تا رشد کند، و این رشد هم میتواند حاصل نقد و بررسی این ادبیات باشد، باید این طیف نویسندگان را به صحنه آورد تا ضرورت پیشرفت و نوشتن آثار بهتر را احساس کنند. در این صورت این مسیر رسیدن به ادبیات جدی کوتاهتر خواهد شد.
رویکرد حرفهای در حوزه نشر هم می تواند به این رشد کمک کند. ما چهار دسته ناشر داریم، یکدسته اصلا کاری به این نوع آثار ندارند، انتشار آنها را کسر شأن می دانند. یکدسته با رویکردی کاسبکارانه فقط همین عامهپسندها را چاپ میکنند کاری هم ندارند چه کیفیتی دارند.
یک عده هم ادبیات جدی را چاپ میکنند و هم عامه پسند را، از سود انتشار ادبیات عامه پسند برای انتشار اثار جدی استفاده می کنند. اما ترجیح می دهند که صدای آن را در نیاورند، بنابراین به دلیل اینکه از فروش آثار عامه پسند اطمینان دارند روی آنها هم تبلیغ نمیکنند.
اما هستند ناشرانی که مثل دسته اخیر هر دو گونه را منتشر میکنند، با این تفاوت که روی همه محصولات خود مانور میدهند. نمونهاش همین نشر آموت. زیرا ناشری است که اگر یک کتاب عامه پسند منتشر می کند، چند کتاب جدی هم منتشر می کند. روی هر دو نوع کتاب هم تبلیغ می کند. مثلا همین جلسه نقد را در نظر بگیرید. بندرت ناشری پیدا می شود که بیاید رمان عامه پسندی را که خودش منتشر کرده، نقد کند. تبلیغ کند. کیفیت چاپ «شب آفتابی» نسرین ثامنی را لطفا با کیفیت چاپ بقیه رمان های عامه پسند ناشران دیگر مقایسه کنید. کتاب های عامه پسند اغلب روی کاغذهای نامرغوب چاپ می شوند. پر از غلط هستند، ویرایش نشده اند، در خفا منتشر می شوند و به فروش می روند، روی جلد گل و بلبل دارند اما از این ضعف ها در چند رمان عامه پسند منتشر شده در نشر آموت خبری نیست. در مجموع اینکه میبینیم به لحاظ اقتصادی هم آثار عامهپسند میتوانند در خدمت ادبیات جدی باشند.
ما در آثار عامه پسند نباید به دنبال ماندگاری باشیم. مخاطب این نوع آثار تنها به دنبال پیگیری روند روزانه زندگی خود است و دوست دارد با خواندن رمان عامه پسند، سرگرم شود.
در پایان جلسه روز تولد رسول یونان با اهدای هدایایی به او گرامیداشته شد.
لازم به یاد آوریست که عکسهای این جلسه کار معصومه چاووشی است.
1 Comment
فدایی
حرف هاشان به دل نشست. درست گفته اند. باری، نه هر نویسنده ای برشت از کار در می آید. با این حال تا حدی به نظر می رسد که ثامنی از یک دفاع عالی برخوردار شده است، حال آن که این دفاع مورد نیاز او نیست یا نباید باشد.