این مقاله را به اشتراک بگذارید
“کاغذهای سوخته” نوشتهی الاهه دهنوی مجموعه نه داستان کوتاه است که به شیوهی سیال ذهن روایت شدهاند. داستانهایی مضمونگرا که اغلب بر ستم پنهان یا آشکاری که بر زنان در فضای خانه و خانواده روا داشته میشود، پرداخته و تاکید دارند. زنانی از طیف ها ی مختلف که در این داستانها در نقشهایی همچون: خواهر، دختری کوچک، دختری نوجوان ، مادر، زنی تحصیلکرده دیدهمیشوند. اما با این حال نوع نگاه نویسنده به گونهای نیست که تنها زنان را به عنوان مخاطبان داستانها مورد توجه قرار بدهد، در واقع او درباره زنان مینویسد، اما مخاطبان کتاب می تواند طیف گستردهتری را در بر بگیرند.
نثر الاهه دهنوی در این داستان ها روان و شیرین است؛ کلمات به درستی و حساب شده در جای خود نشستهاند و نویسنده با بیانی موجز داستانهایی را پیش روی ما گذاشته که در هیچیک از آنها نمیتوان شاهد نشانههایی از پرگویی و تاکید نویسنده بر روی نکاتی بیهوده بود که کارکردی در داستانها ندارند. در عین حال اما جزئینگریهای دهنوی در برخی از داستانهای این مجموعه نیز زیبا و گاه شگفتآورند.
اغلب داستانهای «کاغذهای سوخته» شرح گوشهای از زندگی شخصیتهاییست که به لایههای پایینی از طبقه متوسط در شهرهای کوچک تعلق دارند. روایت داستانها غیرخطی و بین گذشته و حال در نوسان است. یکی از بنمایههایی که در بیشتر داستانهای این کتاب میتوان مشاهده کرد، تاکید به ایده ” مرگ” است که به عنوان عنصری تکرار شونده و به اشکال مختلف در بسیاری از این داستانها بازتاب پیدا میکند، گاه در قالب یک اتفاق مثل مرگهای نابهنگام و گاه به عنوان یک زوال یا مرگ یک رابطه یا یک حس.
اولین داستان کتاب به نام «جنگ و سکوت» از غیرت و تعصب میگوید. دختری عصیانگر که نمیخواهد تن به ازدواج اجباری بدهد، خانه را رها و به دنبال پسری که عاشقش است راهی میشود. اما پسر شرایط دشوار دختر را درک نمیکند و هنوز درگیر حساب وک تاب و برنامه ریزی برای آینده است. دختر جانش را میبازد. پسر می ماند و با منطق پیش می رود.
در داستان «سهم او» دو زن با یک شوهر در یک خانهای مشترک زندگی میکنند. نوعی همزیستی مسالمتآمیز در میانشان وجود دارد که در آن، همه با سکوت و دروغ و تقسیم منافع زندگی میکنند و دراین بین فقط بچهها هستند که بیخبر از تمام حقایق، کودکی می کنند. داستان سهم او از بهترین داستان های مجموعه است.
در داستان «خاکستر سرد» راوی رو به زوال بودن یک رابطه را آرام و بی اغراق تعریف می کند.
داستان «در ساقهی بابونههای بیابانی» احساس اطرافیان و بهخصوص مادر پسر نوزده ساله ای که در جنگ کشته شده را نشان میدهد. داستانی کهبه نظر میتوان آن را در زمره داستانهای ضد جنگ به حساب آورد.
داستان «میان سایهها»، داستانی بسیار قوی و تاثیرگذار است که کمترکسی جرات و توان نگارش اثری چنین تلخ را دارد. دختر بچهای که آخرین فرزند خانواده است مادر بیمارش را از دست میدهد. بچه را با جنازه مادر، در اتاق در بسته برای آخرین خداحافظی تنها میگذارند. چنین موقعیتی لحظاتی تکان دهنده و مملو از اضطراب، ترس و تنهایی برای دخترک به همراه داردکه با ورود برادر بزرگتر تعدیل می شود.
داستان «دفترچهی یادداشت» پرده از راز مرگ دختر نوجوانی بر میدارد. شیرین دختری دبیرستانی است که به مقتضیات سنش بی محابا و بی قید رفتار میکند. پدر، این بی قیدی و رهایی اندک را هم بر نمیتابد و… این داستان سه راوی دارد: دوست شیرین، مادرش و پدرش . انتخاب سه راوی برای چنین داستانی که به نوعی ماهیت پلیسی و جنایی هم دارد انتخاب خیلی جالبی است.
در داستان آخر به نام «برایم لالایی بخوان» که احتمالا دچار سانسور شده است، حکایت زنیست باردار که همسری در گیر فعالیت های سیاسی دارد و از این سبب با با ترس هایش تنها می ماند.
خانم دهنوی مضامینی تلخ را برای داستانهای خود انتخاب کرده است و تلخیهایی که تاب آورده و از کنار آنها به سادگی نگذشته و داستانی خوش ساخت و تازه با زبانی شیوا را پیش روی ما گذاشته است. سبک کار دهنوی در این کتاب به نظر مبتنی بر تجرد داستانی است. تجرد یک مضمون تراژیک، بدون در نظر گرفتن محیط و فضایی که موجب این تراژدی می شود، به همین واسطه شاید جای خالی توجه به مسائل اجتماعی و تاثیرش بر آن مضمون حس می شود. هر چند انتخاب درون مایههایی که فی نفسه مضمون اجتماعی دارند خود بازگو کننده حساسیت نویسنده نسبت به مسائل اجتماعی است ولی فضای تلخ و سیاه روایت، چنان سایه ای بر ذهن مخاطب می افکند که مجالی برای درک دیالکتیکی باقی نمی گذارد.
3 نظر
mehran
با تشکر از این سایت و همچنین منتقد محترم که نگاهی دقیق و بی طرفانه داشته است. فقط یک جایی هست که به “تجرد” در داستان اشاره فرموده اند که به نظرم یک نظر تجویزی است که دیده ام در بعضی مقاله ها در این باره به شکایت از داستان ها می پردازند. که به نظرم اگر کمی بیشتر توضیح دهید بهتر است.
فریبا منتظرظهور
دوست گرامی، با تشکر از نظر شما
سبک داستان نویسی یک نویسنده و نوع نقد یک مخاطب مبتنی بر فلسفه حاکم بر اندیشه ی هر کدام است.
از نظر من مجرد کردن فضای داستانی و حذف کلیه ی حواشی به ظاهر نامرتبط با سیر داستانی، به معنی یکی شدن ذهنیت حاکم بر داستان با عینیت جامعه نیست. بلکه نشان دادن وقایع به ظاهر نامرتبط با هم، که موجب ایجاد ارتباط ارگانیک در ذهن مخاطب میشود، می تواند آگاهی بخش باشد.
ابوالقاسم اسماعیل پور
با درود فراوان و خسته نباشید
اینجانب کتا اساطیرهند، مصر، چین و ژاپن راشل استورمچاپ ۲۰۰۷ را بطور کامل ترجمه کردهام و در دست چاپ است. جهت اطلاع جنابعالی چون خوانده ام در دست ترجمه دارید محض اطلاع گفتم. پیروز باشید