این مقاله را به اشتراک بگذارید
خوانش رمان مهدی رضایی ما را متوجه این موضوع می سازد که کسی دارد دغدغه های اجتماعی اش را باز گو می کند و نسبت به برخی از چیز هایی که در اجتماع در جریان است ، نگاهی بدبینانه و انتقادی دارد . لذا آدم ها را دیوانه فرض می کند (همه آدمها دیوانه اند، فقط نوع دیوانگی آن ها فرق می کند. شاید همین نکته کافی است که دیگران بفهمند که خودم چقدر دیوانهام . هرچند که دیگران همیشه می ترسند که نکند بهشان بگویند دیوانه اما من ترسی ندارم.) ص/ ۷
در این رمان کدها و ارجاعاتی نیز به خواننده داده می شود که قابل تاملاند. باید در این کدها درنگ کرده و موجودیتشان را در ذهن ترسیم و در ادامه با کنار هم قرار دادن آن ها به نسبت آنان بایک دیگر پی ببریم . همین قضیه تلفن مزاحمی که زنگ میزند و مرد را نسبت به زن بد بین میکند و یا حرکات برخی از شخصیت های داستانی، همه حکایت از نا بهنجاریهایی دارد که ما در جامعه به شفافی گاهن با آنها سرو کار داریم. و اما در بعد گفتاری رمان، باختین و سوسور عنوان میکنند که: «زبان به عنوان یک نظام کار میکند و محصولی اجتماعی است و گاه میتواند از نظام اجتماعی سر بر باز بزند.» (سوسور) « گفتار زمانی هویت مییابد که با گفتههای فردی شخص دوم و اشخاص دیگر در تعامل باشد. » (باختین)
البته از دید باختین اجتماع با ظهور شخص دوم آغاز می شود لذا در این میان اجتماعی بودن به نوعی پذیرش منطقی بیناذهنی و بر ذهنیت است .در این رمان نیز گفتار داستانی با بیان و در تقابل با شخصیت هایی که نویسنده آفریده است، اجتماعی میگردد و ما از این طریق در جریان متن و بیرون متن قرار میگیریم .
«زن شما به شما خیانت کرده . میخواهید باور کنید می خواهید باور نکنید اما من دوست شما هستم و برای اینکه آبروریزی بیشتری از این نشود خواستم بدانید و کاری بکنید .و…» ص/ ۲۵
همچنین می توان اشاره ای داشته باشیم به رد و بدل شدن دیالوگ های میان زن و مرد (نگار و همسرش) موضوع نقل در این رمان ویژگی خاصی برای خود پیدا کرده است ، زیرا نویسنده توانسته با بهم پیوند دادن بخشهایی به ظاهر پراکنده به یکدیگر و ایجاد یکپارچگی و انسجام به روند جریانات اتفاق افتاده در رمان موفق عمل کند . مثلن در بخش چهار کتاب در خوانش از پراکنده گویی نقل ها و در عین حال ایجاد یک پارچهگی در روند روایت داستانی، مشاهده می شود که نویسنده توانسته از عهده این موضوع بر آید .
در باب تاویل در این رمان باید اول ذکری از جمله گادامر آلمانی کنم:« هر چیز قابل فهمی در معرض تاویل قرار دارد و هیچ پدیده ای نیست که در تامیل نگنجد .» فروید نیز می گفت : «آگاهی انسان قبر ناخوداگاهی استوار است و این حضور تاویل را در لحظه لحظه زندگی به ما القاء می کند .» و اما در این رمان تاویل به معنای بازگرداندن کلام از ظاهر خود به آن معنایی است که برای آن احتمال داده می شود و در نهایت کشف معنایی غیر از معنایی که از ظاهر کلام دریافت می شود که در واقع همان شکل اجتماعی است که در اطراف نویسنده در جریانست و این باعثشد رمانی شکل بگیرد پر از تاویلهایی کلامی که شکلی از اجتماع را به زبان می آورد ؛ اجتماعی که پر از نا هنجاریهایی است که در کنار ما وجود داشته و به زندگی ما شکل می دهند .
چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟
نشر افکار -۱۳۸۹
رمان –نوشته مهدی رضایی
انتشار در مد و مه: ششم تیر ۱۳۹۰
1 Comment
حامد
این شروه هم خوب توانسته از عهده کار براید . دقیقن همان چیزی که در رمان من خواندم . مهدی رضایی شاهکار نیافریده اما توانسته حرفی ار اجتماع باشد این رمانی که نوشته . دست اکبری شروه هم درد نکند . سایت خوبی دارید من ندیده بودمش .به همه دوستان می گویم مدو مه امده .