رفتن به محتوا رفتن به فوتر

نگاهی به آثار سینمایی و داستانی ابراهیم گلستان

10 نظر

  • رامین اعلایی
    ارسال شده 18 آگوست 2011 در 6:16 ب.ظ

    مقاله ی جامع و کاملی بود.در قسمت سینمایی اشاره ی درستی داشتید به ایدئولوگ بودن سینمای مستند گلستان.البته این ویژگی مختص به سینمای او نیست بلکه شامل تمامی فیلمهای فیلمسازان یک کشور جهان سومی ست.به شخصه شعار من فریاد مرگ بر ایدئولوژی نیست.بلکه ایدئواوگ بودن لازمه ی بینش نسبی به محیط پیرامون است.گلستان با اینکه همواره متهم به نزدیکی به دستگاه حکومتی بود با این حال در سینمایش یکسره به مناسبتهای غلط همان دستگاه حمله ور شد.نباید این را از یاد برد

  • مینا اکبری
    ارسال شده 18 آگوست 2011 در 7:26 ب.ظ

    این نوع مطالب که مشتی تاریخ و تعریف است به چه درد خواننده می خورد؟ بدبختانه مد و مه با چنین مقالاتی به شدت افت کرده است.

  • میم ب ح
    ارسال شده 18 آگوست 2011 در 8:48 ب.ظ

    در این متن تنها چیزی که نیست، نگاهی به نثر گلستان در فیلم و داستان‌های اوست.
    و این نقلِ جملاتی از متون اصلی هم فقط یک رنگ و لعاب است
    انتظار بیشتری داشتیم

  • نعمت نعمتی
    ارسال شده 19 آگوست 2011 در 12:18 ب.ظ

    کاش خانم مینا اکبری برای “این نوع مطالب مشتی تاریخ و تعریف است” دلیلی منطقی می آوردند تا بنده هم چیزی یاد بگیرم ، هم سپاسگزار ایشان باشم.این که کسی بیاید و اینگونه در مورد مطلبی که ” رامین اعلایی” منتقد برجسته ی سینما ، نظر می دهد ” مقاله ی جامع و کاملی بود” که نمی تواند ملاک باشد.از مد و مه نیز انتظار نداشتم این نظر را تایید کند. نمی گویم هرکس تعریف کرد ، معیار انتخاب گذاشتن نظر باشد ، نه. من خانم اکبری را نمی شناسم، ولی نوشته ی هرکس می تواند مبین شخصیت نویسندگی او باشد. کسی که از واژه ی ” مشتی ” برای مطلب ادبی – هنری استفاده می کند به نظر شما صلاحیت نظر دادن دارد؟قضاوت را می کذارم به عهده ی خوانندگان فرهیخته ی مد و مه.

  • رامین اعلایی
    ارسال شده 19 آگوست 2011 در 12:51 ب.ظ

    خانم اکبری عزیز.شما خودتان لفظ تاریخ را به کار برده اید.آیا می توان به سادگی از مقابله با تاریخ فرار کرد؟من طرفدار گلستان نیستم.اما سینمای مستند او را دوست دارم.امیدوارم اهل سینما باشید.آیا می توانید فیلمی با تاثیرگذاری یک آتش گلستان را در حیطه ی نقد اجتماعی از دهه ی ۷۰به بعد معرفی کنید تا من نیز با دیدن آن با نظر شما موافقت کنم؟محال است بتوانید نام ببرید چون اصلا وجود خارجی ندارد.جناب نعمتی به زعم شما از گذشته سخن می گوید چون تحفه ی دندان گیری در دوران معاصر نمی بیند که قلم به دست بگیرد و راجبش بنویسد.درست است،حافظه ی تاریخی ملت ایران کم عمق و کم مایه است.و این یعنی فاجعه…

  • مجتبی حسینی فر
    ارسال شده 21 آگوست 2011 در 5:33 ب.ظ

    من هم با گفته های خانم اکبری موافق نیستم اما بهتر بود آقای نعمتی حرفی در دفاع خود نمی گفت و این را به خود خواننده محول می کرد. درفاع از متن خود یعنی نارنجک انداختن در سنگر خود. در مورد مطلب جناب آقای اعلایی نیز به سهم خود خاطزنشان می کنم که خیلی از صاحب نظران سینما – که من در محضرشان چیزها آموختم – نقش خاصی به آقای گلستان نمی دهند. همان طور که منتقدین برجسته کشور در زمینه ادبیات ، جایگاه ایشان را
    در ادبیات داستانی خیلی جدی نمی گیرند. با عرض پوزش از صراحت – حسینی فر

  • مهراوه چباری
    ارسال شده 22 آگوست 2011 در 3:03 ب.ظ

    با سلام . من هم این مقاله را خواندم. به نظرم تازگی نداشت، اما حیف است حاصل زحمات یک مقاله نویس را «مشتی» بنایم. اما از آقای نعمتی هم توقع ندارم که از یک سایت سانسور طلب کند. پس فرق آقای نعمتی با سانسورچی ها چیست ؟ ایشان از طرفداران آزادی بیان و افکار و رفتار است – تا حدی که به آزادی دیگران لطمه نخورد- خوب چرا این آزادی را در مورد انتقاد از خودشان نمی پذیرند؟ ۰۰البته من عضو گردانندگان محترم سایت مد و مه نیستم . اما از خوانندگان همیشگی کارهای شان هستم .

  • حاتم پور
    ارسال شده 31 آگوست 2011 در 7:37 ب.ظ

    سلام،ظاهرا اختلاف سلیقه ها دلخوری به بار آورده. گرچه این شیوه همیشه آفت ادبیات ما ،سینمای ما و هر چیزی بوده است که برای رشد و بالش به مقداری نقدینگی نقد نیاز دارد اما….
    من تمام آثار گلستان را می پسندم. نمی گویم همه عالی و بی عیبند نه . اما هر هنر مند و نویسنده ای را باید در میزان تاثیری که در جریانات پس از خود نهاده کاوید.
    داستان های کوتاه گلستان نسل خود و پس از خود را با نثر های ادبی زیبا و آهنگین آشنا کرد. با مدل های همینگوی نویسی .با کوتاه کوتاه نوشتن ،مثل ماهی و جفتش .ارزش گلستان نه با فیلم هایش و نه با هیچ مقاله ای درباره مد و مه کاسته نخواهد شد…

  • میم ب ح
    ارسال شده 13 سپتامبر 2011 در 2:09 ب.ظ

    من حرفی که زدم را مستدل کنم
    :
    آقای نعمتی در متن از نثر نمونه به دست داده اما حرفی در مورد آنها نزده جز یک سری صفت. مثلا:

    ………….
    گفتاری است کوبنده و تأثیر گذار
    گفتار شایسته و در خور
    همخوانی غریبی دارد.
    گاهی عمیق و تفکربرانگیز
    به روشنی
    نثر بدیع
    گلستان در حالی‎که در زمان لازم، می‎زند و می‎کوبد و شلاق را گاهی به گرده آدمیان فرود می‎آورد، در جایی دیگر، لطیف می‎شود و شاعرانه می‎نویسد.

    گاهی چوپانی با نی لبکش و زمانی ماهیانی که در زیر دریا آرام گرفته‎اند که نه فکر رازی هستند و نه در فکر روی زمین که آدم‎ها دارند خراب می‎کنند و یا فرود بالگردی که آرامش چوپان پیری را بر هم می‎زند.

    نگاه متفاوت
    فیلم‎‎های مستند و تأمل بر‎انگیز
    این نثر، رخنه می‎کند در نهانخانه ذهن تماشاگر

    این‎ها را که نوشتم، تصویری است که از نثر دریافت کردم، نه از تصویر فیلم که فیلم، چنان تصاویری ندارد که با چشم دیده شوند، بلکه از ره یافتِ نثر به‎جان تماشاگر، راه پیدا می‎کند. منظورم تماشاگری است که با چشم سوم به تماشای فیلم می‎نشیند.
    ……………….
    در یک پاراگراف هم در باب نثر در داستان نوشته‌اند که من چیزی دستگیرم نشد. خودشان هم اذعان دارند که تصویری ذهنی‌ست که دریافته‌اند، حالا هم همان تکه‌های معروف هزار بار نقل شده را جلوی ما میگذارند: ببینید چقدر خوب است. خب من نمیفهمم چرا خوب است، یک حرفی بزنید، مقیاسی به دست بدهید، مثالی بزنید از نثرهای دیگر، به محک ادبیات و فلان بهمان بزنید، خوبی‌اش را مستدل کنید. من گلستان را آنطور دوست دارم در متنی ببینم، حالا که سالها‌ست به سکوت برگزار شده است. اینجور تعریف کردن فرقی با سکوت ندارد، در حد تعریف و سینه زدن برای داستانهای جلال آل احمد است که وقتی مرد دیگر کسی نگفت.
    اگر این یک تک‌نگاری احساسی‌ست، حرفی نیست، سالهاست و سالها که درایران از احوال درونی و دلی و حسی و احساسات نوشته شده و اسمش را نقد و همه چیز گذاشته‌اند. اینها نگاهی درش نیست، حرف و نقل است، تعریف کردن است، صفت چسباندن است، متنی نیست حتی که بخواهد همدلی ایجاد کند، دیالوگ برقرار نمی‌کند. حالا به نظر هر کسی درخشان است و محشر و فلان من کاری ندارم.

  • شاهين صادق
    ارسال شده 20 سپتامبر 2011 در 3:41 ق.ظ

    درود
    متن زیبا و آموزنده ای است.
    (در ضمن در نوشته ی جناب آقای اعلایی عزیز یک اشتباه نوشتاری است که چون ممکن است حمل بر اشتباهی ادبیاتی شود، حیف است که یاد آوری نشود. آنهم تایپ اشتباهی واژه ی نادرست “راجب” بجای واژه ی صحیح “راجع ” است. )

ارسال نظر

0.0/5