این مقاله را به اشتراک بگذارید
رمان «من نو عروسم زیر درخت سرو» نوشته میترا بیات، روایت زندگی دختری است نوزده ساله که با نامادری و پدرش زندگی میکند، نامادری قصد دارد او را به عقد مردی درآورد که پش از آن ازدواج کرده و از ازدواج قبلی بچه هم دارد. اما دختر که از این ازدواج ناراضی است و تصمیم میگیرد به خانه خالهاش در تهران برود. آنچه گفته شد، زمینه ایست که نقطه عزیمت داستان به حساب میآید و در واقع عمده تأکید نویسنده برروی اتفاقاتی ست که از این پس پیش پای شخصیت اصلی داستان قرار می گیرد وچالشهایی که فرشته در خانه خاله خود ( که بچه دار هم نمیشود) با آن روبهرو است و البته شکستن مرزهایی که خانواده به او اجازه عبور از آنها را نمیدهد.
داستان به شیوه روایت اول شخص نوشته شده و نویسنده از این شیوه روایت برای انتقال احساس راوی (شخصیت دختر) و ایجاد حس هم ذات پنداری در خواننده به خوبی استفاده کرده است و از این منظر رمان «من نو عروسم زیر درخت سرو» به اثری جذاب بدل شده که میتواند خواننده تا انتها با خود همراه کند و در احساسات، مشکلات و ختی شادی هایش شریک کند که در این زمینه نثر ساده و روان رمان نقش بهسزایی داشته است.
آنچه در این داستان جالب توجه مینماید و البته کمتر در دیگر داستانهای ایرانی به چشم میخورد، طریقه برخورد نویسنده با مکانهایی است که راوی در آنها قرار میگیرد. نویسنده با جزئیات آدرس خانه خاله مهربانو، پری بانو و خوابگاه دانشگاه تهران را میدهد و حتی مسیرهایی که دختر طی میکند تا به مکانهایی مذکور برسد را نیز بیان میکند. این سبب میشود که خواننده اگر خود در این مکانها نبوده باشد، از این مکانها خاطره پیدا کند و مشتاق دیدار آنها شود و اگر با این مکانها برخورد داشته فضای داستان بیش از پیش برایش ملموس و پذیرفتنی شود.
با این حال اما، نویسنده در روایت داستان گاهی دچار اطناب میشود و راوی در بیان احساسات خود زیاده روی میکند و گاه نیز نثر داستان حالتی احساساتگرایانه و شعر گونه پیدا کرده و از شکل داستانی خود خارج میشود. یکی از ضعفهای رمان در شخصیتپردازی آدمهاست و شخصیتهای یا مانند خاله مهربان، سفیدِ سفیدند یا مانند صفی سیاهِ سیاه.
نکته دیگر اینکه دختر، اگرچه یک دختر شهرستانی است، اما نویسنده او را شبیه به یک دختر نوزده ساله امروزی پرورش نداده، بهنظر میرسد نویسنده، دختر را شبیه به دختر نوزده ساله در زمانی که خودش در این سن و سال بوده نوشته ات.
پایان بندی رمان اما از نکات قوت آن محسوب میشود، در کل داستان، دختر بین کابوس خود، که ازدواج با عضدی است و رویای خود که قبولی در دانشگاه است در رفت و آمد است، بهطوری که گاهی خواننده در تشخیص واقعیت دچار مشکل میشود، در انتهای داستان هم این روند ادامه دارد و نویسنده به یکباره تصمیم به، بر هم زدن این روند نمیگیرد و تا پایان داستان هم دختر نمیداند که به رویایش رسیده یا در کابوس خود گرفتار است.
باید گفت، این داستان در تلاش است ما را وادارد احساس کنیم که اگرچه در برابر جبرهای اجتماعی و خانوادگی در اکثر مواقع چاره ناپذیریم، و در بسیاری از مواقع اراده ما از اختیار ما بیرون است و محکوم به رنج بردنیم، اما در این میان میشود گاهی با شکستن مرزهای خشک و تابو شده زندگی، تحمل این رنج را آسانتر کرد و زندگی را تاب آورد.