این مقاله را به اشتراک بگذارید
اشاره ضروری:
نوشته زیر به عنوان یکی از پست هایی که بسیار به آن ارجاع می شود، با رویکردی تخصصی نوشته شده و البته قریب به یک دهه نیز از انتشار آن می گذرد، بنابراین گاه خوانندگان از بلندی متن و یا عدم سهولت درک نکات مطرح شده در آن گله می کنند. به خصوص خوانندگانی که برای تحقیقات درسی به سراغ این پست می آیند. بنابراین خالی از فایده ندیدیم که این مبحث و مباحث مشابه آن را در پست هایی دیگر به علاقمندانی که به دنبال مطالبی به زبانی ساده تر هستند عرضه کنیم. علاقمندان میتوانند در این زمینه مطلب لینک زیر مطالعه کنند:
نگاهی به ادبیات (رمان )بومی: (شاخص ها و تاریخچه) (اینجا)
***
ادبیات بومی چیست؟
عبدالعلی دستغیب
ادبیات بومی (اقلیمی) ، هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است. کلمهی بومی Nativeدر زبان انگلیسی با کلمهی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران را در مثل میتوان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست و همینطور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقهای خاص بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
الف-وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوهها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخشها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگلهای فراوان دارد، آبادیها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.
ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفههای مخصوص از قبیل حصیربافی و چوببری و ماهیگیری (در شمال) و وجود نخلستانها، مزارع گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی ایران.
ج-وحدّت گویش محلی و وجود گفتها و اصطلاحها و ترانههای مشترک.
د-مشابهت آئین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر) .
ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات زارع با پیشهور و سلفخر، نحوهی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجارهبهای خانهها، باغها، نیروی خرید، نحوهی برخورد با فن و صنعت جدید، بهرهگیری از طرز تولید قدیمی (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتیگیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرطبندی، معرکهگیری.
ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّتهای مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسههای جدید و قدیم. میزان سوادآموزی و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتابها. وجود قهرمانان مشترک و محبوب عامه، نحوهی ارتباط با تمدن جدید، میزان حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و. . . در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامهی مردم در قیامها، مبارزهها، تعاونها، رأی دادن، شرکت در انجمنهای دور شهر.
ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق گرمسیر و حواشی کویر زندگانی میکنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکانهای پرآب و درخت زندگانی میکنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیلهی نقلیه بهرهگیری میکنند، طرز زیست یکسانی ندارند.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همهی این عوامل بهره میبرد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینهی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این گذشته نحوهی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان نیست. آثار فاکتر که جنبهی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسندهی شهر است، تفاوت دارد.
در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان . . . غالبا در روستا و در عشایر روی میدهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکدهی پرملال، سالهای ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم میخورد:
۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشهوران ده. مناسبات زارع و با یک، قیامهای عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین و آب.
۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوهها، راهها که همه خاص منطقهی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.
۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصهی گزارش مانند و مستند. داستان خمرهی مرادی کرمانی نمونهی خوبی در این زمینه است.
جزو آثاری که برشمردیم آثار زیر را نیز باید نام برد: توپچنار (انسیه شاه حسینی) گاوارهبان، اوسانهی بابا سبحان (دولت آبادی) ، پسرک بومی، داستان یک شهر (احمد محمود) ، ریشه در اعماق (ابراهیم حسن بیگی) ، تنگسیر (صادق چوبک) ، نفرین زمین (جلال آل احمد) ، گیله مرد (بزرگ علوی) ، سووشون (سیمین دانشور) مرداب گاو خونی (جعفر مدرس صادقی) ، وقتی سموم بر تن یک ساق میوزند (خسرو حمزوی) گاو، عزاداران بیل (غلامحسین ساعدی) ، شوهر آهو خانم، شادکامان درهی قره سو (علی محمد افغان) ، کولی کج کلاخان (ابراهیم یونسی) زن شیشهای (راضیهی تجار) ، نخلهای بیسر (قاسمعلی فراست) ، داستان فتاح (جلالی زنوزی) .
۴-میزان ادبی بودن (ادبیات) ، آثار بومی: آثار ادبی بومی (اقلیمی) ، محض، مانند اشعار محلی امیر پازواری (مازندران) ، فایز دشتستانی (استان بوشهر) جنبهی فراگیر ندارد. دلیل آن، این است که: اولا به گویش محلی سروده شده و برای صاحبان گویشهای دیگر مفهوم نیست. دوم این آثار معمولا احساسات ضعیفی را بیان میکند. بهطوری که حتی ترانههای بابا طاهر همدانی از شاعران قدیم رواج اشعار سعدی و حافظ را نیافته است. اشعار محلی سعدی و حافظ نیز زیاد گسترش نیافت و نیافته است.
افزوده بر شعر، قصهها، مثلها و افسانههای عامیانهی نیز به رغم این که گاه جنبهی داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جز آثار مهم ادبی بشمار نمیآیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقهی کودکاناند، مگر این که نویسنده یا شاعری بزرگ مایههای اصلی آنها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. یکی از نمونههای موفق در این زمینه درام فاوست گوته و دکتر فاوستوس کریستوفر مارلوست. نمایش فاوست در زمان کودکی گوته در شهرهای آلمان به صورت خیمهشببازی اجراء میشد و او آن را در همان زمان دید واثر ماندگار بر روان او گذاشت. دکتر فاوست، ساحر و جادوگری بود که کارهای عجیبی انجام میداد، در هوا پرواز میکرد و رعد و برق و طوفان بوجود میآورد. استاد جادوی سیاه بود و در قرون وسطی قصهاش مشهور بود. او در برابر آفریدگار عصیان کرد و به روایتی به جرم جادوگری به قتل رسید و شیاطین روحش را به دوزخ بردند. این درونمایه در دست مارلو و گوته به درام عظیم و جهانی بدل شد.
برخی از داستانهای شاهنامه و منظومههای نظام گنجوی نیز از ادب عامیانه و محلی گرفته شده و از این جمله است داستان زاده شدن زال و پرورش یافتن او به وسیلهی سیمرغ و لیلی و مجنون نظامی گنجوی که از ادبیات شفاهی قبائل عرب گرفته شده و به صورت منظومهای دلپذیر درآمده است. در ادبیات معاصر ایران نیز از قصههای عامیانه بهرهگیری شده: حدیث ماهیگیر و دیو هوشنگ گلشیری، آب زندگی صادق هدایت، رهآورد (قصه کوتاه و موزون) صادق چوبک بهطور کلی در قصهها و اشعار عامیانه و بومی سه حال و شکل پیش میآید:
۱-نویسنده و شاعر خود اهل محل است و با گویش محلی سخن میگوید و قصه مینویسد. در این حال هم شکل اثر و هم زبان و درونمایهی آن اقلیمی است: از این جمله است آثاری که به زبان کردی نوشته شده و نمونهاش زیاد است، منظومهی حیدر بابا اثر شهریار که به زبان ترکی آذربایجان ایران است. اشعار محلی بیژن سمندر که به گویش خالص شیرازی است و برخی از اشعار مازندرانی نیما یوشیج.
۲-نویسنده و شاعر اهل محل است یا اهل جای دیگری است (و مدتی در محل ساکن بوده) اما به زبان معیار و رسمی مینویسد اما در بین قصه یا شعر ضمن توصیف و حالات اشخاص داستانی از گویش محلی استفاده میکند. در مثل هدایت در قصه “زنی که مردش را گم کرد” زنی مازندرانی را وصف میکند که زن گل ببو میشود. این دو در آغاز در شالیکار یا در تاکستان کار میکنند و به هم علاقهمند میشوند و در این جا کلماتی را که بکار میبرند یا ترانههایی را که میخوانند به گویش محلی است. در برخی از قصههای چوبک گویش شیرازی و بوشهری بکار رفته. در برخی داستانهای احمد محمود گویش خوزی مشاهده میشود. و داستانهای دیگر که به وصف اقلیم خاص میپردازد و در آن گویش و مراسم محلی بازتاب یافته زیاد است و از این جمله است: تنگسیر (چوبک) دل دلدادگی (شهریار مندنی پور) گنجشگها بهشت را میفهمند (حسن بنی عامری) گیله مرد (بزرگ علوی) ، دختر رعیت (م. ا. به آذین) ریشه در اعماق (حسن بیگی) ، گورستان غریبان، دلدادهها، کولی، کج کلاهخان، دعایی برای آرمن (ابراهیم یونسی) ، سایههای گذشته (رحیم نامور) ، رازهای سرزمین من (رضا براهنی) .
۳-نویسنده و شاعر نه اهل محل است و نه با جغرافیای انسانی محل آشنایی دارد، این قبیل آثار طبعا ساختگی است و چیزی دربارهی زبان، گوش، آداب و رسوم منطقهای خاص نمیگوید و آنچه میگوید از کسی شنیده یا جایی خوانده است. نمونهی بارز این قبیل آثار، داستانی است به نام “شور آباد” که جمال زاده دربارهی یکی از روستاهای کرمان نوشته و پیداست که نه محل را دیده و نه از وضع روستائیان کرمان چیزی میداند. محتوای قصهی او مأخوذ از خاطرات چند دهه پیش اوست که در حال سفر از برخی از روستاهای غرب ایران داشته. محمد حجازی نیز داستانهایی نوشته که ماجرای آن در روستا میگذرد اما این قصهها نیز بومی و اقلیمی نیست.
۴-بعضی از نویسندگان ما به تک نگاری پرداختهاند و محیط، آداب، جشنها و گویشهای مناطق متفاوت ایران را جمعآوری و تألیف کردهاند. اورازان، تاتنشینهای بلوک زهرا، خارک، (جلال آل احمد، ) اهل هوا (غلامحسین ساعدی) ، داستانهای امثال (امینی) ، دژهوش ربا (صبحی مهتدی) ، شاهنامه در قصههای عامیانه (انجوی شیرازی) .
با توجه به شرایط خاص جغرافیای انسانی و فرهنگ و تمدن سرزمین ما و با در نظر آوردن دگرگونیهای تمدنی جدید در جهان و ایران در سدهی اخیر به نظر میرسد که تغییر در مناسبات اجتماعی شهر و روستا و بروز و پیدایش شرایط و مناسبات جدید، قهری است. امروز برخلاف چند دهه پیش، سرعت دگرگونیها حیرتآور است، صنعت جدید با ابزار خود (رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما، کمباین، تراکتور، آسفالت، جادهها، سدسازی، دستگاههای آبیاری مدرن، جراحی با اشعهی شیمیایی، تولید صنایع، غذایی از مواد آلی، تأسیس بانکها و پیدایش روابط داد و ستد تازه، از بین رفتن مساعدت پایاپای (از بین رفتن مبادلهی جنس به جنس) ، از بین رفتن روابط خان مالکی و پیدایش شهرهای بزرگ. . . هم در مناسبات اجتماعی تغییر داده است و هم در افکار و عقاید و عواطف مردم. به عنوان مثال تا چند دهه پیش در ایران، یکی از مسائل مهم سیاسی و ادبی خودسری و ستمگری خوانین نسبت به مردم عشایر
و روستا بود، این قوانین با حمایت دولت در عشیره یا روستا، قوانین خاص خود را که از پدر به ارث برده بودند، به اجرا میگذاشتند. “مقصر” را خود بازخواست میکردند و خود به مجازات میرساندند، حتی در مواردی افراد “نافرمان” را پنهانی یا در حضور دیگران میکشتند یا ماهها زندانی میکردند. احزاب روزنامهها و آثار ادبی دورهی مشروطیت و دورهی پس از شهریور ۲۰ پر است از شرح بیدادگری خوانین و مالکان (دو نمونهی طرفه ادبی در این زمینه دختر رعیت به آذین و سالهای ابری درویشیان است) اما امروز نه روستایی به آن صورت داریم نه مالک و خانی به آن شکل. طبعا آثار ادبی جدید متوجه فضای شهری شده است. (نیمهی غائب) سناپور، شراب خام (اسماعیل فصیح) .
در چند دهه پیش یکی از تفریحات وسیع مردم شهر و روستا گوش کردن به نقالی، حضور در مراسم معرکهگیری و مارگیری بود (ر. ک به چراغ آخر صادق چوبک) امروز این تفریحات از رونق افتاد. و جز در مناطق دور افتاده جای دیگری موجود نیست.
در گذشته مراسم متفاوتی به نام ختنه سوران، حنابندان، جشن نامزدان و تمهیداتی برای میوه درختان، رونق و ازدیاد محصول زراعی، آیینهای ویژهی برگزاری کشتیها و ورزشهای محلی و. . . برگزار میشد که به تقریب، عموم مردم در آنها شرکت میکردند اما این آداب و مراسم به تدریج کمرنگ شده و احتمال بسیار دارد که در آینده از بین برود.
با توجه به این واقعیت باید چارهای اندیشید که گویشها و فرهنگ بومی از بین نرود و اگر ممکن باشد به نحوی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند. تمهید مقدمات برای حفظ این ارثیهها آسان نیست و مستلزمسرمایه گذاری کلان و همکاری دولت و مردم است. در آغاز کار چند کار میتواند مقدمهی کارهای مهمتر و اساسیتر بعدی در این زمینه باشد.
۱-جمع آوری فرهنگ عامه و گویشهای محلی به سرعت و با وسائل مجهّز جدید.
۲-آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب.
۳-حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران یو گردآورندگان آثار فرهنگی و ادبی بومی و چاپ آثار آنها.
۴-پخش برنامههای علمی و فرهنگ و هنری آثار بومی و محلی از رادیو، تلویزیون، روزنامهها، تهیهی فیلمهای سینمایی داستانی یا مستند این آثار.
کارهای دیگری نیز میتوان برای حفظ آثار بومی و ترویج آنها پیشنهاد کرد که البته به موقع خود از سوی صاحبنظران ارائه خواهد شد. اما یک اصل مهم را از نظر دور نباید داشت و آن این است که دستگاهها یا افراد مسؤول و مجری چنین طرحهایی باید منحصرا به روش علمی بکار بپردازند و قصد آنها ضبط و گردآوری ارثیه فرهنگی و ترویج آنها باشد نه تبلیغات رایج و کارهای بیرویه الی که مانع تحقق و اجرای برنامههای مثبت فرهنگی است.
ادبیات داستانی
72 نظر
سمانه محمدی
با سلام – بهتر نیست مقاله های به روز بنویسید؟ این مقاله مال زمانی است که خیلی از آثار اقلیمی هنوز چاپ نشده بود مثلا کارهای یوسف علیخانی و …
اصوصلا به عنوان یک دوست نادیده و خواننده همیشگی مد ومه یک گلایه علمی دارم. مطالب علمی و میدانی مدام تغییر می کنند. برای نمونه در حوزه فعالیت خود من (جمعیت شناسی ) باور بفرمایید که مطالب چهار سال پیش همه رفته اند بایگانی . امیدوارم با این گلایه فکر نکنید قدر زحمات تان را نمی دانم .
…………………………………………………
سلام و تشکر
تذکر شما کاملا بجاست، از این پس سعی خواهیم کرد که نکته مورد اشاره شما را در باره بحث هایی که با گذشت زمان تغییر می کنند، لحاظ کنیم.
بازهم متشکریم – مد و مه
احسان یعقوبی
اصلا متن درباره ی ادبیات بومی نیست
پریا
عالی بود ممنون
بی نام
اصلاخوب نبود.بیشتر درباره جغرافیا بود تا ادبیات بومی
آنا
خوب بود ولی نه زیاد.
یانا
عالی بود عالی مرسی
گرد آفرین
اصلا مفید نبود.
لطفا متن را کمی ویرایش کنید، من که هیچ ترتیب و توالی تو این متن ندیدم
الناز
اصلا ربطی به ادبیات نداره زحمتتون شد
الناز
خوشم نیومد
ملیکا
بد نبود ولی میتونست بهترم باشه
sana
اصلا درمورد ادبیات بومی نبود
ریحان
بد نبود چون اصلا نخوندمش خیلی زیاد و در عین حال چرت و بی ربطه
کامران
جالب بود ولی بهتر نبود به زبان ساده تر مینوشتین؟
قزنفر
خیلی چرت بود
مهلا
اصلا درباره ادبیات بومی نبود
ملیکا
من یه چیز دیگه سرچ کردم این اومد
الناز
حالا که خواندم دیدم عالیه.از نظرات قبلی ام شرمندم
پویا شرافتی
اصلا معلوم نیست چی نوشتی حالت خوب نیست
ملیکا
وای این چرا این طوری بود؟!
محيا
خیلی طولانی و حوصله سربر بود
محيا
اصلا درباره ی ادبیات بومی نبود
حمیده
اوه اوه چه قددرموردادبیات بومی بود
محدثه
سلام ممنونم بابت این همه زحمت ولی ای کاش کمی درشت تر مینوشتید چشمام در اومد تا تونستم تا آخرشو بخونم بعدش اگر یک کم خلاصه تر و مفید تر مینوشتید خیلی بهتر بود چون بعضی از افراد وقتی متن زیاد شما رو میبینن بدون نگاه کردن به اون از سایتتون خارج میشن در هر حال ممنون
یاسمین
این که اصلا مربوط به ادبیات بومی نبود!فکر کردم میتونم با اطلاعات این صفحه انشایم رو بنویسم ولی بازم موند!
صهبا
بدرد انشا و تحقیق نمیخورد یکم متنو ساده تر مینوشتید
اه اه
صهبا
الان کهدوباره خواندم خوب بود دستتان درد نکنه
شسثشسی
برو گم شو!!!!!!!!!!!!!!!!
بهار
فک میکنم بهتره که یکم متناتو کمتر بنویسی که آدم حوصله ی خوندنشو داشته باشه و من اصلا هیچی از متنت نفهمیدم. به هر حال به وب منم یه سری بزن فقط نظر یادت نرررررررره
سبا
اینکه اصلا به ادبیات بومی مربوط نبود .
خدایا آخه من هنوز یه مطلب واسه ادبیات بومی پیدا نکردم . اااااااااااااااااااه
این درس آزادو چی بگم نشههههههههههههه .
فاطمه
خیلی خیلی عالی بود
باران
خوب نبوددرمورد ادبیات بومی نبود.
حدیث
بدرددرسم نخورد
مهی
به نظرتون این مطلب درباره ی ادبیات بومی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا به درد ما نمیخوره!!
مليكا تاجرباشي
عالی بود مرسی من خیلی خوشم امد منو توی نوشتن درس ازاد کتابم کمک کرد ولی لطفا مطالب بیشتر بذارید
مليكا تاجرباشي
عالی بود
مریم
خییییییلیی طوووولااااانییه
ریما
من متن نمی خونم چون به درد درس ازاد نمی خوره الکی خودتون خسته کردید
هانیه
اصلا خوب نبود درباره ادبیات بومی نبود
فائزه
اصلا چیزی که من می خواستم نداشت خیلی بد بود خیلییییییییییییییییی
مهسا
میبخشید این چه ربطی به ادبیات بومی داشت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا موضوع درس ازاد هم عجب چرتی بود !!!
حورا ابراهیمی
خیلی ممنونم خیلی خیلی … عالی بود
البته کم در مورد ادبات بومی بود باید بیشتر می شد
مهدیس
به به
بهنام
بببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد بود
Yasaman
به نظره من اصلا خوب نبود خیلی حوصله سر بر بود من فقط سه خطه پاراگرافه اولو خوندم و در ضمن این اصلا هیچ ربطی به چیزی که میخاستم نبود
لطفا درستش کنید
مریم صفری
جالب نبود
پیمان
خوب بود ولی نه زیاد.
پیمان
زیاد خوب نبود.
کیانا
اصن خوب نبود مزخرف بود بهتر بود یک داستان از ادبیات بومی بزارید ک ما اونو بخونیم ن این مزخرفاتو
دیوانه
ادبیات بومی چیست؟
ادبیات بومی (اقلیمی) ، هم دارای معنایی وسیع و هم دارای معنایی محدود است. کلمهی بومی Nativeدر زبان انگلیسی با کلمهی ملت و مردم Nativeهم ریشه است و به معانی زیر است: در حال خالص، دست خورده، طبیعی، اصیل، قومی که در محلی واحد ساکن است. به اعتباری ادبیات ایران را در مثل میتوان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست و همینطور است ادبیات چین یا هند یا اسپانیا اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقهای خاص بوجود آمده و دارای شرایط زیر است:
الف-وحدّت اوضاع جغرافیایی از قبیل کوهها، رودها، درختان، آب و هوا، میزان بارندگی فاصله کم یا زیاد بخشها. در ایران، مازندران، گیلان، و گرگان و مناطق ساحلی دریای خزر از این لحاظ وحدت دارد. میزان بارندگی در آن زیاد است، جنگلهای فراوان دارد، آبادیها بهم نزدیک است ولی در مناطق جنوبی و نزدیک به کویر هوا گرم یا بارندگی کم، جمعیت اندک و فاصله روستاها و شهرها زیاد است.
ب-مشابهت وضع زراعی و معیشتی. وجود شالیزارها، مزارع چای، حرفههای مخصوص از قبیل حصیربافی و چوببری و ماهیگیری (در شمال) و وجود نخلستانها، مزارع گندم و جو و کشت و زرع با آب باران در جنوب و جنوب شرقی ایران.
ج-وحدّت گویش محلی و وجود گفتها و اصطلاحها و ترانههای مشترک.
د-مشابهت آئین و مراسم جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، رقصها، آئین ازدواج و خاکسپاری، تولد و نامگذاری فرزند، طرز کوچ و مراسم همراه با آن (در عشایر) .
ه-مشابهت مناسبات اقتصادی، روابط مالک و زارع، منابع تغذیه و خرید و فروش محصول، کاشت و برداشت، مناسبات زارع با پیشهور و سلفخر، نحوهی مشارکت زنان و کودکان در کارهای تولیدی. اجارهبهای خانهها، باغها، نیروی خرید، نحوهی برخورد با فن و صنعت جدید، بهرهگیری از طرز تولید قدیمی (شخم، گاوآهن) یا تراکتور و کمباین و خرمن کوب ابزار جدید.
و-طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزش آبی بومی، کشتیگیری، زیارت اماکن متبرکه، تعزیه، ییلاق و قشلاق، مشاعره، شرطبندی، معرکهگیری.
ز-وحدت زبان و تاریخ. مذهب، اقلیّتهای مذهبی، نهادهای آموزشی، مدرسههای جدید و قدیم. میزان سوادآموزی و بهره بردن از خواندن و نوشتن کتابها. وجود قهرمانان مشترک و محبوب عامه، نحوهی ارتباط با تمدن جدید، میزان حضور رادیو و تلویزیون، ماهواره، عکاس، فیلمبرداری و. . . در ده و روستا و مناطق دورافتاده، طرز مشارکت عامهی مردم در قیامها، مبارزهها، تعاونها، رأی دادن، شرکت در انجمنهای دور شهر.
ح-خصائص جغرافیای انسانی. مردمی که در مناطق گرمسیر و حواشی کویر زندگانی میکنند با مردمی که در مناطق سردسیر یا در مکانهای پرآب و درخت زندگانی میکنند، تفاوت دارند. خلق و خوی و طرز رفتار و باورها و ادبیات و هنر این دو با هم یکی نیست. در مثل مردم بلوچ که با شتر و بیابان سر و کار دارند با مردم مازندران که بیشتر گاو و گوسفند دارند و از اسب به عنوان وسیلهی نقلیه بهرهگیری میکنند، طرز زیست یکسانی ندارند.
ادبیات بومی در سیر تحول خود از همهی این عوامل بهره میبرد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینهی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این گذشته نحوهی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان نیست. آثار فاکتر که جنبهی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسندهی شهر است، تفاوت دارد.
در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان . . . غالبا در روستا و در عشایر روی میدهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکدهی پرملال، سالهای ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم میخورد:
۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشهوران ده. مناسبات زارع و با یک، قیامهای عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین و آب.
۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوهها، راهها که همه خاص منطقهی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است.
۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصهی گزارش مانند و مستند. داستان خمرهی مرادی کرمانی نمونهی خوبی در این زمینه است.
amirdadash
هرچی خوندم چیزی متوجّه نشدم لطفا اصلاحش کن چون مطالب بسیار پراکنده بود آخه مرد حسابی من چه بدونم Native چیه؟
masoud
خوب بود همینی که تونس ۴صفحه درس آزاد رو پر کنه
خوندم ولی زبان نوشتاریش بهتر بود ساده و به نثر امروزی مینوشت
ممنون
masoud
عالی
masoud
۵۴خطش رو نوشتم
حمیدرضا نجفی
اصلا در باره ادبیات بومی جیزی ندارد و فقط چرتوپرت است و در باره تاریخ است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سارینا
خیلی مسخره بووووووووووووود
سارینا
عالی بود
ریحانه
من تا آخرش نخوندم ولی بیشتر جغرافیا بود تا ادبیات بومی!
حالا من با این درس آزاد چیکار کنم آخههه؟؟؟؟
فریبا پاکزاد
متشکریم از اطلاعات مورد نیاز من و خواهرم فریده ما دوقلو هستیم و نظر این است که از مطالب بیشتری استفاده کنید .من و خواهر دوقلویم از شما تشکر می کنیم. good boy
فریبا و فریده پاکزاد
متشکریم.اما بهتر بود کتاب های دیگری را هم معرفی می کردید.
پری
خیلیییییییییییییییییی
خیللللللللللللللللللللللی طولانی بود
یه ذره کوتاهتر…………!!!!
🙁
ایسا
به درد ادبیاتم درس ازاد نمیخورد ولی بازم یه کمکایی کرد مرسی
نوید
خیلی عالی بود مطالب کامل وخواندنی بود من خیلی خشم اومد وخیلی از ادبیات بومی چیز یاد گرفتم .
!!متشکرم!!
زهرا
ببخشید مطالب خوبی بود اما خیلی در باره ی ادبیات بومی نبود لطفا در باره ادبیات بومی بزارید.من برای درس آزاد لازم دارم.
good bay
مهتاب
واااااااااااااااای درس آزاد رو بگو .
نشششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششه
هانجی
اصلا ربطی به ادبیات بومی نداشت. لطفا مطالب مرتبط رو بذارید. ممنون
حبیب
سلام خوب است از آثار ادبی بوی هم نمونه هایی درج کنید ممنون
مهدی
به ولله زیاد ولی خوب بود
اعتراض
اعتراض!
هم طولانیه
هم درباره ادبیات بومی نیست
نیاز به اپ دیت داره
من دانش اموز کلاس هفتم مثلا باید یه مقاله در مورد ادبیات بومی تحویل دبیرم بدم اما وقتی خودم از این مقاله سر در نمیارم .
خواهشا یه مطلب قابل فهم تر بذارید
باتشکر
نگین
ربطی به ادبیات بومی نداشتنمی دونم ما الان جی کار کنیم باید حرفی بگیم به معلم خلاصه very good
مهسا
میشه مطالب بیش تری در مورد ادبیات بومی بگذارید منم واسه درس ازاد لازم دارم
محمدمحبی
سلام بیشتر جغرافیابود تاادبیات بومی
دریا
خیلی سایتتون بد بود و خوشم نیامد