رفتن به محتوا رفتن به فوتر

درحاشیه‎ی سرقت ادبی صادق هدایت در بوف کور!

8 نظر

  • majid
    ارسال شده 3 دسامبر 2011 در 8:44 ق.ظ

    جالب بود

  • محسن
    ارسال شده 3 دسامبر 2011 در 5:17 ب.ظ

    به نظر می رسد که آقای سینایی خواسته که با ور رفتن به هدایت برای خودش شهرت کسب کند. به هر حال چه کسی بزرگتر از صادق هدایت.؟ آقای سینایی چه بخواهیم چه نخواهیم هدایت بزرگ است . بزرگتر از آنکه شما راجع به او چیزی بگوئید. شک نیست که بخش اعظمی از ادبیات ایران هم متأثر از بوف کور است.

  • ak
    ارسال شده 4 دسامبر 2011 در 12:03 ب.ظ

    هدایتو بزرگش نکنین بی خود. همش در مورد یاس صحبت میکنه که موجب افسردگی میشه.خودشم بخاطر این داستاناش خود کشی کرد.

  • مهران
    ارسال شده 5 دسامبر 2011 در 2:03 ق.ظ

    سلام
    با نظر جناب محسن موافقم

  • عقاب
    ارسال شده 12 سپتامبر 2023 در 10:23 ب.ظ

    به نظر من نویسنده این مطلب یک کوته فکر بیسواد بوده و افرادی هم که صادق هدایت و بوف کور رو هم بزرگ کردن یه عده کوته فکر بیسواد هستن. حمید رضا امیدی سرور بیسواد کوته فکر گفته: “چند خطی که هدیت از اثر ریلکه استفاده مرده از بخش‎های ضعیف بوف کور به حساب می‎آید”
    حقیقتا باید به این بیسواد گفت احمق تو در زمینه شناخت بوف کور و سرقت ادبی صادق هدایت هم به جایی نرسیدی چون دزدی های صادق هدایت فقط از ریلکه نیست و بلکه جملات ویرجینیا وولف را هم دزدیده است؛ تا جایی که جمله در زندگی زخم هایی که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد متعلق به ویرجینیا وولف است و صادق هدایت ان را دزدیده. قسمت نگاه کردن به جسد عمه راوی دزدی از موپاسان است و خلاصه از آلن پو واشنگتن ایروینگ و د کوئینسی و ده ها نویسنده دیگه سرقت ادبی داشته و به جز یه عده کوته فکر و جاهل و ابله نمیگن که این نقادان میخواستن با نقد صادق هدایت خودشون رو معروف کنن، چون این ابلهان درک درستی از سرقت ادبی و برملا کردنش ندارن. به جز جملات ریلکه من هم تعدادی از سرقت های ادبی صادق هدایت از ویرجینیا وولف رو ذکر می کنم تا این حمید رضا امیدی سرور گوساله کوته فکر از این غلطای اضافه نکنه:
    برای مثال سرقت های صادق هدایت از ویرجینیا وولف:
    سرقت شماره ۱ از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موج ها اثر ویرجینیا وولف ):
    “چقدر خاموشی بهترین چیزهاست…… چقدر بهتر است مثل مرغ دریایی عزلت گزین که بال و پر خود را در ساحل می گستراند تنها بنشینم. ” موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه ۱۶۶
    تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور:
    “من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترین چیزهاست، گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بال و پر خود را بگستراند و تنها بنشیند.” بوف کور، انتشارات سپهر، صفحه ۳۵ .
    در نسخه ابتدائی بوف کور ابتدا صادق هدایت به جای بوتیمار از پرندگان استفاده می کند اما برای رد گم کنی در نسخه بعدی پرندگان را به بوتیمار تغییر می دهد.
    سرقت شماره ۲ از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موج ها اثر ویرجینیا وولف ):
    ” حالا شروع کرده ام به از یاد بردن؛ من به ثقل و ثبوت میزها، به حقایق آشکار و روشن همین الان هم شک دارم؛ شک دارم که آیا وقتی انگشتانم را محکم به لبه اشیای ظاهراً سخت می زنم باید بپرسم آیا ثابت و محکم هستی؟ چیزهای متفاوت زیاد دیده ام و جمله های متفاوت زیاد ساخته ام. در روند خور و نوش و مالیدن چشمان بر سطح آن پوسته نازک سخت که روح را قالب می گیرد و در جوانی آدم را اسیر خود می کند . و حالا می پرسم من کی ام؟ از برنارد، نویل، جینی، سوزان، رودا و لوئیس حرف زده ام. آیا من همه آنهایم؟ یا یکی و مجزایم؟ نمی دانم. ” موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه ۳۶۷
    تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور:
    “من از بس چیزهای متناقض دیده و حرفهای جور بجور شنیده‌ام و از بسکه دید چشمهایم روی سطح اشیاء مختلف ساییده شده این قشر نازک و سختی که روح پشت آن پنهان است، حالا هیچ چیز را باور نمیکنم به ثقل و ثبوت اشیاء، به حقایق آشکار و روشن همین الان هم شک دارم نمیدانم اگر انگشتهایم را به هاون سنگی گوشه حیاطمان بزنم و از او بپرسم آیا ثابت و محکم هستی در صورت جواب مثبت باید حرف او را باور بکنم یا نه. آیا من یک موجود مجزا و مشخص هستم؟ نمیدانم.” بوف کور، انتشارات سپهر، صفحه ۳۷ .
    سرقت شماره ۳ از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موج ها اثر ویرجینیا وولف ):
    ” سعی کردم این دسته گل را جدا کنم و دست تو بدهم؛ اما نمی دانم در آن واقعیتی مادی یا حقیقتی هست یا نه. دقیقا هم نمی دانم کجا هستیم. این پهنه آسمان از بالا شاهد کدام شهر است؟ آیا این پاریس است، لندن است جایی که ما می نشینیم، یا شهری جنوبی است با خانه های گلبهی ؟ در این لحظه احساس اطمینان ندارم.” موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه ۳۶۷
    تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور:
    “من سعی خواهم کرد که این خوشه را بفشارم ولی آیا در آن کمترین اثر حقیقت وجود خواهد داشت یا نه– این را دیگر نمیدانم– من نمیدانم کجا هستم و این تکه آسمان بالای سرم، یا این چند وجب زمینی که رویش نشسته‌ام مال نیشابور یا بلخ و یا بنارس است– در هر صورت من به هیچ چیز اطمینان ندارم.” بوف کور، نسخه چاپخانه سپهر، صفحه ۳۶
    سرقت شماره ۴ از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موج ها اثر ویرجینیا وولف ):
    “مرا نشسته پشت میز رو به رویتان می بینید، مردی نسبتا سنگین وزن میانسال، با موهای خاکستری شقیقه ها. می بینید دستمال سفره ام را بر می دارم و باز میکنم. می بینید برای خودم جامی شراب میریزم. پشت سرم می بینید در باز می شود و مردم از آن می گذرند. اما برای آن که به شما بفهمانم، که زندگی خود را به دست شما بدهم، باید داستانی برایتان تعریف کنم، می دانید که تا دلتان بخواهد داستان هست: داستانهای کودکی، داستان های مدرسه، عشق، ازدواج، مرگ و از این جور داستانها؛ و هیچکدامشان هم حقیقی نیست. با این حال مثل بچه ها برای هم داستان تعریف میکنیم و برای شاخ و برگ دادن به آنها این عبارت های مسخره پرطمطراق و زیبا را سرهم می کنیم. چه قدر از داستان ها خسته ام، چه قدر از عبارت هایی که چهار دست و پا و زیبا به زمین می آیند خسته ام! ” موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه ۳۱۱
    تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور:
    ” هر کس دیروز مرا دیده، جوان شکسته و ناخوشی دیده است؛ ولی امروز پیرمرد قوزی می بیند که موهای سفید، چشمهای واسوخته و لب شکری دارد. من می ترسم از پنجره اطاقم به بیرون نگاه بکنم، در آینه به خودم نگاه کنم. چون همه جا سایه های مضاعف خودم را می بینم. اما برای اینکه بتوانم زندگی خودم را برای سایه خمیده ام شرح بدهم باید یک حکایت نقل بکنم. چه قدر حکایتهایی راجع به ایام طفولیت، راجع به عشق ، جماع، عروسی و مرگ وجود دارد و هیچکدام حقیقت ندارد. من از قصه ها و عبارت پردازی خسته شده ام.” بوف کور، انتشارات سپهر، صفحه ۳۶ .
    سرقت شماره ۵ از ویرجینیا وولف ( متن کتاب موج ها اثر ویرجینیا وولف ):
    “حالا باید معنای زندگی ام را برایتان شرح دهم. در این لحظه انگار زندگی من همین است. اگر ممکن بود همه آن را می دادم دستتان. آن را می کندم، همانطور که آدم خوشه انگوری می چیند. میگفتم بگیرید. این زندگی من است، اما بدبختانه چیزی را که من می بینم (این گره، پر از اشباح) شما نمی بینید.” موج ها، ویرجینیا وولف، صفحه ۳۱۱
    تشابه و دزدی صادق هدایت در بوف کور:
    “حالا می خواهم سرتاسر زندگی خودم را مانند خوشه انگور در دستم بفشارم و عصاره آنرا – نه، شراب آنرا – قطره قطره در گلوی خشک سایهام مثل آب تربت بچکانم.میخواهم عصاره، نه، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه‌ام چکانیده به او بگویم: این زندگی من است !” بوف کور، نسخه چاپخانه سپهر، صفحه ۳۶
    یا این قسمت از سرقت ادبی صادق هدایت از گیدو موپاسان که در مقاله ذکر شده:
    “شوپنهاور تازه مرده بود و قرار بر این شده بود که ما تا صبح به نوبت بر سر بالین جسد او بیدار بمانیم او را در یک اتاق خواب بزرگ که اسباب ساده ای داشت و بسیار ملال آور بود، گذاشته بودند. دو شمع کافوری روی میز کنار تختخواب می سوخت نیمه شب بود که من و دوستم آمدیم تا بر بر سر جسد کشیک بدهیم. دو رفیقی که ما به جایشان آمده بودیم خانه را ترک کردند و ما رفتیم و در پایین تختخواب نشستیم. حالت چهره او اصلاً تغییری نکرده بود. هنوز لبخند بر لب داشت. گوشه های دهانش با نیشخندی که ما آن را خوب می شناختیم بالا رفته بود، و ما هر آن انتظار داشتیم که چشمهایش را باز کند، بجنبد و حرف بزند.” ۳ ، Beside Schopenhauer’s Corpse، Guy de Maupassant
    و اکنون دزدی صادق هدایت از این متن گیدو موپاسان:
    “خیلی از شب گذشته بود، مـن بـرای آخرین وداع همینکه همه اهل خانه به خواب رفتند در اتاق مرده رفتم دیدم دو شمع کافوری بالای سرش میسوخت. پارچه روی صورتش را پس زدم عمه ام را با آن قیافه باوقار و گیرنده اش دیدم. مثل اینکه همه علاقه های زمینی در صورت او به تحلیل رفته بود. یک حالتی که مرا وادار به کرنش کرد ولی در عین حال مرگ به نظرم اتفاق معمولی و طبیعی آمد. لبخند تمسخر آمیزی گوشه لب او خشک شده بود.” بوف کور، نسخه چاپخانه سپهر، صفحه ۴۵

    • نویسنده
      امیدی سرور
      ارسال شده 15 سپتامبر 2023 در 10:49 ق.ظ

      سلام دوست عزیز
      ممنون از اظهارنظر و محبت شما
      پیشنهاد می کنم موارد و نمونه‌هایی را که در پیام خود آورده اید با شرح و بسط بیشتر در قالب نوشته یا مقاله تنطیم کنید و جهت انتشار برای ما ارسال کنید
      با مهر
      حمید رضا امیدی سرور

  • عقاب
    ارسال شده 5 اکتبر 2023 در 6:17 ب.ظ

    سلام
    ممنون از محبت شما دوست عزیز
    راستش این قسمت رو از یه مقاله دیدم و نویسنده اش هم من نیستم
    آی دی تلگرام نویسنده مقاله رو براتون میفرستم میتونید توی تلگرام بهش پیام بدین تا مقاله رو واستون بفرسته:
    @FatimahSiddeeqah

    • نویسنده
      امیدی سرور
      ارسال شده 7 اکتبر 2023 در 9:46 ق.ظ

      ممنون از شما
      با نویسنده ارتباط گرفتیم و اصل مقاله را در روزهای آینده منتشر خواهیم کرد
      امیدواریم این نوشته ها در یک فضای منتقدانه سالم به دور از توهین و تحقیر مخالفان به روشنگری درباره صادق هدایت و آثارش کمک کنند.
      با مهر

ارسال نظر