این مقاله را به اشتراک بگذارید
فروغ فرخزاد همچون روح سرگردانی که هیچگاه محل سکونتش را ترک نمی کند، همواره در آثار شاعران نوگرای بعد از خود حضور داشته است. بنیانگذاری شعر مدرن و ایجاد هویت جنسیتی برای راوی، مهمترین تاثیرات فروغ بر ادبیات پس از خود بوده و بدون شک نجات شعر فارسی از لحن و نگاه راوی همیشه مرد ادبیات کلاسیک تاثیر به سزایی بر شعر زنان بعد از او داشته است.
در واقع ردپای فروغ بعد از انقلاب اسلامی و در دههی شصت کمرنگ اما مستدام بود تا در دههی هفتاد با ظهور شاعران زن و نوپردازی های آن سال ها قوت گرفت و تا امروز ادامه پیدا کرد.
کتاب «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها» اثر فاطمهی اختصاری نیز از جملهی آثاری است که این، مهمترین میراث فروغ را با خود داشته و به بسط و تکامل این نگاه پرداخته است. این کتاب علاوه بر تاثیر از فروغ، منشا گرفته از جریان فمینیسم ایرانی نیز هست و شاید با عنوان خود وارد نوعی چالش و نقد این جریان شده است.
جنبش فمینیستی که ما از آن صحبت می کنیم در واقع کپی برابر اصل جریان فمینیسم غربی نیست. بلکه تنها پژواکی از صدای این جریان بوده و شاید تنها بخشی که از فمینیسم غربی با خود دارد موضوع است و از اشتراکات محتوایی تهی است. در واقع بیشتر جریاناتی که در ایران خواهان احقاق حقوق زنان بوده اند، تمامی تلاش خود را تنها برای اثبات موجودیت زن در مقابل مرد و در اجتماع به کار بردند و از سوی دیگر با روایت تاریخ مردسالارانهی جامعهی خود و با نگاهی مرد ستیزانه، تبعیض جنسیتی که مردان بر زنان تحمیل کرده بودند را محکوم کرده و به جای آن اعمال تبعیض جنسیتی بر مردان را تبلیغ می کردند! در حقیقت فمینیسم ایرانی در پلهی اول مسیری که فمینیسم غربی طی کرده بود باقی ماند و ماهیت وجودی و هدف نهایی خود را تنها بر پایهی این جملهی دوبوار که «زن، زن به دنیا نمی آید، زن می شود»[۱] قرار داد. این همان نگاه غالب بر آثار هنری منصوب به این جریان بوده است که نتیجه ای جز تبدیل شدن شعر زنانی که بر هویت جنسیتی خود پا می فشردند، به مجموعه ای از یآس ها، سرخوردگی ها و گله و شکایت از مرد همیشه ظالم شعرهایشان و حذف صدای مرد از آثار هنری نداشته است . این نکته، فصل ممیز کتاب فاطمه اختصاری با بسیاری از شاعران زن هم نسل اوست.
مجموعهی شعر فاطمه اختصاری از بسیاری جهات به جریان «فمینیسم فرانسوی»[۲] نزدیک است و از این بابت حرکتی رو به جلو برای شعر زنان ایران محسوب می شود . «فمینسیم فرانسوی» با دیدگاهی زبان شناسانه معتقد است که زنان باید با زبانی زنانه بنویسند و این همان زبانی است که زن از تمامی ویژگی های خود، که وجه تمایزش نسبت به مردان نیز هست، استفاده می کند تا به بیان تجربیاتش بپردازد.[۳]
این نگاه بسیار نزدیک به نگاهی است که شاعر این کتاب به وسیلهی آن، با گذر کردن از موجودیت، به بیان تجربه های خود با زبانی زنانه می رسد. او با به اشتراک گذاشتن تجربهی حضور اجتماعی در نقش های مختلف ، موجودیت زنان را اثبات شده پنداشته و به مرحله ای فراتر از آن پا گذاشته است . راوی های این مجموعه در نقش همسر، مادر، فرزند، همکار، دوست و… با وارد کردن نگاهی ریشه دار در هویت زنانه، قصهی خود را روایت می کنند .
«مادر بزرگ مٌرد، زمستان سال پیش/ و بعد مال من شد ماتیک صورتیش » (ص ۴۴ کتاب )
فاطمه اختصاری با انتخاب راوی های گوناگون، شعرش را به لوکیشن های متفاوت می کشاند و تجربهی موقعیت های مختلف را با مخاطب خود سهیم می شود. از سوی دیگر در انتخاب راوی های زن، تنها به یک نظرگاه اکتفا نمی کند و شخصیت شعرهایش را از کوچه و خیابان تا جمعیت روشنفکر و نخبهی جامعه اش بسط می دهد که این خود نکتهی مهمی به شمار می آید. چون در شاعران هم نسل او شعرها بیشتر از جایگاه یک راوی روشنفکر، شاعر پیشه و اغلب منزوی روایت می شوند و اگر اثری به طیف دیگری از جامعه، مثلا زنان خانه دار اشاره داشته باشد، همچنان ویژگی های شخصیتی از این دست در راوی یا شخصیت های اثر یافت می شود. در واقع حضور شاعر به عنوان بخشی از اثر خلق شده همیشه قوی تر از عنصر آفرینش شخصیت و موقعیت است، که نتیجهی آن یکسان بودن لحن و دامنهی واژگان و ویژگی های شخصیتی در یک مجموعهی شعر است.
اگرچه فاطمه اختصاری در مجموعهی خود رنج تاریخی زنان را بر دوش می کشد و همان نگاه پرسشگر و شاید محکوم کننده را نسبت به جنس مخالف دارد اما با نگاه نقادانه نسبت به هویت جنسیتی و عملکرد زنان پیرامون خود، نقش آنان را در نادیده گرفتنشان یادآوری می کند. در واقع راوی زن آثار او، ضعف و عدم آگاهی خود را بخشی از ظلم روا شده بر خود می داند و تضاد ایجاد شده در عنوان کتاب به نوعی پرچم همین دیدگاه را برافراشته است.
«]بساط سبزی ، توی حیاط ، زیر درخت[/ سرور خانم و چندتا زن خوشبخت!!! » (ص ۲۷ کتاب )
از سویی دیگر راوی و شخصیت های مرد شعر او ترد شده و فراموش شده نیستند. او ترسی از فرو رفتن در کالبد یک مرد و روایت کردن از زبان او ندارد و تجربه گرایی خود و شعرهایش را فدای محکومیت نگاه مرد سالارانهی جامعهی خود نمی کند. او بارها با شخصیت های مرد شعرهایش همراه شده و عاشق می شود، بغض می کند، درد می کشد و گاهی هم بی توجهی می کند، کتک می زند، فحش می دهد .
«بوی عطر زنانه ات پیچید، در هوای پر از نفس هایت/ بوی دیوانه ات مرا لو/ داد، مثل مجرم به دست سربازان» (ص۴۶ کتاب )
این نکته نیز فصل مشترکی دیگری با نظریات «لوس ایریگری» از نظریه پردازان «فمینیسم فرانسوی» است. او معتقد است که در طول تاریخ، زن همیشه همراه با طبیعت وجسم ِ بدون تفکر بوده است. زن با مادر بودن یکی بوده و در مقابل، مرد نماد فردیت، فرهنگ و هویت بوده است. او در برابر این نظریات تاریخی می گوید که هم زن و هم مرد باید فردیت و هویت داشته باشند و هر دو باید بفهمند که هم به طبیعت و هم به فرهنگ تعلق دارند و غیر از این تفکر اشتباه است. ۳
مرد شعرهای فاطمه اختصاری در جامعهی پیرامون او حضور داشته و پذیرفته شده و به عنوان جزئی از رابطه های انسانی در نظر گرفته شده است، به کنش ها و واکنش هایش پرداخته شده و تاثیرها و تاثیرپذیری هایش مورد تحلیل قرار گرفته است. اما شاعر با وارد شدن به عرصهی روابط انسانی پا را به عرصهی قضاوت و ساختن شخصیت های همیشه خوب و یا همیشه بد نگذاشته، بلکه در کلیت آثار او، انسان به معنای انسان روایت شده است. در واقع او با در نظر گرفتن هویت جنسیتی، داستان ها و موقعیت های خود را روایت کرده اما فارغ از آن به درک و تحلیل آنها می پردازد.
«و دست های بلندی برای چنگ زدن/ به مرد غار نشین سر تو زنگ زدن» (ص ۶ کتاب )
«به روز اولمان پشت یک در بسته/ به گریه های من و مردِ از همه خسته» (ص ۱۴ کتاب )
از سوی دیگر همین روایت صرف و حضور منفعل شاعر در ساختن و یا بازآفرینی شخصیت ها و موقعیت ها با دیدگاه شخصی خود، به پایهی مناسبی برای ایجاد یک فضای چندصدایی در آثار او تبدیل شده و شعرها را در مقابل جریان تک صدایی و توتالیتر فمینیسم ایرانی در امان نگاه داشته است. این رویکرد به نوعی تاکید بر شنیده شدن صدای جنبش زنان در کنار سایر طیف های جامعه است و در مقابل نگاهی قرار می گیرد که درکش از فمینیسم منجر به شناخته شدن جامعهی زنان به عنوان جمعیتی ضعیف و مورد ظلم که برای احقاق حقوق خود و دست یافتن به جایگاه واقعی اش نیازمند کم رنگ کردن جنس مخالف است و به تنهایی توانایی اثبات خود را ندارد. نگاهی که به دلیل حقوق تاریخی ضایع شدهی خود خواستار حق بیشتری نسبت به مردان بوده و بر خلاف شعارهایش، تساوی جنسیتی را طلب نمی کند.
نگاه پرسشگر و چالش برانگیز فاطمه اختصاری اگرچه هیچ طیفی را رها نمی کند اما به دنبال مقصر نیست. در شعر او جامعه یک طیف به هم پیوسته است که هیچ بخشی جدا از سایر بخش ها نیست و تاثیر پذیری و تاثیرگذاری گروه های متفاوت جمعیتی ، سطوح طبقاتی و جنسیتی است که جامعه ای درمند و یا آرمانی را می سازد.
«رسیده ایم به هم توی خواب میدان ها/ گذشته ایم کنار هم از خیابان ها» (ص ۱۳ کتاب )
اگر چه این دیدگاه به نقد جریان های فمینیستی پیش از خود می پردازد اما قدمی به سوی جلو برداشته و افق های جدیدتری را برای شعر زنان تصویر می کند و همین نکته به شاخصه ای مهم برای مجموعهی شعر این شاعر خراسانی تبدیل شده و نقطهی تمایز مجموعهی او نسبت به سایر شاعران هم نسلش است.
یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها. فاطمه اختصاری. مشهد: نشر سخن گستر. چاپ اول ۱۳۸۹٫ ۲۰۰۰ نسخه. ۱۲۴ صفحه. ۲۴۰۰ تومان.
پی نوشت
[۱]– جنس دوم، سیمون دوبووار، چاپ دوم، تهران: توس، ۱۳۸۰
[۲]– هلن سیکسو، مقاله ی نوشتار زنانه، ۱۹۷۵
[۳]– مری کلیگز، درسنامه نظریه ادبی، ترجمه ی دکتر جلال سخنور، الاهه دهنوی و سعید سبزیان. تهران: انتشارات اختران، ۱۳۸۸
14 نظر
ساموئل کابلی
مرسی محسن جان. خیلی خوب بود و با اشتیاق خودندمش
سميرا
مثل همیشه مفصل,ریزبینانه وعالى.ممنون
مهدی حسن زاده
به نظرم اختصاری با انتخاب اسم کتابش همین رو می خواست بگه، اما اون اتفاقی که کمتر بهش توجه شده واقعیت و انزوای توی شعرهاست. یعنی همه ی آدم ها(زن و مرد) همیشه تنها هستند، انگار شعر جمله ها و حالت ها، بیان وضعیت ها چه از زبان خودشون چه شاعر و چه نفر سومی باز همون ها رو بیان میکنه. این جریان و دید توی همه ی شاعرای این نسل وجود داره و نشون دهنده ی ناامیدی نسبت به حتی حال حاضرشونه. وقتی شاعر از فیمینیسم و یا هر موضوع که نمود بیرونی داره صحبت می کنه، می خواد خودشو به بیرون از اون فضای خالی وصل کنه و در اخر باز هم ناامید از دست میره.
ازاینکه نگاهت جدای شاعرانگی بود، لذت بردم مرد، دستت مرسی
مهسیما
سلام
مطالب مفیدی بود
دوست دارم این کتاب رو تهیه کنم
کمی شاید خیلی کمتر از کمی خانم اختصاری رو می شناسم از روی شعراشون
من با اینکه گرایشات فمینیستی دارم، اما با فمن بودن مخالفم.
به نظر من ما زن ها مردها را طوری بار آورده ایم که جامعه تبدیل به جایگاه فمنیسیم پرور پیش میره. زمانی زنها جایگاه بسیار خوبی داشتند ولی الان اصلا و ابدا…
قلمتان مانا
میترا السادات دهقانی
ممنون اقای عاصی
استفاده کردم
فلورا
سلام
احساس می کنم کالبد شکافانه تر باید به موضوع می پرداختید
جالب بود
ممنون
نهفت(مازیار محمدی)
ممنون محسن عزیز … این یه نقئ خوب بود … حالا بارقه های پست مدرن بودن اثر رو بهتر درک می کنم … مثل از انفعال در آوردن فمنیسم …
ممنون از تو و بانوی غزل.
پویا صداقت
خواندم و استفاده کردم
حمید ملک زاده
قبل از این می خواستم مقاله ای بنویسم در جواب مقاله محسن عاصی اما به جز تنبلی این روزهای خودم دلایلی دیگر هم مانع از نوشته شدن مقاله ام شده که هم محسن خودش می داند و هم من. گفتم شاید اهم مسائل مد نظرم را در این جا بنویسم هر چند بی فایده است حرف زدن.
فارغ از این که شعرهای فاطمه اختصاری خوب هستند و حداقل شاعر می داند که چرا از عناصر مختلف زبانی و واژههای مختلف در جاهای مختلف استفاده کرده است فکر می کنم این شعر ها برای این که بتوانند به عنوان یک قدم زنانه در ادبیات فهمیده شوند چیزهای زیادی را کم دارند. اشاره صحیح نویسنده مقاله در باب اهمیت شکل برخورد فروغ فرخزاد با مسئله ای به اسم ادبیات از نقطه نظری صرفا و به طور خاص زنانه به نظر می رسد که در ادامه نوشته به ئطور صحیحی در متن فهمیده نشده است.از آن جایی که اعتبار فروغ و اهمیت نظری روایت های زنانه او بیش از هر شاعر زن دیگری در پیوند زنانگی و شعر باید مورد عنایت قرار بگیرد مسئله اساسی درباره او شیوه برخورد او با موضع یست که روایت می کند. این مسئله را شاید بشود در نزاعی که بر سر تفاسیر گوناگون از آنتیگونه وجود دارد پیدا کرد. راوی اشعار فروغ جهان را از موضع زنی در یک موقعیت اجتماعی خاص روایت می کند. یعنی درون یک جهان نمادین هژمومن و از نقطه نظری زنی که در یک جهان از پیش نام گذاری شده با امر اجتماعی مواجهه می شود. این مسئله ایست که اگر چه در شعر فاطمه اختصاری تا حدی با آن نزدیک هستیم هنوز نمی توان در شکل برخورد او با جهان شعری اش موضعی زنانه در قبال جهان را مشاهده کرد. فاطمه اختصاری در اکثر اشعاری که نویسنده مقاله به آن ها اشره کرده است نه از جایی درون وضعیت اجتماعی مورد نظر بلکه از بیرون آن به جهانش می نگرد. نگرشی که درون یک دستگاه نظری بیرونی اتفاق می افتد. درحالی که شعر فروغ روایت زندگی یک انسان واقعی و درگیری هایش با عناصر واقعی زندگی هرروزه اش بوده است. بیان ساده تر این جمله را می توان اینگونه ادا کرد که: فروغ بی تلاش برای نقد از یک موضعی فمنیستی با گشادن شکل تازه ای از دیدن جهان توسط انسانی که در کنار دیگران زندگی می کند دوگانه خود و دیگری اش را به نمایش می گذارد. شعر فروغ بیانیه فمنیستی نیست و به نظر می رسد که شاعر هم قصد نداشته است بیانیه ای صادر کند که در آن زجر زنان و از این دست مفاهیم را بگنجاند. بلکه تنها روایت یک دستگاه شناخت شناسانه متفاوت از دستگاه هژمون است که چون راوی اش زنی است با آگاهی شکل گرفته درون آن وضعیت هژمون مرزهای دیگری اش را به خوبی نشان می دهد. به طور خلاصه هر حرفی از زبان زنان درباره زنان، هرقدر هم که مانند شعرهای اختصاری محکم و و در چارچوبه شعری مناسب شعری ارائه شود نمی تواند شعر زنانه باشد. شعر زنانه روایت برهم کنش شناخت شناسی زنانه است درون شناخت شناسی هژمون مردانه چونان که مرزهای آین دیگر بودگی را مشخص می نماید.
فربد ظاهری
از اینکه چنین مجموعه زیبایی رو معرفی کردید متشکرم.
اما ذکر یک نکته اینجا مهم به نظر میرسه. در این یادداشت نقادانه و اکثر نقدهایی که بر آثار مختلفمون می بینیم هنوز که هنوزه آثار نقد فلسفی-اخلاقی و یا بیوگرافیک و تاریخی دیده میشه. این روش ها سالهاست که حداقل برای شروع نگاه به یک اثر کنار گذاشته شدن.
اگر جناب عاصی بزرگ لطف کنند و مثلاً یکی از اشعار کتاب مذکور رو جز به جز نقد کرده و از طریق متن چنین نتایجی را استنباط کنند تا ویژگی های فمینیستی و صدای زنانه شعر خانم اختصاری را بهتر بشناسیم، ممنون می شوم.
سامان
خیلی متاسفم که هم جنس های من با وجود شناخت ماهیت مردستیزانه فمنیسم کثیف ایرانی باز مشتاق اند آنها را تشویق نمایند. بر خلاف لغت فمن در فمنیسم ، فمنیستها هیچ گاه مروج زنانگی نبودند بلکه تنها در صدد تقلید میمون وار از مزدان و یا مرد ستیزی بودند. اثر خوب ماندگار هست ، چه زن و چه مرد و دیگر نیازی به این کارهای مزخرف نیست و اگر واقعا می توانند خوب بنویسند بنویسند ، نه این که به مردان ناسزا گویند و یا تاریخ را برای نشان دادن مظلومیت کاذب زن تحریف نکنند. ما در مقابل انتی فمنیسم داریم که من خودم گرایشات انتی فمنیستی و نه ضد زن دارم.و به نظر من حداقل مردان می بایست آثار مردستیزانه را تحریم کنند.
سامان به مهسیما
روز به روز همین مردان داره گرایششون به زنان کم میشه که ناشی از همین موج تنفروار فمنیسم هست که مردان را از زنان متنفر میسازد زیرا خیلی اوقات فمنیسم از زنان ، موجودی غیر قابل تحمل و خشن می سازد.
سامان
امیدوارم نظرهامو حذف نکنید. من ضد زن نیستم بلکه معتقدم همین فمنیسم موج نفرت به زنان و زن ستیزی را زیاد می کند چون جواب سلام علیکه ، جواب مرد ستیزی و ساختن مرد از زن چیزی جز زن ستیزی نیست.
مهتاب لیموچی
سلام امیدوارم خوب باشید وامیدوارم منو شناخته باشید.توی کاگاه شعر فولادشهرسال۸۸-۸۹شاگردتون بودم.من وبچه های قدیمی حسرت کارگاه هاشمارومی خوریم.لطفا یه جوری مارو ازخودتون باخبرکنید