این مقاله را به اشتراک بگذارید
حمید رضا امیدی سرور:
جلسه بسیار خوبی بود، همانطور که پیشبینی میکردم، ممنونم که خانم زرلکی و خانم علیزاده برای این جلسه وقت گذاشتند و خوشحالم که بیتعارف و صریح هم نقد کردند، نقدی که جای آن در این سالها همواره خالی بوده تا آثار ادبی را به چالش کشیده و عیار واقعی اثر، نویسنده و منتقد را نشان بدهد. به زعم من از پائولو کوئلیو متنفرم و نویسندهاش هیچگاه اینگونه حمایت نشده بودند، اشتباه نکنیم برخلاف تصور اغلب ما تعریف تمجید صرف از یک اثر حمایت از آن نیست! فراوانند آثاری که در این سالها منتشر شده اند، در باره آنها بسیار هم نوشته شده اما یکبار هم درست نقد نشده اند؛ مخصوصا در جلساتی از این سنخ.
این جلسه در کنار خیل محاسنی که برخوردار بود، یک ویژگی بسیار مهم دیگر هم داشت و آن ارتباط بیواسطه و نزدیک با برخی از خوانندگان رمان بود. جالب اینکه اکثریت قریب به اتفاق این جلسات که صرفا با حضور اهالی ادبیات برگزار میشود، و به قول دوستی که به درستی نوشته بود، ما تعداد محدودی هستیم که برای خودمان مینویسیم، خودمان میخوانیم، خودمان همدیگر را نقد میکنیم و خودمان هم پای این نقدها مینشینیم (و منظور این خودمان هم اهالی ادبیات داستانیبود)، در اینجا از حدود چهل نفری که حاضر بودند، تعداد نویسندگان و اهالی ادبیات به سختی به تعداد انگشتان یک دست میرسید. عمده کسانی که آمدند جزو خوانندگان کتاب بودند و البته چند نفری هم از اعضای کارگاه داستاننویسی فرهنگسرای اخلاق بودند که خوشبختانه آنها هم طبق برنامهای که داشتند، کتاب را خوانده بودند و این جای خوشحالی داشت، و همانطور که گفتم به دلیل ارتباط نزدیک با خوانندگان کتاب تجربهی منحصر بهفرد و بسیار سودمندی برای من بود. بنابراین به سهم خودم از همهی عزیزانی که آمدند تشکر میکنم.
اما در حاشیه جلسه و پس از پایان آن برخی از خوانندگان رمان آمدند و نظرشان را به صورت شفاهی و مکتوب دادند.این متنهای مکتوب برخی بسیار کوتاه و در حد چند خطی بود که ظاهرا در طول همین جلسه نوشته شده بود و برخی هم کمی بلندتر و آنقدر خوش خط مرتب بودند که میشد فهمید از قبل برای این جلسه آماده شدهاند.
در طول این مدت که کتاب منتشر شده، بواسطه ایمیلهایی که دریافت کردم و همچنین ارتباط نزدیک مستقیم و بیواسطهای که با برخی از خوانندگان کتاب داشتم به دریافتهای جالبی رسیدم که تجربههایی که بسیار برای من ارزنده بودند، مهمتر از همه اینکه چقدر آن خوانندگانی که اغلب با تفرعن مخاطب عام مینامیم، متن را دقیق میخوانند و گاه چنان مو را از لای ماست می کشند بیرون که آدم انگشت به دهان میماند از تجربه ناب و دست نخوردهی آنها هنگام ارتباط با متن و کشف و شهودی که بسیاری از ما ناتوان آن هستیم؛ خاصه به دلیل سایه انداختن نظریههای مختلف برنگاهمان و جستجوی آنچه که جوششی از درون خودمان نیست، بلکه ازجای دیگر (از ذهن کسی دیگر) سرچشمه گرفته. باید اعتراف کنم در تمام این سالها که لقب منتقد را به خود الصاق کردهام، هیچگاه نتواستهام از یک کتاب مثل گذشته آن زمان که بیواسطه و بدون سایهانداختن نظریههای مختلف بر تجربه کتاب می خواندنم، ازخواندن یک کتاب لذت ببرم و این حلقهی گمشدهای بوده که در همهی این سالها در جستجوی آن بودهام. این شانس بزرگیاست که در این روزگار به واسطه وسایل ارتباط جمعی که وجود دارد میتوانیم از آنها آگاهی پیدا کنیم و درس بگیریم و امیدوارم خودم نیز بتوانم همین قدر بی تعارف و سازنده به نقد آثار ادبی معاصر بپردازم …
در نهایت جا دارد تشکری هم بشود از مسئولین فرهنگسرای اخلاق و جناب آقای طبرزدی که این برنامه را به نحو شایسته و با نظم در خور توجهی برگزار کردند، امیدوارم که همچون گذشته در برداشتن گامهایی در حوزه فرهنگ و ادبیات ثابت قدم باشند.
بگذریم:
گزارش جلسه به روایت لوح:
شهلا زرلکی: «از پائولو کوئلیو متنفرم!» یک عامه پسند ضعیف است
گزارش این جلسه به روایت ایسنا:
گزارش این جلسه به روایت مهر:
شهلا زرلکی: از پائولو کوئلیو اثری از اینجا رانده و آنجا مانده است!
فرحنار علیزاده: بینامتنیت زیاد به «از پائولو کوئیلو متفرم» ضربه زده است
به روایت سایت نشر آموت:
در فرهنگسرای اخلاق مطرح شد: نام اثر، مخاطب را به خواندن اثر ترغیب میکند
7 نظر
معصومه چاوشی
کتاب را دوست دارم از جلسه نقدش خوشم نیامد اصلاً.چون نقدش بی انصافی محض بود. از این نقدها برگزار کردن کاری ندارد که!
پودر لباس شویی
من کتاب شما را کامل نخواندم ولی تکه نکه حدود ۱۰۰ صفحه ای از جاهای مختلف خوانده ام – بنظر من حرف منتقدین بی انصافی بوده. حرف شما در مورد انتخاب آگاهانه از جذابیت عامه پسند ها در یک رمان غیر عامه پسند را قبول دارم ( همچین چیزی گفتید؟). من فکر میکنم اینکار شما یعنی استفاده آگاهانه از معیارهای عامه پسند می بایست نفد می شد که اصولآ اینکار درست است یا نه . به نظر من روشی ” نو” ولی نه ضرورتآ بی عیب است.
اینکه یک برچسپ روی کتاب بزنی بعدش هی قسم حضرت عباس بخوری که عامه پسند است که نشد نقد.کار منتقد ها درست نبود. مثل اینست که یک نفر در مورد هیتلر یک داستان بنویسد بعدش به او بگویند تو فاشیستی هرچه بگوید آخر درون مایه کار من ربطی به فاشیسم ندارد باز هم بگویند نه تو در مورد هیتلر نوشته ای.این روش منتقد ها سرکوبگر و غیر روشنفکرانه بود . یعنی نظر من اینست که هر برچسبی بر روی هر جایی بچسبد نباید حتمآ آنرا چسباند.
بنظر من کار شما مخابطش نسل بسیار جوان است. ۱۷ تا ۲۴ سال من به شخصه نتوانستم با آن ارتباط خوبی برقرار کنم ولی می دانم که جوان ها خوششان می آید اتفقآ از اینکه عامه پسند نیست خوششان می آید چون حس می کنند جدی گرفته شده اند.
مهران
من منتقد نیستم که در باره خوب بودن یا بد بودن کتاب نمی توانم نظر فنی بدم. اما اونو پسند کردم
اول چون تابه حال کار اینجوری نخونده بودم-به نظرم با بقیه کتابا فرق می کرد
دوم اینکه با یکسری نویسنده های مهم منو آشنا کرد یه تیکه از کاراشونم تو کتاب خوندم و دیدم توچه مایه هایی هستن
سوم اینکه از وقتی کتابو تموم کردم یه جاهاییش همهش تو ذهنمه. از فکرم پاک نمی شه.
بعضی جاهاش عین زندگی بود عین خود زندگی..
می خواستم از آقای امیدی سرور خیلی تشکر کنم
من که منتظر کتابای دیگه ش هستم
هادی
آقای امیدی من بنج شنبه توی جلسه نقد بودم. حرفای منتقدها را هم شنیدم.
اما تعجب کردم چرا شما نتوانستید به بعضی حرفهای منتقد ها که معلوم بود نه کتب را خوب فهمیده اند و نه اینکه آن بحثی را که مطرح می کنند درست با کتاب منطبق کرده اند. جواب بدهید! در حالی که خیلی راحت می شد به انها جواب داد.
بعد هم تعجب کردم از یکی منتقدان که ظاهرا می خواست مستدل نقد کند اما چند بار از چیزهایی که در کتاب آمده بود چنان تعجب کرد که معلوم شد اصلا کتاب را دقیق نخوانده؛ مثلا آن را تورق کرده…
آخر هم امیدوارم خود شما هم از این به بعد بدون تعارف بنویسید
و همین طور که این خانم ها بی تعارف به نظر شما و غیر منصفانه به نظر من کتاب شما را نقد کردند، کتابهای شان را نقد کنید.
در مورد خیلی از کتابها که نقد کردیه اید معلوم است که دارید تعارف می کنید و نقاط منفی آنها را در نظر نمی گیرید
مثال بزنم؟
………………………………………………….
دوست عزیز
ممنون از دقت نظر شما
اما من در آن جلسه برای شنیدن آمده بودم نه حرف زدن و دفاع کردن
اگر کتاب چیز قابل دفاعی داشته باشد در خودش هست و دیگران قضاوت خواند کرد و نیازی به من ندارد
پیشنهاد صریح و بی تعارف بودن هم از طرف خود من بود.
و نکته آخری هم که گفته اید درست است شاید خود من هم خیلی مواقع دچار همین تعارف شده ام
اما قرار نیست که چون کسی درباره کتاب من نظر مثبتی ندارد من هم بردارم غرض ورزانه او را نقد منفی کنم…
بهزاد
آقای امیدی سرور عزیز من شما رو نمی شناسم ولی به واسطه سایت خوب مدومه با شما آشنا شدم ، یک گلایه داشتم از شما… بی تعارف از وقتی رمانتان منتشر شده هر روز یا یک روز در میان لینکی یا مطلبی درباره اش منتشر می کنید ، مگر دامنه تاثیر یک اثر هنری مثل رمان در ایران چقدر است که اینقدر به آن دامن می زنید؟ کتابتان چند نوبت چاپ شده؟ چقدر در نشریات و محافل هنری به آن پرداخته شده که اینگونه از آن اتفاق می سازید؟ من به نیک نفسی و صداقت شما واقفم ولی با این کار این سوالها را در ذهن مخاطبی مثل من بوجود می آورید که مثلاً: دارد برای رمانش تبلیغ می کند آن هم در یک نشر آبرومند اینترنتی؟ مگر سایت ادبی محل جولان فرد و خواسته های شخصی است؟ چرا نمی گذارد سایتهای دیگر به اثرش پر و بال دهند؟ مطمئنا” هدف شما طرح این سوالها نبوده ولی برای یک جامعه ادبی پیزوری (صفت خودم)با یک چند تایی نشر معلق و بی پشتوانه مالی و ۲ تا ۴ هزار تا خواننده،یک رمان چه اتفاقی قرار است بیاندازد؟ مگر اتفاق انداختنی است ؟ بگذاریم تاریخ قضاوت کند… حتما کارتان خواندنی است ولی سایت را شخصی نکنید از نظر خیلی ها این اقدام چندان دلچسب نبود، انگار کمی تند رفتم ، قصد دشمنی نداشتم … ببخشید 🙂
…………………………………………………
دوست عزیز
از منظری که شما به جریان نگاه کرده اید، در همه ی موارد بالا حق با شماست!
اما هر ماجرا ابعاد دیگری هم دارد و این ماجرا نیز و خب با این جو بسیار خوش و خرم موجود نمی شود همه مسائل را مطرح کرد! اگر خواستید می توانم به صورت شخصی خدمت شما عرض کنم (ایمیل بزنید و شماره تماس بدهید).
اما آن بخش که می توان درباره اش حرف زد این است که برخلاف تصور شما ما کتابهایی داریم که به مراتب بیشتر از پائولوکوئیلو متنفرم درباره شان مطلب منتشر کرده ایم، آثاری که نمی توان گفت آثار خیلی بهتری هم بوده اند… باور نمی کنید؟ (خواستید می توانم نام این کتابها را هم خدمتتان عرض کنم!)
نکته دیگر این که مد و مه سایتی است غیر دولتی که منابع مالی اش را باید یا کمک علاقمندانش تامین کند و یا اینکه آگهی بگیرد و یا اسپانسر و از این دست… اگر به سراغ مطالب اولیه ای که در مد و مه منتشر شده بروید خواهید دید که تامین کننده منابع مالی سایت فرد دیگری ست و من (امیدی سرور) گرداننده آن هستم که چندین هفته بعد از آغاز به کار سایت، جذب آن شدم. اگر حس می کنید مثلا سایت مد ومه کتاب من نوعی را بیشتر تبلیغ کرده به این خاطر بوده که هزینه اش را در قالب اسپانسر شدن بخشی از مخارج پرداخته ام؛ نمونه اش بحث جایزه به بهترین نقد ادبی (هرکسی مبلغ جایزه را تقبل کند، کتابش میتواند سوژه نوبت دوم این جایزه باشد) و… هر یک از دوستان دیگر هم که بخواهند میتوانند با تقبل این مسئله از امکانات تبلیغی مد و مه هم استفاده کنند و از این مسئله هم گریزی نیست یعنی اینکه مد و مه یا باید به یک منبع مالی وصل باشد و یا اینکه برای گذران کردن جوری هم نیازهای ضروری مالی اش را تامین کند. مثلا چند نفر از خوانندگان سایت اسپانسر شده و با تامین این هزینه ها سایت را از هرنوع آگهی گرفتن بی نیاز کنند.
البته در مورد آن آثاری که برای نمونه عرض کردم به مراتب بیش از کتاب من به آنها پرداخته شده، حتی کمکی هم از سوی صاحبان آثار به مد و مه نشد که خب ما هم انتظاری از ایشان نداشتیم. و تازه بازهم اگر شما قیاس کنید مد و مه را با وبسایت های دیگری که صفحات اختصاصی برای آثار گردانندگان سایت اختصاص داده اند، خواهید دید که برخلاف تصور شما خیلی هم به کتاب دبیر سایت نپرداخته؛ اما چون اینجا نام امیدی سرور به عنوان دبیر سایت آمده اگر گزارش جلسه نقد کتابش منتشر شود، توی ذوق می زند اما نگاه نمی کنیم که ببینیم برای کتابی دیگر ما دو یا حتی سه بار ، گزارش جلسه نقد منتشر کرده ایم و البته هیچ ارتباطی هم با ناشر و نویسنده اثر نداشتیم جوری که مثلا فکر کنید طرف به خاطر این خوش خدمتی ما آمده دو خط درباره ازپائولوکوئلیو متنفرم نوشته است! نه اصلا این طور نبوده…
راستش هدف ما خوش خدمتی به ادبیات بوده؛ یعد از این هم خواهد بود و شاید در این میان ناخود آگاه به یک اثر بیشتر پرداخته شود (مثل همان نمونه ها که گفتم) و شاید هم در قالب جذب آگهی برای تامین مخارج سایت به لحاظ تبلیغی روی اثری تمرکز بیشتری شود، مثل رمان از پائولو کوئلیو متنفرم…
اما با این اوصاف به شخصه تا آنجا که در حوزه مسئولیتم در مد و مه قرار دارد می کوشم به گونه ای عمل کنم که اصالت مد و مه فدای هیچ اثری نشود، حتی اثری که ناشر یا نویسنده اش اسپانسر بخشی از هزینه ها شده اند؛ مگر در همان قالب تبلیغ در ستون های کناری سایت.
ابعاد بحث گسترده تر از این ماجراست که فضای پرداختن به آنها در اینجا نیست، اما تصمیم گیرندگان سایت (و من هم به عنوان فرد موثری در آن) از ابتدای سال ۱۳۹۱ رویکرد تازه ای برای مد و مه در نظر گرفته اند که همین روزها اعلام خواهد شد. رویکردی که هم حوزه امکانات تبلیغی سایت و هم محتوای کیفی آن را در بر می گیرد. من شما را ارجاع می دهم به آن نوشته که دوسه روز دیگر منتشر می شود و امیدوارم نظر خوانندگان نکته سنجی چون شما تامین شود…
بازهم اگر مطلب و سوالی بود بی تعارف مطرح کنید حتی اگر تند باشد ما بواسطه مهری که به مد ومه دارید؛ سعی می کنیم تا آنجا که امکان دارد آن را آویزه گوشمان کنیم…
سربلند و موفق باشید
كتابخوان
به نظر من مخاطب کتاب شما فقط نسل جوان نیست . گروه سنی ۱۷ تا ۲۴ سال که دوستمان نوشته اند. من دیگر سنی ازم گذشته و کتاب شما را خواندم.من شخصا کتاب را پسندیدم،کار تازه ای بود.
vanessa bruno soldes
machoiresproéminantes, jadis roi de l’Europe chelléenne, maintenant au déclin,réduit à des bandes étroites de territoire. Plus bas, le lion, lesouffle rauque, les flancs en sac vanessa bruno cuir prixtumulte