این مقاله را به اشتراک بگذارید
برنیس بژو بازیگر آرژانتینیالاصلی است که از سه سال قبل به فرانسه آمده است؛ بازیگری که سینما را همراه پدرش میگل بژو یاد گرفته است. درسال ۱۹۹۸ بازی در فیلم خواهران «هملت عبدالکریم بهلو» را آغاز کرده است. در سال ۲۰۰۶ در فیلم ژان داردن بازی کرد ولی اتفاقی که برای فیلم «آرتیست» افتاد همه چیز را تغییر داد. او برای بازی در نقش «په پی میلر» جایزه سزار را دریافت کرد و با این فیلم سراسر جهان را گشت. او در بفتا جایزه بهترین بازیگری را گرفت و برای بازیگری مکمل در گلدنگلوب برگزیده شد. حالا باید منتظر بازی او در این فیلم باشیم. بژو در این گفتوگو درباره تفاوتهای کارگردانی «اصغر فرهادی» و ویژگیهای این فیلم سخن گفته است.
اولین واکنش شما وقتی با سناریوی گذشته روبهرو شدید چه بود؟
بعد از یک ماه انتظار فیلمنامه به دستم رسید. در واقع ما صحبت اولیه را کرده بودیم و بعد من به تعطیلات در خارج از کشور رفته بودم و منتظر بودم که ببینم در فیلمنامه نقشی برای من هست یا نه یا اینکه پیشنهادی از جانب فرهادی دوباره مطرح میشود یا نه. وقتی بالاخره بعد از یک ماه انتظار فیلمنامه به دستم رسید و شروع به خواندنش کردم احساس میکردم یک تکه جواهر هدیه گرفتهام؛ یک چیز گرانبها. اتمسفر حاکم بر فیلمنامه، فضاسازی به نظرم جور عجیبی رازآلود و جذاب میآمد. در واقع خواندن این فیلمنامه ذهنم را به شدت تغییر داد و مرا تحتتاثیر خودش قرار داد. چنان مسحورش بودم که یکنفس خواندمش.
در اولین جلسه ملاقات شما و فرهادی چه گذشت؟
ما دو ساعت قبل از شروع تمرین با هم دوباره دیدار داشتیم و من هرگز تستهایی شبیه تستهای فیلم گذشته را نداده بودم. اصغر سعی میکرد یک چیزی در بازی و صورت من پیدا کند و من نمیدانستم دقیقا چیزی که میخواهد چیست. او همه چیز را جداجدا بررسی میکرد و برای لحظهای فکر کردم قصد دارد با گریم صورت من را تغییر بدهد. او به ندرت در روزی که تست اولیه داشتیم حرف زد.
چه زمانی درباره شخصیت زن داستان که قرار بود شما نقشش را بازی کنید حرف زدید؟
من میدانستم که زن فیلم گذشته دو فرزند دارد و حالا درگیر رابطه دیگری است و باید مراحل نهایی اداری طلاق از مرد دیگری را پشت سر بگذارد. فرهادی از من پرسید: «و تو چطور؟ تو بچهای داری؟» بله، من دو تا بچه دارم و نامزدم هم از ازدواج قبلیاش دو بچه دارد و من حالا مادر چهار بچه هستم. این همان چیزی بود که سبب شد احساس کنم زندگی من در کارم انعکاس پیدا کرده و میتوانم شرایط زنی را که میخواهم نقشش را بازی کنم، بفهمم.
اینطور که به نظر میرسد فرهادی از آن دست کارگردانهایی است که علاقهمند است پیش از شروع کار در تمرینها همهچیز را ساماندهی کند، تمرینهای شما چقدر طول کشید؟
ما دو ماه مشغول تمرین بودیم، سه یا چهار بار در هفته کار میکردیم و گاهی وقتها هم روز شنبه برای تمرین میآمدیم و چهار یا پنج ساعت صحنهها را تمرین میکردیم. این چیزی بود که پیشتر با آن مواجه نشده بودم و احساس میکردم دارم برای یک اجرای نفسگیر تئاتر آماده میشوم. ما هر بار نیمساعت یکنفس تمرین میکردیم و بعد باید قدم میزدیم و در اتاق راه میرفتیم و حتی میدویدیم و عضلاتمان را ریلکس میکردیم. او در تمام طول تمرینها همراهمان بود و خودش همهچیز را چک میکرد. بعد از آن شروع میکردیم به خواندن فیلمنامه و گاهی به شکل بداهه چیزهایی را اضافه میکردیم و بعدش با اصغر درباره بودن یا نبودن این بداهه بحث میکردیم و به یک نتیجه میرسیدیم. ما تمام مدت آنجا بودیم حتی در صحنههایی که قرار نبود در آن بازی داشته باشیم هم حضور داشتیم. برنامههای او به شکل فزایندهای دقیق بود.
فیلمبرداری صحنهها چگونه بود؟
اصغر با تمرینها همهچیز را برای ما ساده کرده بود و موقع بازی جلوی دوربین من از چیزی غافل نبودم چون دیگر با قلبم ماری را درک کرده بودم. من نمیگویم که در هیچ لحظهای نسبت به بازیام تردید نداشتم، اما در این لحظهها دوباره شخصیت برای من از طرف کارگردان بازسازی میشد و در نهایت هر صحنه و هر حرکتی برای من یک تجربه کاملا درونی شده بود. گاهی شبها میگفتم: من اینجا را نمیفهمم و بعد کمی که با خودم درباره آن صحنه فکر میکردم، میدیدم که میدانم چه خواهم کرد. این همان چیزی بود که اصغر میخواست؛ اینکه به شکل عقلانی شخصیت برای بازیگر باورپذیر و درونی بشود.
آیا شما شخصیت ماری را دوست دارید؟
در واقع نه همه شخصیت او را. علاوه بر این در صحنههایی که اصغر به من میگفت کجا باید چه کنم و چطور بازی کنم پاسخم این بود: «اما اینکه من نیستم.» من در زندگی واقعی هرگز واکنشهایی مثل ماری را نشان نمیدهم. اما وقتی که قرار است در نقشی بازی کنید که به لحاظ درونی مخالف شماست به نظرم بازی کردن و پذیرفتن او باز هم راحتتر میشود.
آیا در طول تمرینها شما و فرهادی درباره شخصیت ماری بیرون از فیلم و در گذشته صحبت میکردید؟
من میدانستم که ماری در پاریس داروساز است و در حومه شهر زندگی میکند. به نظرم من واقعا بعد گذشته او را نمیدانستم و به خودم میگفتم با توجه به شرایط زندگی ماری باید یک کارمند ساده در داروخانه باشد. در طول تمرینها من بنا به گفته کارگردان سعی میکردم شکل ارتباط ماری و احمد را در روزهایی که رابطهشان پابرجا بود تصور کنم؛ اینکه چطور با هم آَشنا شده بودند و همسر اولی که دو فرزند از او دارد را برای خودم بازسازی میکردم. نحوه به هم خوردن رابطه احمد و ماری. ما حتی صحنه ترک آنها را هم در تمرینها بازسازی کردیم و بعد شکل ارتباطشان در فضای اینترنت و در نهایت رابطهای که به طلاق منجر شد. من همه اینها را برای خودم تصور کرده بودم و تصویر این زن برای من کاملا ساخته شده بود.
در این سناریوی پیچیده بخشی وجود دارد که احمد دچار افسردگی شده است. این اپیزود برای شما قابل درک بود. آیا درباره این لحظهها حرف میزدید؟
من آن را میفهمم. اصغر اغلب از مقوله مهاجرت حرف میزد و میگفت فرهنگ ایرانیها خیلی با فرهنگ جامعه فرانسوی متفاوت است و اغلب ایرانیهایی که به فرانسه میآیند در ساختن زندگی جدید با ناکامی و شکست روبهرو میشوند. آنها سرخورده و افسرده میشوند و دوباره برمیگردند به خانه خودشان در ایران. من فکر میکنم شخصیت احمد هم تا اندازه کمی همین ویژگیها را داشت. او کسی است که برای ادغام با جامعه جدید تلاش کرده و درصدد تشکیل یک زندگی جدید بوده و حتی عاشق شده است. اما نکته اینجاست که در برخی لحظهها شرایط برای او سخت شده است و ترجیح میدهد که برگردد به خانه خودش. ماری درک میکند که برای احمد چه اتفاقی افتاده است، اما احمد شجاعت اعلام این مسئله را ندارد. یکی از ویژگیهای سینمای اصغر فرهادی همین است که زنهای سینمای او از مردان شجاعتر و باشهامتتر هستند.
فیلم گذشته روایتی جهانی دارد یا اینکه باید آن را روایتی از وضعیت اجتماعی جامعه فرانسه دانست؟
به نظرم این فیلم درباره جای خاصی در دنیا نیست. این یک فیلم روایتی است از وضعیت جهان امروز. کارگردان روابط پیچیده انسان امروز را دستمایه قرار داده است؛ روابطی که گاهی وقتها به شدت پوچ است. فرهادی میتواند موقعیتهای خاص و چالشبرانگیز زندگی امروز را دستمایه قرار بدهد و در نهایت پاسخی برای آنها ندهد و همه چیز را بر عهده تماشاگر میگذارد و این همان چیزی است که در فیلمهای این کارگردان به شدت کارکرد دارد.
فرهادی به زبان فرانسه صحبت نمیکند، این مسئله را چطور هماهنگ کردید؟
در طول دو ماه آمادهسازی و تمرینی که طی کردیم فرصت کافی بود و در طول تمرینها آرش به عنوان مترجم کنار اصغر فرهادی حضور داشت.
روزنامه بهار – مد و مه اردی هشت ۱۳۹۲