این مقاله را به اشتراک بگذارید
حمید رضا امیدی سرور (مد و مه): این روزها پیدا کردن این مجلات قدیمی هم دشوار شده و هم نیاز به پرداخت بهای زیادی دارد، اما دو دهه پیش از این هم فراوان بود و هم ارزان قیمت. خوب به خاطر دارم که در طبقه بالای پاساژ صفوی اول خیابان کارگر شمالی مغازه کوچکی بود که کتابهای سینمایی می فروخت با مجلات قدیمی و عمدتا هم سینمایی هنوز دبیرستانی بودم که آنجا را کشف کردم و حاصل چندین بار رفتن به آن مغازه کوچک که درست روی پشت بام قرار داشت خریدن مجلات قدیمی ستاره سینما مربوط به دهه سی و چهل و فیلم و هنر مربوط به دهه چهل و از این دست، نشریاتی که بعدها پشیمان شدم که چرا زیادتر از این از آنها نخریده بودم.
در طبقه دوم پاساژ ایران، مغازه ملک بود که هنوز هم هست، منتهی او به صورت حرفه ای کارمی کرد و می کند مشتری هایش بیشتر کتابخانه ها کسانی بودند که دوره های کامل می خواستند نه نوجوانهایی مثل ما که هر بار کمی پول توی جیب مان را روی هم می گذاشتیم راه می افتادیم می رفتیم خیابان انقلاب برای خرید کتاب یا مجله این دوره هم ویروس خریدن مجله های قدیمی به جانمان افتاده بود و به قول مادرم هرچه پول دستم میرسید حرام این مجله های زرد و پوسیده بید زده می کردم!
آن روزها جوانی هم بود که کنار خیابان بساط کتاب داشت، مجله قدیمی هم گاهی به پست او می خورد که اگر طالب بودی برایت می آورد، اما آنپها را بسلط نمیکرد. یادم هست کلی از او مجله های ستاره سینمای قطع بزرگ (منتشر شده در دهه پنجاه) خریدیم هرجلد صدتومان و این دوره ای بود که مثلا هفته نامه سینما که منتشر می شد، هر شماره هشتاد تومان قیمت داشت. همچنین تعداد زیادی مجله دختران پسران که سازمان اطلاعات برای گروه سنی نوجوان منتشر می کرد و مطالبش بیشتر پاورقی های داستانی از گونه های مختلف و اخبار و گزارش های عامه پسند درباره ستاره های سینمای ایران و جهان، ورزشکاران و خوانندگان بود. مشهورترین نویسنده این مجله هم پرویز قاضی سعید بود که آن داستانهای پلیسی و جاسوسی معروف و البته آبکی اش را که سه کاراگاه بزن بهادر امریکایی به اسم لاوسون، سامسون و ریچارد داشت در اینجا منتشر می کرد.
نکته جال هم این بود که این سه تا بیشتر از آن که کار کاراگاهی بکنند از زور بازو یشان استفاده می کردند و اختراعات عجیب و غریب برای کشت و کشتار دیگران. درواقع کارهای جیمز باندی می کردند که شأن نزول این فضا در داستانهای قاضی سعید که مایه های علمی تخیلی (!) هم داشت، بی مناسبت نبود چرا که قاضی سعید این داستانها را در زمانی نوشت که جیمزباند پابه عرصه دنیای سینما و داستان گذاشته و حالا او متاثر از موفقیت فیلمها و داستانهای جیمزباندی رمانهایی می نوشت که کلا فضایی کودکانه، منطقی کودکانه و نثری کودکانه داشتند. حقیقت اینکه خود من حتی زمانی که دوره راهنمایی بودم و غرق در دنیای کتاب های حادثه ای جیبی هیچ علاقه ای به آثار قاضی سعید که طرفداران زیادی هم داشت، احساس نمی کردم و جالبتر اینکه درمیان آثار میکی اسپلین هم چند کتاب را دوست داشتم که بعدها فهمیدم آنها جزو معدود نمونههای اصلی آثار میکی اسپلین بودند که به فارسی ترجمه شده بودند و لااقل اوضاع بهتری از آن رمانهای مایک هامری داشتند که پاورقی نویسان ایرانی نظیر محمد (فرزان) دلجو و امیر مجاهد می نوشتند.
درباره قاضی سعید نوشتم بد نیست به این هم اشاره کنم که او دو سنخ کتاب داشت، یکی همان کتابهای جنایی جاسوسی با سخصیت های لاوسون، سامسون و ریچارد و دیگری رمانهای عاشقانه، از قضا رمانهای عاشقانه او درمقایسه با نمونهرهای داخلی این آثار ملا نوشته های ر.اعتمادی در عین کم مایگی بی پروا و اروتیک بودند، در حالی که داستانهای پلیسی جاسوسی اش با اینکه از جیمز باند تاثیر گرفته بوداز این منظر پاک پاک بودند و هیچ چیز غیر اخلاقی در آنها یافت نمیشد. چنان که بعدها دیدیم انتشارات آسیا بدون هیچ مشکل جدی ممیزی آنها را تجدید چاپ کرد و ظاهرا تنها مشکل نام خود قاضی سعید بود که به خاطر فعالیت های سیاسی اش علیه انقلاب ایران در تلوزیون های ضد انقلاب ماهواره ای حساسیت برانگیز بود، بنابراین اسم او را از روی جلد کتاب برداشتند و تنها در داخل کتاب عنوان کردند. آدم کم مایه همه کارهایش کم مایه می شود، کتابهای قاضی سعید نه تنها نوع عشقی اش که نوع پلیسی جاسوسی اش آبکی بودند، چنان که برنامه سیاسی و تحلیسل های سیاسی او هم آبکی و ساده انگارانه بودند. خلاصه در عالم نوجوانی از خودم می پرسیدم چرا داستانهای عاشانه اش مایه های غیر اخلاقی کم ندارد و کتابهای پلیسی اش با اینکه از جیمز باند کپی کرده پاک پاک هستند. بعد ها وقتی مجله دختران و پسران را دیدم فهمیدم تنها یک علت داشته و آن نیز محل اصلی انتشار این پاورقی های پلیسی بوده که بعدها در قالب کتاب هم منتشر می شده اند. مجله دختران و پسران نشریهای برای گروه سنی کودک و نوجوان بود و گردانندگان لااقل برای آنکه حفظ ظاهر کرده و مخاطبان خود را از دست ندهند خیلی اجازه بروز و ظهور متن های غیر اخلاقی نمی دادند. و قاضی سعید هم داستانهای پلیسی اش را در آنجا منتشر کرده و داستانهای عشقی اش را به نشریات دیگری که برای گروه سنی بزرگسال بود می دادند.به هر حال با این حربه که هر یک در جای خود جواب داده بود هم رمانهای پلیسی قاضی سعید پر فروش بودند و هم رمانهای عشقی و جوانپسندش.
برگردیم به خیابان انقلاب و مغازه ها، پاساژها و بساط هایی که در اواخر دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد پاتوق ما بود در جستجوی کتاب و مجله قدیمی روزهای خوشی که گذشتند و حالا تنها خاطرات و حسرتش برای ما مانده و کتابها و مجلاتی که خلوت کردن با آنها به سر ریز خاطرات آن ایام می انجامد. به هرحال این مجلات قدیمی که جسته گریخته در سالهای بعد نیز به تعداد آن افزوده شد از مجله خواندنیها، فردوسی، رودکی و تماشا گرفته تا هفته نامه ستاره سینما، فیلم و هنر، شماره های ویژه مولن روژ و… بخشی سرگرم کننده کتابخانه من است، و تماشا و خواندن این مجلات گاهی آدم را چنان به سالهای دور و برده و گرفتار این نوستالژی بی پیر دهه های گذشته می کند که اصلا گذر زمان را احساس نمی کنی. دیدن این مجلات در فضای مجازی بهانه ای شد برای یاد آوری این خاطرات و مروری بر تصاویر آنها برای کسانی که به این فقره تفریحات علاقمند هستند.
پیوست یکم:
دانلود چند مجله قدیمی:
دانلود روی جلد هفته نامه ستاره سینما مربوط به سالهای نخست دهه سی
دانلود شماره اول مجله ستاره سینما – مجلهای نایاب
دانلود مجله طنز بهلول سال ۱۳۵۹
پیوست دوم:
از رمانهای پلیسی جاسوسی پرویز قاضی سعید:
تابوت سرخ، شبهای پرماجرا، وحشت در ساحل نیل و…
از رمانهای عشقی پرویز قاضی سعید:
چشمهایش، پلنگ (دختر فریب)، بار دیگر با تو در میان عطر و سکوت و…
پیوست سوم:
دانلود مستقیم کتاب مرد سوم اثر گراهام گرین ترجمه بهروز تورانی
رمان مرد سوم یکی ازجذاب ترین رمانها واز جمله آثارمحبوب من است، نسخه فرانسه آن روزگاری زیر دستم و به اتفاق رضا تهرانی داشتیم آن را به فارسی برمی گرداندیم، یک سوم کار هم انجام شد اما وسواس ما باعث شد فکر کنیم حاصل کار آنی نبوده که باید؛ به نظر من محسن آزرم آن را تمام و کمال انجام داده و نشر چشمه هم به شکل زیبایی به چاپ رسانده.
دانلود مستقیم رمان بارهستی اثر میلان کوندرا ترجمه هرمز همایون پور
احتمالا همه کسانی که سری درعالم ادبیات داشته باشند، می دانند که این کتاب از چه اهمیت و جایگاهی در ادبیات معاصر برخوردار است. متاسفانه نسخه ترجمه شده به فارسی از جرح و تعدیل های فراوانی برخوردار است به گونه ای که باید گفت رمان بار هستی یا همان سبکی تحمل ناپذیر هستی شهید شده، اما روایت است که رضا براهنی ترجمه کامل این اثر را انجام داده، هرچندبا اوضاع ممیزی بعید است که به صورت کامل بتواند در ایران منتشر شود. به خاطر دارم مجید اسلامی هم بخشهایی از آن را ترجمه کرده و در وبلاگش منتشر می کرد.
دانلود مستقیم رمان وحتی یک کلمه هم نگفت اثر هانریش بل ترجمه حسن افشار
هانریش بل کارشاخص کم ندارد، حتی آثار متوسط اوهم زیبا و خواندنی اند، اما دراین میان سیمای زنی درمیان جمع، و عقاید یک دلقک مثل الماس می درخشند؛ از آن آثاری هستند که فراموش نمی شوند و هر از چندی آدم هوس می کند دوباره آنها را بخواند.