این مقاله را به اشتراک بگذارید
مترجم: مهرناز منتظری – جان هیلکات کارگردان فیلم های قابل توجهی مثل«جاده» و«پیشنهاد»، در«یاغی» یا «بی قانون» فیلم حماسی جدید خود داستانی واقعی و تاریخی را بازگو میکند. او از برادران« باندورانت» و چگونگی ظهور و افول آنها در آمریکا سخن میگوید. فیلم بر اساس نوشتهای از«مت باندورانت» ساخته شده است و از جنایت و فساد، ستمگری و سخاوت، عشق و سلطه جویی می گوید و فرهنگ گنگستری آمریکا در دهه ۱۹۳۰ را بازگو میکند. در اینجا گفتوگویی را با «جان هیلکات» درباره این فیلم میخوانید:
به نظر می رسد دهه ۱۹۳۰ میلادی مشابهت هایی با زمان حاضر داشته باشد. آیا به نظر شما این علت آن است که نویسندگان و فیلمسازان اغلب دست به کشف و اکتشاف در حوادث آن دوره میزنند؟
– خب من همیشه این طور تصور میکنم که الان روحیه و طرز تفکری حاکم است که طبیعتاً ژانرها از آن تغذیه میکنند. ما در دورهای زندگی میکنیم که بی ثباتی و بی امنیتی بر همه امور آمریکا مشهود است و مشابهت های بسیاری با بحران اقتصادی و سیاسی و بحث مبارزه با مواد مخدر که در دهه ۱۹۳۰ وجود داشت، دیده میشود. از همین منظر ما در ابتدای فیلم تصاویری را از آنچه که الان در کارتلهای مکزیکی رخ میدهد و شبیه مبارزه با توزیع کنندگان کوکائین در دهه ۸۰ کوباست نشان دادیم. و البته این وقایع مشابه مبارزه با هروئین در نیویورک در همان زمان و مبارزه با الکل در دهه ۱۹۳۰ هم هست- دههای که داستان فیلم بر آن بنا شده است. ما در این داستان نشان میدهیم که خاستگاه بسیاری از جنایات سازمان یافته امروز ریشه در آن دوره دارد. همان طور که بحران اقتصادی امروز یادآور وضعیت رکود اقتصادی آن زمان است. در آن زمان نیز مثل امروز تغییرات جوی شدیدی وجود داشت و طوفان های عظیم خسارات بسیاری وارد میکرد. این چیزی است که در فیلم به آن اشاره شده است. در آن زمان نیز شکاف عمیقی بین فقیر و غنی وجود داشت. همان طور که در فیلم اشاره کردهام این فساد و درماندگی مردم که سعی میکنند با کارهای سبک گام های بزرگی را بردارند، چیزهایی است که الان با قوت بیشتری دیده میشود.
به عنوان منبع، از چه فیلمهای دیگری برای ساخت «یاغی» استفاده کردید؟ آیا این فیلم وارد ژانرهای دیگر هم میشود؟ در فیلم رگه هایی از«روزی روزگاری آمریکا» اثر «سرجیو لئونه» دیده میشود و…
– من یکی از هواداران پر و پا قرص«سرجیو لئونه» هستم. آنچه که من و فیلمسازان دیگر از او الهام گرفتهایم، تمهیداتی است که او برای واقعی تر نشان دادن این دنیای هیجان انگیز به کار گرفته است. از دیگر منابع ما در«یاغی» فیلم« بانی و کلاید» اثر «آرتوپن» بود، اما این تأثیر پذیری بیشتر در جهت تصویری و تاریخی بوده است. بااینها است که ما توانسته ایم به عمق این جهان رسوخ کنیم. چیزی که مرا نسبت به افرادی مثل«سرجیو لئونه»، « راجرکورمن»، « پیتر باگدانوویچ» و«مارتین اسکورسیزی» علاقه مند میکند، کاری است که آنها در اواخر دهه ۶۰و۷۰ میلادی انجام داده اند. آثار وفیلمهای به جا مانده از آنها در فیلمسازی، کاراکترها و بازی ها فوق العادهاند. این روزها فیلم های گنگستری بیشتر فقط به اکشن می پردازند و نه کاراکترها. به همین دلیل هم هست که«یاغی»فیلمی ویژه با کاراکترهای غنی و داستانی خوب در ژانرگنگستری که به پیامدهایی خشونت و خطرات آن در جامعه می پردازد، محسوب می شود.
آیا رمان«خیس ترین بخش در جهان» این فرصت منحصر به فرد و خوب را برای وارد شدن به این دنیا در شرایطی شجاعانه، خلاق و به قول شما غنی را در اختیارتان میگذاشت؟
هرچند در کل دنیای وسترن را دوست دارم اما به معنای خاص در پی یک داستان گنگستری بودم. به همین دلیل دنیای این رمان را دوست دارم من واقعاً سالها مبارزه کردم تا به اینجا برسم. زیرا فیلم های گنگستری بسیار خوبی وجود دارد و همین کار را برای من سخت میکرد تا داستان خوب و جدید پیدا کنم. این داستان جدید بود. داستانی که بیشتر به یک فیلم گنگستری شبیه بود. از زمان« بانی وکلاید»به این سو هرگز یک فیلم گنگستری در فضای روستایی ندیده بودم، اما این داستان چنین فضایی را در اختیار قرار می داد. ضمن آنکه داستان فیلم مبنایی واقعی دارد که فوق العاده است. مجموع اینها باعث میشود فیلم روشن و واضح، زنده و منحصر به فرد باشد.به همین جهت این رمان واقعاً برای من بود.
شما در اینجا نیز«نیک کیو» همکار تقریباً همیشگیتان را داشتید تا متن فیلمنامه و موسیقی فیلم را بنویسدو هر بار که شما دو نفر کنار هم قرار می گیرید، همه می دانند که فیلمنامه و موسیقی«نیک کیو» کاملاً به هم میآمیزد تا اثری منسجم را ارائه کنند و…
– بله موسیقی و آوازه هایی که«نیک» ارائه میدهد، همانند متن فیلمنامه اصیل و قدیمی است. به نظرمن«نیک» ریتم خاصی درمتن فیلمنامه و دیالوگ های آن دارد که سکانس ها در خلال آنها جان میگیرند. این کار ماهرانه و دقیق است که در اینجا به وضوح دیده میشود. هنگام آغاز پروژه «یاغی» ما درباره اقتباس از این رمان با هم صحبت کردیم. این اولین باری بودکه او تصمیم میگرفت از یک رمان اقتباس کند. به جز فیلمنامه درباره نوشتن متن موسیقی فیلم هم صحبت کردیم.«نیک» فیلمنامه و متن موسیقی را کاملاً در فرایندی اساسی نوشت. او اول به سراغ موسیقی رفت و بعد از آن بود که فیلمنامه را آماده کرد و سپس دوباره به بازبینی موسیقی پرداخت.
«شیا لبوف» در فیلم نقش«جک باندورانت» را دارد. گفته میشود او اولین بار در«راهنمایی برای شناسایی فرشته هایتان» و بعدها در سری فیلم های«Transformers» و«ایندیانا جونز» و« وال استریت» نظرشما را جلب کرد. همین طور است؟
– بله، با خودم فکر کردم این بچه جهنمی کیه دیگه؟(میخندد) بعداً او را در«آشفته» دیدم و باز با خودم فکر کردم چه بازی خوبی دارد. پس از آن نوبت به«Transformers» رسید، اما او در میان آن همه جلوه های ویژه و روبات های جور وا جور باز هم کاراکتر خود را به بهترین شکل ارائه میداد. به همین دلیل بود که با خودم فکر کردم او واقعاً بازیگر خوبی است که باید در شرایطی کاملاً متفاوت دیده شود.«شیا» درست در همان جایی قرار داشت که «جک». هر دو آنها در خشم، خوشی و لذت و شادی و… شبیه هم هستند. به راحتی میتوانستم«شیا» را در لباس یک جوان دهه ۱۹۳۰ ببینم. او خود نیز علاقه زیادی به کار نشان می داد و وقتی اولین بار او را دیدم و پروژه را برایش توصیف کردم. مشتاق نشان داد. می دانستم که این نقش فقط متعلق به او است. من همیشه در مورد انتخاب بازیگران فرد دقیقی هستم.
چه شد که«تام هاردی» به عنوان«فارست باندورانت» برادر خشن امادوست داشتنی برادران« باندورانت» انتخاب شد؟
– درباره« تام هاردی» زیاد شنیده بودم، اما کاری از او ندیده بودم.بنابراین شروع به تماشای فیلمها و کارهایش کردم. واقعاً وحشت زده شدم… او عالی بود.«تام» و«شیا» را مثل دو برادر در کنار هم میدیدم.«تام» با بیپروایی این کاراکتر را پذیرفت و ارائه کرد. او«فارست» را پدر و مادر خانواده میدانست. زیرا سه برادر نه مادر داشتند ونه پدر.«تام» می خواست«فارست» را از جنبههای انسانی اش ونه خوی وحشیانهاش ببیند تا این کاراکتر را ملایم تر ارائه دهد. به همین دلیل نیز او سعی کرد نقش مادرانه و پدرانه او برای برادرانش را بیشتر به تصویر بکشد و نشان دهد او چگونه نگران و مراقب برادرانش است، اما این کاراکتر به دلیل نوع فرهنگ و زمانی که در آن قرار دارد، قادر به صحبت درباره آن نیست، کار مهم «تام» این بود که بین ذهنیات و عمل«فارست» که تفاوت زیادی با هم داشتند، تعادلی برقرار کند. این یکی از سخت ترین بخشهای ارائه این کاراکتر بود.
منبع:Flicks And Bits
بانی فیلم/ مدو مه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲