این مقاله را به اشتراک بگذارید
یک
هر سال ۲۸ مرداد که میشود، دلم میگیرد…
شصت سال گذشته، اما منی که بیست و چند سال بعد از کودتا به دنیا آمده ام و ماجرای ملی شدن صنعت نفت و قهرمانش را ازلای اوراق کتابها و مجلات دنبال کرده ام، در چنین روزی با این احوال غریب حسرت خوار فرصت بزرگ از دست رفته این سرزمینم، حسرتی که دست از سرم برنمی دارد و نمیتوانم فراموش کنم با سرنگونی دولت مردمی دکتر مصدق و برگرداندن محمد رضای پهلوی چگونه تاریخ دیار تغییر مسیر داده و چه حثی از نسل های آینده ضایع شده.
گاه پیش می آید هنگام بازخوانی یک کتاب یا تماشای دوباره یک فیلم باوجود اینکه میدانم چه سرنوشتی در انتظار قهرمان ماجراست، هیجان زده در انتظار می مانم این بار اتفاقی دیگر بیفتند و سرنوشت قهرمان دیگرگونه شود! اما نمیشود و حسرت به دل میمانم؛ باشد برای یکبار بعد زمانی که شاید معجزه ای رخ بدهد!
این درست همان حسی ست که هربار کتابی درباره کودتای ۸۲ مرداد خوانده ام دچار آن شده ام، آه چه میشد لااقل یکبار پایان این داستان به گونه ای دیگر رقم می خورد. درست مثل کتابهایی که خواننده میتواند در میانه راه با انتخابهای خود سرنوشت قهرمان داستان را رقم بزند اما متاسفانه این شگرد تنها خاص دنیای داستان است نه روایت های تاریخی که همیشه یک جور رقم میخورند.
ای کاش میشد لااقل یکبار در طول خواندن روایتی تاریخی چشم هایم را می بستم و هنگام گشودن درمی یافتم چنین معجزه ای رخ داده… آنوقت دکتر حسین فاطمی تیرباران نمیشد، چه بسا بعد از دکتر محمد مصدق؛ نخست وزیر بعدی ایران دکتر فاطمی میشد و بی شک با برچیدن بساط سلطنت در همان ایام تاریخ ایران چرخشی اساسی را انجام می داد.
چنین خواب و خیالهایی برای تاریخ تحقق نیافته بسیار رنگین است، و البته بی فایده، پس حال که تغییر تاریخ ناشدنی ست لااقل با عبرت گرفتن از آن فکری به حال آینده کنیم،که نمی کنیم، ما ملتی هستیم که حافظه تاریخی نداریم، از همین روست که فاصله میان زنده باد و مرده بادهایمان بسیار کوتاه است. و عجیب تر از آن چگونه است که هم در دوره پیش از انقلاب و هم در دوره بعد از انقلاب مصدق نه اینکه محبوب دولت ها نبوده که مغضوب آنها نیز بوده مگر نه اینکه او قهرمانانه رهبری یکی از بزرگترین حرکتهای استقلال طلبانه را برای مردم ایران برعهده داشته و از این رو نیز بهایی سنگین بابتش پرداخت کرده است.
خنده دار این است برخی تاریخ نویسان داخلی نقش مصدق را چنان کمرنگ می کنند که آیت الله کاشانی را نه همراه مصدق در مبارزات، که نفر اول جریان ملی شدن معرفی کرده و از مصدق سیمای پیرمردی خودکامه و لجوج، وابسته به سلطنت را ترسیم می کنند که با قدرت طلبی اش زمینه ساز شکل گیری کودتا میشود. شاید خنده تان بگیرد اما هیچ بعید نیست این جماعت چندی بعد به این نتیجه برسند که مصدق در کودتا علیه خود دست داشته! تعجب نکنید وقتی می گویند فداییان اسلام نقش بسیار مهمی در جریان ملی شدن صنعت نفت داشته اند و از این رو مردم به آنها مدیونند، چون با ترور رزم آرا این جریان کلید خورد و … این نتیجه گیری ها خیلی هم عجیب نیست. از آن طرف هم تاریخ نویسان سلطنت طلب کودتا را قیامی مردمی خوانده و اراذل و اوباش را هم می کنند مردم و جالب اینکه اخیرا در مستندی درباره رضا شاه که شبکه من و تو ساخته چنان تصویری از رضا شاه نشان داده میشود که انگار در جریان مبارزات مردم علیه شرکت نفت انگلیس و ملی شدن صنعت نفت رضا شاه حکم پیشکسوت را برای مردم ایران داشته… (درباره این مستند رضا شاه را قهرمانی اسطوره ای نشان داده و تقریبا در حد کورش کبیر بالا برده یادداشتی نوشته ام که شاید در روزهای آینده منتشر کنم)
دو
از بعد تاریخی ماجرای کودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو که بگذریم، میرسیم به بخش مهم آن یعنی بازشناسی تاثیرات آن در شئون مختلف اجتماعی فرهنگی و حتی هنری. شاید برخی چندان بر اهمیت این تاثیر باور نداشته باشند و آن را ماجرایی تمام شده بدانند. اما اگر چه ماجرای کودتا به لحاظ تاریخی تمام شده است اما نمی توان منکر تاثیر مستقیم و غیر مستقیم آن در حوزه های مختلف به ویژه در بخش فرهنگ و هنر شد. این درست که تاثیر کودتا در شکل گیری یاس و نومیدی میان روشنفکران و اهل فرهنگ و هنر (به صورت بارز و مستقیم ) یک دهه یشتر نپایید اما تاثیرات آن به واسطه خلق و آثار و ظهور و بروز چهره های فرهنگی و هنری در سطحی دیگر تداوم یافت و درواقع از شکل بیرونی به شکلی درونی تغییر ماهیت داد..
بررسی این تاثیرات نه در حوصلهی این نوشته که نیازمند کاری تحقیقاتی و کارشناسانه است شاید بتوان تیتر وار برخی مسائل را مطرح کرد و گذشت اما برای بررسی و سبک سنگین کردن آن باید واقعا سراغ این چنین پژوهشهایی رفت.
در بخش پایان این یاداشت به صورت گذرا می خواهم اشاره ای کنم به تاثیرات کودتای بیست و هشت مرداد بر ادبیات داستانی ایران، از جنبه درونی و بیرونی و نهایتا به صورت مستقیم و غیر مستقیم.
ماجرای یاس و افسردگی، جستجویی برای تسکین و پناه بردن به مواد مخدر ، تخریب خویش؛ خودکشی .خلق آثاری متاثر از این فضای ذهنی تبلور این مسئله نویسندگان سیاری تاثیر میگذارد.
عقب نشینی و سرخوردگی نویسندگان جدی، فضا را دربست در اختیار ادبیات عامه پسند قرار داد. دولت کودتا حلقه را تنگ کرد ادبیات جدی به خصوص اگر رنگ و بوی سیاسی داشت مجال ظهور و بروز پیدا نمیکرد. به جای آن مجلات سرگرم کننده رواج پیدا کند.بنابراین در رقابت میان رنگین نامه ها فضا برای ادبیات عامه پیند و در واقع پاورقیها بسیار مساعد می شود تا اوج بگیرد.
اما یکی از مهمترین تاثیرات کودتا نقشی است که در بستر سازی برای پذیرش و شهزت هرچه بیشتر صادق هدایت دارد.
شهرت هدایت در آخرین سالهای حیات او اتفاق افتاده، ابتدا در میان اهل ادبیات و بعد از مرگش با سیل نوشته هایی که درباره اهمیت و ارزش آثارش. تا آن رمان هنوز آثار هدایت درست و با تیراژ مناسب منتشر شنده در واقع ار میانه دهه سی بود که آثار هدایت به طور مرتب منتشر شدند و به دست مخاطبان رسیدند. این درست که آاثار او در فضایی دیگر نوشته شده بودند اما حال هوای خاص آثار هداست، آن نگاه بدینانه و پر از یاس به زندگی در آثارش نمی توانست خورند جامعه بعد از کودتا باشد. به نظر اگر در میانه دهه سی هدایت و آثار به یکباره به شهرتی گسترده می رسند حاصل بستر مناسبی که فضای ذهنی بعد از کودتا فراهم کرده نیست.
البته صرف نظر از اینتاثیر گذاری چه در آن زمان و چه در سالهای بعد کودتای بیست و هشت مرداد ، وقایع خود کودتا نیز به صورت مستقیم و گاه غیر مستقیم بسیار در ادبیات داستانی حضور پیدا کرده …گاه به صورت ارجاع و اشاره گذرا و گاه به صورت دستمایه اصلی آن اثر.
- در رابطه با نقش و تاثیر کودتا ۲۸ مرداد بر ادبیات دوست عزیزم حامد داراب گفتگویی با روزنامه آرمان انجام داده که در مد و مه نیز باز نشر شده و خواندن آن را به شما توصیه می کنیم (اینجا)
مد و مه / ۲۹ مرداد ۱۳۹۲
1 Comment
ندیس
عالی بود. بسیار استفاده کردم.