این مقاله را به اشتراک بگذارید
از نسل جدید احتمالا خیلی ها علی عباسی را نشناسند، اما آنها که کمی کنجکاوترند و سری به کتابها و مقالات تاریخی سینمای ایران زده اند، شاید بدانند این نام که امروز در محافل سینمایی چندان آشنا به نظر نمی رسد، روزگاری چه نقشی در سینمای متفاوت ایران داشته است.
مسعود کیمیایی هربار که فیلم تازه ای شروع می کند خیلیها خودشان را به سر صحنه این فیلم می رسانند، از دوستان قدیمی بگیر تا بروبچه های نسل امروز که عشقشان سینمای کیمیایی ست. متروپل ساخته تازه مسعود کیمیایی هم از این قاعده مستثنی نیست … مسعود کیمیایی در هشتمین دهه زندگی خود (هفتاد و دو سالگی) هنوز مثل یک جوان عشق سینما با شور و اشتیاق فیلم می سازد. هرکسی از نزدیک آشنایی اندکی با او داشته باشد می داند که این مرد تا چه اندازه عاشق فیلم ساختن است. بازنشستگی هم ندارد تا زمانی که نفس می کشد پشت دوربین خواهد ماند و حداقل هر دو سهسال یکبار هم که شده فرصتی برای تجدید دیدار با سینمای خود را برای علاقمندانش فراهم میسازد.
این روزها علی عباسی سر صحنه فیلم تازه مسعود کیمیایی رفته و نوشته زیر به نقل از سایت مجله فیلم در همین باره و البته درباره علی عباسی ست.
این روزها علی عباسی سر صحنه فیلم تازه مسعود کیمیایی رفته و نوشته زیر به نقل از سایت مجله فیلم در همین باره و البته درباره علی عباسی ست. (تیرداد هروی)
***
تهیهکنندهی مشهور و قدیمی سینما سر صحنهی فیلم تازهی مسعود کیمیایی
اخیراً در خبرها آمده که علی عباسی، تهیهکننده مشهور ایرانی پس از سالها به ایران بازگشت. کلمهی «بازگشت» در این خبر، برای کسانی که او و سابقهی کارش را نمیدانند، دقیق نیست، چون او طی سالهای اخیر تقریباً هر سال سفری به ایران میکند.
علی عباسی، متولد ۱۳۲۲ در تهران، از نوجوانی به فعالیتهای متعدد از جمله روزنامهنگاری و نویسندگی مشغول بوده و سال ۱۳۳۹، زمانی که فقط هفده سال داشته اولین برنامهی سینمایی تلویزیون را به نام «شما و سینما» تهیه و اجرا میکرده است. در هجده سالگی، دفتری تبلیغاتی به نام «نمونه» را تاسیس کرده و همان دفتر را در ۲۲ سالگی، به شرکتی سینمایی-تبلیغاتی به نام «سازمان سینمایی پیام» تبدیل کرده است. علی عباسی، از معدود تهیهکنندگان زمانه خود بوده که با سرمایه شخصی، امکان تجربه کردن را به جوانان برای ساخت فیلم میداده است.
او فرصت ساخت اولین فیلم علی حاتمی، حسن کچلرا به او داده است. اولین فیلم صمد را او تهیه کرد. او بود که درک کرد و پذیرفت تا برای اولین بار، صدای فرهاد روی فیلم رضا موتوری گذاشته شود. و بسیاری مثالهای دیگر. تعداد قابل توجهی از سینماگران معتبر کشور میگویند که جایگاه حرفه ای خود را مدیون اولین فرصتهایی هستند که عباسی به آنها داده است. او در اواخر دههی ۱۳۶۰ ساکن پاریس شد اما پیوند با ریشههایش را قطع نکرد. خودش میگوید که هیچگاه بیش از ده ماه از ایران دور نبوده ولی ارتباطش با سینما را قطع یا کم کرده است. او ایران را ترک نکرده، بلکه سینما را ترک کرده است. دلیلش را چنین توضیح میدهد:
«کابوس در یک روز بیحال و سرد اسفند ۱۳۶۲ اتفاق افتاد. یک پیکان سربی رنگ و یک وانت جلوی سازمان سینمایی پیام پارک کردند. کاغذی نشانم دادند که حکم بازرسی و تحویل فیلمهای موجود در دفتر بود. با آنها به طبقه پایین دفتر که کپیها، نگاتیوها، نوارهای صدا، افکت و موزیک با سلیقه و دقت در آنجا نگهداری میشد رفتم. مثل کشف محمولهای از اجناس قاچاق همه را جمع کردند و بردند… بعدها به من گفتند که فیلمها و حتی نگاتیوها را به آتش کشیدهاند. حسن کچل، پنجره، رضاموتوری، تنگسیر، فیلمهای تبلیغاتی عباسی کیارستمی و… همه را بردند. آن روز آغاز کابوسهایم بود. شبها اگر خوابی به سراغم میآمد در نیمههایش وحشتزده بیدار میشدم. سینما زندگی من بود و کابوس از دست دادنش رهایم نکرد…»
تا سالها چنین وانمود شده بود که فیلمهای جمعآوریشده از دفترهای تولید و پخش فیلم، سوزانده و نابود شده اما بیش از دو دهه بعد، عباس بهارلو در یادداشتی در ماهنامهی «فیلم» نوشت که فیلمهای مهم آن محمولهها، بهخصوص همهی فیلمهای ایرانی که جزو تاریخ سینمای ایران هستند در فیلمخانهی ملی ایران حفظ شدند… ولی دیگر علی عباسی رفته بود و وقفه بیش از دو دهه در حرفهاش و صدمهی روحی ناشی آن اتفاقها باعث شد، روحیهای برای کار دوباره برایش باقی نگذارند. با این حال او تا سال ۱۳۶۸ هم در ایران ماند و برای ادامه کار سینمایی تلاش کرد: «برنامه بعدیام ساخت فیلم سووشون بود. صحبتهای اولیه را هم برای ساخت آن با سیمین دانشور کرده بودم…»
طبق رسم هر سالهاش، عباسی امسال هم به ایران آمده بود و شنبه شب ۱۲ مرداد به دیدن مسعود کیمیایی، سر فیلمبرداری فیلم تازهاش متروپل رفت. فیلمی که در آن اشارهها و عناصری از رضا موتوری هست؛ فیلمی که ۴۳ سال پیش، کیمیایی برای سازمان سینمایی پیام به تهیهکنندگی علی عباسی ساخته بود. در آن – به تعبیری – «شب تاریخی»، کیمیایی پس از حضور عباسی در سر صحنه و برای شروع نمای بعدی در ادامهی فیلمبرداری «با اجازه»ای میگوید و از عباسی رخصت میخواهد. حضور عباسی سر صحنهی فیلم تازهی کیمیایی از دو جهت جالب توجه بود؛ هم از این جهت که دو تن از پیشگامان موج نوی سینمای ایران بعد از بیش از چهل سال در کنار هم قرار گرفتند، و دیگر اینکه لوکیشن فیلم (سینمای قدیمی متروپل که بیش از پنجاه سال قدمت دارد و از چند سال پیش به دلیل فرسودگی تعطیل شده) شاید باعث شد عباسی از از زاویهای دیگر نیز تجدید خاطره کند.
فیلمهای علی عباسی امروز در فیلمخانه ملی ایران به عنوان بخشی مهم از تاریخ این سینما نگهداری میشوند، و او با حضور دوباره سر صحنهی فیلمی که یاران قدیمش میسازند، این امید را در دل دوستداران این سینما و تاریخش زنده میکند که یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین تهیهکنندگان سینمای ایران بار دیگر به این عرصهی مورد علاقهاش بازگردد. در واقع عباسی پس از سالها به ایران بازنگشته، بلکه پس از حدود سی سال دوری از حرفهاش به سوی او بازگشته است.
علی عباسی تولید فیلم را از سال ۱۳۴۶ آغاز کرد و آخرین فیلم او جعفرخان از فرنگ برگشته بود که میدانید به مشکل برخورد. فیلم پیش از کامل شدن متوقف شد، علی حاتمی آن را نیمهتمام گذاشت و محمد متوسلانی کاملش کرد که اجازهی نمایش نگرفت و پس از جرح و تعدیلهای بسیار و فیلمبرداری مجدد صحنههایی، در سال ۱۳۶۷ لاشهی نیمهجانی از آن روی پرده رفت و متأسفانه از هر نظر شکست خورد و این نقطهای بود بر کارنامهی عباسی در آن زمان.
این فهرست کامل کارنامهی سینمایی اوست: سه جوانمرد (بهرام ریپور، ۱۳۴۶)، هنگامه (ساموئل خاچیکیان، ۱۳۴۷)، نعره طوفان(ساموئل خاچیکیان، ۱۳۴۸)، پنجره (جلال مقدم، ۱۳۴۹)، حسن کچل (علی حاتمی، ۱۳۴۹)، رضا موتوری (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۹)،رشید (پرویز نوری، ۱۳۵۰)، صمد و قالیچه حضرت سلیمان (پرویز صیاد، ۱۳۵۰)، لوطی (خسرو پرویزی، ۱۳۵۰)، حسن سیاه (پرویز اسانلو، ۱۳۵۱)، تنگنا (امیر نادری، ۱۳۵۲)، تنگسیر (امیر نادری، ۱۳۵۲)، سازش (محمد متوسلانی، ۱۳۵۳)، خانهخراب (نصرتالله کریمی، ۱۳۵۴)، شب غریبان (محمد دلجو، ۱۳۵۴)، بت (ایرج قادری، ۱۳۵۵)، بیدار در شهر (ایرج قادری، ۱۳۵۵)، شام آخر (شهیار قنبری، ۱۳۵۵)، نازنین (علیرضا داودنژاد، ۱۳۵۵)، ده بومی کوچولو (پیتر کالینسن، تهیهکنندهی مشترک، ۱۳۵۵)، خاکستری (محمد صفار، ۱۳۵۶)، سوتهدلان (علی حاتمی، ۱۳۵۶)، شهادت (تلویزیون I.T.V انگلستان، ۱۳۵۷)، جایزه (علیرضا داودنژاد، ۱۳۶۱)، جعفرخان از فرنگ برگشته (علی حاتمی/ محمد متوسلانی، ۱۳۶۳).
مدومه – شهریور ۱۳۹۲