رفتن به محتوا
این مقاله را به اشتراک بگذارید
سقوط [La Chute]. داستانی از آلبر کامو (۱) (۱۹۱۳-۱۹۶۰)، نویسنده فرانسوی، منتشر شده در ۱۹۵۶٫ صحنه وقایع در آمستردام میگذرد؛ بندری که ملیتهای مختلف در آن گرد آمدهاندو شهری که جماعتی از ملیتهای مختلف در آن رفت و آمد میکنند. آمستردام داستان سقوط، ناکجاآبادی زیر دنیای ما است. مردی زندگی گذشته خود را برای مخاطبی ناشناس شرح میدهد، تنها او حرف میزند، از مخاطب نه صدایی شنیده و نه چهرهای دیده میشود. مرد سخنگو خود را ژان باتیست کلامانس (۲) مینامد، ولی این نام مستعار بوده و متعلق به او نیست. پس او کیست؟ برای دادن پاسخ به این پرسش است که او سخن میگوید و گذشتهاش را شرح میدهد. زمانی در پاریس وکیل دعاوی بوده است، متخصص دعاوی والا و بزرگوار، وکیلی مشهور، وکیلی معزز، و محبوب نزد مردم و خشنود از خود. تا اینکه شبی فریاد زنی را می شنود که خود را در رود سن افکنده است ولی به آن جواب نداده و بی توجهی میکند. لذا پس از مدتی دورویی و ریاکاری مجرمیتش را باور میکند. از فرط نومیدی مدتی به عیاشی و لهو و لعب رو میآورد، اما آبرو خود را هدر میدهد بیآنکه بتواند بار گناه خود را سبک کند. آنگاه به محاکمه خود برمیخیزد، اما تاب این بازخواست دائمی را نمیآورد. ناچار ناپدید میشود: شهرش را ترک میگوید، نامش را عوض میکند، و اکنون در محلههای پست و بدنام آمستردام «قاضی تائب» شده است.
مورسو (۳)، قهرمان کتاب دیگر کامو در کتاب بیگانه، با معصومیت تام به مقابله پوچی میرفت؛ ولی ژان باتیست کلامانس میگوید: «هرانسانی به جنایت همه انسانها گواهی میدهد، این است ایمان من و امیدواری من.» یعنی چه؟ یعنی اینکه راه حقیقی انسان از اعتراف به گناهکاری خود آغاز میشود و به سوی بیگناهی میرود، میداند که این بیگناهی هرگز متعلق به او نیست، اما برای حصول آن باید بیآرامش و آسایش بجنگد، تا ابد بجنگد. کامو، که با کتاب عصیانگر گویی میخواست قاعدهای برای آرامش وجدان به ما عرضه کند، در این کتاب میکوشد تا چشمبند از چشمان خود بردارد و این درس را برای ما به ودیعه گذارد که برای شایسته نام آدمی شدن دائما باید جهد کنیم .
ابوالحسن نجفی. فرهنگ آثار. سروش.
……………………………………………..
نگاهی به زندگی آلبر کامو
طغیان علیه پوچی
- آلبر کامو
کامو، آلبرCamus, Albert رماننویس و نمایشنامهنویس و مقالهنویس فرانسوی (۱۹۱۳-۱۹۶۰) کامو در الجزایر زاده شد، پس از پایان تحصیلات عمیق و وسیع در ادب و فلسفه، در الجزایر به تدریس پرداخت و به علل مزاجی دنباله آن را رها کرد و به تئاتر روی آورد. در ۱۹۳۵ گروه تئاتر “اکیپ” L’Equipe را به وجود آورد که از گروه جوانان پیشرو تشکیل شده بود و تا ۱۹۳۸ کارگردانی نمایشنامهها و سرپرستی آن را برعهده داشت؛ پس از آن در شمال افریقا یا در پاریس به روزنامهنگاری پرداخت. میان سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۴۱ آثاری درباره جنگ انتشار داد که او را به شهرت رساند. در ۱۹۳۷ “پشت و رو” L’Envers et l’ Endroit را انتشار داد که مجموعهای بود از خاطرات و در ۱۹۳۸ “مراسم ازدواج” Noces را. اثری کوتاه، آمیخته با نگرانی که در آن احساس درباره عالم طبیعت به نوعی عرفان وتصوف میرسید. در ۱۹۴۲ “بیگانه” L’ Etranger کامو را به توده وسیع مردم شناساند و موفقیت فراوان به دست آورد. کامو در این رمان بیهودگی و پوچی دنیایی را نشان میدهد که آدمی از سازش با آن عاجز میماند. “افسانه سیزیف” Le Mythe de Sisyphe (1942) مقالهای فلسفی است که کامو در آن مانند “ژان پل سارتر” فلسفه اصالت وجود انسان Existentialisme را عرضه کرده است. کامو سالها از دوستان و همکاران و همفکران نزدیک سارتر بود و به هنگام اشغال فرانسه به وسیله آلمان نازی به نهضت مقاومت پیوست و چون سارتر از پیشروان طبقه روشنفکر این نهضت گشت و پس از مدتها آوارگی در شهرستانها و مناطق به ظاهر آزاد، در پاریس مقیم شد و در سازمان انتشارات گالیمار به کار پرداخت. در ۱۹۴۴ نمایشنامه “سوءتفاهم” Le Malentendu را برصحنه آورد. در این نمایشنامه کامو نشان میدهد که چگونه تقدیر از افراد بیگناه، جنایتکار میسازد. کامو از ۱۹۳۳ سردبیر روزنامه زیرزمینی “کومبا” Combat را برعهده گرفت و تا ۱۹۴۶ که فعالیت ادبیش را آشکار ساخت، به این کار اشتغال داشت. شعار روزنامه کومبا «از مقاومت تا انقلاب» بود. نمایشنامه “کالیگولا” Caligula در دسامبر ۱۹۴۵ اولین بار برصحنه آمد و پس از تجدید نظر در ۱۹۵۸ بار دیگر به نمایش گذارده شد. کامو در این اثر بیان میکند که هیچ مقیاس مشترکی میان عواطف و امیال و خواستهای ما و اراده تقدیر که بر ما حکومت میکند، وجود ندارد و یگانه راه آن است که آدمی به وسیله اعمال پوچ ارادی خود به پوچی سرنوشت پاسخ گوید و بدین طریق آزادی و رهایی خود را از تقدیر به دست آورد. “حکومت نظامی” L’etat de siege در ۱۹۴۸ بر صحنه آمد و نمایشنامهای متوسط تلقی شد. در این نمایشنامه که ثمره همکاری کامو و “ژان لوئی بارو” Barrault است، با وجود توجه به اشغال فرانسه و وضعی که فرانسویها در برابر اشغالگران به خود میگیرند، پا از مسأله جاری فراتر گذارده شده است و قدرتهایی در آن عرضه گشته که به آدمی امکان میدهد تا در برابر تقدیر قد برافرازد. از اینرو نمایش حکومت نظامی تا حدی درهم و دور از ذهن شناخته شد. نمایشنامه “دادگران” Les Justes (1949)، حدود عادلانه و منصفانه جنایت و ایجاد وحشت و ترس را تعیین میکند. کامو در ضمن کار تئاتر رمان “طاعون” La Peste را در ۱۹۴۷ منتشر کرد که اقبال فراوان و مداومی یافت و تا ۱۹۶۰ ششصد و پنجاه هزار نسخه از آن به فروش رفت و دامنه شهرت و افتخار کامو در فرانسه و خارج از آن گسترش داد و به دریافت جایزه منتقدان نایل آمد. موضوع رمان طاعون به ظاهر توصیف شهر طاعونزده اوران Oran است. شهری بازرگانی که در نظر کامو بسیار زشت مینماید و در آن عشق، ثروت و سودجویی، همهچیز را تحتالشعاع قرار داده است. در حقیقت طاعون اشارهای است به زندگی مردم فرانسه به هنگام اشغال ارتش آلمان و همچنین اشارهای به بدبختی مشترک بشر. از نظر کامو در جامعه طاعونزده هرگز عدالت و آزادی حکومت ندارد و سوداگران و پولپرستان بلایی چون طاعونند که جز مرگ رهآوردی برای جامعه به همراه نمیآورند. کامو پیوسته درصدد نابود ساختن ستمگری و خشونت و مکر وخدعه از پهنه جهان است . تسلیم در برابر ستمگری را خود گناهی بزرگ میشمرد، طغیان و ازنو ساختن را یگانه وظیفه بشر میداند و مقاومت و کوشش خستگیناپذیر و مشترک را در برابر تقدیر میستاید. کامو به نیروی پایداری بشر ایمان دارد. در ۱۹۵۰ کامو مقالههای گوناگون خود را درباره سیاست، اجتماع و ادبیات که از ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۸ انتشار داده بود، در مجموعه “نوشتههای جاری” Actuelles فراهم آورد. انتشار کتاب “مرد عصیانگر” L’Homme revolte (1951)، تحلیلی از انقلاب روسیه، موجب شد که رابطه معنوی و همفکری کامو و سارتر قطع گردد. مناظره و مشاجره قلمی این دو متفکر با قطعههای گوناگون دیگر که میان سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۳ نوشته شده بود، در دو جلد از مجموعه نوشتههای جاری وجود دارد که در ۱۹۵۳ انتشار یافت. کامو از احساس و عواطف انسانی پشتیبانی میکرد، اما برای برقراری عدل راه خشونت و بیعدالتی را مطرود میدانست و انقلاب را از راه اعمال زور و آدمکشی محکوم میکرد، در حالی که سارتر معتقد بود که انسان در مبارزه ناچار از اعمال زور و خشونت است و کسی که بخواهد دور از پیکار بماند، چنان است که گویی با بیدادگران همکاری میکند. انسان مبارز چون سربازی است که باید در صف دیگران بجنگد نه به تنهایی. اختلاف کامو و سارتر در جریان جنگ الجزایر شدت یافت، کامو عشق ومسالمت، و سارتر مبارزه را برگزید. کامو برخلاف زمان جنگ دوم جهانی در جنگ الجزایر سکوت اختیار کرد و سارتر با شهامت از منافع مردم الجزایر دفاع کرد. کامو در ۱۹۵۳ به تئاتر بازگشت و نمایشنامههایی از فاکنر Faulkner و داستایفسکی اقتباس و کارگردانی کرد. در ۱۹۵۴ مجموعه “تابستان” L’Ete را، شامل نوشتههای گوناگون، انتشار داد و در روزنامه “اکسپرس” L’Express با فعالیت بسیار به کار پرداخت. در رمان “سقوط” La Chute (1956) به نظر میآید که کامو به جانب یأس و سرخوردگی کشیده میشود. انسانی که در رؤیای فضیلت بسر میبرد، بیهیچ پروایی به شیطنت سوق داده میشود و با لحنی تلختر از طاعون از دشواریهایی سخن میگوید که در راه یافتن روشی عملی برای زندگی وجود دارد. راهی که هم با ادراک کلی از پوچی زندگی، سازگار باشد و هم در عین محدودیت و آزادی فردی، در رابطه انسانی با دیگران. کامو در ۱۹۵۷ در مجموعه “تبعید و دیار خویش” L’Exil et le Royaume شش داستان کوتاه فراهم آورد که موضوع همه آنها برادری در عالم بشریت و دشواریهایی است که در این راه وجود دارد. در همین سال یعنی ۱۹۵۷ کامو به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد و جوانترین نویسندهای بود که این افتخار را به دست آورد. خطابههایی را که به مناسبت دریافت این جایزه در سوئد ایراد کرد، در ۱۹۵۸ با عنوان “خطابههای سوئد” Discours de Suede انتشار داد. سومین جلد نوشتههای جاری در ۱۹۵۸ به مسائل مربوط به الجزایر اختصاص یافته است. کامو در چهارم ژانویه ۱۹۶۰ در حادثه اتومبیل جان سپرد. قطعههای گوناگون چاپ نشدهای از آثار کامو مانند نمایشنامه “دون ژوان” Don Juan و رمان “نخستین بشر” Le Premier Homme پس از مرگش منتشر شد.
کامو در عین حال که در مجاورت نزدیک امور واقعی و جاری کشورش بسر میبرد، از وقایع پا فراتر مینهاد تا به مسائل واقعیتر و والاتر دست یابد. شیوه بیان کامو به شیوه نگارش باب روز بستگی ندارد و از فصاحت و سادگی سبک کلاسیک برخوردار است.
زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی.
مد و مه / ۱۷ دی ۱۳۹۲
1 Comment
شمیم
سلام
این فونت واقعا مناسب نیست.انگار متن کاملا از جایی کپی شده بدون تغییر فونت