این مقاله را به اشتراک بگذارید
مسعود ثابتی: بنیاعتماد مثل همیشه و این بار پررنگتر از فیلمهای قبلیاش بیش از آنکه وجه هنری مد نظرش باشد نقد اجتماعی و مطرح کردن دردهای آدمها را جدی گرفته است. قصهها آشکارا با دغدغهی پرداختن به دردها و مشکلات طبقهی متوسط و آسیبپذیر جامعه ساخته شده و همه چیز را به نفع هشدارهای اجتماعیاش ساده میکند. فیلم قدری قدیمی است و اگر در زمان خودش به نمایش درمیآمد مسلماً موج عظیمتری ایجاد میکرد و اثرگذاریاش بیشتر میشد. بهخصوص که قصهها جزو فیلمهای روز است و این گونه فیلمها با کمی تاخیر در اکرانشان دیگر طراوت اولیه را از دست میدهند؛ مثلاً مشکل عمومی مردم این روزها یارانهها نیست، اما در سال ۹۰ بود. کارگردان ساختاری خاص را انتخاب کرده که بتواند داستانهای مختلف را به هم پیوند بزند اما تکههای پراکندهای که در طول فیلم با آنها بازی میشود تداخل دارند و نظم خاصی در ترکیب آنها دیده نمیشود. فیلم برای مخاطبی که فیلمهای قبلی را به یاد ندارد بیمعناست و اینکه گفته میشود قصهها فیلمی است که در سینمای جهان سابقه ندارد حرف اشتباهی است. شاید دربارهی ماهی و گربه (شهرام مکری) بتوان این حرف را زد اما قصهها نمونههای مشابه زیادی در سینمای جهان دارد و الگوی تازهای را مطرح نمیکند.
رضا حسینی: ایدهی اولیه قصههاپرداختن به حالوروز شخصیتهای آثار قبلی کارگردان فیلم (از جمله زیر پوست شهر، نرگس، روسری آبی و خونبازی) در قالب یک اثر واحد است که به نوعی در اینجا حیات دوبارهای پیدا میکنند و زندگیشان، پس از سالها و در شرایط و موقعیتهایی متفاوت به نمایش درمیآید. این ایده به خودی خود منحصربهفرد به نظر میرسد و تحسینآمیز است. اما در واقع مثل حرکت روی لبهی پرتگاه است چون فیلم به راحتی میتوانست به اثری غیرمستقل و دنبالهای تبدیل شود که مجموعهای از اپیزودهای اجتماعی را دربرمیگیرد. خوشبختانه با انتخاب یک شخصیت محوری به منظور اتصال اپیزودها و آدمهایِ داستان به یکدیگر، از چنین وضعیتی جلوگیری شده است. این شخصیت همان مستندساز (با بازی حبیب رضایی) است که فیلم با حضور او در تاکسی آغاز میشود و با عبورش از روی «پل» به پایان میرسد. او از میان خیابانها و شهر عبور میکند و داستان زندگی آدمهایی مثل ما را در جامعه آسیبخوردهی سالهای اخیر به هم میدوزد تا کولاژی از دوره و زمانهای که بر ما رفت را بیافریند و یک سند تاریخی را به جا بگذارد.
علیرضا حسنخانى: گابریل گارسیا مارکز داستانى دارد به نام شخصیتهاى گمشده که تکملهاى است بر رمان شاهکار صد سال تنهایى و در حقیقت مجموعهاى از داستانهاى کوتاه است که یک جا جمع شدهاند و ماجراهاى مربوط به شخصیتهاى کمرنگ و کم اهمیتتر صد سال تنهایى را روایت مى کند. قصهها فیلم جدید رخشان بنى اعتماد هم بىشباهت به این داستان نیست. با این تفاوت که در قصهها بنىاعتماد به جاى شخصیتهاى فرعى سراغ تک تک شخصیتهاى اصلى فیلمهاى قبلى کارنامهاش رفته و سعى کرده آیندهاى فرضى که براى آنها متصور بوده را به تصویر بکشد اما بىشک نقطه اشتراک هر دو اثر در چند پاره و نامنسجم بودنشان است. هر چند تماشاى نرگس و نوبر کردانى و طوبى خانم در این سالها و خبر گرفتن از وضعیت امروزشان جذابیتهاى خاص خودش را دارد اما حضور این همه شخصیت در قالب یک فیلم از هم گسیختگى و عدم انسجام را به فیلم تحمیل مىکند و مانع ارتباط تنگاتنگ مخاطب و فیلم مىشود. از سویى دیگر در شرایطى زندگى مىکنیم که معضل و نابهسامانى اجتماعى آن قدر در اطرافمان هست که از نگاه تیزبین فیلمسازى مثل بنىاعتماد دور نماند تا او مجبور نباشد سراغ شخصیتهاى قدیمىاش برود و بخواهد داستان آنها را تعریف کند. این رجعت شاید دغدغه ذهنى خانم بنىاعتماد بوده و دلش مىخواسته از حال و روز امروز قهرمان فیلمهایش خبر داشته باشد، اما آیا این دلیل براى مخاطب امروز که احتمالاً فیلمهاى قبلى خانم بنىاعتماد را ندیده و احیاناً حس همدلىاى هم با این کاراکترها ندارد، کافى و قانع کننده است؟ پاسخ به این سؤال مىتواند تا حد زیادى تکلیف بیننده و قصهها را روشن کند اما باعث نمىشود بیننده سکانس درخشان مینىبوس و کارگران معترض و یا سکانس خواستگارى حامد از سارا را فراموش کند.
علی شیرازی: تلاش بهترین فیلمساز زن سینمای ایران که یکتنه بخش مهمی از بار «سینمای اجتماعیِ» محدود (و اتفاقاً پربضاعت از نظر بالقوه) را در این دیار به دوش میکشد، شایان توجه فراوانی است. دیدن دوبارهی کاراکترهایی مثل عباس، طوبی، حلیمی، نرگس، نوبر، سارا،… که بیشترشان از فیلمهای سابق فیلمساز میآیند، نه فقط نشان دهنده وفاداری و اعتقاد بنی اعتماد به راهی است که از ابتدا در پیش گرفته بوده، که عزم جزم او را در بیان حرفها و قصهها (بخوانید غصهها)ی تلنبارشده تاریخی در سینهی پررنج این بانوی هنرمند آشکار میکند. قصهها یک سند مهم از این روزگار است؛ هرچند با باقی ماندن جملهی شعاری حبیب رضایی در پایان فیلم موافق نباشیم (جملهای که البته حالا و پس از توقیف دوسالهی فیلم، به نمادی از تاریخچهی حیات قصهها درآمده است). بازی بیشتر بازیگران فیلم صاحب بخت کاندیدا و حتی ربودن سیمرغ است؛ محمدرضا فروتن، مهدی هاشمی، باران کوثری، پیمان معادی، ریما رامینفر، مهراوه شریفینیا…
ماهنامه فیلم
***
نشست خبری فیلم قصهها (رخشان بنیاعتماد)
رخشان بنیاعتماد که پس از هفت سال برای نمایش یک فیلم سینمایی در جشنوارهی فیلم فجر حضور یافت، گفت: من این فیلم را با سرسوزن هوش و بدون هیچگونه قانونشکنی ساختم.
یکشنبه، ۱۳ بهمنماه فیلم سینمایی «قصهها» ساخته رخشان بنیاعتماد پس از ۴۵ دقیقه تأخیر که دلیل آن، بارش برف اعلام شد، در برج میلاد – محل برگزاری جشنوارهی فیلم فجر – نمایش داده شد و پس از آن، نشست پرسش و پاسخ این فیلم با حضور جمعی از بازیگران فیلم که همه یادآور شخصیتهای فیلمهای قدیمی بنیاعتماد از جمله «نرگس»، «گیلانه»، «خونبازی»، «زیر پوست شهر» و … بودند، برگزار شد.
شخصیتهای این فیلم همه مقاوم هستند
این کارگردان سینما با اظهار خوشحالی از اینکه «قصهها» بر پردهی بزرگ سینما نمایش داده شد، گفت: آنچه دربارهی این فیلم اهمیت دارد، این است که شخصیتهای این فیلم مانند همهی آدمهای دیگر همچنان مقاومتاند و هیچکدام منفعل نشدند.
خود تحریمی کردم
او در پاسخ به پرسش ملک جهان خزاعی دربارهی ساخت این فیلم بدون داشتن پروانه، با تشکر از او اظهار کرد: تا به حال بحثهایی دربارهی پروانهی ساخت این فیلم مطرح شده است و امیدوارم توضیحاتی که میدهم روشن باشد؛ فضایی که من نتوانستم در آن فیلم بسازم، خودتحریمی بود. یعنی در آن شرایط و برخوردهایی که در بخش مدیریت فرهنگی میشد، تصمیم گرفتم خودتحریمی کنم و فیلم ساختن من به این معنا نبود که کسی مانع من شده باشد.
وی ادامه داد: در این دوره، نه استراحتی کردم و نه خوش بودم، بلکه دوران بسیار تلخی را گذراندم و البته مشغول به کار بودم؛ اما پس از چند سال فیلم نساختن، متوجه شدم به جنون میرسم و از آنجا که نمیخواستم به مناسبات گرفتن پروانهی ساخت وارد شوم راه دیگری را در پیش گرفتم.
قصد مظلومنمایی ندارم
بنیاعتماد با اشاره به اینکه اکنون عواقب و پیامدهای مدیریت قبلی را میبینیم و فهمیدیم که خانواده را چطور معنا کردند و شاهدیم بنیهی ضعیف سینمای ایران به کجا رفته است، بیان کرد: در نامهای به وزارت ارشاد، شرایط خود را توضیح دادهام. البته من اصلا قصد مظلومنمایی ندارم و از مادر زاده نشده کسی که بخواهد مانع من برای فیلمسازی شود. فیلم نساختن من، اعتراض به آن شرایط بود و من آن زمان نمیخواستم پروانهی ساخت بگیرم؛ اما کاری غیرقانونی هم انجام ندادهام.
این کارگردان سینما در ادامه، گفت: من پروانهی ساخت فیلم کوتاه گرفتم و چند فیلم کوتاه ساختم. در نامهی آقای شمقدری هم نوشتم که اگر با این شکل مشکل دارد، من قصههای این فیلم را جدا کنم و آنها را در هفت کمد جداگانه بگذارم، چون در هیچ کجای قانون نیامده که من فیلم کوتاه نسازم.
وی با تأکید بر اینکه من این هوش را دارم که بهانه به کسی ندهم، ادامه داد: فیلم «قصهها» با پروانهی ساخت فیلم کوتاه ساخته شد و میتوانست داستانهای آن به هم متصل باشد یا نباشد. همچنین جشنوارههای زیادی خواستار نمایش این فیلم بودند، اما مخاطب ایرانی برای من اصل بود و همین دیده شدن فیلم در سالن سینما جایزهای بود که از دیروز گرفتهام.
بنیاعتماد با بیان اینکه هیچکدام از بازیگران فیلم، سناریوی کامل را نخوانده بودند، به خبرهای جعلی که دربارهی این فیلم منتشر شده است، اشاره و اظهار کرد: پس از این خبرها، از وزارت ارشاد تماسهایی گرفتند که ابتدا با خواهش بود، ولی بعد به تهدید به ممنوعالکار شدن بازیگران ختم شد چون اعلام میکردند نیروهای مداخلهگر، آنها را در فشار گذاشتند. من قدردانی میکنم از تمام گروه و بازیگران که با تهدیدها پا پس نکشیدند.
او با تأکید بر اینکه در هیچجا فیلم ساختن جرم نیست بلکه نمایش غیرقانونی آن جرم است، گفت: منت دوستانی که در این فیلم بودند تا ابد بر شانهی من خواهد بود؛ اما به هر حال، من سرانجام برای حفظ حقوق گروه گفتم که پروانه ساخت میگیرم به شرط اینکه پروانهی نمایش داده شود، آن هم در شرایطی که فیلم در اختیار وزارت ارشاد بود، اما بعد شاهدیم که چه بازیهایی راه انداخته شد.
بنیاعتماد در پایان این بخش از صحبتهایش با اشاره به اینکه حتی قصد داشت که پروانهی ساخت فیلم ویدیویی بگیرد که آن را ندادند، افزود: فیلم «قصهها» مراحلی را طی کرده که یک فیلم سینمایی طی میکند، اما تأکید میکنم که این فیلم را بدون هیچگونه قانونشکنی ساختم.
میخواهم ادامه بدهم و فیلم بسازم
بنیاعتماد در ادامهی این نشست، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا این فیلم که نوعی بازنگری او در ساختههای قبلیاش است، به مفهوم خداحافظی سینمایی یک کارگردان است؟ گفت: در دو سال قبلی که این کار را مینوشتم، حس و حال بدی داشتم و نمیدانستم این فیلم آخرین فیلم من است یا نه؛ اما تا زمانی که عمر اجازه بدهد و تا آنجا که سرپا هستم، میخواهم ادامه بدهم و فیلم بسازم.
وی همچنین در پاسخ به اینکه آیا قرار است فیلمهای سیاسی بسازد؟ اظهار کرد: من همانطور که فیلم ساختهام، کار میکنم و سیاست هم بخشی از شرایط اجتماعی است. در حال حاضر قصد ندارم فیلم سیاسی بسازم، اما ممکن است روزی این کار را انجام دهم.
همچنین بنیاعتماد دربارهی پرداختن به زنان و شخصیتهایی که در فیلمهایش هستند هم گفت: به تفکیک جنسیتی قائل نیستم، اما همهی تریبونهای ما برای بیان حرف و بیان خود ضعیفاند؛ اما برای عدهای اصلا تریبونی وجود ندارد. به همین دلیل، بیشتر روی زنان و شخصیتهایی که در فیلمهایم دیدهاید، تمرکز وجود دارد.
او دربارهی تلخ بودن داستان و سرگذشت شخصیت فیلمهایش، گفت: فیلم از زاویهی نگاه من ساخته میشود و معتقدم شخصیتها در وضعیتی بدتر از قبل نیستند. همچنین تصور میکنم تحمیل پایان خوش به هر کدام از شخصیتها، فریب دادن مخاطب بود. ضمن اینکه من برداشت خود را از واقعیتهای اجتماع در نظر گرفتهام و اگر بخواهم بهجز این نشان دهم، کارم بهجز «خیانت» اسم دیگری ندارد، چون نگاه من براساس واقعیتها در جامعه است.
کارگردان فیلم «قصهها» در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامهی کیهان که البته با واکنش نمایندگان دیگر رسانهها روبهرو شد، مبنی بر اینکه آیا بهتر نبود نام این فیلم «بیانیه» گذاشته میشد؟ توضیح داد: این فیلم براساس اتفاقهای واقعی است و اگر دربارهی مسائل غیرواقعی باشد، شاعرانه میشود. پس اگر شما اسم این فیلم را بیانیه میگذارید، من ترجیح میدهم همچنان بیانیه بسازم.
او همچنین اظهار کرد: سوالی دارم؛ اگر این دوستان در کیهان یا خبرگزاری فارس نبودند، آیا باز هم همینطور نظر داشتند و مینوشتند، چون آنچه من در فضای غیرعمومی از همین افراد میشنوم با آنچه در نوشتههایشان میبینم متفاوت است. قلم ما باید قلم فکر ما باشد و امیدوارم دوستانی که اعتراض دارند، واقعا اعتراض خود را بنویسند و مطرح کنند نه اعتراض جایی را که در آن کار میکنند.
بنیاعتماد همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش با تشکر از صابر ابر که بهعنوان همسر دوم کاراکتر «نرگس» در فیلم «قصهها» بدون نشان دادن چهرهاش حضور داشت، گفت: باید از او تشکر کنم که آنقدر بزرگواری داشت که فقط سایهاش در فیلم حضور داشته باشد.
او همچنین دربارهی شرایط جدید مدیریت در سینما نیز بیان کرد: نمیدانم در آینده چه میشود، باید فرصت داد تا ببینیم روال به چه شکل پیش خواهد رفت؛ اما امیدوارم شاهد کمتر شدن فیلمهایی باشیم که نمایش داده نمیشوند. البته اگر باز هم عرصه تنگتر شود، من به شرایط تن نمیدهم و با روش دیگری فیلم خواهم ساخت.
در این نشست که بسیار طولانی بود، جمعی از عوامل فیلم مانند مهدی هاشمی، گلاب آدینه، پیمان معادی، باران کوثری، فرهاد اصلانی، شاهرخ فروتنیان، حسن معجونی، مهراوه شریفینیا، حبیب رضایی، کوهیار کلاری و سیامک کلانتری حضور داشتند. همچنین کیوان کثیریان، یکی از منتقدان سینما، آن را اداره و شوخیهایی را در طرح پرسش از بازیگران بیان میکرد.
مهدی هاشمی، یکی از بازیگران «قصهها» با بیان اینکه همیشه برای این موضوع که در اولین فیلم بنیاعتماد حضور داشته، خوشحال است، گفت: مردم وقتی من را میبینند میگویند چرا سینماگران ما را نشان نمیدهند؟ چرا ما در سکوتیم؟ این همه مشکل و گرفتاری در این مملکت است پس چرا کارگردانها چیزهای دیگری را میسازند؟ به نظر میرسد انگار کارگردانها فقط اجازه دارند در یک محدودهی تنگ به جامعه نگاه کنند. در حالی که کارگردانی برای جامعه ارزش مضاعف دارد که در دیدن تصاویر و نگاه به مردم، پا را فراتر از محدودیتهای بخشنامهای یا قانونی بگذارد. به همین دلیل، شخصیت خانم بنیاعتماد جدا از کار کارگردانیاش برای من قابل ستادیش است.
گلاب آدینه، بازیگر نقش «طوبی» در فیلم «زیر پوست شهر» هم اظهار کرد: فکر میکنم تا دنیا دنیاست، طوبیها از پا نمینشینند و آنقدر خودشان را در مواجهه با زندگی قرار میدهند تا حق خود را بگیرند.
باران کوثری که در فیلم «خونبازی» با رخشان بنیاعتماد همکاری کرد نیز گفت: افتخار بازی کردن دوباره جلوی دوربین بنیاعتماد را داشتم که البته کمکم داشت نگرانکننده میشد که دیگر این فرصت پیش نیاید، اما خوشخبتانه این اتفاق افتاد.
او ادامه داد: در آن روزهای گذشته، بازی کردن در «قصهها» با شرایطی که داشتم مثل یک کتاب راهنما بود و فکر میکنم «قصهها» امیدوارترین فیلمی است که در دولت قبلی ساخته شد.
فرهاد اصلانی هم که برای اولینبار جلوی دوربین بنیاعتماد بازی کرده است، این را افتخاری برای خود دانست و اظهار کرد: او در طول این سالها همچنان در فیلمهایش دردمندانه و متعهدانه به کار خود ادامه داده است.
حبیب رضایی هم در این نشست بیان کرد: داشتن سهم در کاری که از رخشان بنیاعتماد ثبت میشود، مهم نیست، چون کار با او لذت دائمی دارد. من همیشه در پاسخ به این پرسش که چه شخصیتهای مردی را دوست داشتهام بازی کنم، میگفتم شخصیتهای مرد فیلم بنیاعتماد. بنابراین اگر فقط همان یک جملهی آخر فیلم (هیچ فیلمی در کمد نمیماند و بالاخره روزی دیده میشود) را هم در «قصهها» میگفتم، برایم بس بود.
حسن معجونی هم با اظهار خوشحالی از حضور در این فیلم، گفت: نمیدانم چرا این فیلم در این مدت نباید اکران میشد یا آیا باید حتما از گل و بلبل صحبت میکردیم تا نمایش داده شود.
امیر اثباتی، مشاور و طراح صحنه و لباس فیلم «قصهها» در سخنان کوتاهی بیان کرد: «قصهها» یک ضرورت برای سینمای ایران است و صرفا یک فیلم به فیلمهای سینمای ایران اضافه نمیشود، چون نوع نگاه خانم بنیاعتماد ضرورتی است که همیشه مسوولان توصیه میکنند؛ اما خودشان از نمایش حاصل کار خودداری یا محافظهکاری میکنند و وظیفهشان را انجام نمیدهند. در حالی که این فیلم ترجمهی درستی از توصیه به امید است.
مهراوه شریفینیا، محمود کلاری، سیامک کلانتری هم دربارهی حضورشان در این فیلم و همکاری با رخشان بنیاعتماد مطالب کوتاهی را بیان کردند.
همچنین بهدلیل اینکه مدتها بود رخشان بنیاعتماد در جشنوارهی فجر حضور نداشت، نشست خبری او با تأخیر و حضور جمع زیادی از اهالی رسانه و منتقدان و نیز عکاسان روبهرو شد که تقریبا تا بخشهای میانی جلسه این ازدحام همچنان وجود داشت.
ایسنا/ مد و مه / یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
1 Comment
اریا
درورد بر رخشان سینمای ایران.