این مقاله را به اشتراک بگذارید
روز پیش بالاخره چشمم به جمال زوال کلنل محمود دولت آبادی روشن شد. ماجرا ازآنجا شروع شد که دوست فیلمسازم مهرشاد کارخانی از من دعوت کرد تا تازهترین فیلمش «در بست آزادی» را در دفتر تهیه آن تماشا کنیم که فیلمی خیابانی و گرم بود (که شرحش بماند برای فرصتی دیگر)؛ نزدیک غروب هنگام بازگشت به خانه گشتی هم در کتابفروشی های کریمخان زدم و آنجا بود که بالاخره چشمم به جمال این رمان که حرفش را زیاد شنیده بودم، بیآنکه خودش را رویت کرده با شم، روشن شده باشد.
البته نه آن نسخهای که قرار است در ایران منتشر شود و حضرات ارشاد هنوز رضا به انتشارش ندادهاند ( مبادا خلق گمراه شوند) بلکه آن نسخه که نشر گردون درآلمان به زبان فارسی منتشر کرده. حقیقت اینکه رویت و تورق این رمان بیشتر نگرانم کرد. نگرانی از حق پایمال شده دولت آبادی دارد، بدست متولیان فرهنگ که ای کاش به قدر اعتقاد به ارشاد و هدایت هنر، به پاسداشت حقوق اهل هنر نیز معتقد میبودند. در آن صورت در مییافتند که ندادن مجوز انتشار به زوال کلنل یا دیگر رمانهای از این دست، خاصه در این روزگار، توفیقی در اعمال ممیزی برای ایشان به همراه نخواهد داشت و تنها به پایمال شدن حق مولف خواهد انجامید … واضح است، حال که نسخههای فارسی و اصل زوال کنل به داخل کشور رسیده، هیچ بعید نیست فردا روزی نسخه الکترونیکی آن نیز مجازی منتشر شود، و سوداگران بازار افست غیر مجاز کتاب، آن را به شکلی گسترده منتشر و در پیاده روها به فروش برسانند. چنان که امروز انبوهی از این دست کتابها را شاهدیم که دستفروشان در کنار خیابانها بساط کرده اند.

این اتفاق که وقوعش دور نیست چه نتایجی برای اداره کتاب ارشاد خواهد داشت؟ فرض کنیم دولت آبادی رضا داده رمانش با اندک ممیزی منتشر شود، این بیشتر به مقصود نظر متولیان ارشاد نزدیک است تا اینکه بدون کوچکترین ممیزی این رمان به دست خواننده برسید، این شاید مطلوب خواننده کتاب باشد اما بی شک نه ارشاد را به نتیجه دلخواه رسانده و نه دولت آبادی را که مفت و مسلم حقوق مادی اثرش پایمال شده.
در زمانهای که هر کودک مدرسه رو نیز میداند به رسم قدیم نمیتوان مردم را محدود و سانسور را جاری ساخت، میتوان با سعه صدر شرایطی را مهیا کرد که در تعاملی دوطرفه هم از حق و حقوث مولف حمایت کرد و هم به بخشی از اهداف نظارتی خود قناعت کرد.
نمونه کم و بیش مشابه این مسئله چند سال پیش برای فیلم سنتوری داریوش مهرجویی اتفاق افتاد، بعد از طولانی شدن ماجرای ممیزی فیلم نسخهای از فیلم در فضای مجازی منتشر شد و شانس اکران فیلمی را که ظرفیت بالایی برای جذب مخاطب داشت، از آن گرفت. آیا اگر نسخههای افست و غیر مجاز زوال کلنل در پیاده به فروش برسد، دیگر کسی تمایلی به خرید نسخههای رسمی منتشر شده آن هم با فرض اعمال ممیزی، خواهد داشت؟ آیا در آن صورت دولت آبادی نیز مثل مهرجویی که از خیر اکران فیلمش گذشت از خیر انتشار کتاب در ایران نمیگذرد؟
زوال کلنل یکی از ستایش شده ترین رمانهای ایرانیِ سالهای اخیر در آن سوی مرزها بوده، ای کاش اداره ی کتاب بدون توجه به غرغرهای معمول جماعت تندرو هر چه زودتر تا زمان از دست نرفته و نسخههای افست غیر مجاز این کتاب پیاده روهای سطح شهر را پر نکرده و یا امکان دانلود مستقیم و رایگان رمان زوال کلنل به زبان فارسی در فضای مجازی میسر نشده، یکبار هم که شده به نیت دفاع از حق و حقوق یکی از بزرگان اهل قلم در این دیار پا به میدان گذاشته و شرایط انتشار آن را مهیا کند.
دو
عکسی که در پایین شاهد آن هستید، عکسیست که در سالهای اخیر مکررا به عنوان عکسی از صادق هدایت مورد استفاده قرار گرفته. به زعم من مخاطبان حرفهای ادبیات بعید یا عجیب است که این عکس را به آن بزرگوار منصوب کنند، عکسی که متعلق به فیلمی درباره صادق هدایت و با اقتباس از آثار او (ساخته حسن هدایت) است. بازیگر نقش هدایت در این فیلم که از قضا شباهت زیادی هم با اودارد و چندباری هم در نقش او ظاهر شده با همه این احوال وقوع چنین اشتباهی در سایتهای خبری به فرض رویکرد غیر تخصصی آنها به ادبیات قابل اغماض باشد اما استفاده از آن در روی جلد کتابی درباره ادبیات (که کتاب بدی هم نیست!)، آن هم توسط یکی از ناشران حرفهای سالهای اخیر که کارنامه مقبولی در حوزه ادبیات داستانی دارد؛ اصلا قابل توجیه و پذیرفتنی نیست.

کتاب حیاط خلوت نویسندگان که چندیست توسط نشر ثالث به بازار ارائه شده است، کتابیست خواندنی در باره حواشی و متن ادبیات که به صورت مدخلهایی مرتب شده بر اساس حروف الفبا منتشر شده. صرف نظر از متن کتاب آنچه در روی جلد آن توی ذوق میزند، استفاده طراح جلد از عکس مجعول بالا به عنوان عکسی از صادق هدایت است. این درحالیست که خود هدایت فراوان عکس مناسب و قابل استفاده برای منظور دارد.
مد و مه/ ۲۹ اسفند ۱۳۹۲
آب و آتش/ یادداشت های حمیدرضا امیدی سرور
1 Comment
!!!!!
نسخه ی سانسور شده ی این رمان اگر به صورت رسمی هم منتشر شود فکر نمیکنم توفیق خاصی در فروش داشته باشد!! چراکه آدم دوست دارد آن چیزی که واقعا هست را بخواند نه آن چیزی که نیست!!!