این مقاله را به اشتراک بگذارید
شاید دلیل عمدهاش طنازی خودم باشد! ولی بیشتر به علاقهام به فضای طنز و مطایبه مربوط است. معتقدم با بیان طنزگونه بهتر میتوان ارتباط برقرار کرد تا جایی که بلاتشبیه حضرت مولانا نیز وقتی بیان مفاهیم برایش دشوار میشد، به اشعار طنز روی میآورد. بهطورکلی طنز رابطه صمیمیتر و در عین حال عمیقتری برقرار میکند. ولی برخیها به غلط و اغلب تصور میکنند که اینطور نیست! ولی به نظرم هست.
چرا در فیلم «طبقه حساس» به چنین سوژهای پرداختید؟ بحث قبر دوطبقه که به زمان حال ما برمیگردد چقدر پرداختن به آن ضروری بهنظر میرسید. اصلا احساس خطر نمیکردید که به بلیهای همچون مسایل بهوجودآمده بعد از نمایش «مارمولک» دچار شوید؟
من وقتی به ساخت سوژهای میپردازم، واقعا به این فکر نمیکنم که چقدر ممکن است ایجاد حساسیت کند یا چه بلایایی بر سر راهم به وجود میآید! مهم این است که ارتباط با سوژه برقرار شود. در مرحله بعد سعی میکنم با مخاطب ارتباط برقرار کنم و این، پایان اتفاق است. بعد از این باید با مرحله بعد روبهرو شد که آیا دگراندیشان با تو همراهی خواهند کرد یا تو را منحرف و سکولار میخوانند و از این جور برچسبها میزنند. در دورهای لازم بود که پاسخ اینگونه شبهات داده شود ولی امروز تصور میکنم بهترین عکسالعمل سکوت است. در مورد ضرورت پرداختن به سوژه «طبقه هساث» هم باید خیلی ساده بگویم که وقتی مردم با آن ارتباط برقرار میکنند، پس ضرورت دارد. چون سینما برای مردم است، نه مردم برای سینما!
شاید این سوال بارها از شما پرسیده شده باشد، ولی مجاب نشدهام و میخواهم دوباره بپرسم. ساختهشدن فیلم «طبقه حساس» آیا واکنشی به دیدهنشدن فیلم «خیابانهای آرام» بود، نظیر ساخت «یک تکه نان» بعد از «مارمولک»؟
ببینید، من هم بارها به این سوال پاسخ دادهام! «یک تکه نان» به نوعی ادامه «مارمولک» است. جسارتا باید بگویم که برای فهم این نکته باید عمیق و دقیق و نکتهسنج بود! مجددا عذرخواهی میکنم! اما در مورد «طبقه هساث» و «خیابانهای آرام» باید گفت که دو مقوله کاملا متفاوت و مجزا هستند. یکی وقایعنگاری یک اتفاق خیابانی است و دیگری درباره گونهای از تصورات و اعتقادات ما درباره مرگ. اساسا طبقهبندی موضوعاتشان باهم فرق دارد و هیچیک دیگری را توجیه یا رد نمیکند.
با این حال بالاخره سرنوشت «خیابانهای آرام» به کجا رسید؟!
به نظرم از این به بعد نمایش این فیلم بستگی کامل به نظر تهیهکننده دارد. ظاهر امر این است که علاوه بر ممانعت ارگانی مشخص برای نمایش، خود تهیهکننده هم تمایلی به اکران آن ندارد! چراکه در مقام مقایسه مثلا با تهیهکننده «پاداش» دایم در حال پیگیری گرفتن مجوز برای نمایش فیلم است و موفقیتهایی هم به دست آورده است. ما هم امیدواریم که به زودی پروانه نمایش آن را بگیریم. ولی متاسفانه این تلاش و پیگیری از طرف آقای رضوی مشاهده نمیشود! آقای کریمی مرتب با من در تماساند و پیشرفت اقداماتش را اطلاع میدهد. حتی گاهی باهم به ارشاد مراجعه میکنیم. ولی در مورد آقای رضوی اگر من با او تماس نگیرم ایشان سراغی از من و فیلم نمیگیرد.
تیم کمال تبریزی و پیمان قاسمخانی بعد از «مارمولک» و «طبقه حساس» تا کجا میتوانند ادامه دهند؟ به قول معروف در این مسیر هنگام کارکردن چگونه به اجماع میرسید؟
فعلا که این ترکیب ظاهرا همیشه موفق بوده. دلیلش هم استعداد و هوشمندی پیمان است. ما خیلی باهم کار نمیکنیم. ولی در ایدههایی که باهم همنظر میشویم نتیجه قابل قبول و خوب میشود. البته مواقعی هم پیش آمده که به هم پیشنهاد طرح و فیلمنامه دادهایم و یک طرف با آن ارتباط برقرار نکردهایم و همکاری منتفی شده است. باید اعتراف کنم که بیشتر من پیشنهاد همکاری دادهام و پیمان که معمولا سرش شلوغ است رد کرده است. به هرحال چون روحیه و تعامل کار باهم را خوب داریم، امیدوارم در آینده هم دوباره باهم کار کنیم و نتیجه از همه دفعات پیش بهتر باشد.
معمولا در فیلمهای جنجالبرانگیز شما همیشه یک پای آن مسایل حساس عرفی و سنتی وجود دارد. چرا به این موضوعات حساس میپردازید؟
یک اصلی در میان علما وجود دارد و آن بازبودن باب اجتهاد است. یعنی عالم و مفتی همواره باید نسبت به تغییرات زمان و مکان حساسیت و بازنگری لازم را داشته باشد. یعنی باید بتواند به سوالات جدید و متاثر از تحولات شرایط متغیر پاسخ دهد. از این دست سوالات همیشه ذهن افراد کنجکاو و دایمالفکر را قلقلک میدهد که متاسفانه بنده هم یکی از آنها هستم! و سعی میکنم این دغدغهها را به صورت سوال در کارهایم منعکس کنم. مثل سوالهایی که در اغلب فیلمهایم هست؛ از «مارمولک» تا «پاداش» و حتی «طبقه هساث» و معمولا این سوالات مستتر در فیلم است که نقطه آغاز حساسیتهاست. باید گفت سوالکردن و پرسیدن عیب نیست و ندانستن عیب است.
تا حالا شده فیلمی بسازید که بعدش جنجال به پا نشود؟! معمولابیشتر فیلمهایتان بعد از نمایش، صدای برخیها را درمیآورد. چرا؟ نمونه اخیرش هم سریال «سرزمین کهن» بود…
تصور میکنم تقریبا در سوال قبلی پاسخ این سوال را هم داده باشم. اما در مورد سریال «سرزمین کهن» باید بگویم که دعوا مربوط به ضرغامی و بزرگان ایل بختیاری بود که آقای رییس، آن را به گردن عوامل «سرزمین کهن» انداخت تا خود و مدیرانش را تبرئه کند. اشکالی هم ندارد. بگذار به همه بگویند که ضرغامی و مدیرانش پاک و بیتقصیرند و همه کاسه کوزههای خودشان را سر ما خراب کنند!
بالاخره سریال «سرزمین کهن» از تلویزیون پخش خواهد شد؟ یا همچنان مغضوب هستید؟
فعلا که همگی عوامل مورد غضب قرار گرفتهاند. اما من دلم روشن است که با رفتن ضرغامی از تلویزیون مشکلات «سرزمین کهن» هم برطرف شود و عنقریب شاهد نمایش این کار پرزحمت خواهیم بود.
شما با دو نفر از بازیگران طناز و کمدین مشهور سینما و تلویزیون ما کار کردهاید؛ مهران مدیری و رضا عطاران. کارکردن با آن دو چگونه است؟
بهنظرم هر دو از قابلیتهای بسیار برخوردارند و جزو بهترینها هستند. حرفهای و توانا هستند و به اصطلاح، ذخیرههای ژانر کمدی محسوب میشوند. کارکردن با هر دو لذتبخش است. هر دوی آنها آرامشی در کار دارند که به کارگردان انرژی فوقالعاده میدهند و این در نتیجه نهایی جلوه میکند.
به نظر شما فروش بالای فیلم «طبقه حساس» در نوروز و درعین حال پخشنشدن تیزرهای فیلم در تلویزیون چه نسبتی با هم دارند؟
معتقدم علت اصلی فروش فیلم، ابتدا خود فیلم و جذابیت آن برای مخاطب است. هرگونه تبلیغی در مرحله بعد قرار میگیرد و شاهدش هم «طبقه حساس» است که بدون تیزر تلویزیونی شکر خدا فعلا در صدر فروش سینماهاست! اما من نظریه دیگری هم دارم که به شدت به آن معتقدم و آن اینکه اتفاقا وقتی مردم میفهمند که تیزر فیلمی از تلویزیون پخش نمیشود برای دیدن آن انگیزه پیدا میکنند! بنابراین پیشنهادم به همه صاحبان فیلمها این است که در تبلیغات میدانی و سینماها این نکته مهم را قید کنند به این صورت که آهای مردم بدانید و آگاه باشید که پخش تیزر این فیلم از تلویزیون ممنوع است! بعد ببینید چقدر فروش در گیشه صعود میکند.
وضعیت فعلی سینما را چگونه ارزیابی میکنید؟
وضعیت سینما به خیلی چیزها بستگی دارد؛ مهمترینش به شجاعت مسوولان و سینماگران! بهتر است فعلا سکوت کنیم و به خدا توکل. تا انتخابات آتی مجلس!