این مقاله را به اشتراک بگذارید
کارلوس فوئنتس در یکی از گفتوگوهایش میگوید، رمان ایدهآل ترکیبی از «اولیس» جیمز جویس و «کنتمونت کریستو» الکساندر دوما است. او در رمان «زمین ما» یا «سرزمین ما» که در سال ۱۹۷۵ نوشته شد، بهنوعی میخواهد این کار را انجام دهد و رمانی ایدهآل بنویسد. فوئنتس در «زمین ما» یکجور رمان جامع یا رمان دایرهالمعارفی خلق کرده است. ما در این اثر با ملغمهای از نظریههای فوئنتس و آگاهیهای ادبی و تاریخی او روبهروییم.
«زمین ما» سه بخش دارد و در نسخهای که من حدود ۳۰سال پیش خواندم چیزی حدود ۸۰۰ صفحه است. بخش اول «جهان کهن» نام دارد و شامل ۵۹ فصل است. بخش دوم با عنوان «جهان نو» ۲۰فصل دارد که کوتاهترین فصل رمان است و بخش آخر هم «جهاندیگر» نام دارد و دارای ۶۵ فصل است. در این رمان با سهگونه شخصیت روبهروییم؛ یکی شخصیتهای تاریخی-واقعی، دیگری شخصیتهای داستانی و سومی هم شخصیتهایی که توسط خود فوئنتس ابداع شدهاند. داستان در پاریس و در روز ۱۴ژوییه، روز استقلال یا روز ملی فرانسه شروع میشود و در انتهای قرن بیستم پایان میگیرد. «زمین ما» از نوع رمانهای هزارهای یا آخرالزمانی هم هست و توهم وقوع آخرالزمان در سال ۲۰۰۰ را القا میکند. روایتهایی از راویان مختلف به شکلهای گوناگون و متضاد در طول داستان این کتاب آمدهاند و پرسوناژهایی در رمان هستند که مدام تغییرشکل میدهند.
یکی از شخصیتهای «زمین ما» پرسوناژی است که پیش از این چهرهای مشهور در ادبیات بوده و فوئنتس او را در دو چهره متفاوت از هم، وارد روایت رمانش کرده است. یکی همان چهره کلاسیک مشهور است، که درواقع یک دلال محبت است، و دیگری چهرهای که امروزی شده و از نظر سرشت و منش در تضاد با چهره قبلی است.
فوئنتس پرسوناژهای متعددی از ادبیات معاصر آمریکایلاتین را در این رمان آورده، از جمله اولیویرا قهرمان «لیلیبازی» خولیو کورتاسار و یکی از شخصیتهای اصلی رمان «انفجار در کلیسای جامع» آلخو کارپانتیه و همچنین یکی از شخصیتهای اصلی «صدسال تنهایی» مارکز؛ و همه این شخصیتها در پاریس – که شروع و پایان داستان هم همانجاست- با هم برخورد میکنند. درهمآمیختگی شخصیتها در «زمین ما» به حدی است که بحثهای بسیاری در میان منتقدان درباره این رمان و چگونگی خوانش آن به راه انداخته است. درواقع در «زمین ما» چگونهروایتکردن، مهمتر از آن چیزی است که روایت شده است.
خواننده این رمان بهطرز عجیبی گیج میشود چون راویان داستان مدام روایتهای هم را نقض میکنند. این ویژگی چندچهرهای در آثار دیگر فوئنتس هم دیده میشود، با این تفاوت که آنچه تحتعنوان «رمان جامع» نامیده میشود درباره «زمین ما» صدق میکند. تمام دغدغههای هنری، فرهنگی و نظریههایی که فوئنتس در کتابهایش آورده، در این رمان درهم میآمیزند و به اینخاطر رمان سرگیجهآور و دیریابی است.
«زمین ما» نهفقط پیچیدهترین کار فوئنتس بلکه یکی از پیچیدهترین رمانهای آمریکایلاتین است. راویها در جاهایی از رمان از خود میگویند و برخی جاها روایت درباره دیگران است و گاهی هم فرد نامشخصی را مخاطب روایت خود قرار میدهند.
شرق / مد و مه ۲۳ مرداد