این مقاله را به اشتراک بگذارید
تادئوش کنویتسکی و جهان داستانهایش
تادئوش کنویتسکی، نویسنده معاصر لهستانی که پیش از این رمان «محشر صغرا»ی او با ترجمه فروغ پوریاوری به فارسی ترجمه شده است، متولد١٩٢۶ است. کودکی و جوانیاش را در منطقه ویلنو سپری کرد. در همانجا درس خواند و به دانشگاه وارد شد.
با آغاز جنگجهانی دوم، «ویلنو» نخست به اشغال ارتش شوروی درآمد و ظرف مدت کوتاهی آلمان نازی، این منطقه را از روسها گرفت. از اینرو، کنویتسکی تحصیلات خود را ناتمام رها کرد و به دانشگاه زیرزمینی لهستان پیوست و در همانجا ادامه تحصیل داد. در ١٩۴۴ به پارتیزانهای ارتش میهنی پیوست و در عملیاتهای «طوفان» و «استرنوا» حضور فعالانه داشت. پس از خاتمه جنگ «ویلنو» در اختیار ارتش شوروی قرار گرفت و کنویتسکی مجبور به جلای وطن شد.
در ١٩۴۵ کنویتسکی به کراکف نقلمکان کرد. در آنجا ضمن ادامه تحصیل به روزنامهنگاری نیز مشغول شد. او در آغاز از مدافعان رئالیسمسوسیالیستی بود. نخستین کتاب او شرحی از خاطرات ایام فعالیتهای پارتیزانیاش است. کنویتسکی این کتاب را در ١٩۴٨ نوشت، اما تا سال١٩۵۶ اقدام به انتشار آن نکرد. در عرصه ادبیات اولین کتاب او «کارگاه ساختمانی» (١٩۵٠) نام داشت. چهارسال بعد کنویتسکی دومین رمان خود را منتشر کرد که با استقبال شایانی روبهرو شد. «قدرت»، دومین رمان او جوایز ادبی بسیاری را در لهستان نصیب او کرد. البته با رمان «شهربندان» (١٩۵۶) بود که نامش بر سر زبانها افتاد.
در فاصله سالهای ١٩۵٢ تا ١٩۶۶ کنویتسکی از اعضای فعال اتحادیه نویسندگان لهستان بود. انتقادات و اعتراضات او به سیاستهای دولت حاکم در لهستان به کنارهگیری او از اتحادیه انجامید. از آن پس فضای روایی و سبک داستاننویسی او تغییرات چشمگیری پیدا کرد. منتقدان معمولا، رمان «حفرهای در آسمان» را شروع این تحول میدانند. آثار تادئوش کنویتسکی از آن زمان تا به حال، آمیزهای است از فضاهای دوران کودکیاش که همراه با روایتهایی اساطیری و ماجراهایی عاشقانه که به فضای منحصربهفرد داستانهای او شکل میدهد. پس از کنارهگیری از اتحادیه نویسندگان، کنویتسکی به «استودیوی فیلم کادر» رفت و تدریجا به یکی از اعضای سرشناس آن مبدل شد. لهستانیها او را فیلمساز تلخکامیها میدانند. فیلم او با عنوان «آخرین روز تابستان»، جایزه ونیز ١٩۵٨ را دریافت کرد. او به فعالیتهای سینماییاش ادامه داد و در ١٩۶١ فیلم «روز همه ارواح» را ساخت. غالبا فیلم «سالتو» را شاهکار سینمایی او قلمداد کردهاند.
کنویتسکی در حین فیلمسازی از ادبیات غافل نشد. دورمان «محشر صغرا» و «عقده لهستانی» را بهطور غیرقانونی منتشر کرد. «محشر صغرا» هجویه تلخی است از نویسنده شکستخورده و وازدهای که مجبور است بنا به فرمان مقامات، خود را در جلوی ساختمان فرهنگ و علم لهستان در ورشو به آتش بکشد. «محشر صغرا» را برخی تکملهای بر «١٩٨۴» جورج اورول دانستهاند.
«خانه اربابی بوهین» بر مبنای تمایز پیچیده میان نویسنده و راوی، گذار از قرننوزدهم به قرنبیستم را روایت میکند. ماجراهای رمان به سیاق دیگر رمانهای کنویتسکی ملغمهای از توهمات و وقایع مستند تاریخی است. از نظر ژانر، «خانه اربابی بوهین» رمانی تاریخی است. وقایع این کتاب وضعیت لهستان را در گذار قرن نشان میدهد. در سال١٨۶٣ ارتش تزار، قیام ملی مردم لهستان را بهشدت سرکوب میکند. هلنا، قهرمان زن این رمان در کوران حوادث سیاسی با معضلی روحی و عاطفی مواجه میشود. «خانه اربابی بوهین» پدیده اشغال را از منظر متفاوتی بررسی میکند. به دلیل سرکوب تحقیرآمیز لهستانیها، بسیاری از ساکنان مناطق مختلف این کشور مجبور به مهاجرت میشوند.
آدمهای این رمان هنجارهای زندگی خود را از دست دادهاند. زندگی ازهمگسیخته دوران اشغال، او را بر سر دوراهی قرار داده است. او نمیداند که باید به ازدواجی سنتی تن بدهد، یا در وضعیت تازه زندگی زناشویی متفاوتی را ایجاد کند. در گیرودار بحرانهای ذهنی هلنا، تاریخ لهستان موبهمو با رعایت دقت و صحت بازگو میشود. تادئوش کنویتسکی، بر این باور است که قرننوزدهم ربط چندانی با قرنبیستم نداشت. و همه مصائب لهستان از دل این بیربطی سرچشمه میگیرد. این رمان از صحنههای فانتزی جذاب نیز بینصیب نیست، مثلا رییسپلیس منطقه، کسی بهجز پدر استالین نیست. هیتلر در جنگلهای نواحی اطراف پنهان شده است. و شب هولناکی که همان قرنبیستم است، موذیانه و آرامآرام پیش میآید. هلنا در پی آرامش است، اما تاریخ به او رحم نمیکند. او نمیداند که مرز میان خشم علیه اشغالگران و بیآبرویی فردی کجا است؟ سردرگم و حواسپرت از عهده حلاجی موقعیتش برنمیآید. در نهایت «خانه اربابی بوهین» میان دوحالت فرار و رهایی گذار قرن را روایت میکند.
1 Comment
وحید
درود بر شما …
بنده عذرخواهی میکنم ولی اگه میتونید راهنمایی بفرمایید …
من کتاب محشر صغرا رو پیدا نمیکنم …
چطور میتونم پیدا کنم …؟
مرسی و مچکرم…