این مقاله را به اشتراک بگذارید
قلهک؛ کوچههای قدیمی و بافت کهنه محله در کنار ساختمانهای تازه ساخت سر به فلک کشیده. داخل یکی از کوچههای قدیمی محله که این روزها به سرعت در حال تغییر و بازسازی هستند، هنوز ساختمانی یک طبقه نمای کهنه و قدیمی خود را حفظ کرده است و مترجم «سرزمین موعود»، «تب تند آمریکای لاتین» و «روسلان وفادار» در آنجا زندگی میکند. روشن وزیری با اینکه در آستانه ۸۰ سالگی به سر میبرد، همچنان نشاط ایام شباب خود را حفظ کرده بود. وزیری در سال ۱۳۱۲ در طهران (تهران) متولد شد. وزیری از کودکی خود این طور میگوید: «پدرم که یکی از نظامیان ارتش بود، برای انجام ماموریت روانه ارومیه شد و ما هم به همراه پدرم به آنجا رفتیم و چند سالی از تحصیلات دوران ابتدایی من نیز در آنجا سپری شد.» در شهریور ۱۳۲۰ همزمان با کشیده شدن زبانههای آتش جنگ جهانی دوم به ایران، خانواده او به تهران باز میگردد.
نام خانوادگی وزیری به طور ناخودآگاه اهالی موسیقی را به یاد کلنل علینقی خان وزیری، کسی که برای اولین بار نت نویسی ردیفهای سنتی در ایران را پایه گذاری کرد، میاندازد و از قضا کلنل وزیری مشهور، عموی روشن وزیری بود. از طرف خانواده مادری نیز، بزرگ علوی، نویسنده چپ گرای معروف که در گروه ۵۳ نفر عضویت داشت، دایی وزیری محسوب میشد. خانواده او از سویی دوستدار موسیقی و از سوی دیگر دوستدار ادبیات بودند و در کنار این امور بحثهای سیاسی همواره در خانواده جریان داشتند. دکتر وزیری در خصوص دوران کودکی خود معتقد است «یکی از بهترین دوران زندگی من در آن سالها گذشت. تفاهم و توافق همواره در میان اعضای خانواده وجود داشت و من هم بیشتر زمان خود را صرف مطالعه میکردم.»
پس از شهریور ۱۳۲۰، فضای نسبتا بازی در جامعه حاکم میشود و احزاب و گروههای چپ نیز تا اواسط این دهه به سرعت در کشور گسترش پیدا میکنند و ایده و افکار کمونیستی که سکه رایج پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه بود، در ایران اشاعه مییابد. متاثر از این فضا بسیاری سودای سفر به یکی از کشورهای کمونیستی را در سر میپرورانند و روشن وزیری هم که در آرزوی دیدن یکی از این کشورهای موسوم به «پشت پرده آهنین» بود به همراه دایی خود برای ادامه تحصیل روانه لهستان میشود.
روشن وزیری در این خصوص عنوان میکند «فضای آن روزگار به گونهای بود که تصور ما از کشورهای کمونیستی، تصور «بهشت روی زمین» بود و عکسهایی که از شهرها و دانشگاههای آنها مشاهده میکردیم، وسوسه ما برای سفر به این شهرها را صد چندان میکرد. در آن روزگار هنوز کسی در مورد روسیه چیزی نمیدانست یا آنچه که در کتابها گفته میشد کذب محض و تبلیغات بود. از سوی دیگر انتقاد از چپ و سیاستهای استالینی هنوز آغاز نشده بود.» متاثر از فضای آن روزگار به همراه دایی خود، بزرگ علوی، روانه لهستان میشود.
او در سال ۱۳۳۱ به لهستان میرود و در دانشگاه پزشکی ورشو به تحصیل میپردازد و همزمان تلاش میکند در ایام فراغت از ادبیات این کشور نیز غافل نشود. به هنگام اقامت خود در آن کشور با مردی لهستانی با نام «لِشک» آشنا میشود و ازدواج میکند. پس از ۷ سال تحصیل در ورشو، رهسپار آلمان غربی میشود و پس از دو سال تخصص خود در بیماریهای ریوی را دریافت میکند. وزیری از خاطرات حضور مجدد خود در ایران پس از ۱۰ سال دوری این طور میگوید «در سال ۱۳۴۱ به ایران بازگشتم و یکسال بعد در بخش درمان وزارت نفت استخدام شدم. نزدیک به ۸ سال در مناطق جنوبی کشور، اهواز و مسجد سلیمان، به خدمت مشغول بودم. بعدها به تهران منتقل شدم و به بیمارستان شرکت نفت (واقع در خیابان کریمخان) رفتم و در سال ۱۳۶۷ زمانی که ریاست این بیمارستان را برعهده داشتم، بازنشسته شدم.»
روشن وزیری از جرگه مترجمانی است که دیر به ترجمه کردن پرداخت اما به سبب جدیت و علاقه خیلی زود در بین جامعه ادبی شناخته شد. او در این خصوص میگوید «پس از بازنشسته شدن چندان رغبتی برای ادامه دادن به کار در حرفه پزشکی نداشتم و دوست نداشتم باقی عمر خودم را در مطب به طبابت بپردازم. احساس میکردم که بایستی کار دیگری انجام دهم و از آنجایی که دوستان مترجمی در اطراف خود داشتم شروع به ترجمه از لهستانی کردم. به سبب اولین تجربه کاری نمیتوانستم دست به ترجمه آثار بزرگ بزنم در نتیجه با کتاب کوچکی از سولژنیتسین، نویسنده شهیر روسی و برنده نوبل، شروع کردم؛ زندگی بدون تزویر.»
پس از استقبال از این کتاب وزیری به سراغ کتاب «آبنوس: قاره سیاه و ماجراهایش» نوشته ریشارد کاپوشینسکی میرود. در خصوص این کتاب و انتخاب این نویسنده وزیری میگوید «کاپوشینسکی یکی از مهمترین گزارش نویسان حال حاضر جهان است. او به همراه گابریل گارسیا مارکز بارها کلاسهایی برای گزارش نویسی تشکیل دادهاند. سبک گزارش نویسی او به عنوان یکی از بهترین سبکها شناخته میشود و پیروان بسیاری پیدا کرده است. آرتور دوموسلاوسکی، دیگر هموطن او که پیرو سبک کاپوشینسکی بود در کتاب «تب تند آمریکای لاتین» به خوبی از عهده این امر بر آمده است و در کتاب خود به سراغ انقلاب کوبا و تاثیر آن در دیگر کشورهای امریکای لاتین رفته است. از سوی دیگر او به مقایسه چپ در کشورهایی چون لهستان که در اروپای مرکزی قرار دارند و کشورهای امریکای لاتین پرداخته است.»
در کنار این آثار، روشن وزیری تنها مترجم ایرانی بوده است که دو کتاب از لِشک کولاکوفسکی، فیلسوف مهم لهستانی و منتقد چپ، را به فارسی ترجمه کرده است. وزیری در خصوص آشنایی خود با کولاکوفسکی میگوید «در یکی از دیدارهای سالانه از لهستان، متوجه شدم که قرار است این فیلسوف در یکی از دانشگاهها سخنرانی کند. من که به تازگی کتاب «درسهایی کوچک در باب مقولاتی بزرگ» را خوانده بودم و قصد داشتم آن را ترجمه کنم در این سخنرانی شرکت کردم. بعد از اتمام سخنرانی نزد او رفتم و کولاکوفسکی را از نیت خود برای ترجمه کتاب آگاه کردم. کولاکوفسکی در ابتدا اظهار شگفتی کرد و گفت در ایران اجازه نشر به این کتاب را نخواهند داد. در پاسخ گفتم که نسخهای از آن را برای شما ارسال خواهم کرد و پس از انتشار این کتاب در سال ۱۳۷۷ نسخهای از ترجمه کتاب را برای او فرستادم.»
وزیری از سال ۱۳۷۴ به این سو ده عنوان کتاب را به فارسی بازگردانده است و مقالات ترجمه شدهٔ متعددی را در مجلات به چاپ سپرده است. به پاس این ترجمهها، خوانندگان مجله «نگاه نو» در سال ۱۳۸۹ او را به عنوان بهترین مترجم انتخاب کردند.
او در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ پس از ابتلا به تومور مغزی در بیمارستان ایرانمهر تهران مورد جراحی قرار گرفت و پس از آن برای گذراندن دوره نقاهت به منزل دخترش در آمریکا سفر کرد و بنا بر اعلام روز سه شنبه ۳۰ دسامبر دخترش به دلیل عوارض ناشی از این تومور مغزی در آمریکا درگذشت.
از روشن وزیری در سال ۹۳ و در نمایشگاه بینالمللی کتاب ترجمه دو کتاب «بانوی بهشتی» شامل داستانهای کوتاهی از نویسندگان لهستانی و روسلان وفادار اثر گئورگی ولادیموف توسط نشر ماهی عرضه شده بود.
روسلان وفادار پیش از این از سوی نشر طرح نو به بازار کتاب عرضه شده بود. وزیری مترجم برخی آثار در مورد داستایوسکی و نیز آثاری از نویسندگان آمریکای لاتین بوده است.
مد و مه بهمن ۱۳۹۳