این مقاله را به اشتراک بگذارید
رضا کاظمی
فیلمسازی که به مفاهیمی چون قدرت، فقر و سیاست و مقولههای مربوط به تعهد اجتماعی دلبسته بود و میراثدار سنت سینمای نئورئالیسم محسوب میشد، دهم ژانویه ۲۰۱۵ در سن ۹۲ سالگی در رم درگذشت.
میشل سیمان، منتقد فرانسوی، رزی را در کنار فدریکو فلینی و میکلآنجلو آنتونیونی یکی از سه غول واپسین سینمای ایتالیا خوانده بود. نکتهی جالب و تأسفبرانگیز درباره رزی این است که با وجود دریافت جایزههای بسیار مهمی مثل نخل طلای کن، خرس طلای برلین و شیر طلای ونیز هرگز مانند بسیاری از همدورههایش به شهرت و اعتبار بینالمللی نرسید. دیوید تامسن در آخرین ویرایش «فرهنگ زندگینامهای فیلم» به این ویژگی رزی اشاره کرده و افزوده است: «کم است شمار استادانی که خارج از سرزمینشان ناشناخته یا کمشناخته ماندهاند.» متأسفانه رزی یکی از آنها بود.
رزی احتمالاً برای شیفتگان سینمای هالیوود و جریان غالب سینمای جهان چندان شناختهشده نیست اما برای علاقهمندان به سینما در ایران بهخصوص آنها که متعلق به یکیدو نسل قبل هستند نامی آشنا محسوب میشود. فیلمهای او به دلیل سرشت سیاسی و لحن انتقادیشان در قبال قدرت و فساد حاکم در ایتالیا، در سالهای پس از انقلاب ایران مورد توجه تلویزیون و سینمای ایران قرار گرفتند. سه برادر، سالواتوره جولیانو، لاکی لوچیانو و… بارها از تلویزیون ایران پخش شدند و مورد نقد و تحلیل قرار گرفتند. رزی یک بار هم مهمان جشنواره فجر بود و مرور آثار او و بزرگداشتش برگزار شد.
رزی در دههی ۱۹۴۰و اوایل دههی پنجاه به عنوان دستیار لوکینو ویسکونتی در فیلمهایی مثل زمین میلرزد و احساس فعالیت کرد و در نوشتن چند فیلمنامه هم همکاری داشت از جمله در زیبا (ویسکونتی). او به نوعی همدورهی فیلمسازانی مثل پیِر پائولو پازولینی، اتوره اسکالا، جیلو پونتهکوروو و برادران تاویانی بود و به سبک مستندنمایانهی نئورئالیسم گرایش پیدا کرد؛ سبکی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم شکوفا شد و در دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی به شکلگیری سینمای پستنئورئالیستی انجامید. ریچارد پنا درباره رزی گفته است: «او با نگاهی شفاف و منشی انساندوستانه عصر پس از جنگ را در قالب سینمای سیاسی دههی ۶۰ طرح ریخت.»
رزی در ناپل به دنیا آمد؛ شهری که نامش با فساد و جنایت سازمانیافته عجین است. او بسیاری از دیدهها و رخدادهای زندگی خودش را وارد فیلمهایش کرد. بسیاری از فیلمهای او بر پایهی شخصیتهای واقعی ساخته شدهاند. ماجرای ماتئی فیلمی که نخل طلای کن در سال ۱۹۷۴ را نصیب رزی کرد قصهی رازآمیز مرگ یک تاجر نفت به نام انریکو ماتئی بود. دستهایی بر فراز شهر با درخشش راد استایگر تبانی میان دولت و تبهکاران را در ناپل نشان میداد. این فیلم شیر طلایی ونیز را برای او به ارمغان آورد. رزی در سال ۲۰۱۲ دومین شیر طلایی ونیز را هم برای همکاریاش با مجموعهی بُردواک امپایر از آن خود کرد. وینسنت پیاتزا بازیگر نقش لاکی لوچیانو در آن سریال گفته که مارتین اسکورسیزی تهیهکنندهی اجرایی آن سریال، به بازیگران تماشای لاکی لوچیانوی رزی را پیشنهاد کرده بود.
در کارنامهی رزی فیلمهای شاخص پرشماری به چشم میخورد. مسیح در ابولی توقف کرد درباره یک فعال ضدفاشیسم تبعیدی، دکتر کارلو لوی، جایزهی بفتا را برای بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان در سال ۱۹۷۹ گرفت. سه برادر (۱۹۸۱) نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی شد. فیلم بر اساس کتابی از آندری پالتونوف قصهی سه برادر را میگفت که به مناسبت مرگ مادرشان از سوی پدر به روستای زادگاهشان فراخوانده شده بودند. جسدهای عالی با بازی چشمگیر لینو ونتورا که در ایران هم فیلم شناختهشدهای است یک تریلر سیاسی بود که به فساد در سیستم قضایی میپرداخت. رزی در سال ۱۹۸۴ کارمن را با الهام از اپرای مشهور کارمن و با حضور پلاسیدو دومینگو (خوانندهی تنور و آهنگساز مشهور اسپانیایی) ساخت که با تحسین و ستایش منتقدان روبهرو شد. آخرین فیلم رزی آتشبس موقت (۱۹۹۷) بر اساس خاطرات پریمو لِوی یکی از بازماندگان هولوکاست ساخته شد که نقش اصلیاش را جان تورتورو بازی کرد. تورتورو رزی را «مثل یک مرشد» توصیف کرده و گفته اگر به خاطر رزی نبود او نمیتوانست همهی خاطرات لوی را بخواند. رزی سابقهی کوتاهی در بازیگری هم داشت و تورتورو هم این را تأیید کرده: «بازیگر فوقالعادهای بود. اگر نمیتوانست چیزی را توضیح بدهد آن را بازی میکرد و همهی ما متوجه منظورش می شدیم.»
بخشهای زیر از گفتوگوی عمری رزی با فصلنامهی معتبر «سینهاست» انتخاب شدهاند و روشنگرتر از هر تعبیر و تفسیری هستند:
«بسیاری از فیلمهای من از جمله سالواتوره جولیانو، دستهایی بر فراز شهر، لاکی لوچیانو و ماجرای ماتئی یک جور پژوهش در رابطهی میان علتها و آثار هستند. این شیوه را در سالواتوره جولیانو ابداع کردم و این "جستوجو برای حقیقت" خط روایی فیلم شد. میخواستم پرسشهایی را برای تماشاگر طرح کنم که خودم هم پاسخشان را نمیدانستم یا دلم نمیخواست که به آنها پاسخ بدهم. فیلمهای من پلیسی یا تریلر نیستند بلکه میخواهند تردید خلق کنند و گفتمان رسمی و بهظاهر مطمئن قدرت را به چالش بکشند و حقیقت پشت آن را برملا کنند… به عنوان راوی و قصهگو، من برداشتهایم را با تماشاگر در میان میگذارم و او را در سیر جستوجوی خودم در احساسات انسانی و واقعیتهایی که پذیرفتنشان دشوار است شریک میدانم. این واقعیتها، این رخدادها نیازمند تفسیر هستند و تفسیر به ابهام دامن میزند… در بعضی از ماجراهای رازآمیز ایتالیا که فیلمهای من هم با آنها سروکار داشتهاند، یک حقیقت واحد وجود ندارد. بنابراین من نمیخواهم یک پاسخ سرراست ارائه کنم… کارکرد سیاسی یک فیلم، برانگیختن است و گاهی به نتیجه هم ختم میشود. گمان نمیکنم فیلمها بتوانند سیاست یا تاریخ را تغییر بدهند اما گاهی میتوانند بر رخدادها اثر بگذارند. برای مثال، به لطف نمایش عمومی و گستردهی سالواتوره جولیانو در سال ۱۹۶۲، دو سیاستمدار ایتالیایی – جیرولامو لیکاوزی از حزب کمونیست و سیمون گاتو از حزب سوسیالیست – برای راهاندازی نخستین کمیسیون ضدمافیا دستبهکار شدند. چند ماه پس از شروع اکران فیلم، پارلمان ایتالیا با تأسیس چنین کمیسیونی موافقت کرد. پس از نمایش فیلمی که اسناد مشخصی از رابطهی میان مافیا، مؤسسههای دولتی و نیروی پلیس در ایتالیا را نشان میداد دیگر نمیشد وجود چنین حقایقی را برای مردم انکار کرد.»
رزی درباره شیوهی فنی کارش هم توضیحهای خواندنی دارد:
«فیلمی مثل سالواتوره جولیانو تماماً با بازیگران غیرحرفهای ساخته شد چون میخواستم به معنای واقعی کلمه یک درام روانشناسانه باشد. تصمیم گرفتم در لوکیشنهای واقعی که جولیانو در آنها بوده فیلمبرداری کنیم: شهری که او از آنجا زیر نظر مادر و خانوادهاش سر برآورد؛ همان دادگاهی که جسدش پیدا شد و مهمتر از این، با حضور و مشارکت بسیاری از کسانی که جولیانو را میشناختند و با او زندگی کرده بودند… گاهی برای بعضی سکانسها یک استوریبرد کوچک تهیه میکردم مثلاً در جسدهای عالی یا واقعهنگاری یک مرگ از پیش اعلامشده. اما از سیستم آمریکایی که برای کل فیلم استوریبرد میکشند استفاده نمیکنم. سعی میکنم از قبل چگونگی کار را مشخص کنم تا بتوانم آن را برای فیلمبردار و مدیر فیلمبرداری توضیح بدهم و مطمئن شوم که اجرا به بهترین شکل انجام خواهد شد… هرگز اجازه نمیدهم تدوینگر فیلم را به میل خودش تدوین کند. کنارش مینشینم و با هم کار میکنیم چون من هنگام فیلمبرداری به تدوین فیلم هم فکر کردهام یعنی فیلم را در ذهنم تدوین کردهام. با این وجود، ممکن است موقع تدوین چیزهایی را عوض کنم؛ مثلاً در فیلم ماجرای ماتئی بسیاری از چیزها سر میز تدوین مشخص شد. معمولاً برداشتهای متعدد از زاویههای مختلف ندارم اما خیلی وقتها با دو دوربین فیلمبرداری میکنم. البته این شیوه حق انتخاب زیادی به من نمیدهد اما دستکم از یک صحنه دو چشمانداز متفاوت در اختیار دارم.»
جوزپه تورناتوره سازندهی سینما پارادیزو رزی فقید را این گونه توصیف کرده است: «خالق سینمای جستوجوگر، یک فرم جسورانه و کاملاً بدیع روایی در سینما.»
ماهنامه فیلم/ مدو مه /بهمن ۱۳۹۳