این مقاله را به اشتراک بگذارید
چنداثر مطرح ادبیات جهان بهتازگی در مجموعه «ادبیات کلاسیک جهانِ» انتشارات نگاه منتشر یا بازنشر شده است. گرچه تجدیدچاپ آثار مطرح ادبی هرچندسال یکبار اتفاقی معمول و متداول است، اما در روزگاری که از ادبیات ما چندان چیزی جز همین تجدیدچاپها نمانده، دیگر اتفاقی ساده بهشمار نمیرود. آنهم در میان انبوه کتابهای درهم که با داعیه تکثرگرایی یا همان جوربودن جنس، مدتهاست که گریبان نشر ما را گرفته است. از اینرو انتشار با بازنشر کلاسیکها در نشر نگاه در فضای غالب ادبی اینروزهای ما که هیاهوی بسیار برای هیچ است، ضرورت دیگری یافته و جدا از بازخوانی این آثار که فرصتی برای قیاس ادبیات ما با آثار مطرح فراهم میآورد، انتشار ایندست کتابها امید به «ادبیات» را هنوز زنده نگاه میدارد. حتی اگر سالها و قرنها از نوشتهشدن این رمانها گذشته باشد و حتی اگر در جایی فرسنگها دروتر از ما نوشته شده باشد.
کوه جادو، توماس مان
«کوه جادو» اثر بزرگ توماس مان با ترجمه حسن نکوروح، یکی دیگر از کلاسیکهای تازهمنتشرشده است. مترجم در مقدمه بلند خود به رمان کوه جادو و جهان داستانی و خاستگاه نویسندهاش میپردازد. و علاوهبر این خود نویسنده، توماس مان نیز مقدمهای بر این رمان دارد که گویا متن سخنرانی او است در برابر دانشجویان دانشگاه پرینستون درباره رمان کوه جادو. در مقدمه مترجم آمده است که «نثر توماس مان -در کوه جادو- میان ذهنیت و صراحت نمادها و امتناع و ابهام طنز در آمدوشد است. از یکسو این نویسنده زبانی میآفریند که توانایی بیان مفاهیم پیچیده رمان را دارا باشد؛ زبانی که استحکام بیانش را از پیوند زنجیروار صفتهایش بهدست میآورد. بدینسان توماس مان که خود از اندوه و انتقاد آثار نخستینش سخن میگوید از آن فضای سرشار از مرگ پلی میزند به زندگی. پس کوه جادو نقطهعطفی میشود در نویسندگی توماس مان که در آن به کمک طنز تضاد روح و اندیشه با زندگی از میان برداشته میشود طنز در اینجا افقی تازه در برابر جهانبینی توماس مان میگشاید، سمبلیسم او را تغییری کیفی میبخشد.»
دشمنان ، آنتوان چخوف
«دشمنان» آنتوان چخوف با ترجمه سیمین دانشور، برای بار یازدهم چاپ شده است. این کتاب جدا از ١٣داستان چخوف، از جمله داستانهای «دشمنان»، «یک اتفاق ناچیز»، «بانو و سگ ملوساش»، «فراری» و «رویا»، پیشگفتاری بهقلم دانشور است و مقالهای درباره چخوف با عنوان «چندخاطره از چخوف» نوشته ماکسیم گورکی. «تنها انعکاس حقایق زندگی بشری میتواند نام هنر به خود بگیرد. انعکاسی از واقعیتهای زندگی اجتماعی مردمی که هنرمند در میان آنها زندگی میکند.» این جملات نخستین پیشگفتار کتاب است. در ادامه مترجم مینویسد که این اصل تا حدی معرف هنر رئالیسم قرن نوزدهم است، در آثار نویسنده بزرگی چون چخوف با نهایت دقت و مهارت رعایت شده است. و به وسیله مقدماتی از ایندست چخوف، گوگول، بلینسکی و دیگر نویسندگان هنر رئالیست در روسیه پا به عرصه وجود گذاشت. بلینسکی در نامهای به گوگول نوشته بود: «هنر باید از جنبههای تفریحی و وقتگذرانی بیرون آمده، وقف آگاهی و بیداری جامعه شود، هنر باید بیان هوشیاریها، بیداریهای ملت یا ملل مختلف در مراحل مختلف تاریخی باشد.» درست همانطور که تروفیموف، دانشجوی جوانِ «باغ آلبالو»ی چخوف گفته است: «تمام روسیه باغ ما است، سرزمین وسیع و زیبا است، حالا فکر کن آنیا، پدربزرگت و پدرپدربزرگت و تمام اسلاف تو، مالک بردهها و صاحب ارواح زنده آنها بودند. آیا نمیبینی که از هر آلبالویی در باغ، از هر برگی، از هر کنده درختی، موجودات بشری به تو نگاه میکنند؟» چخوف در همین اثر معروفش انقلاب آینده را پیشبینی کرده بود، یا درستتر اینکه وعده انقلاب را داده بود.
دهقانان، انوره دوبالزاک
«دهقانان»، از انوره دوبالزاک، دیگر رمان کلاسیک منتشرشده در مجموعه «ادبیات کلاسیک جهان» انتشارات نگاه است. این رمان با ترجمه هژبر سنجرخانی منتشر شده است و با مقدمهای همراه است از لوییشوالیه، استاد کولژ دوفرانس. در بخشی از این مقدمه درباره اهمیت و جایگاه این رمان آمده است: «دهقانان بالزاک نهفقط در ادبیات، بلکه هنوز و مخصوصا در تاریخ به حیات خود ادامه میدهد. وانگهی کمدی انسانی بررسی ادبی را غنا بخشیده و ترجمانی است دشوار، بالزاکیتر از خود بالزاک، که در این داستان بدان معنا میبخشد تا حدی به کندی و تامل، با فصلهای طولانی که به تانی پیش میرود تا از هر دری سخن بگوید، فقری است از الهام یا لااقل کندی گذران قوه تخیل. وانگهی نویسنده با صداقت معتادش نخستین کسی است که حقایق را شناسایی میکند.» پس از این مقدمه، نوشتهای از خود بالزاک آمده؛ نوشتهای که بالزاک آن را خطاب به وکیل دعاوی و مشاور حقوقیاش نوشته است.
آن گاه رمان بالزاک آغاز میشود: «میان دوردیف نردههای همسان، یک کلاه فرنگی، با سلسلهای از سنگهای تراشیده، همچون سنگهای قصر، با برشهای الماسگون، با بامهای بسیار نوکتیز با پنجرههایی با قابی از سنگهای خوشتراش نمایان بود؛ که نردههای آن به نردههای باشکوهی که گلستان میدان رویال پاریس را در میان گرفته بود میمانست، که متاسفانه، اینک رو به ویرانی نهاده است. این سبک قدیمی به عمارت کلاهفرنگی منظرهای شاهانه میبخشید که در شهرها فقط برای زندانها مناسب به نظر میرسید؛ اما در میان جنگل، شکوه خاصی دارد…» ترجمه هژبر سنجرخانی از دهقانان بالزاک، امسال برای اولینبار از طرف انتشارات نگاه منتشر شده است.
خورشید همچنان میدمد، ارنست همینگوی
بهتازگی چاپ دوم رمان «خورشید همچنان میدمد» ارنست همینگوی با ترجمه احسان لامع در نشر نگاه منتشر شده است. این اثر اولین رمان همینگوی است و داستان آن به روایت زندگی روشنفکران و نویسندگان پس از جنگجهانیاول میپردازد. آنطور که مترجم کتاب درباره داستان این رمان نوشته، چندداستاننویس که زمانی در جبهههای جنگجهانیاول میجنگیدند و شاهد کشتهشدن میلیونها سرباز و مردم بیگناه بودهاند، تصمیم میگیرند تا برای پرکردن خلأ زندگی و فراموشکردن مصیبتهای جنگ به مسافرت بروند و زندگی را با خوشی بگذرانند و در نهایت درمییابند که آنها نسلی تباهشده هستند. ماجرای این رمان در دهه١٩٢٠ در پاریس آغاز میشود و راوی داستان دلبستگیها و سرخوردگیها و فراز و فرود زندگی روشنفکران آن دوره را توصیف میکند. در بخشی از مقدمه کتاب درباره اهمیت این رمان آمده: «آنچه این اثر ارنست همینگوی را متعالی نشان میدهد، توصیف دقیق شخصیتها در دنیایی است که مدام درگیر حوادث میشوند، اما احساس میکنند که نیازهای آنان برآورده نیست. شخصیتهای اثر همینگوی در جستوجوی مداوم خود برای یافتن لذت و خوشی و همچنین در طلب آرمانهای جدید و جایگزینکردن آنان به جای آرمانهای قدیمی ازدسترفته، اشتیاق فراوانی را برای پیوستن بهنوعی نظام جهانی نشان میدهند. در همینجاست که سفر به اسپانیا و تماشای نمایش گاوبازی آنها را با خلأ معنوی زندگی روبهرو میکند. ارنست همینگوی با بهرهگیری از گفته گرترود اشتاینر که در مورد آمریکاییهای جلای وطنکرده گفته بود شما همه نسل گمشده هستید، میخواهد تا این موضوع را برساند که نسل وی به آرمانها و نظم اساسی تمدن قبل از جنگجهانیاول متوسل نمیشود. این گفته اشتاینر در اصل بیثباتی انسان را نشان میدهد.» / شرق/ پارسا شهری