این مقاله را به اشتراک بگذارید
نوشته ای که در ادامه می خوانید در حاشیه اهدای نشان شوالیه به هنرمندان ایرانی، نگرفتن این نشان توسط حسین علیزاده و گرفتن آن توسط زویا پیرزاد و …است. بعد از لیلا حاتمی، شیرین عبادی، ظاهرا زویا پیرزاد سومین زن ایرانی ست که اخیرا نشان شوالیه دریافت کرده است. / مد و مه
*****
زویا پیرزاد، نشان شوالیه و فرانکلین لوییس
سید ابوالحسن مختاباد
اول:هنگامی که استاد حسین علیزاده از دریافت نشان شوالیه ادب و هنر فرانسه تن زد و انصراف داد، بر شیوه انصرافش ایرادی وارد دانستم و نوشتم که یکی از دلایل فزونی یافتن اعطای این جایزه به اهل فرهنگ و ادب نه در فروکاست این نشان که در قوت و قدرت فرهنگ و ادب ایران است و دلیل آوردم که تقریبا هر فردی که چنین نشانی را به خود اختصاص داده است،از وزن و اعتباری برخوردار بود.
دوم: پیش بینی من برای شیوه دریافت جایزه از سوی خانم پیرزاد نیز محقق شد. او نویسندهآی بود که جایزه به او اعتبار نمیداد و نمیدهد و در سوی دیگر به دنبال هیاهو و برگزاری نشستهای معرفی و تبلیغ برای کارش هم نبود. کتابش مصداق آن گفته ناشرش (آقای علیرضا رمضانی) است که "موتور هر کتاب در خودش است" و اقعا چه موتوری که سرعت و نفوذش چشمهای بسیاری از حسودان تنگنظران را خیره کرد. کمتر نویسندهای است که بتواند چاپ بالای ۵۰ بار را برای کتابش(چراغها را من خاموش میکنم) ببیند.آن هم برای کتابی که نه کسی تبلیغش را کرد و نه ادارات و نهادها مختلف بسیج شدند که از آن تهیه کنند و به دیگران هدیهاش دهند.
سوم: همین اتفاق برای نسخه انگلیسی کتاب هم رخ داد. کتاب در زبان انگلیسی با عنوان «چیزهایی هست که نگفتیم» بیش از ۱۵۰هزار نسخه فروش رفته است و همچنان در فهرست پرفروشترین و محبوبترین رمانهای انتشارات «وان ورد» قرار دارد. نکته هم اما دو رخداد مهم در انتشار نسخه انگلیسی کتاب بود. اول چگونگی نشر این کتاب که داستانش را آقای رمضانی چندی قبل برایم تعریف کردند و دوم مترجم کتاب که نخستین بار در سالهای اولیه دهه ۸۰ در سومین سمینار بینالمللی استادان زبان و ادب فارسی در تهران دیدمش و اکنون که استاد نامداری در دانشگاه شیکاگو در آمریکاست و در تماس مستقیم با هم قرار داریم به دلیل یک نقطه مشترک و آن زبان فارسی و البته مولانا.
چهارم: مدیر نشر مرکز و نیز خانم پیرزاد برای انتشار کتاب به زبانهای دیگر از جمله انگلیسی مسیری را طی کردند که تجربه ای تازه در عرصه نشر آن هم درباره کتابی با این درجه از اهمیت و شهرت در ایران و غرب است. این تجربه مبادله کتاب از سوی ناشر با ناشر به جای نویسنده با ناشر است. یعنی بنگاه فرهنگی با یک بنگاه فرهنگی دیگری در تماس و قراردادد میبندند که هم حیثیت کتاب محفوظ بماند و هم حیثیت نویسنده آن. هم اکنون هستند نویسندگانی که کتابهایشان به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند( مثل استاد هوشنگ مرادی کرمانی و …) که طرف آنها با ناشر خارجی خود نویسنده است و نه ناشر ایرانی. این گونه طبیعی است که اقتصاد نشر و هویت ناشران ایرانی هیچگاه به سمت کسب تجربههای جهانی حرکت نخواهد کرد. در حالی که مدیر نشر مرکز توانست با چنین حرکتی فضا را به سمتی سوق دهد که کار هویتی تازه به خود بگیرد.
پنجم:همین که ناشر خارجی برای برگردان فارسی این اثر به سراغ چهرهای چون دکتر فرانکلین دی لویس رفت خود از انتخاب خبیرانهاش خبر میدهد. آقای لوییس زبان فارسی را با تسلطی حیرت انگیز در نگارش و صحبت بیان میکند و علاوه بر آن مزیت بزرگش در این است که هم با ادبیات کهن ایران آشناست و هم با ادبیات نوین و مدرن ایران.کتاب او با عنوان مولانا؛ دیروز ،امروز، شرق و غرب به اذعان اکثر مولوی پزوهان در زمره آثار شاخص و منحصر به فرد در تحلیل زندگی و زمانه مولانا و تحلیل آثار و اشعار اوست. او یکی از ستون های اصلی تبلیغ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در دانشگاه شیکاگو در ایالت ایلینوی در غرب میانه آمریکاست و به تحقیق چراغ مطالعات ایرانشناسی را در این دانشگاه فروزان نگه داشته است و یک تنه در کار برگزاری نشستها و جلسات مختلف و دعوت از شاعران و نویسندگان کم نام و نشان اما، دارای هویت به این دانشگاه است. حتی در دورهای که استاد شهرام ناظری برای کنسرت(بهار ۲۰۱۴) به آمریکا آمده بود، در تماسی به ایشان پیشنهاد دادم که متن منقحی از ترجمه اشعار مولانا به زبان انگلیسی را حتی روی یک کاغذ عادی هم بین مخاطبان کنسرتش توزیع کند که پذیرفت و نگارنده هم با دکتر لوییس تماس گرفت و ایشان زحمت برگردان فارسی چند غزل را تقبل کردند، اگر چه تهیه کننده کم ذوق و بلکه بی ذوق کنسرت آقای ناظری از انجام این کار صرف نظر کرد.
ششم: در صحبتهای با دکتر لویس درباره خانم پیرزاد هر دو بر یک نکته توافق داشتیم وآن اینکه ایشان به دلیل گوشهگیری ذاتی عملا کمتر به تبلیغ کتابشان میپردازند ،در حالی که الان زمانآن است که ایشان توری را در اروپا و آمریکا به سامان رسانند و در دانشگاهها ومراکز معتبر مطالعاتی اینجا درباره کارهایشان توضیح دهند و نشستهای پرسش و پاسخ با نخبگان و علاقهمندان ادبیات نوین( به خصوص نویسندگان زنی که نگاهی واقعگرایانه به زندگی و زیست زنان در داستانهای آنها موج میزند) داشته باشند. اما شاید هر دوی ما اشتباه کنیم و ایشان وناشراصل این کتاب( نشر مرکز) روش مناسبتری داشته باشند. همان روشی که سبب شده است تا نسخه انگلیسی کتاب تا کنون ۱۵۰ هزار نسخه بفروشد. روشی که موتور کتاب را در خودش میبیند و نه در تبلیغات ، اگر چه دنیای غرب نشان داده است که با تبلیغات میتوان همین ۱۵۰ هزار نسخه را به اوجهای افزونتر سوق داد.
توضیح: این یادداشت قرار بود همزمان با دریافت نشان شوالیه ادب و هنر از سوی خانم زویا پیرزاد نوشته شود اما جو سنگینی که بر علیه این نشان در گرفته بود و حرمت و احترامی که خانم پیرزاد به عنوان نویسندهای به دور از هیابانگهای روزمره، و از آن مهمتر آشنایی با مترجم انگلیسی صاحب فضل و دانش دو کتاب خانم پیرزاد در دیار فرنگ سبب شد تا نوشتن آن را به تاخیر افکنم. / ایبنا