این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به نزدیک تر / مصطفی احمدی
پوریا ذوالفقاری
باورش سخت است که با یک فیلم اول طرف هستیم. فیلمنامه بهرام توکلی رنگ و بوی فیلم های او را دارد. به ویژه بیگانه و آسمان زرد کم عمق. ولی خالی از ابهامی که از شناسه های ساخته های توکلی است. به همین دلیل فیلم توان جذب مخاطبان بیشتری را دارد. بی آنکه معنای این سخن کم ارزشی یا تن دادن فیلم به معیارهای عوام پسند باشد. بازگشت ناگهانی پسری پس زده به جمع خانواده و بعد فروریختن دومینووار نقاب های آرامش و کنار رفتن سکوت نه چندان محترمانه خانه کرده در رابطه و شخصیت آدم ها. مصطفی احمدی با نخستین فیلمش نشان می دهد که دیده نشدن را خوب بلد است. او ترجیح داده در نخستین گام فیلمنامه ای دشوار را به درستی به فیلم تبدیل کند. ولی نتیجه نهایی کارش امتیازهای بیشتری دارد. او به خوبی توانسته فضای رازآمیز حاکم بر خانه و رخنه کرده بین شخصیت ها را با دکوپاژ و هدایت درست بازیگران به خوبی خلق و تا انتها حفظ کند. نزدیک تر برخلاف برخی از فیلم های پربازیگر این دوره جشنواره، بازی های هماهنگ و کنترل شده ای دارد که خبر از حضور فکری منسجم در پشت دوربین می دهد. فیلم به شدت مستعد این بوده که هرکس راه خودش را برود. ولی از همه این خطرها جسته و به اثری تبدیل شده که تا انتها مخاطب را دنبال خود می کشاند. / اعتماد
****
نگاهی به فیلم نزدیک تر ساخته مصطفی احمدی
یک خانواده
"نزدیکتر" به روابط بین اعضای یک خانواده می پردازد که در گذشته با مشکلات اساسی روبرو بوده اند و در حال نابودی، اما بعد از مدت ها به صورت غیر منتظره ای دوباره دور هم جمع می شوند و چالش ها از اینجا شروع می شود .با ملاقات دوباره خواهر ها و برادر ها زخم ها کهنه سر باز می کنند و مادری که با نگرانی به این شرایط چشم دوخته .
مصطفی احمدی را پیش ترها با فیلم های کوتاهش می شناختیم . در فیلم " نزدیکتر " فیلم نامه بهرام توکلی و هستی بشروتنی را به عنوان اولین فیلم نامه بلند کارگردانی کرد . نکته جالب اینجاست که با وجود افزایش مدت زمان فیلم ، هنوز هم این اثر ، فیلم بلند نیست . طولانی تر شدن زمان فیلم باعث نشده که به جنبه های مختلف درام آن پرداخته شود و فیلم همچنان یک فیلم کوتاه است با مدت زمان یک فیلم بلند . یک تریلر احساسی که پر است از شعار . البته مضمون شعاری لزوما برای فیلم نقطه ضعف نیست . اگر شعار ها در دل قصه حل بشوند و نیاز فیلم نامه را برطرف کنند گرایش به آنها مشکلی نخواهد داشت .
"نزدیکتر" به روابط بین اعضای یک خانواده می پردازد که پیش تر ها با مشکلات اساسی روبرو بوده و در حال نابودی که بعد از مدت ها به صورت غیر منتظره ای دوباره دور هم جمع می شوند و چالش ها از اینجا شروع می شود .با ملاقات دوباره خواهر ها و برادر ها زخم ها کهنه سر باز می کنند و مادری که با نگرانی به این شرایط چشم دوخته . همین داستان یک خطی که برای فیلم تعریف شده و در واقع تلاش می کند یک فیلم کوتاه را به یک فیلم سینمایی تبدیل کند.
پسر کوچک خانواده ای شاهد خودکشی پدر است. همین موضوع سبب می شود تا خانه را برای مدت سه سال ترک کند. فیلم از جایی شروع می شود که علی ( پسر کوچک خانواده) به خانه بر میگردد و ماجرای بین اعضای خانواده شروع می شود. مادر و پسر عمو ( پارسا فیروزفر) با حضور علی موافقند ولی خواهر و برادر حضور او را بر نمی تابند. همین چالش بین اعضای خانواده داستان را ادامه میدهد. اوج قصه زمانی است که برادرزاده علی از ایران می رود و مادر برای اون آش پشت پا می پزد. این بار از همه میخواهد به بهانه آش حتی به ظاهر هم شده با هم مهربان باشند. سوی دیگر فیلم نامزد علی است که قبلا علی به او گفته همه اعضای خانواده خود را از دست داده حالا با یک خانواده آن هم با کلی ماجرا رو به روست.
از ابتدای فیلم و از همان سکانس اول فیلم هجمه ای از ابهامات به مخاطب هجوم می آورند و برای وی ایجاد پرسش می کنند . ابهام در مورد شخصیت ها ، موقعیت ها و . . . که برخی از آنها تا انتهای فیلم بی پاسخ می مانند و مشکل فیلم نامه از همین جا شروع می شود .مخاطب از ابتدامانند شخصیت مهتاب ( با بازی پگاه آهنگرانی )دچار حیرت و ابهام می شود که این ابهام شاید در ابتدای امر مشکلی ایجاد نکند و اتفاقا عامل جذب مخاطب به پی گیری داستان باشد . ولی با جلو رفتن داستان ، نه تنها مخاطب را به پاسخ ابهامات وسوالات اش نمی رساند ، بلکه لحظه به لحظه از فیلم و داستان به لطف ریتم کند روایت او را دور می کند. ابهام برای یک داستان نکته بدی نیست به شرطی که کارگردان در انتهای فیلم به این ابهامات جواب دهد و مخاطب با کلی سوال جواب نداده به خارج از سالن راهنمایی نشود.
به طور قطع مشکل فیلمنامه یکی از اساسی ترین معضل های سینمای امروز ماست. ضعف در داستان پردازی که مخاطب عامی را نیز از همان نیمه های فیلم مجبور به تحمل و تماشای اجباری فیلم می کند.
خانواده علی ( صابر ابر ) خانواده ای هستند در گیر مشکلات فراوان که حالا پسر خانواده پس از گذشت سه سال به خانه بازگشته است و در پی اصلاح هویت از دست داده خویش است . در تمام این مدت نامزد او ناظر ماجراست و در بهت و حیرت به لایه های پنهان گذشته نامزد خود می نگرد . نامزدی که تا قبل از این فکر می کرده خانواده ای ندارد .
گویا بیننده فیلم را از دید مهتاب می بیند . با مهتاب متعجب می شود ، با مهتاب ناراحت می شود ، با او همصدا می شود ، قهر و آشتی میکند ، دنبال حقیقت می رود و در نهایت برای تحلیل ماجرا تقاضای فرصت می کند . این همراهی با مهتاب برای مخاطب در ابتدای امر دوست داشتنی و تا حدی تعریف شده است . ولی با ادامه فیلم و طولانی شدن سکانس هایی که نیازی به طولانی شدن ندارند ، مخاطب کم کم مهتاب را رها می کند و منتظر اتمام فیلم می ماند .
ازنکات مثبت فیلم بازی متفاوت بازیگران از جمله صابر ابر و پارسا پیروزفر است که برای اولین بار مخاطب بازی متفاوتی را از صابر ابر بر روی پرده نقره ای به نمایش می نشیند. در کنار همه اینها کارگردان تلاش کرده تا نکات اجتماعی ریزی را به مخاطب گوشزد کند از جمله آنها تلاش پدری برای فرستادن فرزندش به خارج از کشور به علت عدم موفقیت خودش در گذشته با بازی خوب محمد بحرانی از همین حیث است
اینکه پایان فیلم با چشم پوشی از برخی نکات تقریبا مشخص است نسبت به دیگر فیلم های این ژانر شاید برتری نسبی ایجاد کند ولی طولانی شدن بی مورد فیلم ارزش های فنی فیلم را در خود حل کرده. شاید اگر در اواسط فیلم از مخاطبان نظر سنجی شود ، رضایت نسبی از فیلم بالاتر باشد تا در پایان فیلم .
در نهایت نمی توان گفت که این کارگردان فیلم اولی نا موفق عمل کرده ولی شاید تامل بیشتر در فیلم نامه حاصل بهتر و رضایت بیشتر مخاطبان را می توانست در بر داشته باشد ./ تهران پرس
*****
گفتگو با مصطفی احمدی:
«نزدیکتر» ادای دین به قهرمان زندگیام
کارگردان فیلم «نزدیک تر» با اشاره به اینکه در این فیلم به یکی از قهرمان های زندگیاش ادای دین کرده، عنوان کرد سال ها تجربه اندوزی در سینما به او آموخته که در ساخت این فیلم کارگردانیاش را به رخ نکشد.
مصطفی احمدی ۲۳ سال است که در سینمای ایران به عنوان دستیار با کارگردان های مطرح سینما همکاری داشته و فیلم «نزدیک تر» اولین تجربه کارگردانی اش به حساب می آید، فیلمی خانوادگی و البته شخصی که به گفته خودش ادای دینی است به یکی از افرادی که در گذشته در زندگی اش نقش بسزایی داشته است.
این فیلم یک درام خانوادگی است که در آن با بازگشت یکی از افراد خانواده پس از چندین سال اتفاقات و رازهایی برملا میشود. نزدیک به ۹۰ درصد فیلم در لوکیشن خانه ای رخ می دهد که آدم هایش از جنس افرادی هستند که دور و برمان زندگی می کنند و هر روز با آنها سر و کار داریم.
این فیلم با حضور بازیگرانی چون صابر ابر، نازنین فراهانی، محمد بحرانی، شیرین یزدان بخش، ستاره اسکندری، پگاه آهنگرانی و پارسا پیروز فر در بخش «نگاه نو» سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
به بهانه نمایش این اثر سینمایی در جشنواره با مصطفی احمدی درباره شکل گیری ایده ابتدایی، نقش بهرام توکلی در نگارش فیلمنامه، نگاه امیدوارانه ای که کارگردان در اثرش قصد انتقال آن را داشته، معضل اعتیاد، دلایل انتخاب این سوژه برای ساخت اولین فیلمش و ادای دینی که قرار بوده با این فیلم به یکی از شخصیت های محبوب زندگی اش بکند، صحبت کردیم.
*به عنوان اولین کار سینمایی تان چطور به ساخت این فیلم رسیدید. طرح ابتدایی از خودتان بود یا از فیلمنامه اورژینال بهرام توکلی برای ساخت بهره بردید؟
– از گذشته یک قصه قدیمی در ذهن من بود که کلیت این قصه و بخشی از شخصیت هایی که الان در فیلم می بینیم در آن بودند. در واقع درگیری این آدم ها در خانواده و برخی شخصیت ها مشخصا مثل علی در ذهنم بود و دوست داشتم آن را به فیلم تبدیل کنم. بعد از آن بود که با خانم هستی بشروتنی آشنا شدم و وی فیلمنامه را بر اساس طرح من نوشت و طبیعتا در زمان نگارش هم ایده هایی بین ما رد و بدل شد و تبدیل به یک فیلمنامه کامل شد. منتها آن فیلمنامه به اعتقاد هر دو ما واجد شرایط لازم برای یک فیلم خوب و یا ایده آل نبود بنابراین ما نیازمند یک فکر تازه و یک رفتار حرفه ای با فیلمنامه بودیم که خوشبختانه آقای توکلی قبول زحمت کرد و به تیم ما اضافه شد. توکلی ایده های درخشانی وارد کار کرد، حتی شخصیت مهتاب را به داستان اضافه و برخی شخصیت ها را تغییر داد و کلا قصه را فشرده کرد.
* حضور مهتاب با بازی پگاه آهنگرانی وجه عاطفی قصه را پررنگ می کند. با وجودیکه عنوان کردید مهتاب بعدا به قصه اضافه شد در فیلمنامه اولیه تان این وجه پررنگ نبود؟
– نه به اندازه ای که الان در فیلم می بینیم. چون یکی از چیزهایی که من دلم می خواست این بود که یک فیلم ملودرام بسازیم و به قواعد این نوع ژانر وفادار باشیم. هرچند می خواستیم نگاه تازه ای به این ژانر داشته باشیم اما دوست داشتیم به قواعد آن هم پایبند بمانیم به همین جهت آقای توکلی کاراکتر مهتاب را به فیلمنامه اضافه کرد. از حق نگذریم که در اجرا هم بخش های ملودرام و عاطفی فیلم توسط عوامل و خود بازیگران خیلی مورد کنکاش قرار گرفت تا به چیزی که الان داریم، برسیم.
* صحنهای در فیلم است که همه خانواده دور هم جمع شده اند و به نظر می رسد که به صورت نسبی با هم آشتی کرده اند و درحال خوردن آش هستند. این سکانس و نوع فیلتری که برای آن انتخاب شده مشخصا مخاطب را به یاد سکانس پایانی «اینجا بدون من» بهرام توکلی که در مرز بین واقعیت و رویا روایت می شود، می اندازد. به نظر می رسد ردپای توکلی در اجرا هم به چشم می خورد.
– من خیلی سعی کردم این اتفاق نیفتد و خیلی سعی کردم دیدگاه مستقل خودم را در اجرا داشته باشم. روز اول من به بهرام توکلی گفتم که دوست دارم فیلمم با نگاهی «نه ناامیدانه» به زندگی تمام شود. این نگاه «نه ناامیدانه» منظورم الزاما پایانی امیدبخش نبود اما پایانی باز به سمت ناامیدی را هم دوست نداشتم. خود فیلمنامه این روند را به راحتی به ما نمی داد و من معتقد بودم حتی اگر چیزی شبیه معجزه هم در فیلم رخ دهد و این روابط را بهبود بخشد، ایرادی ندارد.
از این نظر حق با شماست چون در این سکانس مثل پایان «اینجا بدون من» چیزی شبیه معجزه رخ داده است. انگار که چشم هایتان را می بندید و وقتی که باز می کنید می بینید همه چیز درست شده است. من به معجزه در سینما اعتقاد دارم چون یکی از جاهایی که این امکان رخ می دهد، سینما است. در مورد مقایسه فیلم با «اینجا بدون من» هم اصلا ناراحت نمی شوم چون این فیلم یکی از ۱۰ فیلم منتخب من در سینمای ایران است اما همه تلاشم را کردم که چیزی از بیرون وارد فیلم نشود و همه اتفاقات در طی روند فیلم رخ دهد.
*نگاه امیدوارانهای که به آن اشاره می کنید از الزامات قصه تان است چون به هر حال با وجود تمام مشکلاتی که یک فرد معتاد برای خانواده اش در گذشته به وجود آورده این خانواده بعد از بهبود وضعیتش، او را می پذیرند. در دنیای واقعیت افرادی که بعد از سال ها اعتیاد را ترک می کنند برای شروع دوباره با یک بحران عاطفی رو به رو می شوند. در این فیلم هم علی برای جبران گذشته آمده است.
– در مورد شخصیت علی دوست دارم صحبت کنم چون این شخص سال ها شخصیت آرمانی زندگی واقعی من بود و یکی از قهرمانان زندگی من از زمان بچگی بود و دوست داشتم اگر روزی فیلمی بسازم به او بپردازم. چون قدم هایی که این شخص برداشته تا خودش را پاک و منزه کند بسیار ارزشمند است. این مساله چیزی است که در گام هشتم انجمن NA ایران مطرح می شود. در گام هشتم عنوان می شود که من با همه توانم برمی گردم تا آسیبی را که به هرکسی و به هر شکلی رساندم، جبران کنم. علی در این فیلم در این مقطع زمانی قرار دارد و باید برگردد و آزاری را که به دیگران رسانده جبران کند، هرچند دیگران او را نپذیرند.
جدا از بحث اعتیاد اگر در نگاه کلان تر به افرادی نگاه کنیم که به جایی رسیده اند که می خواهند آسیب های گذشته شان را جبران کنند، می دانند که باید تمام لعن و نفرین ها را بپذیرند و همه برخوردهای نامناسب را به جان می خرند که بگویند آمده ام که آشتی کنم. اما باید دید آیا دیگران هم آمادگی پذیرش این افراد را دارند. در خانواده هایی که یک معتاد دارند معمولا همین اتفاق می افتد به این شکل که انگار آن فرد اعتیادش را ترک کرده اما خانواده اش اعتیادشان را به رفتار نامناسب با او ترک نمی کنند.
*پس شخصیت اصلی از زندگی واقعی تان به فیلم آمده و به شکل عینی هم وجود داشته است. البته مساله حفظ بنیان خانواده و دور شدن افراد از یکدیگر هم یکی از مسایل مهم مطرح شده در فیلم است.
– بله کاملا. من در واقع مثل ماکان فیلم بودم و علی برای من یک قهرمان محسوب می شد و او را همیشه ستایش می کردم. اما جدا از مساله علی، یکی دیگر از مسایلی که دوست داشتم به آن بپردازم خانواده بود. متاسفانه در چند سال اخیر همه ما با مسایلی روبرو شده ایم که بنیان خانواده ها را از هم می پاشد. انگار یادمان رفته که یک خانواده اگر گوشت هم را بخورند استخوان هم را دور نمی اندازند. بابت کوچکترین اختلاف نظرها از پشت به هم ضربه می زنیم و روبروی هم می ایستیم. البته حتی روبروی یکدیگر هم نمی ایستیم بلکه از هم دور شده و به هم فحاشی می کنیم.
به نظرم این اتفاق به آدم بزرگ های جامعه و پدر و مادرهای ما که کمی نقش خودشان را فراموش کرده اند، برمی گردد. به این مفهوم که پدر و مادرهای ما از امکانات مشروعی به دلیل بزرگ خانواده بودن برخوردار هستند که تحکم کنند و افراد خانواده را با سلایق مختلف کنار هم بنشانند. چون اگر آدم ها کنار هم بنشینند، می بینند که چقدر خاستگاه و خاطرات مشترکی با هم دارند. اتفاقی که در فیلم هم می افتد. این آدم ها در فیلم قطعا یکدیگر را در آغوش نخواهند گرفت اما کم کم یاد خاطرات و نکات مشترکی می افتند که در گذشته با هم داشتند و متوجه می شوند تا این اندازه عناد ورزیدن درست نیست.
* شما قبل از اینکه به عنوان یک کارگردان فیلم اولی معرفی شوید در سینمای حرفهای شخص شناخته شده ای بودید و سال هاست که به عنوان دستیار کارگردان در کنار فیلمسازان مطرح حضور داشتید. فیلم «نزدیک تر» حاصل تجربیات گذشته شما در دنیای سینماست اما به عنوان کارگردان فیلم اولی نخواستید که کارگردانی تان در این فیلم به چشم بیاید و تلاش داشتید دکوپاژ و قاب بندی ها در اختیار روایت داستان فیلم قرار گیرد.
– این از لطف شماست که من را شخص شناخته شده ای در سینما می نامید و این فیلم هم حاصل زحمات بیست و چند ساله من در سینماست. همیشه سعی داشتم با همه عشقم در سینما کار کنم و با هم عشقم هم به سمت فیلمسازی بیایم. من هیچ وقت دستیاری نکردم که از این طریق پول در بیاورم بلکه عاشق کارم بودم. هرچند که سینما منبع درآمدم بود و از این طریق روزگار می گذراندم اما همیشه فکر می کردم اگر قرار است فیلم بسازم باید فیلمی باشد که از چند فاکتور برخوردار است؛ اول اینکه اجازه دهند فیلم خودم را بسازم، دوم از آدم هایی دعوت به همکاری کنم که دوست داشتم با آنها کار کنم. از این نظر من بسیار خوشبختم که فیلمم از دو فاکتوری که مد نظرم بود بهره مند شده است. خوشحالم که با حمایت آقای سیفی تهیه کننده فیلم و مجموعه ایران نوین و تیمی که در کنارم بودند توانستم فیلمم را در جای درستی بسازم.
در مورد دیده نشدن کارگردانی هم باید بگویم که این اجر صبر من در طول سالیان گذشته است. وقتی شما سال ها در کنار کارگردان های حرفه ای سینمای ایران حضور داشته باشید دیگر آن ولع فیلم ساختن و اینکه بخواهید خودنمایی کنید و بگویید، ببینید این پلان متعلق به من است برایتان از بین می رود. در حقیقت فکر می کنید که روایت درست یک قصه آنقدر کار مهمی هست که دیگر نیاز به اضافه کاری در سینما نداشته باشید نه من و نه هیچ کدام از عوامل این فیلم سعی نکردیم که هیچ به اصطلاح اضافه کاری در فیلم داشته باشیم. ما با هم این توافق را کردیم که کار هیچکداممان به چشم نیاید.
آقای رضا داد در مصاحبه ای درباره نشست مطبوعاتی که امسال فیلم های اول در جشنواره خواهند داشت گفته بود که سال گذشته بیشتر فیلم های اولی قائم به فرد بودند و کمتر نیاز به معرفی داشتند و عواملی کنار دستشان نبوده که اگر معرفی نمی شدند به نظر می رسید که حقشان خورده شده است اما امسال فیلم های اولی اکثرا عوامل و بازیگران حرفه ای دارند و باید دیده شوند.
من هم از بدنه سینمای حرفه ای می آیم و ۲۳ سال در فیلم هایی کار کردم که کمتر فیلم های تجربی و فیلم های مستقل کم بودجه و یا کار با جوان ها بودند هرچند که خیلی از آثار این جوان ها برای من از اهمیت فراوانی برخوردارند و آنها را بسیار می پسندم اما از منظر دستیاری برایم دشوار بود که با آنها کار کنم. همین امر باعث شد که نگاه حرفه ای و کمتر تجربی به سینما داشته باشم و از بازیگران تا طراح صحنه و مدیر فیلمبرداری حرفه ای هم در ساخت اولین فیلمم بهره ببرم. هیچ وقت از این نترسیدم که این انگ را به من بزنند که به واسطه حضور عوامل حرفه ای در فیلمم کار موفق شده و در واقع آنها فیلمم را سر و سامان داده اند.
برایم این امر خیلی مهمتر بود که یک فیلم خوب بسازم تا اینکه به عنوان یک کارگردان خودم را معرفی کنم. کما اینکه وقتی با این پرسش که چرا فیلم نمی سازی مواجه می شدم می گفتم که هر وقت بتوانم یک فیلم خوب بسازم وارد این حرفه می شوم. برای من کارگردان شدن مهم نبود اما فیلمساز شدن برایم مهم است برای همین هم در سن ۴۴ سالگی اولین فیلمم را ساختم البته با همه احترامی که برای کارگردان های بیست و چند ساله قائل هستم، فکر می کنم جسارتی در آنها است که در من نیست چون من خیلی محافظه کارانه با ماجرا برخورد می کنم.
وقتی دوربین شما از روی دست به روی سه پایه منتقل می شود خواه ناخواه باید نماها را دکوپاژ کنی و میزانسن بدهی ولی اینکه چه کار کنی که این دکوپاژ دیده نشود خیلی مهم است. بخشی از این اتفاق به شرایط فیلمنامه و نوع داستان و بخشی به ریتم درونی آن که توسط بازیگران دارد به درستی اتفاق می افتد باز می گردد و قطعا بخشی از آن هم به تیمی باز می گردد که واقعا دارند از جان گذشتگی می کنند. ما با گروهمان یک قاعده نانوشته داشتیم و آن این بود که من دوست داشتم فیلم بازیگر بسازم و علی رغم اینکه دکوپاژ و میزانسن کار خودش را می کند فیلمی بسازم که بازیگران قصه را پیش ببرند و گروه هم پذیرفت که این کار را انجام دهد و فکر می کنم به درستی هم از عهده اش برآمدند. یعنی در هیچ جای فیلم نیست که مخاطب بگوید عجب نورپردازی زیبایی در حالی که اگر شما صدای فیلم را ببندید به خیلی از این جزئیات دقت خواهید کرد و آنها را خواهید دید. این اتفاق حاصل سال ها کنار ایستادن و نگاه کردن و تجربه اندوزی است.
*نکته جالبی که در فیلمتان به آن پرداختید باز شدن همه گره های فیلم است برعکس چیزی که در سال های اخیر در فیلم ها ایرانی شاهدش هستیم و آن هم رفتن به سمت یک پایان باز است. اما چیزی که کمتر در فیلم باز می شود نوع آسیبی است که علی به برادر و خواهرش در زمانی که اعتیاد داشته، رسانده است. شاید مخاطب مشتاق شود بداند چرا این خانواده تا این حد از او کینه به دل دارند.
– این سوال را در دو وجه پاسخ می دهم. اول از منظر فیلمنامه نویسی است که منطق دراماتیک به شما می گوید باید به پرسشی که ابتدا مطرح کرده اید در انتهای داستان پاسخ بدهید و گره را باز کنید اما باز نکردن قصه آسیب هایی را که علی به خانواده اش رسانده باید از منظر فرامتنی توضیح دهم چون این مباحث در زمان تمرین ها هم مطرح شد و گروه جوابش را گرفت.
به عنوان نمونه وقتی از خانواده ای حرف می زنید که درگیر جنگ شده و این جنگ زندگی آنها را به نابودی کشانده هیچ گاه مطرح نمی کنید که جنگ دقیقا با خانواده آنها چه کار کرده است چون دقیقا می دانید که جنگ چه اثرات مخربی دارد. در این داستان هم تصور من این بود که مخاطبان ایرانی با این شخصیت ها ارتباط خوبی برقرار می کند چون می دانم چند نمونه در خانواده های ایرانی است که وقتی در موردشان حرف می زنیم لازم نیست به گذشته شان رجوع کنیم چون کاملا شناخته شده هستند. این شخصیت ها شامل شهید و جانباز و در سوی دیگر مهاجر و معتاد هستند چون همه خانواده های ایرانی به شکلی با یکی از این چهار شخصیت نمونه ای مواجه شده اند پس شما می توانید در جمعی که همه آنها را می شناسند داستانشان را از همان جایی که هستند روایت کنید و به گذشته شان نپردازید. بنابراین من با این پیش فرض به سراغ شخصیت علی رفتم البته نکته ای هم وجود دارد که بخشی از برخورد خانواده با علی در جهت بهانه جویی است و الزاما همه این اتفاقات به شکلی که آنها علی را در رخ دادنش مقصر می دانند، روی نداده است.
*در واقع خواهر و برادر علی برای شکست هایشان در زندگی دنبال شریک جرم می گردند.
– قطعا همین طور است. در جامعه هم ما با این مساله روبرو هستیم. اصلا ما جامعه ای هستیم که برای مقابله با رقیبانمان به جای روبرو شدن با آنها و یا جلب کردن رای مردم ترجیح می دهیم یک نیروی بیرونی آنها را حذف کند. در این فیلم هم آمدن علی برای محمدرضا یک خطر به حساب می آید چون تاکنون به عنوان پسر خوب خانواده شناخته می شده اما علی با خودش اخلاقیات را به خانواده باز می گرداند پس خطرناک است.
* ابتدای فیلم درباره کاری که علی در حق خانواده اش کرده تعلیقی به وجود می آید و هرچه هم پیش می رویم این تعلیق پررنگ تر می شود و مخاطب هم مشتاق فهمیدن این امر است اما زمانی که مشخص می شود علی چه کاری انجام داده مخاطب کمی سرخورده می شود و ممکن است به این بیندیشد که خطای علی آنقدرها هم بزرگ نبوده که چنین واکنش هایی در پی داشته باشد.
– من اصلا به دنبال توجیه کارم و یا چیزی که با سلیقه مخاطب تفاوت دارد نیستم اما بیایید از این زاویه به قضیه نگاه کنیم که مثلا مشکل علی اعتیاد نبوده و از زندان برگشته یا از آسایشگاه روانی آمده است. این امر از لحاظ رعایت قواعد ژانر به این معنی است که یک نیروی خارجی با ورودش به داستان ،موقعیت ایستا و آرامش یک خانواده را بر هم می زند و سعی می کند نظم موجود را برهم بریزد. اگر از این لحاظ به فیلمنامه نگاه کنیم من به شدت از استراکچری که بهرام توکلی برای فیلمنامه طراحی کرده دفاع می کنم چون اوج و فرود فیلمنامه از لحاظ کلاسیک کاملا درست و در جای خودش قرار گرفته است.
اما اگر فکر کنیم اعتیاد علی دستمایه کمرنگی برای این همه شلوغ بازی است مساله فرق می کند. اگر از این منظر به آن نگاه کنیم از مخاطبان فیلم اجازه می خواهم این امتیاز را به منِ کارگردان بدهند که فیلم را به همین شکل روی پرده ببرم چون شخصیت علی ادای دینی است به یک آدم. من می توانستم شخصیت علی را هر آدم دیگری قرار دهم که از بیرون می آید و الان از هرخلافی که قبلا کرده منزه شده است اما دوست داشتم از این منظر فیلم کمی شخصی باشد.
آروین موذن زاده/ مهر
5 نظر
ناشناس
فیلم خوبی بود
مریم
اینکه فیلم چه پیامی داره مهمه, وقتی علی شجاعت بخرج میده و تصمیم میگیره که اسرار شخصی و خانوادگی خودش رو برای برای دختری که دوستش داره فاش کنه طبیعتا باید این صداقت پیامد مطلوبی به همراه داشته باشه طوریکه این به بیننده منتقل بشه که صداقت روش درستیه نه اینکه مهتاب صرفا به بهانه اینکه پشت سرهم غافلگیر شده این رابطه رو معلق و بلاتکلیف بزاره.
زهرا
چرت
ملیحه
لذت از فیلم نبردم و بسیار خسته کننده بود…لزومی نداشت این رو فیلم سینمایی کنه فیلم کوتاهش شایدجذاب تر میشد.ازطرفی اون مهتاب تادیروقت باپسرغریبه بیرون بود و انگار ن انگار خانواده داره و بدآموزی داشت.بهر حال خسته نباشید آقای کارگردان برای اولین فیلمتان به امید فیلمهای بهترو باتجربتون
مجتبی
ابتدای خوب و انتهای بدی دارد. نفس بی پاسخ گذاردن یک سری سوالات در بطن فیلم و به خصوص در انتهای آن به دارم ضربه می زند. به امید موفقیت های بیشتر و نزدیکتر! بدرود