این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
تهران چگونه پایتخت ایران شد؟
آنچه در ادامه می خوانید متن گفتگویی است که چند سال پیش به صورت رادیویی با داریوش شهبازی محقق و پژوهشگر در حوزه تاریخ معاصر و به ویژه تاریخ تهران انجام شده اشت. استاد شهبازی در این گفتگو به روایت پیشینه تهران و چگونگی بدل شدن آن به پایتخت ایران پرداخته اند.
***
چه باید کرد تا شایستگان بر مسند آیند؟
استاد داریوش شهبازی
چرا آقا محمد خان تهران به پایتختی برگزید؟
بدون بررسی پیشینه گستره تهران به لحاظ تاریخی و کاوش درپیدایی سبب ها و علت های رشد و توسعه تهران از آغاز تا به وقت انتخاب تهران نمی توان به ایم مهم پاسخ داد. پس برای ابتر نماندن بحث کمی به عقب باز می گردیم.
الف – پیشینه گستره تهران .
ب – رشد و توسعه آبادی تهران .
گستره تهران ، که می توان آن را از حوزه دماوند تا آن سوی کرج و از آبادی های ارتفاعات البرز تا دشت جنوبی ری و ورامین در نظر گرفت ، بسیار کهنسال و دیرینه است . این خطه از خاک ایران زمین ، بخشی از نجد ( فلات ) ایران است که روزگاری کف دریا را تشکیل می داد . زمانی که دوره خشکی در این قسمت از آسیای جنوب غربی آغاز شد ، قاره اروپا یخبندان بود . با شروع این دوره بر اثر قطع شدن باران های معمول ، کم کم سطح دریا فرو نشست و ابتدا کوها از آب سر بر آوردند و در پی آن با خشک شدن دریا دشت ها نیز آشکار شد ند .
زندگی آدمیان در کوه ها و غار ها آغاز گردید و با سرسبز شدن دشت و سرازیر گشتن حیوانات به آن پهنه ، آدمی نیز که زندگی اش تابعی از این متغیر بود ، به دنبال حیوانات به دشت آمد . دیر گاهی گذشت تا خانه ساخت و سکنا گزید و زراعت را آموخت و حیوانات را اهلی نمود .
یکی از کهن ترین نقاطی که در این گستره، این معنا در آن شکل گرفته است ، چشمه علی است . باستان شناسان در پی کاوش های فراوان پی برده اند ، دست کم هشت هزار سال پیش مردمانی با تمدنی در خورتامل نخسین بار در کنار این چشمه زندگی کرده اند . این چشمه پیش از اسلام با نام « سورن » خاندان مشهور ساسانی خوانده می شد و بعدازورود اسلام به نام حضرت علی(ع) نامگذاری شد.
به استناد بررسی های زمین شناسان و داغی که بر سنگ دیواره در مظهر چشمه هویداست آب چشمه در هزاران سال پیش از امروز افزون تر بوده است . پوسته زمین در این قسمت از کره زمین در حال تغییراست و همین تغییرات موجب بروز زلزله و کم شدن آب چشمه علی شده است .
سوای چشمه علی ، در تپه ازبکی در ۷۰ کیلومتری غرب تهران نیز آثاری از زندگی مردمانی کشف شده که ۹ هزار سال پیش در آن حدود می زیستند . شهر ری که در روزگار باستان« راگا » و یا برخی اسامی دیگر می خواندند، خود یکی از کهن ترین شهر های عالم است و با بابل و نینوا درمیان رودان ( بین النهرین) پهلو می زند ، و پیشینه ای چند هزار ساله دارد و نام این شهر در تورات نیز آمده است .
شهر ری پر آوازه در کنار کهن راه دوهزار ساله ابریشم خود موجب اعتبار و شهرت این راه شرقی – غربی جهان قدیم بود .
در تپه قیطریه ، اراضی خیابان پاسداران ، خجیر ، تهرانپارس ، چندار ، خوروین ، ساوجبلاغ و اراضی حاشیه شهر جدید پردیس ، ایگل ، اوشان و جای جای این گستره پیر سرزمینمان آثاری کشف شده است که حکایت از دیرینگی زندگی ایرانیان در ادوار مختلف در آن دارد .
خلاصه اینکه تهران اگر چه جوان است ، لیکن در دامان مادری چشم به جهان گشوده است ، که خود داعیه مهتری و سروری در پیشینه داشتن تمدن بشری در عالم دارد و به تعبیری دیگر تهران این نوزاد دویست ساله اگر در میان شهر های بزرگ جهان سر بر آسمان تفاخر می ساید ، پا بر دوش غولی نهاده است که هزاران سال عمر دارد .
این تعبیر براین حقیقت استوار است ، که هرگز در جامعه بشری و حتی در کائنات ناگهان و یک شبه چیزی پدید نمی آید ، بلکه تشکیل اجرام آسمانی و ستارگان و پدیده ها و کشفیات علمی انسان و هزارها نمونه دیگر ، پای بر این واقعیت می فشارند که همه پدیده های اطراف زندگی بشر دارای سیر تحولی است ، که گام به گام متحول می گردد و آن مسیر ، به لحاظ ریاضی خطی است ، سینوسی ، یعنی به وجه موج که فراز و فرود هایی دارد .
بنابراین ، گو اینکه تهران دویست ساله هم خود دارای پیشینه ای دست کم هزار و چهارصد ساله است ، اما ناگهان و به یکباره در کویر بی آب و علفی سر برنیاورده ، بلکه این آبادی در گستره ای بسیار پر سابقه با محو شدن شکوه ری باستان ، اندک اندک به اعتبار و آوازه ای دست یافته ، و سرانجام سزاوارانه آقا محمد خان آن را به پایتختی بر گزیده است.
ب – رشد و توسعه آبادی تهران :
از قراین و نشانه هایی که در دست است، چنین بر می آید ، که نطفه سکونتی این آبادی خوش شانس ، اواخر عصر ساسانی و کمی پیش از اسلام تشکیل یافته و خردک خردک بر ساکنین و خانه هایش افزوده شده تا جایی که اواخر قرن دوم هجری آنقدر اعتبار بر این آبادی مترتب بوده ، که از خانواده ای از آن میان ، فرزندی طالع دار پا به عرصه وجود می نهد . فرزندی که بعد ها آوازه و شهرتش موجب شد ، به سال ۴۶۳ قمری برای نخستین بار ، نام « طهران » در کتاب « تاریخ بغدادی » ثبت گردد .
ابو عبدالله محمد بن حماد تهرانی رازی ، محدث قرن سوم هجری فرزند نامدار آبادی جوان تهران است ، که به سال ۲۶۱ قمری ( ۲۷۱ ) در ۸۱ سالگی چشم از جهان فروبست ، و ابی بکر خطیب بغدادی به سال ۴۶۳ قمری ، در کتاب خود واقعه مرگ او در عسقلان شام را ثبت کرد .
با گذشت زمان، تهران رفته رفته رشد و توسعه یافت و آباد شد ، که البته آبادانی اش در آن روزگار مرهون آب فراوان و خاک حاصلخیزش بود ، به طوری که اوایل قرن ششم آوازه میوه ها یش ، سراسر ایران زمین را در نوردیده بود . ابن بلخی در « فارسنامه » به سال ۵۰۰ تا ۵۱۰ قمری، از انار مرغوب تهران یاد کرده است .
آبادی تهران داشت گام های آبادانی را با آهنگی ملایم بر می داشت که اوایل قرن هفتم ، حادثه ای عظیم سرنوشت شهر ری ، منطقه و حتی سراسر خاک ایران را دگرگون ساخت و این دگرگونی انقلابی را در تاریخ تهران پدید آورد که عظمت تهران امروز را باید حاصل تداوم تحولاتی مهم دانست ، که آن اتفاق نقطه آغازش بود .
آن حادثه شوم ، حمله وحشیانه و ویرانگر مغول بود ، که همه چیز را چون آتش سوزاند و چون سیل ویرانه ساخت . در این حمله، ری آن شهر باشکوه به تلی از خاکستر و ویرانه ای از خرابه ها و پشته ای از کشته ها تبدیل شد . حمله بار دوم و سوم آن وحشیان آخرین رمق تن نیمه جان شهر را گرفت . گو اینکه بعد از فروکش کردن تاخت و تاز متجاوزان ، شهر زندگی نیمه جانی را دوباره آغاز کرد و پاره ای از شهروندان فراری با بازماندگانی چند تلاش کردند تا زندگی را به این شهر باز گردانند ، لیکن بخت از ری برگشته بود ، و این اقدام ها هیچ یک مرهمی برزخم مهلک تن بی رمق کهن شهر این گستره پیر نشد و تنها به برکت وجود مرقد حضرت عبدالعظیم در قرن یازدهم ازآن شهر نام « روستای شاه عبدالعظیم » باقی ماند. آبادی خردی که تا عصر پهلوی هم هنوز با همین نام خوانده می شد.
باز گردیم به ادامه موضوع ، یعنی تاریخ تهران . هر چه این حمله اثر ویرانگرانه اش را بر پیکر شهر ری تداوم می بخشید با گذشت زمان اعتبار تهران افزوده می گشت . هجوم مغول عده ای از مردمان ری را پناهنده آبادی کوچک تهران کرد . این افراد در آینده خود موجب اعتلای فرهنگ شهر نشینی تهرانیان و افزایش سرعت توسعه در این آبادی شدند . با آوردن شیوه معماری شهری و حتی مصالح خرابه های ری ، خانه سازی شهری را در آن آبادی باب کردند . هسته اولیه بازرگانی و تجارت را پدید آوردند ، که بعد ها خلاء بازار از میان رفته شهر ری را در این گستره وسیع بیش و کم پر کردند و ده ها اقدام دیگر .
آهنگ توسعه و اعتبار یافتن تهران چنان افزون گشت ، که به سال ۸۰۶ قمری برابر ۱۴۰۳ میلادی تهران دیگر روستای گمنامی نبود بلکه خان تهران ، بابا شیخ ، نماینده تیمور مأمور پذیرایی از کلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا شد .
بابا شیخ ، باغی را در شمال غربی تهران آن روزگارجنوب میدان توپخانه فعلی طرح افکند و اولین عمارت بزرگ و شاید توان گفت : قصر تهران ، را در آن باغ جایی که بعدها ارگ سلطنتی گردید ، ساخت . آهنگ توسعه این آبادی باز هم تندتر شد ، بدین ترتیب که در همین قرن نهم نخستین امامزاده های آن نیز بنا گردید . امامزاده هایی چون سید اسماعیل ، یحیی ، زید ، سیدنصرالدین . اکنون دیگر آوازه تهران از همطرازانش از قبیل مهران ، دولاب ، طرشت و . . . فزونی گرفت .
با شروع قرن دهم و اوج گیری سلسله پادشاهی صفویان ، تهران ، که دیگر از جرگه روستا ها خارج و در زمره شهرها و یا بهتر باید گفت باغ شهرها به حساب می آمد ، برگی زرین بر تاریخ آن افزون گردید و گامی مهم در راه توسعه این شهر بر داشته شد و بر اعتبار آن باز هم افزوده گشت .
به سال ۹۶۱ قمری ، شاه تهماسب در پی آمد و شدی که به تهران داشت ، فرمان داد تا حصاری گرداگرد شهر بنا کنند . حصاری که بیش از سیصد سال دوام یافت و شهر و ساکنانش را از هجوم دشمنان ، راهزنان مصون داشت .
این حصاررا به طول شش هزار گام با ۱۱۴ برج به تعداد سوره های قرآن کریم ساختند . به عبارت دیگردر هر ۵۳ گام یک برج ،و در پای آن یک سوره قرآن دفن شد ، و در کنار جبهه بیرونی آن نیز خندقی کندند .
برای شهر تهران ۴ دروازه ( دروازه های شمیران اول پامنار ، قزوین اول بازارچه قوام الدوله ، حضرت عبدالعظیم اول بازار حضرتی و دولاب اول بازارچه نایب السلطنه ) در نظر گرفتند .
شاه تهماسب را سبب این اقدام مهم بنابر اظهار نظر نویسنده کتاب « جنت النعیم » دو چیز بوده است ، یکی زیارت امامزاده حمزه ، جد اعلای پادشاهان صفویه و حضرت عبدالعظیم و دو، وجود شکار فراوان در دشت های مهران و تهران .
افزون بر بنای حصار بدیهی بود ، که آن زمان داخل شهر هم احداث بناهایی آغاز شد ، و ساخت و ساز آهنگی تازه یافت. نویسنده « هفت اقلیم » درباره ساخت حصار و بازار می نویسد :
« تهران در زمان شاه تهماسب صفوی به زینت باره و زیور اسواق آراسته گردید . »
در این عصر ، خواهر شاه تهماسب هم مدرسه و تکیه و حمامی در محله چال میدان بنا نهاد ، که بعد ها آن ابنیه با نام « خانم » شهرت یافت .
تهران در عصر شاه عباس ، آبادتر از پیش شد . نویسنده « زینت المجالس» به سال ۱۰۰۴ قمری ، در عصر او می نویسد :
« آب و هوای تهران از دیگر ولایات ری نیکوتر است از ارتفاعاتش غله و میوه نیکو می آید و از آن جمله خربزه و انگور و انجیر او به غایت لطیف می باشد . »
امین احمد رازی نیز به سال ۱۰۰۲ قمری ، درستایش تهران می نویسد :
« تهران به واسطه انهار جاریه و کثرت اشجارمثمره و باغات متزهه نظیر بهشت است . »
شاه عباس ، هم به نوبت خود گامی بلند ، در جهت توسعه تهران برداشت ، که خود موجب اعتبار بخشیدن هر چه بیشتر این شهر شد . گو اینکه شاه عباس در یکی از اقامت هایش در تهران بیمار می شود و نفرین می کند ، کسی را که از بیرون به این شهر بیاید و آنجا بماند ، ولی چهار باغ عباسی را با غرس چنارهای فراوان بنا نهاد ، که همان ارگ سلطنتی دوره های بعد می شود ، و از همه مهمتر وی برای تهران و اطراف آن بیگلر بیگی تعیین کرد و این نخستین بار بود ، که تهران دارای بیگلربیگی ، که مقام پر اهمیتی در تشکیلات حکومتی – اداری کشور بود – ، شد .
در عصر شاه عباس ، ایران چهار والی و سیزده بیگلربیگی داشت .
پیترو دلاواله ( Pietro Della Valle) جهانگرد ایتالیایی به سال ۱۰۲۶ قمری برابر با سال ۱۶۱۷ میلادی ، تهران را دیده و از آن این گونه یاد می کند :
« تهران شهر بزرگی است که از کاشان وسیع تر است . . .
تهران ، پایتخت ایالتی است که به همین نام خوانده می شود و مقر خان است . . . باید واقعا ً تهران را شهر چنارستان بنامیم . . . »
بعد از احداث عمارت باباشیخ ، نخستین بار در عصر شاه سلیمان ( اواخر قرن یازدهم ) است ، که به فرمان او در باغ شاه ( ارگ سلطنتی ) کاخ سلطنتی بنا شد .
این کاخ همان عمارتی است که بعد ها شاه سلطان حسین ، هنگام ترک اصفهان در مقابل هجوم افغان ها در آن اقامت گزید و تهران را به مقر موقت حکومتی ( = پایتخت ) انتخاب کرد و درّی افندی سفیر عثمانی( ۱۱۳۴ قمری) را در همین کاخ به حضور پذیرفت .
در دوران صفوی تهران باز هم آبادترگردید ، و بنا هایی از قبیل مساجد چال حصار و جامع و مدارس دینی امامزاده زید ، سید ولی ، چال و محمدیه در این عصر ساخته شد .
به سال ۱۱۳۷ قمری اشرف افغان تهران را محاصره کرد و با شکستن مقاومت تهرانی ها ، دروازه شهر را گشود و در تهران در کاخ شاه سلیمان مستقر گردید. افاغنه در تهران حصار ارگ را بنا کردند و در شمالی ارگ (=دروازه اسدالدوله = دروازه دولت ) را ساختند . افاغنه طی اقامت خود در تهران پاره ای از سران و بزرگان شهر را کشتند و مردم را رنج دادند .
نادر شاه ، پیش از سلطنت به سال ۱۱۴۲ قمری ، قوای اشرف افغان راشکست داد ، و پس از پادشاهی ، مشهد را به عنوان مرکز حکومت خویش بر گزید ، ولی اهمیت تهران را نیز از نظر دور نداشت . انجمن نوروز که کنگره ای از حکام سراسر کشور بود ، را به سال ۱۱۵۳ قمری ، در تهران بر گزار نمود.
نادر، پسرش رضا قلی میرزا را به ولابت عهدی بر گزید و او را حاکم تهران نمود .
نادر، خود نیز مدتی در تهران اقامت داشت ، که طی آن گروهی از کلیمیان را در بیرون حصار شهر اسکان داد .
تهرانیان ، پس از روی کار آمدن نادر و دور شدن از دوران افاغنه به آرامشی دست یافتند که با کور شدن رضاقلی میرزا و سپس کشته شدن نادر آن آرامش .
بعد از آنکه تهران به شهرت و اعتباری در ایران دست یافت ، به سبب توجهی که فاتحان به تهران داشتند ، بار دیگر ازدست رفت . به علت برسر راه شرق به غرب بودنش ، پس از فروپاشی صفویه ، دایم دست به دست می شد .
تهران ، بعد از نادر هم مدتی به اشغال الهیارخان ازبک – که از طرف نادر حاکم لاهور شده بود ، در آمد . او به پاره ای از بناهای شهر آسیب رساند و عده ای را رنجاند .
تهران بعد از دست به دست گشتن ، در میان وارثان افشاریه و محمد حسن خان قاجار و زندیه ، سرانجام محل استقرار کریم خان زند فاتح این درگیری ها ، شد و او تهران را به صورت مرکز عملیات سپاه خود در آورد .
در « تاریخ گیتی گشا » علت این انتخاب آمده :
« . . . چون بلده تهران ، که وسط محال عراق و آذربایجان و دارالمرز ( مازندران ) و خراسان واقع است . . . »
روز ۱۵ جمادی الثانی ۱۱۷۲ قمری ، کریم خان در تهران بود ، که سربریده محمد حسن خان قاجار، پدرآقا محمد خان ، رقیب دیرینه اش را به حضور آوردند .
اعتمادالسلطنه می گوید :
« کریم خان ، سر محمد حسن خان را با گلاب شسته و برای دفن به حضرت عبدالعظیم فرستاد . . . »
کریم خان ، در دیوانخانه تهران برتخت شاهی نشست ، ولی خود را وکیل الرعایا نامید . به فرمان او در سال ۱۱۷۳ قمری ، بنای عمارت سلطنتی و دیوانخانه بزرگ و باغ جنب دیوانخانه و یک دست حرمخانه در ارگ سلطنتی بنا کردند .
بنای خلوت کریم خانی ، که ناصرالدین شاه نیز گاهی در آنجا خلوت می کرد و قلیانی می کشید ، در شمال غربی محوطه ارگ سلطنتی مشرق عمارت تخت مرمر، از بنا های اوست .
کریم خان ، هنگام اقامت خود در تهران ، فرمان داد ، آقا محمد خان ، پسر ارشد محمد حسن خان قاجار، را در ظاهر به سبب ادای احترام به وی ، لیکن برای آسودگی خیال در دربار اقامت دهند . در حقیقت خواست ، او « تحت الحفظ » باشد .
کریم خان ، قصد داشت ، تهران را برای پایتختی بر گزیند و چون باید با همسایگان متجاوز در شمال و غرب و شرق نیز می جنگید ، این شهر برای این منظور از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار بود ، بنابراین در دوران اقامت ، اقداماتی از جمله احداث چند بنا انجام داد ، ولی در سال ۱۱۷۶ قمری ، ناگهان از اندیشه پایتختی تهران در گذشت و این شهر را به قصد شیراز ترک کرد و حکومت تهران را به غفور خان تهرانی سپرد .
آقا محمد خان ، تا زمان مرگ کریم خان ، روز سه شنبه سیزدهم صفر ۱۱۹۳ قمری ، در دربار او زیر نظر بود . لیکن در روزهای پایانی عمر پادشاه زند با هماهنگی قبلی با عمه خود که در حباله نکاح شاه بود ، به بهانه شکار بیرون شهر بسر می برد ، تا اینکه با علامت دریافتی از او ازمرگ کریم خان با خبر شد و از شیراز گریخت و روز هایی که مدعیان تاج وتخت در خاندان زند به جان هم افتاده بودند و یکدیگر را می کشتند ، خود را به استر آباد رساند. در آنجا به ایل خود پیوست و سپاهی فراهم آورد ، و قدم در راهی نهاد که منتهی به سلطنت ایران زمین شد .
عللی که موجب شد تا او به مقصود خود برسد :
الف – فتحعلی خان و محمد حسن خان ، جد و پدر آقا محمد خان روسای ایل قاجار بودند ، ایلی که دو سه قرن از تاثیر گذاران در صحنه سیاسی – نظامی کشور بود و این زمینه ای بسیار موثر برای پادشاهی او به شمار می آید .
ب – وجود مادری بسیار کاردان و لایق برای شکل گیری شخصیت او .
ج – کینه او از نادر و کریم خان که انگیزه ای قوی در او ایجاد کرده بود .
د – رنجی که در زندگی از کودکی بر اثر خصی شدن و جنگ و گریز هایی که جد و پدرش با مدعیان حکومت داشت ، کشیده بود .
ه – اراده سخت قوی ، اعتماد بنفس ، بیرحمی ، حفظ آرامش هنگام خشم و خستگی ناپذیری او و… .
آقا محمد خان برای رسیدن به سلطنت ، راه سختی را سپری کرد . او وقتی از شیراز گریخت در راه تهران به استر آباد موطن ایل قاجار با تنی چند از همراهانش به کاروان حامل وجوه مالیات حمله کردند و آن مبالغ را تصرف نمودند . وقتی به استرآباد رسید، برادرش مرتضی قلی خان ،که مدعی سلطنت بود،او را زندانی کرد ، لیکن خود را از زندان رهانید ، قوایی مهیا ساخت و مبارزه اش را برای تاج وتخت آغاز نمود .
وی تا سال ۱۲۹۹ قمری ، بار ها به تهران حمله برد ، اما غفورخان حاکم تهران سد راهش بود ، تا سرانجام براثر شیوع بیماری وبا در تهران ، او بیمار شد ، و در گذشت . بعد از غفور خان ، جانشین او محمد خان حاکم تهران شد . دوره ایشان بود ، که آقا محمد خان بالاخره به آرزویش دست یافت و تهران را تصرف کرد . در این زمان علی مراد خان زند ، دشمن اصلی آقا محمد خان هم تهران را به قصد سرکوبی جعفر خان زند در اصفهان ترک کرده بود .
آقا محمد خان ، به سبب رنجی که در فتح تهران برد ، سران و بزرگان شهر را سخت تنبیه نمود و پاره ای را کشت .
وی در سال ۱۲۰۰ قمری ، ( برخی ۱۲۰۳ گفته اند ) در حالی که بسیار از مدعیان سلطنت نظیر لطفعلی خان زند و حتی برادران ناتنی خودش زنده بودند ، در ارگ سلطنتی جلوس کرد و تهران را به پایتختی برگزید .'