این مقاله را به اشتراک بگذارید
مد و مه: این روزها روزگار خوشی سعید آقاخانی ست، جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر را در ست دارد وفیلم لامپ صد را روی پرده. شاید کمتر کسی چنین موفقیت هایی را برای او پیش بینی می کرد منجمله خودش.
به سیمرغ فکر نکردم
زهرا قزیلی
فیلم سینمایی «لامپ صد» که این روزها و بلافاصله پس از برگزاری جشنواره فیلم فجر شاهد اکران آن هستیم درباره یک معتاد است اما در این فیلم سعیدآقاخانی تلاش کرده است تا به زوایای فکری و لایههای ذهنی یک معتاد توجه کند و جدال درونی این معتاد باعث میشود تا پایانی متفاوت برای او رقم بخورد. ما تاکنون فیلمهای بسیاری درباره معضل اعتیاد داشتیم اما در همه آثار به آسیبهایی که معتاد به اطرافیان و جامعه وارد میآورد توجه شده است اما آقاخانی در این فیلم تلاش کرده که اعتیاد را بهعنوان یک بیماری معرفی کند. سالهاست معتاد به عنوان یک بیمار معرفی شده است اما این کار به درستی صورت نگرفته و جامعه فرد معتاد را به عنوان یک انگل میشناسد و برای بازگشت او به سلامتی و خانواده تلاش چندانی صورت نمیگیرد. در این فیلم آقاخانی تلاش کرده تا با نزدیک شدن به روحیات یک معتاد خانوادهها را با این بیماری مهلک آشنا کند. «لامپ صد» روایت مصائب و مشکلاتی است که «فرزین» در زندگی فردیاش با آن مواجه میشود؛ مسائلی که کمتر به آن توجه شده است. فیلمی تاملبرانگیز که کارگردان تنها با هدف تاثیرگذاری بر مخاطب آن را ساخته است. به گزارش فارس، سعید آقاخانی که در این دوره از جشنواره توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای نقشآفرینی در فیلم «خداحافظی طولانی» به دست بیاورد به سوالات ما درباره اولین ساخته بلند سینماییاش پاسخ گفت که از نظرتان میگذرد.
اولین ساخته شما در حوزه سینما متفاوت با فضای کارهای قبلیتان است و به مسئلهای میپردازد که بسیاری از خانوادهها را با خود درگیر کرده است.
اعتیاد مشکل و معضلی است که مطمئنا خیلی از خانوادهها درگیر هستند و به عقیده من باید به آن پرداخت و هرقدر که درباره این معضل کار ساخته شود بازهم کم است. زیرا متاسفانه این روزها شاهد رشد مضاعف این مشکل و معضل در جامعه هستیم؛ رشد این معضل که آسیبهای زیادی را برای جامعه بهوجود میآورد به شکلهای مختلف است. پرداختن به این معضل برای من هم دغدغه بود و هم جذابیت داشت. قبلا هم درباره این مشکل کار کرده بودم. سریالی را قصد داشتم جلوی دوربین ببرم که اپیزودیک بود اما چون نیاز به هزینه بالایی داشته تلویزیون حاضر نشد برای ساخت مجموعه سرمایهگذاری کند. بالاخره تصمیم گرفتم یکی از موضوعات سریال را به فیلم تبدیل و شانسم را در پرده سینما امتحان کنم . خدا را شکر اتفاق افتاد.
«لامپ صد» را برای ساخت سریال آماده کرده بودید؟
مجموعهای داشتم درباره مواد مخدر که شامل موضوعات جذابی میشد که فکر کردم قابلیت تبدیل شدن به یک اثر سینمایی را دارد و «لامپ صد» یکی از همان قصههاست که روی آن کار و برای فیلم آماده کردیم.
تعداد زیادی فیلم درباره اعتیاد ساخته شده است اما داستان فیلم «لامپ صد» فضای خاصی را ترسیم کرده است و لایههای درونی یک معتاد را بررسی میکند. چگونه به این فضا رسیدید؟
پیش از این به شکلهای مختلف درباره مواد مخدر و شخص معتاد صحبت شده بود اما هیچ وقت از زاویه کسی که مواد مخدر را مصرف میکند، فیلم یا سریالی ندیده بودیم. درتمام کارها حق را به خانواده فرد معتاد میدهند با این مضامین که معتاد زندگی خود و اطرافیانش را آشفته میکند، بیتوجهی میکند، ارتباطش با جهان هستی قطع میشود و فقط خودش و نیازش برایش اهمیت دارد. همه این موارد درست است. اما این بار از این زوایه به یک معتاد نزدیک شدیم که آیا معتاد دوست دارد مواد مخدر مصرف کند؟ آیا با رضایت کامل این اتفاق میافتد؟ یا اینکه آن هم دچار یک بیماری است و بیماری باعث مصرف بیشتر معتاد میشود. این روزها ما همهجا میبینیم که از فرد معتاد به عنوان یک بیمار یاد میشود اما در حد شعار باقی مانده است. هنوز بیماری اعتیاد جنبههای مختلفش برای مردم جامعه باز نشده و واضح نیست که مردم با آن به درستی آشنا شوند. در این فیلم تلاش کردم این شک و دودلی شخصیت اصلی داستان را که مدام بر سر دوراهی است که مواد مخدر را مصرف کند یا نکند به نمایش بگذارم. مدام علاقهمند است که دست از مصرف مواد مخدر بردارد اما یک وسوسه کوچک دوباره او را سر جای اول برمیگرداند. این دودلی را در جای جای فیلم میتوان مشاهده کرد. به عنوان نمونه اینکه سکه را بفروشد یا نفروشد. این دودولیها را میبینیم. من همیشه دلم میخواست به این وجه معتاد توجه کنم که کسی که معتاد است از خلایی رنج میبرد و اطرافیان نمیخواهند او را باور کنند. اعتیاد یک بیماری است که علائم ظاهری ندارد. اگر هر عضو بدن انسان دچار عارضه بشود علائمی دارد که به سرعت به سراغ درمان آن میرود اما هر فردی که دچار بیماری اعتیاد است در ابتدا هیچ علائم ظاهری ندارد که اطرافیان متوجه شوند که فرد دچار بیماری اعتیاد شده است. فرد معتاد از درون رنج میبرد. متاسفانه دید جامعه نسبت به معتاد و اعتیاد دید سنتی و قدیمی است و من احساس کردم نیاز است شناخت جدیدی به جامعه و خانواده درباره اعتیاد ارائه شود. فرد معتاد انسان سالمی نیست که بگوید خب من تا الان چهل ساله هستم و سالم بودم از فردا اعتیاد را شروع میکنم. به اعتقاد من برای اعتیاد نمیتوان گفت فرد انتخاب کرده است. مثل بیماری است؛ از جمله بیماریهای هورمونی یا ترانس و… . ما متاسفانه نگاه غلطی به فرد معتاد داریم و او را نمیپذیریم درحالی که فرد معتاد کار خودخواستهای را انجام نمیدهد. این افراد از بیماری رنج میبرند. افراد معتاد هم انسان هستند. این نگاه برای من اهمیت داشت. اینکه هیچکس در کره زمین وجود ندارد که خودخواسته بخواهد فرد بدی باشد و خودش یا خانوادهاش را نابود کند. قطعاً مشکلاتی وجود دارد که باعث میشود فرد معتاد شود.
در زندگی «فرزین» ما مشکلات او را شاهد نیستیم و اینکه با چه پیشزمینهای رو به اعتیاد آورده است. تنها به درونیات این فرد اشاره شده است.
به عقیده من نیازی نبود که بخواهیم به آنچه باعث شد «فرزین» دچار اعتیاد شود اشاره کنیم. عواملی که باعث این وضعیت فرزین میشود تنها بیماری روحی – روانی است. بیماری از جنس نقدهای اخلاقی که ما داریم. مثل حسادت،غرور، خودخواهی و… جنس این بیماری از آن است. ما نمیدانیم چگونه مبتلا به بیماری حسادت میشویم یا چرا نفرت داریم یا چرا نمیتوانیم دوستی را در زندگی پررنگ کنیم که جای نفرت را بگیرد. بیماریای است که از یک خلاء روحی نشات گرفته است. بحث مفصلی است که چگونه شروع میشود و چه اتفاقی رخ میدهد تا یک فرد دچار اعتیاد میشود که در این مجال نمیگنجد. کاملاً به خانواده و شرایط تربیت در خانواده بازمیگردد. من اصلا ً نیاز ندیدم که به شرایطی که باعث بیماری فرزین شد اشاره داشته باشم. من برشی از زندگی یک فرد معتاد را انتخاب کردم. معتادی را نشان دادم که در شرایط دوگانه ای در زندگی قرار گرفته است. او دوست ندارد مواد مصرف کند اما نمیتواند. فرزین به چیزی نیاز ندارد جز اینکه به او به چشم یک بیمار نگاه کنند مثل بقیه بیمارها مثل افرادی که نیاز به رسیدگی و مراقبت و نیاز به محبت دارند و نباید دورشان را خالی کرد. روح مادر در بیابان دستی به سر او میکشد و انرژی میگیرد و انگیزهای برای ترک اعتیادش میشود. کل حرف در این فیلم این است که همه ما نیاز به محبت داریم .آسیبهایی که یک معتاد به جامعه و اطرافش میزند را همه افراد مطلع هستند و برایم این امر مهم بود که به سمت مسیری برویم که از آن هیچ اطلاعاتی نداریم و جامعه شناخت کمی از آن دارد. همان شخصیت دوگانهای که بر سر دوراهی است و مدام در حال تصمیم گرفتن است و هرشب برای رفتار فردای خود برنامهریزی میکند. هرلحظه برای رفتار یک ساعت بعد تصمیم میگیرد. نمیتواند انجام بدهد. دلش میخواهد مواد مخدر مصرف نکند اما نمیتواند.
برای نزدیک شدن مخاطب به درونیات «فرزین» چرا بیابان را انتخاب کردید؟
تنهاییای که فرزین در بیابان تجربه میکند به نزدیک شدن مخاطب به شخصیت فرزین بیشتر کمک میکرد. فرزین در شهر یا در کنار خانواده همان اندازه تنها بود که در بیابان تنها بود اما وقتی در بیابان قرار گرفت بیشتر با خودش خلوت میکند و نمود بیرونی بهتری برای مخاطب داشت. زخم زبانها و نگاههای دیگران را نداشت و راحتتر میتوانست به نتیجه برسد. او عاری از هر نگاه و قضاوتی در بیابان قرار میگیرد که به درستی به مخاطب معرفی شود. فرزین ارتباطش با محیطش قطع است. فرزندش کنارش است اما او را حس نمیکند،همسرش کنارش است اما او را درک نمیکند. از نگاه فرزین (معتاد) بیابان و خانه تفاوتی ندارد. برای مخاطب این تنهایی بسیار موثر است و به خوبی میتواند تنهایی فرزین را حس کند.
چقدر این فیلم میتواند بر مخاطب تاثیرگذار باشد؟
من مطمئنم این فیلم تاثیرگذار خواهد بود. هدف ما تاثیر بر مخاطب بود. روزی هم که شروع به کار کردیم به آقای دلاویز سرمایهگذار و تهیهکننده گفتیم که این فیلم ممکن است برگردان مالی کمی برای شما داشته باشد اما نیت ما این است که قصد داریم تاثیرگذار باشیم. ایشان هم صادقانه قبول کردند. حس ما این بود که قرار است یک کار انجام دهیم که تاثیرگذار بر مخاطب باشد. دوستان و همکاران با شرایط ویژهای حاضر شدند کار کنند.
همکاران شما تخفیفهای خاصی برای حضور در پروژه لحاظ کردند؟
من در خواب هم نمیدیدم که بتوانیم آقای عبدا… اسکندری را در تیم داشته باشیم اما وقتی با موضوع آشنا شدند به ما بسیار لطف کردند. ایشان حضورشان هم به ما دلگرمی داد و هم راهنمایی میکردند. خیلی خالصانه و صادقانه به خاطر موضوع با ما همکاری کردند.
فکر میکنید با توجه به موضوع مهم اعتیاد که در فیلم مطرح شده، این فیلم بتواند مخاطب را به درستی با خود همراه کند؟
بزرگترین ویژگی فیلم همین است. من مطمئنم فیلم میتواند تماشاچی را با خود همراه کند. حس میکنم تماشاچی درد فرزین را حس میکند و نگرانش میشود و دلش میخواهد یک اتفاق خوب برای او رخ دهد. در اکرانهایی که داشتیم دیدم که موضوع مخاطب را به درستی درگیر میکند و فکر میکنم درگیری مخاطب با این موضوع بسیار مهم است و امیدوارم بتواند تاثیرگذار باشد. دیدن فیلم برای خانوادهها از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا فیلم به این نیت ساخته شد که خانوادهها ببینند و بتوانند به افرادی که از بیماری اعتیاد رنج میبرند کمک کنند. ما همیشه معتاد را ترد کردیم و گفتیم به درد نخوری، اراده نداری، انگلی و باید از خانه بیرون بروی و…اما واقعا این نیست. باید از زاویه دیگری به معتاد نگاه کنیم. او این کار را نمیکند که عیشاش تکمیل شود. او یک بیماری دارد که ناچار است استفاده کند. این شناختها باید در جامعه بیشتر شود و با آن آشنا شوند که بتوانند به خانوادهای که فرد معتاد دارد کمک کنند.
چرا فیلمی که به مسئله مهمی چون اعتیاد میپردازد تبلیغات محیطی کمی دارد؟
دوستان در شرکت پخش انجام میدهند. تبلیغات تلویزیون انجام میشود اما در تبلیغات محیطی هم باید دقت نظر شود و امیدوار بودم با توجه به موضوع فراگیری که در فیلم مطرح میشود تبلیغات بهتری برای آن درنظر گرفته شود.
شما در جشنواره سی و سوم موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد شدید.
من برای گرفتن سیمرغ کار نکردم اما از گرفتن آن خوشحال شدم و از این فرصت استفاده میکنم. به دوستانم که در این بخش کاندید شده بودند آقایان یاری، تنابنده،حسینی و صفری خسته نباشید میگویم.
احساس کردم بیشتر مایل بودید برای ساخت فیلم «لامپ صد » سیمرغ دریافت کنید تا بازی.
نه واقعا فرقی نمیکرد. من «لامپ ۱۰۰» را با حس دیگری ساختم. امیدوارم بتواند تاثیرگذار باشد. واقعا من و همه عوامل فیلم به سیمرغ گرفتن فکر نکردیم. تنها به این موضوع توجه داشتیم که بتوانیم اثری بسازیم که روی مخاطب تاثیر درست بگذارد.