این مقاله را به اشتراک بگذارید
نقد به معنای بالا بردن یک شخص یا کوبیدن دیگری نیست. وظیفه نقد تحلیل اثر و مشخص کردن ظرایف آن است.
نقد دارای اصول و پایههایی است و نیاز به اطلاعات وسیع دارد. نمیتوان بدون هیچ اصول و پیشزمینهای یک اثر ادبی را نقد کرد. باید مواضع و رویکردها مشخص باشد. منتقد بین نویسنده و خواننده قرار میگیرد و ظرایف و مسائل کتاب را بر خواننده آشکار میکند. منتقد برای این کار نیاز به ابزار دارد و رویکردهای او همان ابزار کارش هستند.
به گزارش مد و مه، محسن سلیمانی(داستاننویس، مترجم و پژوهشگر ادبیات داستانی) در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ با بیان اینکه نقد دارای اصول و مکاتبی است؛ گفت: مثلاً نقد فرمالیستی(صورتگرا) کاری به مسائل محتوایی ندارد و بیشتر با فنون و تکنیکهای اثر سروکار دارد. یا در نقد فمنیستی کار نقاد این است که در یک اثر نگاه نویسنده به زن را در جامعه بررسی کند. همین مسائل است که نقد را از نقد سلیقهای متفاوت میکند.
او افزود: بسیاری از نقدها معرفی کتاب است و نمیتوان نام نقد بر آن نهاد. تا ۴۰-۳۰ سال پیش در کشور ما معمول بود که نقد را با مطالبی که در یک روزنامه یا نشریه درمورد کتابی منتشر میشد؛ اشتباه میگرفتند.
سلیمانی در بیان وظایف نقد بیان کرد: نقد به معنای بالا بردن یک شخص یا کوبیدن شخص دیگری نیست. وظیفه نقد تحلیل اثر و مشخص کردن ظرایف آن است. منتقد اثر را ارزیابی میکند و میگوید که چه کاری ضعیف و چه کاری قوی است و همچنین نقطه ضعف و قوت آثار را مشخص میکند. منتقد شخصی است که باید دانش و هوشش از خواننده معمولی بیشتر باشد تا بتواند مفاهیمی را که برای خواننده گنگ است، مشخص کند. از میان این نقدها قواعد و قانونهایی به وجود میآید برای نویسندگانی که میخواهند خلاقیت به خرج دهند، چراکه نقد، ساختار و ویژگیهای هر اثر را برجسته میکند و این میتواند کمک بزرگی به نویسندگان باشد.
این نویسنده در پاسخ به این سوال که امروزه با مسئله رواج نقدهای ژورنالیستی و غیرعلمی در حوزه ادبیات مواجه هستیم. آیا این مسئله به فضای عمومی نقد و ادبیات در جامعه آسیب وارد نمیکند؛ بیان کرد: نقد ژورنالیستی برای پرکردن صفحات روزنامه است. این مسأله کارکرد قوی نداشته و نتوانسته روی مردم تأثیر چندانی بگذارد. منتقدان قویتر باید وارد عرصه شوند و فعالیت کنند.
او ادامه داد: جامعه پذیرفته است که معمولاً چیزهایی که در رونامه منتشر میشود مربوط به همان روز است. نقدهای کتاب چون از سطح بالاتری برخوردارند انتشار آنها در روزنامهها اتفاق نمیافتد. روزنامهها نقدهای رقیق شده را میپسندند که عموم مردم بتوانند آن را بخوانند. کسانی که در نشریات و روزنامهها کار میکنند معمولاً وقت کتاب خواندن ندارند و با نگاهی گذرا به کتاب، بر آن نقد مینویسند. این نقد یک نقد واقعی نیست بلکه قضاوتی عجولانه است. ارزش و قدر کتابها از این راه مشخص نمیشود. البته نمیتوان گفت که به ادبیات آسیب میزند چون مردم هم چندان اعتنایی به این مسائل ندارند. نقدهای ژورنالیستی خنثی هستند.
این نویسنده در ادامه گفت: در نقد باید از رویکردهای ترکیبی استفاده شود چراکه استفاده از یک رویکرد پاسخگو نیست. در بعضی مراحل وقتی از یک رویکرد خاص مثل فرمالیستی یا اجتماعی یا روانشناختی استفاده میشود این رویکرد به تنهایی نمیتواند ظرایف متن را روشن کند و نیاز است که از رویکردهای دیگر هم استفاده شود. از تمام رویکردهای نقد میتوان استفاده کرد که البته همه اینها بستگی به اطلاعات و دانش منتقد دارد. البته هر اثری هم قابل نقد کردن نیست. منتقد به سراغ آثار ابتدایی که حتی در نگارش متن هم مشکل دارند نمیرود.
سلیمانی با اشاره به اینکه در نقد نباید به حاشیهها پرداخته شود؛ اظهار داشت: برای مثال نقد روانشناختی خود نویسنده و حالات روحی او را که بر متن تأثیر میگذارد را بررسی میکند. نقد جامعه شناختی به محیط نویسنده و محیطی که اثر در آن به وجود آمده میپردازد. اینها مسائل حاشیهای است و به جای اینها منتقد باید به خود اثر بپردازد.
او در پاسخ به این سوال که مناسبت و پیوند ما با نقد ادبی از کدام برهه تاریخ شروع شده؛ گفت: از زمانی که با ادبیات اروپا آشنا شدیم. ملک الشعرا بهار در رابطه با نقد ادبی صحبت کرده اما ما با بحثهای جدید نقد بعد از انقلاب آشنا شدیم. کتابهایی ترجمه شد و باعث آشنایی ما با ادبیات اروپا شد.
این منتقد با بیان اینکه متأسفانه در دانشگاهها به ادبیات فارسی بها نمیدهند؛ گفت: در دانشگاهها بیشتر توجه روی اشعار کلاسیک است. به همین دلیل دانشجو با ابزار نقد جدید آشنا نمیشود و فقط در همان دوران شعر کلاسیک به سر میبرد و مجبور هستند از همان ابزار قدیمی برای نقد آثار جدید هم استفاده کنند. بسیاری از مباحث نقد از بعد از به وجود آمدن رمان و پیدایش شعر نو مطرح میشود که به دلیل بی توجهی دانشگاهها به مسئله نقد و ادبیات معاصر، دانشجویان با این رویکردها و مباحث نقدی آشنا نمیشوند.
به اعتقاد او؛ در جامعهای که نقد قوی نباشد، آثار قوی هم به وجود نخواهد آمد.
سلیمانی در پاسخ به این سوال که آیا نقد ادبی را میتوان در فرهنگ ملی و ادبی هر کشور بومیسازی کرد؟ و بر این مبنا چرا تاکنون این اتفاق برای نقد ادبی در کشور ما نیفتاده و همواره گرفتار ترجمهزدگی بودهایم؛ بیان کرد: بومیسازی یعنی کتاب را برداریم رویش کار کنیم و آنچه میفهمیم را با آموزههای قبلی پیاده کنیم. این کار زحمات زیادی دارد و همچنین که هیچ بودجهای به این مسأله اختصاص داده نمیشود. در پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی این کار پژوهشی وجود دارد اما آن هم فقط در حیطه دانشگاه به عنوان یک تکلیف انجام میشود. هیچکس خارج از دانشگاه در حوزه نقد تحقیق و پژوهش نمیکند.
او افزود: باید بنیادهایی باشد که از نقد حمایت کنند. در غرب بنیاد «دیکنز» را داریم که آثار «دیکنز» را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. خوشبختانه ما بنیادهای «سعدی» و «فردوسی» را راهاندازی کردیم. تأسیس بنیاد نقد هم از ضروری است. باید بنیادی تشکیل شود، حمایتهای خوبی صورت بگیرد تا نقدهای خوبی وارد جامعه شود که روی رشد ادبیات تأثیر زیادی میگذارد.