این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
وداع با «قوکاسیان»
اصفهان بیزاون نصف جهان نیست
اول اسفند ٩٣ روز خوبی برای اهالی سینما نبود. اصفهان داغدار درگذشت مردی شد که پس از ماهها مبارزه با سرطان معده با جهان خداحافظی کرد. زاون قوکاسیان ساعت ١۴ روز جمعه در منزلش از دنیا رفت.
علی خدایی، نویسنده و از دوستان زاون قوکاسیان به «شرق» گفت: «بدترین حادثهای که امسال برایم اتفاق افتاد، درگذشت زاون بود، حتی درگذشت پدرم هم بهعنوان بدترین حادثه امسال برایم نبود. اصفهان امروز گریه کرد، چهارباغ امروز گریه کرد و سینما امروز به یاد زاون گریست.»
او با بیان اینکه آسمان اصفهان بارانی است، در مورد روزهای پایانی عمر این منتقد و نویسنده ادامه داد: «هرروز با هم صحبت میکردیم و جویای حالش بودم. چندروز قبل هم به دیدنش رفتم. دیروز کمی احوالش بهتر بود اما از صبح جمعه حال خوشی نداشت. نیمساعت قبل از فوتش، تندیسی از بهروز حشمت رسید که پرندههایی را درحال پرواز نشان میداد. خوشبختانه خود زاون هم موفق شد این تندیس را ببیند چون تمام آرزوهایی که داشت در این اثر جمع شده بود.»
غلامرضا مهیمن، فیلمساز اصفهانی و از دیگر دوستان قوکاسیان در تمام لحظههای روزهای آخر همراه او بوده است. او ساعتی پس از درگذشت زاون به «شرق» گفت: «یکروز قبل از فوت، خیلی سرحال بود و گفتوگویی هم با صداوسیما انجام داد اما از صبح جمعه حالش خوب نبود، ناراحتی تنفسی پیدا کرد و مانند روزهای گذشته به او خون تزریق کردیم که در نهایت ساعت ١۴:١۵ درگذشت. درحال حاضر هم پیکر او آماده انتقال به سردخانه است. برادرش از آمریکا راهی ایران شده و به محض رسیدن، جزییات مراسم تشییع پیکر زاون اعلام میشود.»
قوکاسیان مبتلا به بیماری سرطان معده بود و شهریور سال جاری برای انجام جراحی معده به اتریش رفت که بعد از چندماه بستری در بیمارستان وین، بهمن امسال به اصفهان بازگشت. احمد طالبینژاد، منتقد و نویسنده سینما چندروز پس از بازگشت همکار خود در یادداشتی که ١٢ بهمن در «شرق» منتشر شد، به دیدارش با قوکاسیان اشاره کرده بود: «بالاخره زاون قوکاسیان پس از نزدیک به پنجماه تحمل زجر و درد ناشی از عمل جراحی چندباره، در واپسین لحظههای روز چهارشنبه، هشتم بهمن با یک هواپیمای کوچک بههمراه تیم پزشکیاش به ایران برگشت تا به قول خودش در وطن باشد. پیکر زخمی دردمندش از فرودگاه مستقیم به بیمارستان الزهرای اصفهان منتقل و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد.»
او در ادامه این متن نوشته بود: «دوستی که از همراهان زاون بود، بلافاصله پس از خوابیدنش روی تخت با من تماس تلفنی برقرار کرد و گوشی را دست زاون داد. با گفتن نخستین جملهاش- سلام احمد- اشک از چشمانم سرازیر شد. همان شب راهی اصفهان شدم و بلافاصله به دیدارش رفتم. از آن پیکر شکوهمند، جثهای فرتوت با زخمهای عمیقی باقی مانده که توصیفش برایم دشوار است. جای عملش بهطرز هولناکی خبر از درد درونش میدهد. چه طاقتی داشته است.»
قوکاسیان عاشق اصفهان و ایران بود و این موضوع در یادداشت طالبینژاد هم مشهود است: «روحیهاش کاملا دگرگون شده. از اینکه به قول خودش از غربت اتریش نجات پیدا کرده و حالا در میان جمع دوستان است، نشاطی وصفناشدنی در چهرهاش هویدا بود. پس از احوالپرسی اولیه، زدیم به شوخی و بیخیالی و کلی خندیدیم. دلواپس بود. دلواپس همهچیز؛ حتی جشنواره فیلم فجر. پرسید چه کسانی فیلم دارند و چه کسانی غایبند که اطلاعاتی کلی به او دادم. برایش مهم بود که چرا فیلمهای سینایی و فرمانآرا در بخش مسابقه نیستند که گفتم داستانش مفصل است. گفتم زاونجان بیخیال فیلم و سینما و همهچیزهای دغدغهآور دیگر. الان فقطوفقط خودت مهمی.»
زاون قوکاسیان، فیلمساز، نویسنده، محقق و منتقد سینمای کشورمان در سال ١٣٢٩ در اصفهان متولد شد و در دانشگاه اصفهان در رشته شیمی تحصیل کرد. او از سال ١٣۵٠ فعالیت هنری خود را با کارگردانی فیلمهای هشت میلیمتری در سینمای آزاد آغاز کرد و مدتی سرپرست سینمای آزاد اصفهان بود. قوکاسیان کار تحقیق و تالیف کتابهای سینمایی را از سال ١٣۵٠ با نگارش کتابی درباره فیلم «چشمه» ساخته آربی آوانسیان شروع کرد و تاکنون حدود ٢۴ کتاب درباره سینماگران مختلفی همچون جمشید ارجمند، ارحام صدر، جعفری جوزانی، کیمیایی، کیارستمی، فرمانآرا، سینایی، گلاب آدینه، فاطمه معتمدآریا، مجید انتظامی و… تالیف و تدوین کرده است.
از آثار تصویری او میتوان به فیلمهای همه فرزندان من، فصلی دیگر، نقش خیال و خاجشویان اشاره کرد. داوری جشنوارههای فیلم در ایران، اتریش، ایتالیا و ارمنستان، دبیرهنری جشنواره ملی فیلم کوتاه حسنات، حضور مستمر در رویدادهای سینمایی از جمله جشنواره فیلم کودک و نگارش صدها مقاله، یادداشت و نقد سینمایی از دیگر فعالیتهای این منتقد شناختهشده است.
——————————————————————————————
منتقد واقعی
داریوش مهرجویی . کارگردان سینما
با شنیدن خبر فوت دوست عزیزم، زاون قوکاسیان بسیار متاسف و عمیقا غمگین شدم. آخرینبار چندسال پیش او را در فستیوال ارمنستان دیدم که ماشاءالله بسیار سرحال و قبراق بود… .
او یکی از بهترین نویسندههای سینمایی و منتقدان واقعی بود که نهتنها مقالههای کوتاه که کتابهای قطوری درباره سینما و فیلمسازهای معتبر مینوشت و بهاینترتیب نشان میداد که واقعا حرفهای است و حرفه تامل و تعمق بر مقوله سینما را بسیار جدی میگرفت.
فقدان دردناک او را به همه بستگان و آشنایان او و نیز به قاطبه فیلمسازان، فیلمنویسان، مورخان و منتقدان سینما تسلیت میگویم.
روحش شاد
به او فکر خواهم کرد
خسرو سینایی . کارگردان سینما
زاون قوکاسیان از نجیبترین و دلسوزترین افرادی بود که در سینما سالها فعالیت کرد و همیشه نگاه او به سینما، هنر و بهخصوص جوانان قابلتحسین بود. قطعا به زاون بهعنوان یکانسان خوب و دلسوز که هرچه در توان داشت انجام میداد و در حیطه فعالیتش آدم موفقی بود، فکر میکنم و جای او خالی خواهد بود.
درواقع با ذهنیتی پر از محبت و روشنی به او فکر خواهم کرد و متاسفم که بهدلیل سفر نمیتوانم در مراسم خاکسپاری او شرکت کنم
………………………………………………………………..
عاشق کبیر سینما
مهدی سوداگران . شاگرد قوکاسیان
یک تویوتای قهوهایرنگ بود که هرزمان به خیابان آمادگاه اصفهان وارد میشد، علاقهمندان به سینما خود را به صندلیهای سالنی کوچک در ساختمان حوزه هنری میرساندند تا دوباره فیلمی تازه جان بگیرد و یک اتفاق فرهنگی تازهتر که حتما حالا دیگر برای خیلیها نوستالژی است. زاون قوکاسیان صاحب این خودرو و البته برگزارکننده برنامههای فراوانی همچون این جلسات نقد و بررسی فیلم، برای شهری مانند اصفهان چیزی فراتر از یکشهروند بود. او دستکم چهاردهه در روزگاری که هنر کسبوکارش به راه بود جشنواره برپا میکرد، جلسات نقد و بررسی را اداره میکرد، سینما درس میداد و خلاصه چراغ هنر را در نصفجهان روشن نگه میداشت، آنگونه که در جشنواره فیلم کوتاه اصفهان در اوایل دهه٨٠ یا جشنواره فیلم حسنات در اوایل دهه٩٠ یا اصلا در برخی ادوار جشنواره فیلم کودکونوجوان. زاون قوکاسیان برای شهر چهارباغ بیش از یکشهروند بود زیرا جویبار فرهنگ را آنگونه که در خلوت خودش جاری بوده است در این شهر برپا کرده و چه بسیار فرهیختگان ناموری در اصفهان که مراوده فیلمی و کتابی آنها با زاون برایشان آغازگر اتفاقات مهم فرهنگی بوده یا اصلا خود سینمای آزاد اصفهان و دورانی که سکاندارش قوکاسیان بود… .زاون قوکاسیان برای یکشهر چیزی فراتر از یکشهروند بود، وقتی قرار است از کسی بگویی که نقشی مهم در دو دانشگاه هنری یعنی سوره در اوایل دهه٨٠ و سپهر و مدیرگروهی رشته سینما در این دانشگاهها داشته… وقتی بسیاری از نامهای بزرگ در رفاقت با تو به شهرت سفر میکنن، تو فراتر از یکشهروند در آن شهر ایفاینقش کردهای… اما آیا اصفهان یا رکوپوستکنده متولیان فرهنگی اصفهان قدرش را میدانند یا نه، پاسخش را جوانان علاقهمند به فرهنگ در اصفهان از من بهتر میدانند…. همان جوانانی که زاون در بزرگداشت خود در بیستوششمین جشنواره فیلم کودکونوجوان گفت: این بزرگداشت درواقع بزرگداشت اصفهان است و جوانان علاقهمند به سینمای اصفهان… میبینید او حتی بزرگداشت خود را هم به شاگردانش تقدیم میکند و شهری که بسیار دوستش دارد… اصلا او جان میدهد برای اصفهان… . زاون قوکاسیان برای سینمای ایران چیزی فراتر از یک عضو بود، که او در بیش از چهاردهه زندگی مستقیم در سینما آثار پژوهشی فراوانی ارایه داده… سراغ موضوعاتی رفته، هم تحسینبرانگیز و هم بکر… . از لرتا هایراپتیان- نوشین- تا فاطمه معتمدآریا و نقش آبی سیمین…. زاون قوکاسیان برای سینمای ایران چیزی فراتر از یک پژوهشگر بود زیرا دوستداشتن بسیار او را به همه صفحات تاریخ سینما کشانده است، از بهرام بیضایی و عباس کیارستمی گرفته تا فرخ غفاری… آربی آوانسیان… . مسعود کیمیایی، بهمن فرمانآرا، خسرو سینایی، گلاب آدینه، جمشید ارجمند و… . نامها را میبینید، بیشک همداستان خواهیم بود که او به هر نسلی سرک کشیده است… .زاون قوکاسیان برای سینمای ایران چیزی فراتر از یکمنتقد بود، چون سینما برای او هیچگاه در تماشا و کاغذ و قلم خلاصه نشد… او با سینما زیست و با سینماگران رفیق بود… رفاقت زاون رفاقتی عجیب است… آنقدر عجیب که گاهی با خود میگویی آیا زاون قوکاسیان همعصر ماست… . برگزاری بزرگداشتهای فراوان برای هنرمندانی بزرگ گواه این است که او بیشتر حامی سینماست تا منتقد… . زاون قوکاسیان برای فرهنگ ما چیزی فراتر از یکهنرمند بود که او دیوانی از احوالات تاریخی هنر معاصر ایران است. زاون در مطبوعات نیز بسیار مهم بود آنگونه که در مجله هنر پارسی و بیشمار مقالات هنری و سینمایی او شاهد این اهمیت هستیم… . او برای فرهنگ معاصر چیزی فراتر از یکروزنامهنگار، یکفیلمساز، یکمدرس سینما، یک پژوهشگر، یکمدیر گروه، یکمنتقد، یکمشاور فرهنگی، یکنویسنده و… بود و خواهد بود… او یک نماد فرهنگی بود و خواهد بود… . از آن آدمهایی بود که تعدادشان اندک است… آدمهایی که مثل یک سکانسپلان نوستالژیک علاقهمندی، هیچوقت کات نشوند… نوشتن از این مرد بزرگ هنر سخت است، آنقدر سخت که واژهها هم متولد نمیشوند تا بتوانم حق مطلب را برای این پیرخوب ادا کنم. این معلم نیک نسل ما عجیب عاشق سینما بود. میدانم… او عاشق کبیر سینما بود و خواهد بود… یادش گرامی و روحش شاد… .
……………………………………..
آخرین نوشته زاون قوکاسیان
منزل آخر
متن زیر بخشهایی از آخرین یادداشت زاون قوکاسیان برای کتاب «در سایه سرو» (سرونگارههای سنگ آرامگاههای مردم اصفهان نوشته مهدی تمیزی) است. گفتهاند گورستان آخرین منزل است؛ آخر خط زندگی و زندگان. گورستان و قبرها و سنگهای روی قبر آن، مدام به رخ زندهها میکشند و هشدار میدهد که همه باید در آخر بارشان را اینجا زمین بگذارند. ازسویدیگر شکل و شمایل کلی گورستانها و نمای سنگقبرها در هر عصر و زمانهای یکی از نمادهای عینی باورهای فرهنگی مردمان آن عصر و زمانه است. جوامع انسانی در اعصار مختلف تغییر میکنند و نمادهای اجتماعی و فرهنگی آنها نیز به اقتضای زمانه متحول یا دگرگون میشود. یکی از ابزارهای شناخت جوامع انسانی در اعصار مختلف بررسی همین آثار و بناهای بهجامانده از آن دورانهاست؛ آثار و بناهایی که همسو و هماهنگ با شیوه زیست آدمیان در زمانهای خاص ساخته شده است. شکل و شمایل گورستانها و شکل و نوع تزیین سنگقبرها هم از این دست آثار است. بههمیندلیل است که حفظ گورستانها و سنگ قبرها ضرورت دارد. ارامنه اصفهان در طول قرنها، در کنار همنوعان مسلمان خود، همیشه هویت مذهبی و قومی خود را حفظ کردهاند؛ و این امر میسر نمیشد مگر در احترام متقابلی که همیشه بین این دو آیین و مذهب وجود داشته است. ثبت و مستندکردن این سنگقبرها، بهعنوان نشانههایی از باورهای یک قوم و ملت در طول زمان نسبت به مرگ و جلوههای نمایش این باورها، کاری ارزشمند است؛ هم ارزشی نوستالوژیک دارد و هم ارزش تاریخی، بهعنوان منبعی برای تاریخنگاران./ شرق
‘
1 Comment
سوسن سلطانی مدیرمسئول انتشارات بهارعلم
فقدان پژوهشگر بی همتای ایران زاون قوکاسیان را به جامعه هنری ایران تسلیت میگویم او مقالات هنری وسینمایی ارزشمند خود رادرماهنامه هنر پارسی به یادگار گذاشت.یادش گرامی وروحش شاد.