این مقاله را به اشتراک بگذارید
«زاون قوکاسیان» به روایت «پرویز دوایی»
خوشبختم به دوستداشتنش
آنفلوآنزا و حال بد هم مانع از صحبت درباره رفیق ۵٠سالهاش نشد. ساعاتی پس از درگذشت زاون قوکاسیان با پرویز دوایی در پراگ تماس گرفتیم. او برایمان کوتاه از زاون گفت و روز اول اسفند٩٣ که برای اهالی سینما خوشیمن نبود. اصفهان داغدار درگذشت مردی شده که بدون او نصف جهان است نه همه جهان.
چه حالی دارید، از راه دور؟!
واقعا متاسفم از این ضایعه بزرگ. به خانوادهاش تسلیت میگویم. شخصا بیش از ۵٠سال است زاون را میشناسم. ما با هم کار کردیم، با هم در ارتباط بودیم. به همدیگر نامه مینوشتیم.
پیشینه دوستیتان به چه زمانی برمیگردد؟
دقیق نمیدانم از چه زمانی رفیق هم بودیم. بیش از نیمقرن از رفاقتمان گذشته. او هم مثل من به سینما علاقه داشت. گاهی چیزهایی برای نشریاتی مینوشتم که او طی این سالها در آنها کار میکرد.
همان زمان که در ایران بودید؟
بله، ایران بودم. در اصفهان هم که بود، جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان را اداره میکرد، یادم هست مطالبی را برایش میفرستادم.
کدام چهره او را مهمتر میدانید؛ زاون منتقد، زاون فیلمساز یا معلم؟
او دوستدار سینما بود. در جوار سینما کار میکرد، فیلم میساخت، کتاب مینوشت، درباره خیلیها کتاب نوشت. نخستین کسی نیست که در ایران کتاب مستقل درباره یک شخصیت نوشته باشد، البته پیش از او حمید شعاعی هم کتابی مستقل درباره مرحوم سپنتا منتشر کرده بود. اما قوکاسیان نخستین فردی است که درباره یک فیلم کتاب درآورده. درباره سینمای آربی آوانسیان، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، بهمن فرمانآرا، مسعود کیمیایی، خسرو سینایی، عباس کیارستمی، رخشان بنیاعتماد و رضا ارحامصدر کتاب تالیف و چاپ کرده. یکی،دوتا کتاب چاپنشده دارد؛ یک مصاحبه طولانی با لرتا هایراپتیان و یک مصاحبه طولانی با فرخ غفاری. البته فکر میکنم «بُردی از یادم: مروری بر زندگی لُرتا هایراپتیان» اخیرا چاپ شده ولی آن دیگری هنوز نه. کارهای دیگری هم میکرد؛ فیلم میساخت. خیلی فعال و علاقهمند بود. سینمای آزاد اصفهان را اداره میکرد. فیلمهای خوشساخت و ارزشمندی ساخت؛ مثل فصلی دیگر، در فلق، عروس کهنه، عزای آینه و… که در جشنوارهها تحسین شدند. سال١٣۵٠ بود که فعالیت سینماییاش را با فیلم هشتمیلیمتری آغاز کرد. بعد که مرکز فرهنگی اصفهان تاسیس شد، اولین فیلمش «فلق » را ساخت. سال١٣۵١ سینمای آزاد در همان مرکز شکل گرفت و او با رای اکثریت اهالی سینما سرپرست سینمای آزاد شد.
زاون ِمنتقد را چگونه میبینید؟
منتقد نبود، دوستدار سینما بود. ایثار میکرد. نقد فیلم کرد. یک کتاب کامل درباره یک فیلمساز مینوشت و با علاقه و فروتنی به کارها میپرداخت. کسانی را که حس میکرد کارشان درست است، معرفی میکرد. کارش بالاتر از نقد فیلم بود.
سالهاست در پراگ ساکن هستید. آیا وقتی به وین میآمد، با هم تماس میگرفتید؟
ارتباطی نداشتم. او عمدتا برای شرکت در فستیوال سالانه ویناله به وین میرفت. زنگ میزد گاهی و تلفنی صحبت میکردیم. سالهاست که هربار پلاکاردهای ویناله را در خیابانها نصب میکردند، بوی آمدن زاون میآمد… .
چرا زاون اینقدر بین اهالی سینما محبوب است؟
مجموعه خصوصیاتی که در زاون بود، کمتر در یکنفر جمع میشد و متاسفانه اینگونه افراد تجلیل نمیشوند. حالا که صحبت زاون شد، یاد هژیر داریوش افتادم که گرداننده فستیوال تهران و خیلی فعال بود و فیلم میساخت. بعد از مرگش ذکر چندانی از او نشد. زاون قوکاسیان، طی سالهای بیشمار با ایثار و فروتنی به معرفی و بزرگداشت هنرمندان پرداخت. زاون انسان گرانقدر و قدرناشناختهای است که در کار ساختن فرهنگ و اشاعه شعور و آگاهی بوده است؛ از انسانهای سازنده و بیدار و ثمربخشی که در هیچ دورهای تعدادشان زیاد نیست؛ بهخصوص آنهایی که بدون چشمداشتی به اجر مادی و شهرت و اعتبارهای گذرا، خود را درگیر کارهای فرهنگی و هنری کردهاند. درباره زاون واقعا خیلی بیش از اینها باید گفت. من خودم را بهخاطر شناختن، دوستداشتن و احترام به او، خوشبخت میدانم.