این مقاله را به اشتراک بگذارید
بازتاب زندگانی معصومین در ادبیات عامهپسند
رخدادهای مذهبی به روایت پاورقی نویسان/ حمید رضا امیدی سرور
در این دیار ماه محرم که می رسد، همه چز رنگ و بویی دیگر می گیرد، عاشورایی می شود، از فضای ذهنی آدمها بگیر تا رسانه ها گروهی و…، خاص این دوران و آن دوران هم نبوده، عاشورا و قیام حسین (ع) نه با ما که در ماست، چه خاطره ها که در دوران کودکی از پرسه زدنهای شبانگاهی در محرم در یادمان نمانده… شورای نویسندگان «مد و مه» تصوب کرد که در این ماه محرم، ما نیز به سبک خود، فضا را قدری عاشورایی کنیم… به عنوان یکی ازمطالب این پکیج با حال و هوای مذهبی، سوژه بازتاب مذهب و زندگانی ائمه و معصومین در پاورقی های داستانی سالهای دور را برگزیدیم که نمونه های جالب توجه و در خور اعتنایی از آن در آثار حسینقلی مستعان، ذبیح الله منصوری ، جواد فاضل و… وجود دارد، به دلیل طولانی بودن متن آن را در دوبخش تقدیم خوانندگان «مد و مه» می کنیم.
***
حمید رضا امیدی سرور
مدخل:
پاورقینویسی سالهاست که پروندهاش در این دیار بسته شده است، اگر در آغازین سالهای پس از پیروزی انقلاب پاورقینویسی بهعنوان یکی از شاخصها و شاید مظاهر مطبوعات عامهپسند در دوره گذشته کنار گذاشته شد، در سالهای اخیر که چنین تصورات و یا حساسیتهایی دیگر وجود ندارد، اگر مطبوعات حتی از نوع عامهپسند و زردش، روی خوشی به پاورقی نشان نمیدهند، بیش از هرچیز بهخاطر آن است که دیگر این نوع داستانها، یا روشنتر بگویم ارایه داستان به اینگونه، دنبالهدار و بخش بخش، طالبی ندارد و کسی حوصله ندارد منتظر بماند و تا هفته بعد یا شماره بعد یک نشریه، دنباله آن را بخواند. اگر داستانهای عامهپسند همچنان بازاری دارد، در قالب کتابهایی مستقل است که به دلیل همین قالب دارای برخی تفاوتهای ساختاری با پاورقی است. پاورقیها بهدلیل ارایه قسمت قسمت آنها بهگونهای نوشته میشدند که حداقل هر قسمت از اتفاقی جذاب برخوردار باشد و انتهای هر قسمت بهگونهای بود که خواننده را در انتظار دنباله داستان نگه دارند. یعنی همان ویژگی که کم و بیش در سریالهای تلویزیونی شاهد هستیم. به همین دلیل پاورقیها به هنگام انتشار در قالب کتاب هم ساختاری قابل شناسایی دارند. پس آنچه امروز بهعنوان رمانهای عامهپسند میشناسیم و نویسندگانشان را هم پاورقینویس میخوانیم، تنها در همان صفت عامهپسندی و رعایت کلیشهها با پاورقیها فقط اشتراک دارند.
یک پاورقی تاریخی در دوره خلافت اسلامی، به قلم حسینقلی مستعان
به هر روی، در این سالها سریالهای تلویزیونی کم و بیش با همان کارکرد و با همان نوع مخاطبان و از قضا اغلب با همان کیفیتهای نازل، جای پاورقیهای داستانی را گرفتهاند. بهگونهای که شاید باور کردن آن سخت باشد اگر بگوییم روزگاری، برخی از خوانندگان این پاورقیهای داستانی، پس از یک هفته انتظار وقتی شماره تازه مجله موردنظر خود را از دکه روزنامهفروشی میخریدند، دیگر نمیتوانستند منتظر بمانند و همانجا کنار دکه نشسته و مشغول خواندن میشدند!
همانگونه که سریالهای تلویزیونی برای مخاطبانی از طیفهای مختلف گونههای مختلفی دارند، پاورقیها هم گونههای مختلفی داشتند و اغلب مجلهها حجم قابلتوجهی از صفحات خود را به چاپ پاورقی اختصاص داده و میکوشیدند برای جوری جنس و راضی نگهداشتن مخاطبان خود با سلایق گوناگون، پاورقیهایی عشقی، پلیسی، تاریخی و… منتشر سازند که حتی گاه در برخی مجلات پنج یا شش پاورقی در هر شماره منتشر میشد. هر پاورقینویس سبک و سیاق خاصی داشت که اغلب به همین سبک شناخته میشد، یکی پلیسینویس بود، دیگری عشقی و یکی هم تاریخی، هرچند که گاه شاهد طبعآزمایی این نویسندگان در گونههای مختلف بودیم.
یک پاورقی تاریخی از مجله سپید و سیاه – دهه چهل
پاورقی تاریخی
اما آنچه در این نوشته مورد توجه ماست، از دل پاورقیهای تاریخی بیرون آمده است. پاورقیهای تاریخی بهطور عمده به دو دسته تقسیم میشدند، آنها که از داستانهایی مربوط به ایران باستان و شرح قهرمانی و حماسههای سرداران آن روزگار بودند و البته در کنار این داستانپردازیهای پرحادثه و شرح جنگآوری و دلاوریها، از مایههای عشقی نیز غافل نمیشدند.
اما دسته دیگر، به دوران پس از ورود اسلام به ایران میپرداختند و به همان ترتیب، شرح ماجراهایی بود که در حاشیه و متن دربار خلفای گوناگون میگذشت.
اغلب این داستانها (هر دو سنخ) پایه و اساس تاریخی درستی نداشتند، زاییده خیال نویسندگانی بودند که در بهترین حالت آشناییهایی نسبی با تاریخ داشتند و با استفاده از تخیل و آمیختن آنها به مایههایی کمرنگ از واقعیت، روایت میشدند، به زبانی ساده، نثرهایی نهچندان استوار.
ماهیت وجودی پاورقی بسته به مخاطبانش بود و حتی در کوتاه و بلندی آن میزان استقبال خوانندگان نقش داشت و اگر خبر میرسید که مخاطبان آن را پسندیدهاند تا جای امکان طولانیتر میشد و نظیر «آفت» نوشته حسینقلی مستعان در مجله تهران مصور که نزدیک به شش سال ادامه یافت و گاه در همان چند ماه اول، وقتی با عدم اقبال روبهرو میشد مدیران نشریات از نویسنده میخواستند، جوری سر و ته ماجرا را هم آورد.
با این اوصاف دور از ذهن نیست اگر برخی پاورقینویسان با توجه به روحیات مذهبی حاکم بر جامعه ایرانی و البته در مواردی هم بنا به علایق شخصی، بهسراغ پاورقیهای تاریخی و مذهبی بروند و یا حتی بهطور مشخص بهسراغ زندگی پیامبر اکرم و ائمه اطهار رفته و داستانهایی بر اساس زندگی آنها را به صورت پاورقی یا کتاب منتشر سازند. بنابراین بعضی از پاورقیهای تاریخی که برخی از آنها به دوران پس از ورود اسلام به ایران میپردازند، از مایههایی مرتبط با تاریخ اسلام برخوردار میشوند، اما این مایهها آنقدر کمرنگند که در کنار حادثهپردازیها و مضامین عاشقانه رنگ باخته و به چشم نمیآیند. البته صرفنظر از اینگونه آثار، چند پاورقی بسیار معروف با مضامین کاملا مذهبی نوشته شدهاند که بهصورت کتاب هم به بازار آمده و بارها تجدید چاپ شدهاند.
جواد فاضل
جواد فاضل و زندگانی چهارده معصوم
«زندگانی چهارده معصوم» اثر جواد فاضل یکی از آنهاست، همانگونه که از نام کتاب پیداست، نویسنده زندگی چهارده معصوم را در این کتاب روایت کرده است. البته با زبانی کم و بیش داستانی. جواد فاضل از جمله پاورقینویسان به نام در دهه بیست و سی بود. در میانسالی درگذشت و برخی داستانهایش هم پس از مرگ او منتشر شد. فاضل بهعنوان نویسنده داستانهای عاشقانه شناخته میشد. لاریجان، گردنبند ملکه و… که برخی از آنها از مضامینی نسبتا تاریخی هم برخوردار بودند از این جملهاند. نثر او نثری است احساساتی و ساده، پاورقیهایش در عین شهرت و محبوبیت سهلانگارانه نوشته شدهاند، البته این مشکلی است که اغلب پاورقیها از آن رنج میبرند، بهخصوص وقتی به نحوه نگارش آنها (هفته به هفته) توجه داشته باشیم. دور از ذهن نیست اگر اغلب ساختاری حسابشده و منسجم ندارند بهویژه اینکه پاورقینویسان بهعنوان نویسندگان حرفهای مطبوعات از این راه ارتزاق کرده و نه فرصتی برای بازنویسی یا حک و اصلاح آثار خود داشتند و نه البته ضرورتی برای آن احساس میکردند.
از جواد فاضل که به زبان عربی تسلط داشت، ترجمهای از نهجالبلاغه هم در دست است که از معروفترین ترجمههای نهجالبلاغه نیز بهحساب میآید که بهترین نمونه نثرنویسی و شیواترین اثر او در این زمینه بهحساب میآید. بهنظر میرسد جواد فاضل لااقل در زمینه کارهای مذهبی که انجام داده وسواس و دقتنظر بیشتری بهخرج داده، چراکه این دست آثار او بهمراتب از نثری پاکیزه و استوارتر از پاورقیهایش برخوردارند.
ذبیح الله منصوری- مردی که یک عمر نوشت!
ذبیحالله منصوری و روایتهای داستانی از زندگی ائمه و معصومین
ذبیحالله منصوری نام آشنایی است برای چند نسل از علاقهمندان آثار تاریخی که بسیاری از آنها این سالها پا به پیری گذاشتهاند، بهویژه اینکه اصولا منصوری با آن رمانهای تاریخی که بهعنوان ترجمه و تألیف منتشر ساخته بیشتر خوراک مخاطبانی در سنین بالا را فراهم کرده است.
منصوری مترجم و نویسندهای بسیار پرکار بود که در نوع خود منحصربهفرد و پدیده محسوب میشد. بهندرت بتوان نویسنده و مترجمی پیدا کرد که به اندازه منصوری نوشته باشد. او آدمی گوشهگیر بود، زندگی سادهای داشت و تقریبا در تمام طول عمر در اتاقی مملو از کتاب و مجله صبح تا شب مشغول نوشتن بود.
او در دورههای سنی مختلف خود آثاری به سبک و سیاق مختلف را مورد عنایت قرار داده و در جوانی مدتی به ترجمه آثار پلیسی و جنایی پرداخت، ترجمههای او از آثار موریس مترلینگ نیز به همین دوره برمیگردد. اما مقطعی نیز به ترجمه رمانهای عشقی و یا حتی شاهکارهای ادبی پرداخت که بهویژه در مورد اخیر کارش با واکنشهایی نیز مواجه شد، چراکه سبک ترجمه او به هیچ روی متناسب با ترجمه شاهکارهای ادبی نبود. در واقع منصوری برای ترجمه همان آثار تاریخی – داستانی نظیر سینوهه، خواجه تاجدار و… ساخته شده بود.
ذبیح الله منصوری
او در ترجمه چندان امانتدار نبود و شیوه خاص خودش را داشت و اغلب دانستههای بسیار خود را درباره تاریخ جهان در ایران را بهکار میگرفت و با شاخ و برگ دادن به داستان اصلی بر آن میافزود و سعی در جذابتر کردن روایت و در عین حال ارائه اطلاعات جنبی بسیار به مخاطب میکرد. بنابراین گاه در ترجمه از کتابی کوچک حدود ۲۰۰ صفحه، رمانی حجیم نزدیک به هزار صفحه میساخت، همانند خواجه تاجدار که اصل کتاب نه این حجم را دارد و نه این جذابیت را. به دلیل همین سبک و سیاق بود که وقتی رمان لولیتا اثر ولادیمیر ناباکوف را ترجمه و به صورت پاورقی منتشر میساخت، واکنشهای منفی از سوی مخاطبان جدی ادبیات صورت گرفت و او هم ترجیح داد دیگر بهسراغ اینگونه آثار نرود و همان راهی که در آن تبحر داشت را دنبال کند. منصوری نثری روان و شیرین داشت و همین جذابیت باعث مخاطبان فراوانی برای آثارش شد و در کتابخوان شدن بسیاری نیز بهطور مستقیم تأثیرگذار بود. آثار او همچنان تجدید چاپ و با استقبال روبهرو میشوند و البته برخلاف تصور بسیاری از خوانندگان آنها، بهلحاظ تاریخی آثاری چندان معتبر نیستند چراکه او تاریخ را بسیار با تخیل قوی خود میآمیخت و رنگ و بوی داستانی و دراماتیک میداد.
منصوری در ترجمه از تخل خود نیز سود می برد!
در زمینه ادبیات مذهبی بهطور مشخص منصوری با چهار کتاب بسیار مشهور شناخته میشود یکی «محمد پیامبری که از نو باید شناخت» (کنستان ویرژیل گئورگی) که به زندگی پیامبر اکرم میپردازد و این کتاب نیز همانند اغلب آثار منصوری ترجمه و تألیف و برخوردار از افزودههای اوست بهگونهای که حتی میتوان او را در خلق کتاب سهیم دانست. این کتاب در سالهای پس از انقلاب برای مدتی امکان انتشار نیافت، نسخههای بسیاری از آن بهصورت افست و غیرمجاز فروش رفت تا اینکه در اواخر دهه هفتاد دوباره امکان انتشار یافت. او همچنین در کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» (امام صادق) که به زندگانی امام ششم شیعیان به زبان داستان پرداخته است عنوان مؤلف را یدک میکشد این کتاب نیز همانند دیگر آثار او به زبانی شیرین، روایی و داستانی به شکلی جذاب زندگی امام صادق را روایت میکند.
اما منصوری دو کتاب دارد به نامهای «عایشه پس از پیامبر» و «امام حسین و ایران» که در هر دو نام کورت فیشلر بهعنوان نویسنده ثبت شده است.
اما نکته جالب آنجاست که وقتی جستوجویی برای یافتن نام و نشان این نویسنده صورت میگیرد به نتیجه درستی نمیتوان رسید. ظاهرا اصلا نویسندهای بدین نام آنهم آلمانیتبار وجود ندارد؛ و این همان شیوه قدیمی است که برخی برای خارجی نشان دادن نویسندگان آثار خود بهکار میبردند و البته منصوری نیز پیش از این، مثلا در مورد آثار جناییاش بهکار برده، آثاری که گاه تحت عنوان «به قلم یک نویسنده آمریکایی!» منتشر شده بود.
بنابراین احتمال دارد منصوری با توجه به اطلاعات تاریخی و مذهبی که داشته دست به کار نوشتن این دو رمان شده است و هوشمندانه (از آنجا که عادت داریم فکر کنیم مرغ همسایه غاز است و معمولا آثار تحقیقی خارجی جماعت را بهتر فرض میکنیم)، برای جذب مخاطب این نام را اختراع کرده است. از طرف دیگر با توجه به مذهبی بودن این آثار و حساسیتهای موجود و تبعات نوشتن آثاری درباره همسر پیامبر و یا امام حسین را از خود دور ساخته است.
اما صرفنظر از این مسئله هم، منصوری آنقدر بهعنوان مترجم در حاصل کارش دخل و تصرف میکرد که نام مؤلف برایش برازندهتر بود. هر دو کتاب به سبک و سیاق دیگر آثار منصوری است، با نثری روان، بیانی شیرین و جذاب که مخاطب عام را بهدنبال خود میکشد، بهلحاظ مستندات تاریخی هم شاید آنقدرها هم استوار نباشند و قطعا جای بحث دارند، مخصوصا اینکه منصوری در کتاب «امام حسین و ایران» اشاراتی جالب توجه درباره زمان وقوع حادثه عاشورا میکند! منصوری از دید یک نویسنده خارجی از حماسهپردازیها و یا مرثیهسرایی معمول در آثار مربوط به عاشورا فاصله گرفته و با لحنی داستانپردازانه و جذاب این کتاب را منتشر ساخته است. در مورد «عایشه پس از پیامبر» نیز بیشتر تمرکز خود را روی وجوه دراماتیک علاقه پیامبر به همسر جوانش گذاشته است.
العابدین رهنما و پیامبر
زینالعابدین رهنما (ابن شیخ الواتین بن شیخ زینالعابدین حائری مازندارنی) با رمان «پیامبر» خود تا سالهای سال در زمینه ارائه اثری داستانی که هم نثری پاکیزه داشته باشد، هم ساختاری قابل قبول و البته بهلحاظ تاریخی هم مبنای تقریبا مستند، چهرهای بیرقیب بود. نوشتن چنین رمانی با توجه به زمینه مذهبی که او در آن متولد شده و رشد پیدا کرده بود و همچنین علایق اسلامی او، کاملا قابل پیشبینی است. رهنما در نجف به دنیا آمد، در رشته فلسفه، ادبیات و فقه اسلامی تحصیل کرد و وقتی به تهران آمد، روزنامهنگاری در زمینه ادبیات و سیاست را پیشه کرد و البته در هر دو زمینه نیز پیش رفت بهویژه سیاست که به نمایندگی مجلس، سفارت و معاونت نخستوزیری (مخبر السلطنه) رسید. او به دو زبان عربی و فرانسوی تسلط داشت مدتی مدیر روزنامه ایران بود و چند سالی هم در دوره رضاخان به تبعید گذراند که پس از شهریور بیست دوباره به ایران بازگشت.
ایستاده از راست: محمد فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان، امیر رضوانی مدیر روزنامه گلشن، سید کاظم اتحاد مدیر روزنامه های امید ایران و اتحاد. نشسته از راست: زین العابدین رهنما مدیر روزنامه ایران، سید محمد طباطبایی مدیر روزنامه تجدد ایران، اعتصام زاده مدیر روزنامه ستاره، علی دشتی مدیر روزنامه شفق سرخ، عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام، شکر الله صفوی مدیر روزنامه کوشش، عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات.
کتاب پیامبر در زمان تبعید (۱۳۱۸) او در دو جلد و ۵۵۰ صفحه منتشر شد. رهنما علاوهبراین کتاب «ترجمه و تفسیر» چهار جلدی قرآن و همچنین «حقوق در اسلام» را در زمینه مذهبی تألیف کرده است. او در سالهای پایانی عمر خود سیاست را به کنار نهاد و صرفا به ترجمه و تألیف پرداخت. او در زمینه ادبیات رمانی اجتماعی بهنام «ژاله» نیز دارد و یک رمان مذهبی دیگر بهنام «زندگانی امام حسین» که بهصورت پاورقی در مجله سپید و سیاه منتشر میشد و در این سالها در قالب کتاب هم دوباره تجدید چاپ شده.
پیامبر – زین العابدین رهنما
این پاورقی نیز بهصورتی داستانی با نثری ساده و روان و کم و بیش پالوده، به صورت مفصل به شرح ماوقع زندگی امام حسین میپردازد که در نوع خود از پاورقیهای مذهبی جذاب زمانهاش بهحساب میآید که در زمینه مستندات تاریخی نیز با توجه به آشنایی رهنما به تاریخ و فقه اسلامی قابلقبول بهنظر میرسد.
کتاب «پیامبر» او هم که شرح زندگانی رسول اکرم از کودکی تا رحلت است، کم و بیش دارای چنین ویژگیهایی است. هرچند هم بهلحاظ مضمونی و هم پرورشی داستانی ساختاری دراماتیک و جذابتر دارد و تا سالها مورد توجه علاقهمندان داستانهای تاریخی – مذهبی قرار گرفته و اطلاعات موثقی را نیز بهلحاظ تاریخی درباره صدر اسلام به زبان داستانی به آنها ارائه میکرد.
کتاب «پیامبر» از سال ۱۳۱۸ که نخستین چاپ آن بیرون آمد، بارها و بارها به شکلها و قطعهای مختلف توسط ناشران گوناگون (زوار، ابن سینا، امیرکبیر و…) قریب به ۳۰ بار تجدید چاپ شد که این خود نشاندهنده میزان استقبالی است که از این اثر صورت گرفته است. «پیامبر» در سالهای اخیر نیز پس از مدتی دوباره تجدید چاپ شده است.
حسینقلی مستعان و واقعه کربلا
حسینقلی مستعان در زمینه کتابهای مذهبی – تاریخی صاحب کتاب معروف «عشق مقدس» بود. مستعان بهعنوان یکی از پرکارترین پاورقینویسان، سالهای سال چهرهای بیرقیب در این زمینه بهحساب میآمد، بر جریان پاورقینویسی تأثیرهایی غیرقابل انکار گذاشت و سبک موفق او باعث شد تا مدتها پاورقینویسان در تلاش باشند پا در جای پای او بگذارند. او همچنین تنها نویسندهای بود که در زمان حیات خود، شهرتی همپای ستارگان سینما داشت و حضورش در هر جمعی توجه دیگران را به خود جلب میکرد. پاورقیهای او چنان مخاطبان را مجذوب خود ساخته بود که برخی طاقت صبر کردن برای رسیدن به خانه نمیکردند و در همان مسیر پیش از رسیدن به خانه آن را میخواندند! در هر مجلسی حاضران از او درباره سرنوشت قهرمانان و سرانجام پاورقیهایش میپرسیدند و البته مستعان هم همیشه طفره میرفت.
فتنه شادیاخ، یکی از پاورقی های تاریخی مستعان
روایت است که حتی دختران رضا شاه، وقتی مستعان را در سالن سینمایی میبینند، همین سئوال را مطرح میکنند که او این دو را نیز بیپاسخ میگذارد. معروفترین اثر مستعان بهنام «آفت» قریب به شش سال بهطور مرتب در مجله هفتگی «تهران مصور» منتشر شد. این رمان که بهترین اثر او نیز هست، عمده ارزشهای خود را مدیون تصویری است که مستعان از برخی طبقات اجتماعی در سالهای آغازین سده اخیر به نمایش میگذارد. «آفت» تنها یکبار در سالهای دور تا مرز انتشار رفت، اما بهدلیل اختلاف ناشر و نویسنده تمام کتابها خمیر شد.
مستعان پاورقی بسیار دارد، همچنین داستانهای کوتاه و بلند پرشماری نوشته است، معروفترین آنها از این قرارند: آتش به جان شمع افتد، مثل خدا که مال همه است، رابعه، شهر آشوب، گناه مقدس، قصه انسانیت و… او همچنین ترجمههایی از نویسندگان فرانسوی دارد.
مستعان در ۱۲۸۶ به دنیا آمد، از جوانی روزنامهنگاری را آغاز کرد، او مدتی مجله موفق راهنمای زندگی را منتشر میساخت.
هنوز بیست سال نداشت که داستاننویسی را آغاز کرد و تا اواخر عمر به کار نوشتن و ترجمه پرداخت. ترجمه او از «بینوایان» همچنان بهترین ترجمه این رمان بزرگ به زبان فارسی است. با کتاب «صادق ممقلی داروغه اصفهان یا شرلوک هلمز» مستعان را میتوان آغازگر ادبیات پلیسی در ایران بهحساب آورد، او همچنین پاورقی «شهر آشوب» را به همین سبک و سیاق و با فضایی کاملا بومی و ایرانی شده نوشت که از محبوبترین پاورقیهای اوست. مستعان در روزگار خود بهعنوان شاخص یک جریان، ادبیاتی عامهپسند را نمایندگی میکرد که نقطه مقابل ادبیاتی بود که نویسندگانی همچون صادق هدایت پایهگذار آن در ایران بودند. حضور مستعان در هر مجله باعث افزایش خوانندگان و تیراژ آن مجله بود، از این جهت نشریات در جذب او با یکدیگر رقابت داشتند. اما مستعان سالهای سال با مجله تهران مصور همکاری کرد، مجلهای که در دوران اوج خود عمده تیراژش را مدیون پاورقیهای مستعان بود. او همچنین در اواخر دهه ۱۳۱۰ هنگامی که مجله راهنمای زندگی را منتشر میساخت، هر ماه یک کتاب عشقی (صد صفحهای) نوشت که به صورت ضمیمه مجله منتشر شده و در قطع جیبی عرضه میشد که خواهان بسیار داشت. که خواهان بسیار داشت. این کتابها بعدها بارها در قالبهای دیگر تجدید چاپ شدند. به این ترتیب، مستعان بهعنوان پاورقینویسی مطرح و پرکار با نامهای مستعاری چون حبیب، انوشه، ح.م، حمید نزدیک به نیم قرن مشغول بود که سه دهه آن بهعنوان سلطان بیرقیب و ممتاز این عرصه به حساب میآمد. او در نوشتن پاورقیهای تاریخی عشقی نیز تبحر داشت. رابعه، فتنه، شادیاخ، حمویه و… از جمله این آثار هستند که بسیار مقبول طبع خوانندگان داستانهای او افتادند.
حسینقلی مستعان
«عشق مقدس» یکی از پاورقیهای تاریخی – عشقی و در عین حال مذهبی اوست که شهرت قابل ملاحظهای بهدست آورد، این داستان نخستینبار در دهه ۳۰ بهصورت کتاب منتشر شد و پس از آن نیز بارها تجدید چاپ شده است، روایت داستانی عشقی و مذهبی است که در زمان زندگی امام حسین (ع) میگذرد. نکته جالب اینکه مستعان پس از سالها نوشتن درباره عشقهای زمینی، داستانی را به قلم درآورد که در آن به عشق مقدستری میپرداخت که در قیاس با آن، عشق زمینی در کتاب رنگ میبازد و آن چیزی نیست جز عشق شخصیتهای اصلی این رمان به امام حسین و تلاشی که برای زنده نگهداشتن و انتقال اخبار و پیام واقعه کربلا به دیگران صورت میدهند.
مستعان با استفاده از دادههای تاریخی و با آمیزش تخیل و واقعیت در زمینه یک ماجرای عشقی کوشیده حوادث عاشورا و مفاهیمی در حاشیه آن را به مخاطب ارائه دهد. «عشق مقدس» با توجه به حال و هوای مذهبیاش، از جمله نثرهای مستعان است که خصوصیات احساساتی و رمانتیک معمول در نثر و زبان داستانی او، جای خود را به کیفیتی عاطفی و حماسی داده است و در مجموع از بهترین نثرهای داستانی اوست.
«عشق مقدس» شرح عشق جوانی نصرانیزاده بهنام ابو علی محمد بن بولس به دختری عرب بهنام حمراء است. محمد بن بولس که در کودکی با امام علی(ع) در نخلستانی در مدینه روبهرو شده و شاهد مباحثه پدر خود با حضرت بوده است، بههمراه پدر به اسلام ایمان آورده و حالا نیز از جمله ارادتمندان امام حسین(ع) بهحساب میآید.
اما حمراء دختر قیس یکی از ثروتمندان و امیرزادگان اهل قریش است که جزو طرفداران آل ابوسفیان بهحساب میآید که ثروتش را در زمان سلطنت معاویه بهدست آورده است. قیس هرچند در ظاهر مخالفتی با نوه پیامبر نمیکند، اما در خفاء با یزید بیعت کرده و حتی دختر خود را نیز قرار است به عقد او درآورد.
روزواقعه با فیلمنامه ای که شباهت بسیار با «عشق مقدس» مستعان داشت!
محمد بن بولس وقتی از قیس، دخترش را خواستگاری میکند، جواب رد میشنود و سپس به رکاب امام حسین میرود تا به همراه او عازم کوفه شود. اما با اشارت امام که از عشق او آگاه است، تصمیم میگیرد، حمراء را از کاروانی که او را به نزد یزید میبرد، نجات دهد.
اما مدتی بعد از راهی شدن امام حسین، وقتی محمد بن بولس از کشتن قاصد امام توسط اهالی بصره آگاه میشود و درمییابد قصد کشتن امام در کربلا به میان آمده، از نجات عشق خود صرفنظر کرده و بهدنبال امام منزل به منزل پیش میرود و هربار نیز از حال و روز امام جویا میشود.
اما او زمانی به کربلا میرسد که چند روزی از عاشورا گذشته است. او با شنیدن آنچه بر امام و یارانش گذشته و با دیدن آنچه بر خانواده به اسارت گرفته امام میگذرد، قصد میکند به اطراف و اکناف رفته و با بازگویی ماجرا دیگران را علیه یزید بشوراند. حمراء هم وقتی به بارگاه یزید میرسد، از آنجا گریخته و او نیز رسالتی اینچنین بر عهده میگیرد.
دو سال بعد آنها پس از سیر و سفرهای بسیار دوباره یکدیگر را در مدینه ملاقات میکنند، محمد در مجلس با خانواده حمراء (پدر و برادرانش) روبهرو شده و با آنها درگیر میشود و پس از پای درآوردن آنها خود نیز زخمی برمیدارد، در این درگیری که حمراء نیز حضور دارد، توسط پدرش که جزو طرفداران یزید بهحساب میآید، زخم برداشته و در انتهای داستان عاشق و معشوق پیش روی هم دلخوش از تجربه عشقی مقدستر از عشق خویش جان میدهند.
بهرام بیضایی فیلمنامهای دارد بهنام «روز واقعه» که وقتی خود امکان بهتصویر کشیدن آن را نیافت توسط شهرام اسدی به فیلم درآمد. فیلمنامه روز واقعه شباهتهای آشکاری به رمان عشق مقدس بهویژه نیمه اول رمان، یعنی عشق جوانی نصرانی به دختری عرب و جستوجوی منزل به منزل این جوان برای یافتن کاروان امام حسین (ع) و دیر رسیدن او به کربلا. تنها تفاوت عمده فیلم با رمان در رابطه جوان نصرانی با خانواده دختر عرب شکل گرفته که در فیلم او به وصال دختر میرسد، اما در روز جشن بهدنبال ندایی درونی به جستوجوی کاروان کربلاییان میرود، اما در رمان به وصال دختر نمیرسد و خود از یاران امام بوده و با آگاهی از امری که در انتظار کاروان امام حسین است، میکوشد برای کمک به حضرت خود را به حضرت برساند و با خانواده دختر نیز درگیر و پدر و برادرانش را از پای درمیآورد و…