این مقاله را به اشتراک بگذارید
در حاشیه فیلم محمد رسولالله(ص)
شمایلنگاری مسیحی در فقدان سنت تصویری اسلامی
آنتونیا شرکا
سهسال پیش در چنین روزهایی، زمانی که خبر ساخت فیلم محمد(ص) رسانهای شد، کنجکاوی بر سر یک تولید مشترک عظیم ایران با حضور کشورهای غربی، قوت گرفت. در سایتهای خارجی میخواندیم که این پروژه عظیم با هزینهای ٣٠میلیوندلاری- در مقابل مجموعه طرحهایی با بودجهای یکمیلیاردی که کشور قطر در رابطه با زندگی حضرتمحمد(ص) پیشنهاد داده بود- سودای «شناخت دیگری و مبارزه با هرگونه افراطگرایی که مانعی است بر سر راه آن» را سرلوحه خود قرار داده است. دوسالی گذشت و ویتوریو استورارو – مدیر فیلمبرداری ایتالیایی فیلم که سه جایزه اسکار را در کارنامه خود دارد – برای برگزاری ورکشاپی در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرد و خلاصه فرصتی فراهم شد تا رسانههای داخلی نیز با او مصاحبه کنند.
با این حال هنوز تجسم موجود معظمی که در حال تکوین بود، دشوار مینمود. استورارو میگفت: «اگر تقابلی وجود دارد به این دلیل است که شناخت کافی نسبت به غیر وجود ندارد و من امیدوارم که پروژه محمد(ص) گامی باشد در راستای شناساندن بیشتر قرآن و اسلام.» حضور تیمی مجرب از سینماگران ایتالیایی- علاوهبر مدیر فیلمبرداری، مسوولان جلوههای بصری، چهرهپردازی، دستیار کارگردان و در مرحله پساتولید، تدوین، ظهور و چاپ و میکس- غلبه سبک ایتالیایی در سینماپردازی را نوید میداد. خود استورارو گفته بود: «سهم سینمای بینالمللی و ایرانی برابر است؛ ما تکنولوژی و خلاقیت ایتالیایی را برای این پروژه به ارمغان آوردهایم.»
طبیعی بود با چنین حجم چشمگیری از مشارکت غربی، انتظار میرفت فیلم لاجرم فرزند دورگه -بلکه «چندرگه»-ای از کار درآید که به بهانه داستان کودکی حضرت محمد(ص) به شرح آشنای داستان زندگی یک قدیس بپردازد. از طرف دیگر استورارو اعتراف میکند: «فیلم در دورهای از زندگیام به من پیشنهاد شده که علاقه زیادی به شخصیتهای بزرگ معنوی چون کنفسیوس، بودا، مسیح و محمد پیدا کردهام.»
به این ترتیب پروژه محمد(ص) میتوانست ضمنا بهمثابه پروسهای معنوی و سفری درونی برای عوامل سازندهاش اعم از مسلمان و مسیحی و بیایمان باشد. حتی پرپینیانی، تدوینگر فیلم اعتراف کرده که باوجود لاییکبودنش، سخت تحتتاثیر فیلم محمد(ص) قرار گرفته و الوهیت جاری در آن را باور کرده است. چنانکه ملاحظه میشود، پروژه محمد(ص) حتی پیش از آنکه به منصهظهور برسد، به چالشی سودایی تبدیل شده بود بین پیروان دین اسلام، اعم از شیعه و سنی، از یکسو و در برخوردی چهره به چهره با نمایندگان سایر ادیان از سوی دیگر. طبیعی بود که نمیشد تصور کرد فیلمبردار صاحبسبک و صاحبنگرشی چون استورارو سراغ چنین سوژهای برود و رد سنت شمایلنگاری مسیحی را – که متاثر از زیباییشناسی قرون وسطا و رنسانس، داوینچی و میکلآنژ و کاراواجو و رافائل و… است – از خود بهجا نگذارد. استورارو در مصاحبهاش با روزنامه «شرق» میگوید: «ما نتیجه تمام چیزهایی هستیم که قبل از ما بودهاند.
مشخص است ما ایتالیاییها، از زمان تولد، فرهنگ نقاشی و مجسمهسازی در کشورمان جزو زندگیمان میشود. مثلا از کودکی که ما را غسلتعمید میدهند، تابلو غسلتعمید حضرت مسیح و در مدرسه تابلوهایی از جوتو را میبینیم. درواقع، قبل از اینکه درک درستی از هنر داشته باشیم با آن آشنا میشویم و هنر ما را همراهی میکند.» اینچنین است که نمیتوان مینا ساداتی را در حالی که غرق در نور، محمد کوچک(ص) را در آغوش گرفته و به او لبخند پرملاطفتی میزند، دید و یاد حضرت مریم و مسیح کوچک(ع) نیفتاد.
نمیتوان کلبه محل تولد محمد را دید و عبدالمطلب را که بالای سر نوهاش است و یاد کلبه نورانی با پسزمینه آسمان پرستاره نیفتاد که مسیح کوچک را در حالی در گهوارهای درخشان در خود جای داده که شاهان مجوس بالای سرش هستند. شمایلنگاری مسیحی فیلم محمد(ص) تا اندازهای پررنگ و غالب است که حتی فراموش میکنیم محمد(ص) در اسلام- برخلاف مسیح (ع) در مسیحیت- در بزرگسالی به پیامبری برگزیده میشود و این کسوتی نبوده که از بدو تولد به تن او دوخته شده باشد.
اینچنین است که بخش قابلتوجهی از فیلم که شرح جستوجوی یهودیان برای یافتن پسربچهای است که بشارت داده شده و بیم آن میرود منادی دین جدیدی باشد، ما را سخت یاد جستوجوی فرعونیان برای یافتن و کشتن پسربچهای میاندازد که قرار است روزی علیه آنان بشورد و سرنگونشان کند و داستان آشنای موسی(ع) را در ذهنمان تداعی میکند.
واقعیت این است که محمد(ص) مجید مجیدی، موجودی است چندرگه که از هر دینی نشانی دارد و در فقدان یک بینش بصری قائمبهذات که برگرفته از سنت اسلامی باشد، خود را به خوانش صاحبان دیگر ادیان میسپارد که با داشتن یک سنت تصویری قویتر و پربارتر از قدیسان خویش، خود را به پروژه چندملیتی و چندمذهبی محمد(ص) تحمیل میکنند.
*******
درباره فیلم محمدرسولالله(ص)
آن مرد آمد
سحر عصرآزاد
«محمد(ص) » فیلمی است شاعرانه از دوران کودکی حضرتمحمد(ص) با استناد به روایتهای آشنا یا کمترشنیدهشده که مهمترین کاستی آن فیلمنامهای دراماتیزه و سروشکلدار است. در کارنامه مجید مجیدی فیلمهای تاثیرگذار و ماندگار با محوریت کودک- نوجوان کم نبوده؛ از درام تلخ «بدوک» درخصوص یک موضوع مستند در نقاط مرزی تا «پدر» که به شیوهای دراماتیک رابطه یک پسر نوجوان را با ناپدریاش کالبدشکافی میکند. در آثار او از جمله ملودرام «بچههای آسمان»، فیلم شاعرانه «رنگ خدا» و عاشقانه «باران» نوعی عرفان پذیرفتنی در زیرلایه کار موج میزند که در پیوند با قصه و قهرمان محوری، این فیلمها را ماندگار کرده است. هرچند در «بید مجنون» و «آواز گنجشکها» قهرمان محوری از رده سنی بالاتری انتخاب شده اما همچنان این شاعرانگی و عرفان به سبکوسیاق خاص مجیدی، این فیلمها را واجد نوعی سادگی ملموس و پذیرفتنی کرده است. با نگاه کیفی به این کارنامه رنگین، طبعا انتخاب مجید مجیدی بهعنوان کارگردان نخستین فیلمی که قرار بوده در ایران با محوریت حضرترسول(ص) ساخته شود، برآمده از نوعی هوشمندی متکی بر تجربیات و اندوختههای این فیلمساز است.
بهخصوص که قرار بوده اولین بخش از این سهگانه به مقطع کودکی آن حضرت تا ١٢سالگی بپردازد که دورانی بکر و دستنخورده برای سینماست که در اثر منحصربهفرد مصطفی عقاد فقید هم به تصویر درنیامده است. همچنین انتخاب کامبوزیا پرتوی بهعنوان فیلمنامهنویس این اثر با تکیه بر آثار قابلتوجه و شاخصی که این نویسنده- کارگردان در حیطه سینمای کودک و نوجوان (رئال و فانتزی) دارد، در کنار حمید امجد، برخاسته از هوشی عمیق است که مجموعه این گزینهها، انتظارها از فیلم «محمد(ص)» را بالا میبرد. حتی صرفنظر از حضور دستاندرکاران بینالمللی فیلم در تخصصهای مختلف؛ از فیلمبرداری تا موسیقی متن و جلوههای ویژه و… که نمیتوان به تاثیرگذاری تصاویر عظیم و لحظهها و آنهای معنوی و عرفانی آن کوچکترین خردهای گرفت- وقتی به کلیت فیلم بهعنوان مجموعهای که باید در خدمت روایتی گرم و روان و جذاب از کودکی حضرت رسول(ص) باشد، نگاه میکنیم، مهمترین کاستی، همین وجه درامپردازی و فیلمنامه است.
در اولین گام بهنظر میآید ساختار روایی خطی میتوانست مناسبترین شیوه برای داستانگویی قصهای باشد که متکی بر روایتهای قرآنی و جزییاتی است که تمرکز بر روند رخداد آنها برای مخاطب آشنا لذت کشف و شهود دارد چه برسد به مخاطب ناآشنا به این روایت و اتمسفر و فضا.
درحالیکه در فیلمنامه، قصه از زمان حال یعنی دوران حصر شعبابیطالب آغاز میشود و با شرحی از وضعیت آن مقطع، در لحظه نزول سوره فیل بر پیامبر(ص) درحالیکه عموی ایشان؛ ابوطالب بر سر پلهها انتظار دیدارشان را میکشد، با یک فلاشبک به گذشتهای رجعت میکند که آمنه، محمد(ص) را باردار است.
این اتفاق در شرایطی میافتد که مخاطب هنوز بهواسطه تازگی فضا، تعدد شخصیتها و تکرارنشدن اسامی، اشراف کاملی به موقعیت و روابط کاراکترها پیدا نکرده و هنوز در حال کنکاش در دانستههای خود و مطابقتدادن آنها با تصاویر فیلم است که یکباره داستان برش میخورد به گذشتهای که ارتباطدادن آن به زمان حال، بیشتر بهواسطه چهرههای پیر و جوانشده بازیگران امکانپذیر است تا نیاز درام یا کارکرد احتمالی این برش زمانی.
طبعا این سردرگمشدن برای مخاطب آشنا، بهواسطه مواجهه با نشانههای آشنا و روایتهای آشنا همچون ماجرای سنگباران سپاهیان ابرهه توسط پرندگان ابابیل و… بهتدریج رنگ میبازد اما برای مخاطب ناآشنا، این سردرگمی عمیقتر میشود تا جایی که روایت گذشته یعنی بارداری آمنه، بهدنیاآمدن نوزاد، نامگذاری محمد(ص) و… و مصائب زندگی او از کودکی تا رسیدن به ١٢سالگی، تبدیل میشود به قصهای مجزا که ارتباط محکمی با بخش ابتدایی پیدا نمیکند.
این بخش روایتی است شاعرانه از دنیای کودکی که از همان نوزادی به شکل بالقوه ویژگیهای منحصربهفردی داشته که دلیلی جز نیروهای ماورایی و معجزه برای آن وجود ندارد و فیلم هم درصدد پاسخگویی به چرایی آنها نیست چراکه این ویژگیها اکتسابی نبوده است. اما ویژگیهای دیگری هم در محمد(ص) وجود داشته که چگونگی رسیدن به آنها میتوانست در دراماتیزهشدن روند شخصیت نقش داشته باشد اما فیلم به آنها هم پاسخ نمیدهد، مثل اینکه چرا محمد(ص) به محمد امین که لقب مهم آن حضرت قبل از مبعوثشدن بوده، مشهور شده بود؟
در کنار این ساختار روایی که امتیازی به فیلم نداده و در انتها رجعتی قابلانتظار به همان سکانس ابتدایی و شکستن حصر دارد، وقتی به کلیت این فلاشبک بهعنوان یک قصه مجزا نگاه میکنیم، فیلمنامه فاقد اوجوفرود دراماتیک و صحنههایی است که یکدیگر را بهگونهای کامل کنند که در کلیت یک قصه محکم و تاثیرگذار جای بگیرند. چراکه فیلمنامه تشکیل شده از مجموعهای از خطوط داستانی فرعی که بنابر سلیقه نویسنده و فیلمساز گاه عریض و طویل شده تا یک بُعد خاص از شخصیت را بسط دهد. درحالیکه در همان لحظه از روند درام خارج شده و مسیری دیگر را طی میکند که مانع از قرصومحکمشدن فیلمنامه و تاثیرگذاری همه لحظات آن به یک نسبت میشود.
مثل صحنه خریدن کنیزی که در نوزادی دایه محمد(ص) بوده یا برخورد با مردی که میخواهد نوزاد دخترش را زندهبهگور کند و… این قطعات نمیتوانند در کنار هم پازل شخصیتی محمد(ص) را به شکلی دراماتیک کامل کنند چراکه به شیوهای ازپیشتعیینشده با همه وجوه این شخصیت عمیق و تاثیرگذار برخورد شده است./ شرق