این مقاله را به اشتراک بگذارید
دوست داشتن سرزمین و مردم از اصول هنرورزی است؛ اما کسانی که خودشان را از مردم متفاوت میبینند بعید است راه دشوار نویسندگی را طی کنند.
به گزارش مد و مه به نقل از ایسنا، این جمله محمود دولتآبادی، نویسنده پیشکسوت، است که پس از پیگیری کانون ادبی پنجره دانشگاه صنعتی اصفهان شامگاه دوشنبه (۱۱ اسفندماه) در ویژهبرنامه «کافه داستان» و در جمع دانشجویان این دانشگاه حضور یافت.
دولتآبادی که استقبال دانشجویان را از این نشست دید، گفت: هنگامیکه وارد دانشگاه شدم احساس سربلندی کردم که در یکی از شهرهای بزرگ ایران چنین فضای خوبی ساخته شده است.
او با بیان اینکه بسیار خرسندم از اینکه چنین فضاهای فرهنگی بدون سر و صدا در اختیار جوانان گذاشته میشود، اظهار کرد: البته به قول آقایان، مضایقی برای برگزاری چنین جلساتی وجود دارد؛ اما مهم برگزاری و ساخته شدن چنین فضاهای ادبی و فرهنگی برای جوانان است.
این نویسنده ادامه داد: اینجا دانشگاه صنعتی است و هنگامیکه واژه صنعت میآید انسان یاد آهن و انبر میافتد، البته امروزه صنعت به نقاط مرتفعی رسیده و دیگر نمیتوان به اندازه آهن و انبر از آن انتظار داشت.
دولتآبادی اضافه کرد: جدای از نخبگانی که از کشور رفتهاند اکنون در ایران نخبگانی را میبینیم که در محیط صنعتی مشغول به کار هستند. اما میخواهم بگویم وجود ادبیات و هنر در محیط صنعتی یک الزام است. ممکن است کسی بگوید شما میخواهید مهندس شوید و چه کار به ادبیات دارید؟ اما من جواب میدهم برای اینکه انسان صنعتی دچار خشکمغزی نشود نیاز دارد تا به تئاتر و ادبیات و هنرهای دیگر توجه کند. همین امر موجب شد تا با تمام خستگیای که دارم این دعوت را بپذیرم و ضرورت این مسئله را بیان کنم.
او با بیان اینکه هنر و صنعت در گذشته با معانی یکسانی به کار برده شده است، گفت: صنعت یعنی توانایی، و هنر یعنی کاری که برخی میتوانند انجام دهند و بسیاری نمیتوانند انجام دهند. بنابراین افرادی که هنر و صنعت انجام میدهند، توانایی دارند و کاری را انجام میدهند که سایرین نمیتوانند انجام دهند.
نویسنده «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» افزود: هر کار مهمی را که انسان در گذشته انجام میداد هنر مینامیدند و میگفتند «هنر کرد». پس هنرمندان و صنعتگران زمانی که در بالاترین جایگاه خود قرار گیرند در جایی قرار دارند که توانایی میگوییم. این امر قابلیت و توانستن را نشان میدهد و امیدوارم شما ظرفیت این توانایی را داشته باشید و توصیه من به دانشجویان دانشگاه صنعتی این است که به هنر بپردازند.
دولتآبادی ادامه داد: سوالاتی از من پرسیده شد که میخواهم به آنها پاسخ دهم. اول اینکه چرا در زمان حاضر نویسندگانی همچون احمد محمود، هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی نداریم؟ جواب روشن است چون هر دوره چهرههای خود را ارائه میکند.
او تصریح کرد: این نویسندگان بعد از سال ۱۳۲۰ متولد شدند، یعنی ۵۰ سال بعد از ادبیات جدید که میدانیم از دوره مشروطه آغاز شد. این ادبیات در دوره پهلوی اول دچار سانسور میشود و در آن نه چیزی از فرمودههایش بیرون میآید و نه از نفرمودههایش.
این نویسنده با بیان اینکه در دوره پهلوی اول برخی همچون ملکالشعرای بهار به تحقیق در مورد ادبیات قدیم پرداختند، اظهار کرد: برخی نیز در مورد قهرمانان ملی ایران همچون مازیار نوشتند و در جبهه مقابل حکومت نیز ادبیاتی بیرون آمد که رنگ و بوی روزنامهیی داشت و صادق هدایت و بزرگ علوی در صحنه ادبیات داستانی ظاهر شدند.
دولتآبادی با اشاره به همنسلان خود اضافه کرد: ما برآمده تناقضات ۵۰ سال قبل خود بودیم و وقتی به عرصه یادگیری رسیدیم گذشته ما عبارت بود از درگیریهای حزبی با حکومت و درگیریهای سیاسی از چپ به راست و از راست به چپ. بنابراین ما میراثدار یک فضای سیاسی بودیم تا ادبی.
او گفت: پس از سال ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نهضت ترجمه در ایران پا گرفت و به یاری ما آمد. ترجمهها چشم ما را به دنیا باز کرد، بنابراین مجبور نبودیم تنها همان فضای اپوزیسیون و دیکتاتوری پهلوی را که ارائه شده بود ببینیم.
این نویسنده پیشکسوت با تأکید بر نقش مترجمان تصریح کرد: مترجمان با سیاستی که پیش گرفتند به نتایج مهمی رسیدند و به این نتیجه رسیدند که دانایی ما از جهان کم است و باید آن را گسترش دهیم و این کار را خواستند با ترجمه انجام دهند.
دولتآبادی با بیان اینکه با ترجمه، دانایی یافتیم و با جهانی روبهرو شدیم که هم با آن غریبه بودیم و هم به تدریج با آن آشنا میشدیم، اظهار کرد: نجف دریابندری عضو حزب اپوزیسیون دیکتاتوری بود و در سن ۲۴ سالگی در زندان به این نتیجه رسید که دانش ما از فلسفه کم است، بنابراین در سن ۲۴ سالگی در حالی که در زندان بود زبان یاد گرفت و کتاب فلسفی ترجمه کرد.
او افزود: در آن دوران یک نفر ادبیات روس را ترجمه کرد و دیگری ادبیات فرانسه را و به تدریج ادبیات جهان ترجمه میشد، بنابراین من و همسالانم به عنوان جوانان شایق و علاقهمند با گسترهای از ادبیات ۳۰ ساله دنیا آشنا شدیم و دوره کتابخوانی یا کتابخواری ما اینگونه سپری شد.
نویسنده «نون نوشتن» ادامه داد: در آن زمان خوشبختانه برخی چیزها وجود نداشت. رادیو و تلویزیون نداشتیم و مقولات ارتباطی بسیار محدودتر از امروز بود، بنابراین عمده یادگیری ما از طریق کتاب بود و معدودی از نخبگان نیز گاهنامههای هنری و ادبی منتشر میکردند.
دولتآبادی با اشاره به «کتاب هفته» اضافه کرد: این مجموعه را افرادی همچون هشترودی، بهآذین و شاملو منتشر میکردند و دایرهالمعارفی برای ما بود که با آن ارتباط برقرار میکردیم. همین موارد موجب شد تا از بوستان ادبیات جهان بهرهمند شویم.
او تصریح کرد: به مرور به این نتیجه رسیدیم که صرفاً خواندن و آشنایی با ادبیات مدرن کافی نیست. اینکه به گذشته خود تفاخر میکنیم و میگوییم فرزندان گذشته چنین و چنان ایران هستیم چیست؟ باید گذشته خود را میشناختیم. پس من، گلشیری، شاملو و دیگران به دنبال شناخت ادبیات گذشته خود رفتیم.
نویسنده «اوسنه باباسبحان» ادامه داد: ادبیات داستانی ما کافی نبود، البته ادبیات جهان غنی بود اما فردوسی، ناصرخسرو، بیهقی و سعدی چه میشوند؟ پس به دنبال شناخت آنها رفتیم. اکنون شما ۵۰ سال به آن ۲۰ سال اضافه کنید که در این مدت ما طلبگی کردیم.
دولتآبادی اظهار کرد: برخی میگویند من از زمانی که بیهقی را خواندم چنین و چنان نوشتم ولی باید بگویم ادبیات ایران منحصر به یک کتاب نیست.
او افزود: آدمهایی که میخواهند فقط از من متأثر باشند چیزی ازشان به دست نمیآید. همه آبهای کوههای بختیاری جمع میشوند تا زایندهرود به وجود میآید. از یک آبباریکه زایندهرود بیرون نمیآید. بنابراین نویسندگان باید تحت تأثیر جامعه و انسانها باشند، سفر کنند، با آدمها آشنا شوند و کتابهای بسیاری بخوانند.
نویسنده «سلوک» با اشاره به سفر خود به یزد گفت: در یزد پرسوناژ، آدمهای گوناگون و… دیدم. اینها آموزههای کسی است که میخواهد نویسنده شود. کسی که فقط من را تکرار کند نویسنده نمیشود. باید با عشق بگردد و ببیند و بخواند.
دولتآبادی با تأکید بر دوست داشتن ایران افزود: مملکت خودمان را همیشه دوست داریم و همیشه یکی از شرطهای اصلی کارهای مهم ما در همه هنرها دوست داشتن است.
او ادامه داد: بعضی شدید و عاشقانه دوست دارند و برخی خردمندانه که البته من دومی را میپسندم، اما به هر صورت دوست داشتن سرزمین و مردم از اصول هنرورزی است اما کسانی که خودشان را از مردم متفاوت میبینند بعید است که راه دشوار نویسندگی را طی کنند.
این نویسنده اضافه کرد: خوب است جوانان در این سرزمین سفر کنند و مردم را بشناسند. مردم یک کشور با ادبیاتش شناخته میشوند. دورههای ایدئولوژیزدگی را گذراندیم و در حال گذراندنیم اما اصل و جوهر کار مردم است.
در این برنامه دو نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان به داستانخوانی پرداختند و محمود دولتآبادی نیز یکی از داستانهای کوتاه خود را برای دانشجویان خواند.