این مقاله را به اشتراک بگذارید
معرفی کتابها ی تازه
دختر لوتی
شهریار عباسی با خلق چند داستان مورد توجه خوانندگان رمان قرار میگیرد. به همین خاطر اکنون به عنوان نویسندهای شناخته شده مطرح میباشد. بهویژه در محافل ادبی پیش از نوشتن دختر لوتی آثاری از او منتشر شده بود. اما کتاب حاضر را به شیوه روایت اول شخص به رشته تحریر درآورده. سوژه آن آموزگاری است که از تهران به یکی از شهرستانها نقل مکان کرده (خرمآباد) ولی بعدا متوجه میشود که حکمش برای دو سال تدریس در پلدختر نوشته شده است. کتاب حاضر چنین وانمود میکند شاید علاقه انسانها به خواندن سرگذشت دیگران برای یافتن پیوندی با آنها یا پیدا کردن گمشدهای از خویش است. گویی همه ما گم شدهای داریم و میخواهیم پیدایش کنیم.
سلطنت کوتاه پپن چهارم
کتاب حاضر از آثار یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی قرن بیستم میباشد که البته به عنوان کارگر مهاجر در مزارع چغندر مشغول به کار شد. رفته رفته به نویسندگی روی آورد و هر کدام از آثار باعث شهرت و اقتدار او گردید. جان اشتاین بک آثار فراوانی از خود به جای گذاشت؛ از جمله آثار معروف او خوشههای خشم که باعث جایزه معروف پولیتزر و بالاخره در سال۱۹۶۲ برنده جایزه نوبل شد. این نویسنده در سال ۱۹۵۷ داستان سلطنت پپن چهارم را نوشت. زمانیکه فرانسه در بحران سیاسی عمیق و شدید بهسر میبرد و ائتلافهای کم دوام حزبهای سیاسی، شکست فرانسه در جنگ ویتنام و جنگهای استقلالطلبانه الجزایر، دولتها را ضعیف کرده بود و کوششهای اصلاحطلبانه به جایی نمیرسید این مشکلات با روی کار آمدن ژنرال دوگل و تصویب یک قانون اساسی جدید و اعطای استقلال و مستعمرات رو به کاهش نهاد. نویسنده در این رمان که برخلاف سایر آثار واقعگرایانه و جدیاش تخیلی و طنز آمیز است برای نشان دادن چنددستگیهای سیاسی و فکری و تشتت آرا در میان احزاب سیاسی مهم تصمیمگیرندگان را به این نتیجه میرساند که انقلاب فرانسه که حدود دویست سال پیش رخ داده بود بیفایده بوده است و لازم است مجددا یک رژیم سلطنتی استبدادی سرکار بیاید.
رستاخیز
اثر حاضر تولستوی در زمانی پا به عرصه ادبیات گذاشت که نویسنده به پایان یک عمر اندیشه و تجربه خود نزدیک شده و به کمال پختگی رسیده بود. آفرینش هنری او در این کتاب در منتهای قدرت خویش است. ولی نکته اینجاست که رستاخیز به سرزمین تازهای در دنیای ادب راه یافته است. نویسنده در این کتاب مثل یک مرد مبارز به میدان آمده و در مسیر مشخصی پیش میرود. تولستوی در یادادشتهای ۲۳مارس۱۸۹۴ خود مینویسد: یک اثر هنری باید پخش و پراکنده شود: به همه سرایت کند و همه را با خود همراه سازد. چیزی که رستاخیز را از دنیای فراموشی نجات داد، علاقه تولستوی به فرقه دو خوبر بود. میخواست درآمد یکی از رمانهای خود را به آنها واگذارد و با این قصد به رستاخیز روی آورد. در سیاهمشقهای رستاخیز صحنه شلاق خوردن دو زندانی به وصف درآمده است. ولی معلوم نیست به چه دلیل نویسنده این قسمت را نپسندیده و در اصل نیاورده است. تولستوی با حوصله و دقت نوشتههایش را باز میخواند و پس و پیش میکند، درباره زندانها به مشاهدات خود اکتفا نمیکند. افراد خبره را زیر سوال میکشد و نمیخواهد از واقعیات فاصله بگیرد و ذهنیات خود را تحویل خواننده بدهد.