این مقاله را به اشتراک بگذارید
ماهیت هنر ویرجینیا وولف
روشنک فضلی
در آثار ویرجینیا وولف بیش از هر رمان نویس انگلیسی دیگر ، نویسنده ی داستان با مشکل از هم گسیختگی مشخصه معنایی عام و نتایجش در رمان مواجه است . رمان نویسی که می پرسد، ” منظور از واقعیت چیست؟ ” و در جواب می گوید، ” به نظر چیزی غیر قابل پیش بینی و اعتماد که این لحظه در جاده ای غبار آلود، لحظه ای در تکه روز نامه ای در خیابان و لحظه ی دیگر در نرگسی زرد در آفتاب است.” و همچنین قدرت باور مردم و عقاید عام در اصولی که باعث تمایز بین نویسندگان هم دوره اش و اسکات (۲) و جین آستین (۳) است را متذکر می شود، ملزم به وجود منتقد برای توضیح اینکه چراو چه می کند ، نیست.
وولف جنبه ای از مشکل دوره ی مدرن را به وضوح دید و آگاهانه هنر داستانی را به گونه ای نمو داد که او را قادر به برخورد با این مشکل کرد. البته وولف بسط نوعی از داستان که ماهیت بینش شخصی او را در قالب تجربه منتقل کند را نه تنها مشکل دوره ی مدرن بلکه یک نیاز عمیق شخصی قلمداد می کرد.
انعکاس احوال، اندیشه ها ، تداخل خاطره ها، و معرفت ناگهانی نمادها در دنیای واقعی که چگونگی زندگی درونی را آشکار می سازد بیش از نظریه ای در خصوص اهمیت تجربه ، دغدغه ی ذهن خانم وولف است.
وولف نویسندگانی چون بنت(۴) ، ولز (۵) ، و گلزورثی (۶) را به دلیل توجه و تمرکز بر دنیای مادی مورد انتقاد قرار می دهد. دنیای مادی برای او فقط یک زمینه بود و حتی تغییر وضع اجتماعی و سرنوشت ( جاهایی که در رمانهایش اتفاق می افتد و البته به ندرت) در مقایسه با شرح چگونگی خودآگاه وابسته به این حالتها جذابیت کمتری دارد.
وولف جهش خودآگاه انسان به مجموعه ی گوناگون خاطراتش و تحلیلهای مختلف از شخصیتش که پس از مرگ در خودآگاه دیگران به جا ماند را مورد توجه بیشتری نسبت به تغییر از زندگی به مرگ قرار می دهد.
خانم دلووی(۷) فکر می کرد که “پس از مرگ جزئی از مردمی که هرگز ندیده بود می شود. مانند مه در میان مردمی که خوب می شناخت نمایش داده میشود؛ مردمی که او را روی شانه هایشان بلند می کردند همانطورکه درختان مه را.” و در بخش آخر به سوی فانوس دریایی(۸) ، خانم رمزی (۹) که در قید حیات نیست بخش مهم ساختار خودآگاه دیگران است.
نثر وزین وولف، آهنگ خاموش جمله ها به همراه تکرار و توصیف ها و ظرافت تغییر از توصیف مستقیم به متفکرانه و بالعکس واکنشهایی چون افکار شاعرانه ی محض و بازی بی پاسخ با زندگی را در پی داشت که منصفانه نیست. سازماندهی بسیار دقیق رمانها برای ارائه طرحهای واقعی مفاهیم بوده است. شخصیتها و اتفاقها – با هنری که ارائه می شوند و نقشی که در طرح کلی ایفا می کنند – وقف مفاهیم نمادی می شوند که فراتر از حس اندوه صرف است. اما حس اندوه نقطه ی شروع وولف است.
اساس اعتبار بهترین رمانهای وولف نیروی هیپنوتیزمی است که توسط آن خواننده را ناگزیر به پذیرفتن حال و هوای داستان و تغییراتش تا پایان می کند. چیز بیشتری هم نمی شد از سبک نوشته های داستانی دوره ی ویکتوریا که محور اصلی موضوعاتش نمادهای عام مانند به دست آوردن یا از دست دادن سرمایه ، شانس و بداقبالی ناگهانی، و تغییرات احساسی در رابطه با موضوعاتی مانند عشق و نفرت یا امید و نا امیدی است کم کرد.
اتهام آثار وولف به هنر فراغت بال و بی توجه به امور واقعی زندگی روزانه صحت دارد اما بی ربط است. این اتهام علیه موسیقی موتسارت(۱۰) و اشعار هنری ووان(۱۱) هم می توانست باشد. آنچه که اهمیت دارد انتقال دلچسب تجربه ها ی مختلف و نمایش ترکیب خودآگاه افراد در واکنشهایشان به زندگی است که در آثار وولف واقعی و متحرک است.
زمانیکه ادعای عمل داستانی (۱۲) و فشار حوادث خارجی کم می شودو اجازه ی ایجاد فضایی برای فراغت بال احساسات را می دهد که خود (۱۳) در این فضا قادر به حس واکنشها و تاریخش می شود، دنیای خانم وولف هستی می یابد. شاید بزرگترین هنر داستانی ترکیب دنیای حرکت و درون گرایی، احساس روزانه ی زندگی روزمره و حالتهای تذهیب خصوصی که زندگی روزمره را متجلی می کند است.
ویرجینیا وولف بهترین آثارش را محدود به یک مجموعه واکنشهای خاص در موقعیتهای خاص می کرد، زیرا این چیزی بود که توجه او را جلب می کرد و بر آن می داشت تا بهترین آثارش را خلق کند. اگر بپذیریم که در بهترین و شاخص ترین رمانهای وولف حال و هوای تخیلات شاعرانه( که حال و هوای خواننده را هم شامل می شود)دخیل است؛ اگر بپذیریم که این رمانها به وسیله ی انتقال حالتهای آشنایی که عمیقا می شناسیم و همینطور حس تعجب و شگفتی ، ما را به سوی دانش جدیدی هدایت می کند؛ اگر بپذیریم این رمانها درک عامی از مفهوم و ارتباط حتی قبل از دانستن آنها به ما بدهند، تمام هدف محقق شده است.
و این برای ویرجینیا وولف چگونگی آشکار ساختن مفهوم در تجربه است. او دنیای ارزشهایش را در عمل نشان می دهد، و از گرایش ما به تخیلات شاعرانه – متفاوت با آنچه که زندگی را به خیال واهی تنزل می دهد- استفاده می کند.
و اینگونه بود که که جویس(۱۴) مشکل گزینش و اهمیت معنایی را با پیدا کردن ابزاری که او را قادر به ارائه همه ی چیزهای مهم و غیر مهم در آن واحد ساخت حل می کند، در حالیکه وولف محدود کردن را به شرح پر تفصیل ترجیح می دهد. او با بهره گیری از گرایش معمول انسانی خواننده به تخیل ، حس شخصی اش از معنا را قابل قبول ارائه می دهد. و این حقیقت که او در متقاعد کردن همه ی خوانندگانش موفق نیست، ممکن است. رمان نویسی که با محدود کردن به این صورت کار می کند، خطر محدود کردن جذابیت خودش را ممکن می سازد.
اما همیشه بهترین و شاخص ترین رمانهای وولف، مانند رمانهای اصیل و مرغوب، خوانندگانی دارد که قدرت شناخت و کشفشان را تحریک کند. آنچه توجه خواننده را جلب می کند بافت رمانهای ویرجینیا وولف است و ساختاری که مفاهیم نمادین هر صورتی از عمل را تعیین می کند. و این تقسیم کار عمدی تر از دیگر رمان نویسان است که از یک منظر ساختگی است. اما همه ی هنرها ساختگی اند و مرتبه و عرفی که هنرمند در آن فعالیت می کند حائز اهمیت است.
یک نقاشی عظیم با رنگهای فراوان و نمایش اغراق آمیز، که مفهوم را همراه زرق و برقی کم دقت حمل می کند، روش وولف نیست، گر چه روش ایشان عمیقا سنت ادبی انگلیس را مورد هجوم قرار داد. بعضی از خوانندگان از اجبار برای شکار معنای کل یک رمان همانند شعر متا فیزیکی متنفرند. این بدین معنی است که آنها مجذوب جذبه ی اولیه ی متن نشدند، اگر چنین می بود چیز دیگری برای گفتن نمی ماند. با این ترتیب ویرجینیا وولف نویسنده ی اقلیت است. واکنش هر خواننده ای به رمانهای او بستگی به آخرین حالت مزاجی اش ( خواننده) دارد.
پی نوشت:
۱٫ The Nature of Virginia Woolf’s Art : David Daiches
۲٫Scottرمان نویس
۳٫ رمان نویسJane Austen
۴٫ Bennet
۵٫Wells
۶٫Galsworthy
۷٫ Mrs. Dalloway “خانم دالووی” نام رمانی نوشته ی وولف است.
۸٫ To The Light House: نام رمانی نوشته ی وولف است.
۹٫ Mrs. Ramsy: نام کاراکتری در رمان ” به سوی فانوس دریایی ” است.
۱۰٫ Mozart
۱۱٫ Henry Vaughan
۱۲٫ Actions
۱۳٫ Self
۱۴٫ James Joyce: نویسنده ی دوره ی مدرن است که دوبلینی ها اثر معروف اوست.