این مقاله را به اشتراک بگذارید
جستاری روانکاوانه بر تاثیر ضمیر ناخود آگاه در فیلم طلسم شده هیچکاک از منظر فروید
فروید در قاب هیچکاک
بهاره کامیابی
سینمای امریکا و البته انگلستان در خلال دهه ١٩۴٠ و ١٩۵٠ بهشدت نگاهی فرویدی داشت و بسیاری از بیماریهایی که فروید به آنها پرداخته بود در فیلمها منعکس میشد. شک و تردیدی وجود ندارد که استاد دلهره اطلاعاتی در مورد روانشناسی داشته. غیر ممکن است کارگردانی همچون هیچکاک با توانایی ترس و فریب مخاطبان مطالعاتی روی روان انسان انجام نداده باشد. هیچکاک عمدتا اطلاعات خود را از طریق گزارشهای جنایی مربوط به دزدی و قتل به دست آورده بود. او در تئوریهای فروید غرق شده بود. پایه اصلی تئوریهای فروید بسیار ساده بود و برای درک آن احتیاجی به دانش و فلسفه خاصی نبود. آنچه مسلم است فیلمهای دیگری نیز بدون اشاره به فروید ناخودآگاه را مورد بررسی قرار دادهاند. اما به جرات باید گفت که هیچکس همچون هیچکاک نتوانسته فیلمی بسازد که مستقیما نظریات فروید را در قالب فیلم بگنجاند.
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه دلیلی باعث شده هیچکاک به سمت فروید برود، آیا صرفا تاثیر جهانی از کار فروید بوده است یا سینما جای آن را خالی میدید؟
هیچکاک طلسم شده
هیچکاک طی شش دهه در ساخت بیش از ۵٠فیلم شرکت داشت و تا به امروز به عنوان یکی از سرشناسترین و محبوبترین کارگردانان سینما شناخته میشود. سبک کار بیشتر فیلمهای او معمایی و دلهره آور است، او تحت تاثیر سینمای اکسپرسیونیست (هیجان نمایی) آلمان، نخستین فیلمش را در انگلیس کارگردانی کرد. او در سال ١٩٣٩ در امریکا به فعالیت پرداخت و بیشتر آثارش را در آن جا ساخت. آنچه چه مسلم است یک واقعه تاریخی باعث علاقهمندی هیچکاک به روانکاوی شد. در اوایل دهه ۴٠ ، تهیهکننده فیلم
دیوید. او. سلزنیک که از بیماری افسردگی رنج میبرد نزد روانپزشکی به نام دکتر مری رم میرود، پس از یک سال سلزنیک از هیچکاک تقاضا میکند تا فیلمی بر اساس تجربه شخصی او از روانشناسی بسازد، هیچکاک پس از قبول این پیشنهاد رم را به عنوان مشاور روانپزشکی خود انتخاب کرد، هر چند هیچکاک این مشاوره را زیاد جدی نگرفت. از نظر بهرام بیضایی فیلمهای روانشناسی هیچکاک نمایشی و در عین حال علمی هستند، یعنی قصد ساختن فیلم مستند و پژوهش علمی در آنها نیست بلکه بهره بردن از این دانش برای شخصیتسازی و توضیح پیچیدگیهای درونی کسانی است که دارای نارسایی رفتاری ویژه هستند. دکتر محمد صنعتی که خود روانپزشک است بر این باور است این توقعی نابهجاست که از فیلم سینمایی بخواهیم نظریههای علمی روانکاوانه را آنگونه که در واقعیت رخ میدهد مطرح کند. فیلم طلسم شده، بر پایه رمان فرانسیس بیدنیگ (خانه دکتر ادواردز) ساخته شده است. فیلم طلسم شده یک درام روانشناسانه است که شخصیت اصلیاش زنی است به نام کنستانس پیترسون که روان کاواست. او عاشق بیماری به نام جان میشود و در ادامه فیلم تصمیم میگیرد بیگناهی او را ثابت کند. دکتر مور چیستون (رییس تیمارستان) به خوبی میداند که شخصی که خود را دکتر ادواردز نامیده و به عنوان رییس جدید تیمارستان است اما در حقیقت دکتر ادواردز واقعی نیست. او نمیخواهد شخص دیگری به عنوان رییس تیمارستان جایگزین او شود. لذا مورچیستون دکترادواردز را به قتل میرساند. فیلمنامهنویس سعی کرده است که هم به دکترادواردز غیرواقعی اشاره کند و هم در پایان مورچیستون را به عنوان شخصیت ضدقهرمان معرفی کند. بخش دوم فیلمنامه در واقع مشحون از اصطلاحات و رویدادهای مبتنی بر روانکاوی است. هیچکاک جهان مدرن را غرق اضطرابها و تخطیهایی میبیند که فساد و جنایت و خیانت به بار میآورد اما در منظر او حق همیشه پیروز است و جنایتکاری و شرارت عقوبت مییابد. اهمیت هیچکاک آن است که ارزشها و پیامهایش را با شعبده و تردستی حیرتآور و مهارت و سلطه و استادی منتقل میسازد. وجود پیچیدگی سینمایی است که در پس چهره ساده و جذابش مشتی از مهمترین دغدغهها و اندیشههای انسان مدرن نهفته است. کنستانس برای مداوای بیمار (جان) نزد دکتر برلف میرود. در این فیلم مایکل چخوف (در نقش دکتر برلف) شبیه فروید است و نشان میدهد که این فیلم بسیار حساب شده به سمت فروید رفته است.
فضای رویا- کابوس گونه این فیلم توسط سالوادوردالی انجام شد؛ این فضا بسیار شبیه به خود نقاشیهای او است. فروید همیشه ادعا میکرد ناخودآگاه به صورت صندوق سربسته است که شرایطی را باید برایش فراهم کرد که بتوانیم در صندوق را باز کنیم، وقتی در صندوق باز بشود بیمار چیزهای را میگوید که در حالت بیداری آنها را ذکر نمیکند. در نتیجه باید بیمار را به سوی ناخودآگاه سوق داد تا بتوان به ناخودآگاهش دسترسی پیدا کرد. احساس تقصیر و گناهی که برای جان در تمام دوران زندگیاش به دلیل واقعهیی که در دوران کودکی برایش رخ داده بود به شکل کابوس نامنسجم شکل گرفت. بهترین صحنه این فیلم صحنهیی است که درها یکی پس از دیگری باز میشوند، این همان نظریه فروید است که ادعا میکند ناخودآگاه به راحتی در اختیار شما قرار نمیگیرد، این درهایی که پشت سرهم باز میشوند در واقع لایههای مختلفی است که ما از ضمیر ناخودآگاهمان باز میکنیم تا به عمقش نفوذ کنیم و کاملا گویای آن است که در آن لحظه ما به ناخودآگاه کاراکترمان دسترسی پیدا کردهایم. این بهترین بیانیه سینمای هیچکاک بوده است که ذهن همچون لایههای مختلفی پس زده میشود تا به گذشته برگردیم و به یاد بیاوریم.
عناصر منطبق بر نظریات فروید در فیلم طلسم شده
شخصیت جان: جان (گریگوری پک) به دلیل اتفاقی که در دوران کودکیاش رخ میدهد دچار یک نوع اضطراب میشود و باعث میشود خود را در آن واقعه مقصر بداند. حادثه هولناکی که در گذشته برای او اتفاق افتاد یک احساس عذاب وجدان را برای او به جای گذاشت. بخش دیگر اختلال روانی او زمانی باز میگردد که به ناچار مجبور میشود از یک هواپیمای در حال سقوط بیرون بپرد. این مشکلات باعث میشود که بخشی از حافظه خود را از دست بدهد و این تصور در او ایجاد شود که دکتر ادواردز نیر به دست او کشته شده است. در این فیلم خیلی حسابشده روانکاروی را مورد بررسی قرار میدهد، جان را روی صندلی قرار میدهند تا مشکلات روحی او را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، شباهتهای زیادی بین نحوه میزانسهای آن صحنه و نحوه عملکرد فروید وجود دارد.
کودکی
جان زمانی که کودکی هفت ساله بود از روی طارمی سر خورده و به برادرش که در انتهای آن نشسته بود برخورد میکند و او را روی نردههای نوک تیز فلزی پرتاپ میکند و این اتفاق باعث مرگ برادرش میشود لذا جان در تمام دوران زندگیاش احساس گناه میکند و این باعث پیدایش مشکلات روانی در او میشود.
خوابها
دکتر برلف (مایکل چخوف) در این فیلم میگوید: رویاها به تو میگویند همهچیز با هم مخلوط شده است، این رویاها شبیه به تکههای پازل هستند که درجای مناسب خود قرار نگرفتهاند. آن مشکل روانکاوی نیز همین است. روانکاوان باید این تکههای پازل را مورد بررسی قرار دهند و آنها را در جای مناسب خود بگذارند تا متوجه شوند شیطان وجود چه چیزی را میخواهد بگوید. این خوابها شامل پردههایی است که روی آن چشمهای نقاشی شده و مردی با قیچی بزرگی که در دست دارد در حال پاره کرده آنهاست. او در بخش دیگر خوابش مردی را میبیند که روی لبه سقف شیبدار قرار گرفته، این مرد شبیه به همان مرد ریش داری است که در بخش قبلی خوابش دیده بود و از سقف شیبدار به پایین پرت میشود.مرد دیگر که همانند صاحب قمارخانه صورتش پوشیده است در پشت دودکش خانه ایستاده چرخی در دست دارد که آن چرخ را از روی سقف پرتاب میکند. در بخش دیگر خواب، جان در حال فرار کردن به سمت پایین هرم است و یک جفت بال بزرگ او را تا پایین هرم دنبال میکند. جان در حال فرار کردن است
در حالی که بالها در تعقیب او هستند.
تفسیر خوابهای جان
چشمهای روی پرده نشاندهنده نگهبانان تیمارستان است. آن شخصی که با قیچی در حال پاره کرده پرده است در حقیقت خود جان است، چشمهای روی پرده باعث نگرانی کاراکترمان شده و گویای آن است که جمعی در حال مشاهده جان هستند و او را در موقعیتی غریبی قرار دادهاند. (مصاحبه با دکتر الستی) مردی که با ماسک هویتش را پنهان کرده است. در حقیقت دکتر مورچیستون رییس تیمارستان است که نمیخواهد هویتش آشکار شود، چرخی که در دست اوست نشاندهنده هفتتیر است. مرد ریشدار در قمار خانه دکتر ادواردز حقیقی است و صحنهیی که نشان میدهد آن مرد از سقف شیبدار به پایین پرتاب میشود اشاره به آن دارد که دکتر ادواردز کشته شده است. سقف شیبدار اشاره به مکانی دارد که دکتر ادواردز در آن جا به قتل رسیده است. بالهایی که در حال تعقیب جان است در حقیقت اشاره به کنستانس دارد که همچون فرشته در حال حمایت از جان است. جان شاهد قتل دکتر ادواردز توسط مورچیستون در دامنه پیست اسکی میشود و در نتیجه باعث انتقال گناه از مرگ برادرش به مرگ دکتر ادواردز میشود.
روان رنجور آسیبزا
حملات روانی جان از زمانی آغاز میشود که خطهای سیاهی را روی سطح سفید مشاهده میکند و این باعث تداعی نردههایی میشود که برادرش روی آن کشته شد. در فردی که دچار روان رنجوری میشود دو مشخصه به شکلی بارز جلوهگر میشود، نخست به نظر میرسد که عامل عمده سبب آنها مبتنی بر هول و رعب باشد، دوم زخم و جراحتی که بهطور همزمان وارد میشود بنا به قاعده مخالف تحول روان رنجوری عمل میکند. رعب و ترس اضطراب را به شیوهیی نادرست به عنوان اصطلاحاتی مترادف به کار بردهاند. مطالعه خوابها و رویا میتواند موثقترین روش تحقیق فرآیند ذهنی عمیق باشد، خوابها و رویاهایی که در روان رنجوری آسیب را رخ میدهد این مشخصه را دارد که مکررا بیمار را به وضعیت حادثهیی که برای او رخ داده باز گرداند، وضعیتی که او با درافتادن به رعبی دیگر از آن بیدار میشود.
اعتماد