این مقاله را به اشتراک بگذارید
تعدادی از بهترین فیلم های تاریخ سینما، اریژینال نیستند. اریژینال به این معنی که ایده و داستان آنها از ذهن فیلمنامه نویس یا کارگردان فیلم نشات نگرفته است. برخی از بهترین کتاب های تاریخ ادبیات، سینماگران را چنان تحت تاثیر قرار دادندکه تصمیم گرفتندآنچه را که موقع خواندن کتاب در ذهن شان می گذشته تبدیل به تصویری کنند که همه مردم روی پرده سینما بتوانند آن را ببینند.
از آنجا که سینما نسبت به ادبیات هنر عامه پسندتری است، همیشه امکان اینکه مردم به خصوص این روزها که زندگی سریع تر شده است، فیلمی را در دو ساعت ببینند خیلی بیشتر است تا اینکه بخواهند چند روز برای خواندن یک کتاب وقت بگذارند. مجله تایم که سال گذشته فهرستی از ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب دو منتقد برجسته، ریچارد کورلیس و ریچارد شیکل تهیه کرده بود، امسال ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ ادبیات را برچسب حروف الفبا نویسندگان مشهور تایم، ریچارد لاکایو و لیو گروسمن، انتخاب کرده اند.
هدف از انتخاب این کتاب ها به گفته خود سردبیر تایم دو نکته بوده است؛ یکی راهنمایی برای اینکه مردم چه کتاب هایی را بخوانند و دوم اینکه مخاطبانشان را عصبانی کنند تا نسبت به این مطلب واکنش نشان بدهند و کتاب های خودشان را هم معرفی کنند اما نکته جالب در بررسی کتاب های منتخب تام این بود که تعداد زیادی از آنها منبع اقتباس فیلم های مشهور بوده اند. چند نمونه از آنها را می توانیم بررسی کنیم.
همه مردان شاه
(انتشار: ۱۹۴۶ – فیلم: ۱۹۴۹ و ۲۰۰۶)
ارزش آن بیشتر از یک رمان سیاسی است. داستانی که رابرت پن وارن نوشته، در واقع درباره قدرت است و فسادی که در دوران رکورد اقتصادی اتفاق می افتد. کتاب در حقیقت نوعی روانکاوی درباره نتایج غیرقابل پیش بینی اعمالی است که انسان انجام می دهد. خراب کردن رابطه میان همه آدم ها و این احتمال که ممکن است در این دنیای سرتاسر گناه، آدم های خوبی هم وجود داشته باشند. ویلی استارک یک مرد قدرتمند اهل لوییزیاناست.
او کارش را به عنوان فرمانداری آغاز کرد که قرار بود صدای مردمرا به گوش مردمبرساند اما در آخر تبدیل به یک جنایتکار پوپولیست هوچی گر می شود. جک بردن مشاور مطبوعاتی وی است که ابتدا فقط دستورهای رئیس اش را بدون چون و چرا اجرا می کنداما بعد از مدتی وجدانش بیدار می شود و دیگر نمیتواند به آن روند ادامه بدهد و درباره سیاست؟ خب وارن در کتابش نشان می دهد که چطور سیاست باعث سقوط یک مرد می شود. کتاب برنده جایزه پولیتزر هم شد.
اولین اقتباس سینمایی از این کتاب سال ۱۹۴۹ توسط رابرت راسن با بازی برودریک کرافورد و جان آیرلند ساخته شد. فیلمی که در زمان خودش تقریبا مورد توجه منتقدان قرار گرفت. دهه ۴۰، سال هایی بود که ساخت فیلم هایی درباره قدرت و رسانه و ارتباط آنها با هم و سقوط انسانیت مورد توجه قرار داشت و مشهورترین شان هم «همشهری کین» اورسن ولز بود.
سال ۲۰۰۶ استیون زیلیان (که بیشتر به خاطر نوشتن فیلمنامه هایش شهرت دارد) سراغ این کتاب رفت و فیلمی با بازیشان پن و جودلا از روی آن ساخت. این فیلم بیشتر به خاطر بازی شان پن مورد توجه قرار گرفت هر چند که در جوایز سینمایی اقبال چندانی به فیلم و بازی پن نشد.
بر باد رفته
(انتشار: ۱۹۳۶- فیلم: ۱۹۳۹)
کتاب «برباد رفته» همیشه جزو فهرست پرفروش ترین ها بوده است اما این دلیل کافی برای اینکه مارگارت میچل نویسنده فوق العاده ای است، نمی شود. این کتاب رمانتیک تاریخی داستان زندگی دختری سرزنده به نام اسکارلت اوهارا، مردی دغل به نام رت باتلر و اشلی رمانتیک رویاپرداز را روایت می کند که زندگی شان تحت تاثیر جنگ داخلی آمریکا قرار می گیرد. همان اندازه که کتاب «ارباب حلقه ها» تالکین در زبان و ادب انگلستان موثر بوده است، به همان اندازه «بربادرفته» مارگارت میچل در فرهنگ آمریکایی موثر بوده است. این رمان خواندنی فقط به یک مثلث عاشقانه محدود نمی شود، بلکه کاملا از تاریخ و داستان های آمریکایی نشات می گیرد. اینکه چطور سرزمین بزرگ جنوب، در خاکستر و خون غرق شد.
ویکتور فلمینگ کارگردان یکی از محبوب ترین فیلم های تاریخ سینماست. «بربادرفته» که باعث به شهرت رسیدن ویوین لی شد، اقتباسی زیبا از کتاب فوق العاده میچل است که البته به دلیل مفصل بودن کتاب برخی جزئیات که بیشتر مربوط به روحیات مردم جنوب و تاریخ آمریکا می شود، در آن حذف شده است. کلارک گیبل نقش رت باتلر را بازی می کند.
فیلم در رتبه ۱۵۰ از میان ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما قرار دارد و توانسته ۸ جایزه اسکار را از آن خودش کند: از جمله بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین فیلم و تازه در ۵ رشته دیگر هم نامزد دریافت اسکار شده بود. فیلم البته بین مردممحبوب تر از منتقدان سینماست.
«بربادرفته» در زمان خودش یکی از فیلمهای رکوردشکن تاریخ سینما از نظر فروش و جوایز محسوب می شد. البته یک نفر دیگر هم هست که در کنار مارگارت میچل و ویکتور فلمینگ که فیلم «بربادرفته» اثر آنها محسوب می شود، در موفقیت این فیلم تاثیر فراوانی داشته است: دیوید. او. سلزنیک، تهیه کننده فیلم.
مزرعه حیوانات
(انتشار: ۱۹۴۶- فیلم: ۱۹۵۴)
هیچ نویسنده ای به اندازه جورج اورول در کتاب «مزرعه حیوانات» درباره مفهوم قدرت این قدر بی پرده و صریح نبوده و هیچ کس هم به اندازه او نسبت به کسانی که از قدرتشان سوء استفاده می کنند، خشمگین نبوده است. به نظر می رسد هیچ کس به اندازه اریک بلر انگلیسی که بعدها با نام جورج اورول شهرت یافت، جهان و آدم هایش را نمی شناخته. در «مزرعه حیوانات» اورول در اصل ریاکاری انقلاب شوروی را به شخصیت های کتابش نسبت می دهد یعنی همان حیواناتی که در مزرعه زندگی می کنند.
او در قالب یک داستان افسانه ای، قساوت را چنان بیان می کند که همیشه به نظر خواننده تازه و نو می آید. او کرخی و بی حسی جماعتی را تعریف می کند که در قرن بیستم با بدترین فجایع روبرو شدند و تروتسکی و لنین و طرفدارانشان را به خواک ها، اسب ها و جوجه ها تشبیه می کند. دست آخر هم ذات همه آنها را مانند انسان ها نشان می دهد.
از روی داستان اورول در سال ۱۹۵۴ انیمیشنی البته با چاشنی کمدی توسز جوی بچلر و جان هالاس ساخته شد. این انیمیشن انگلیسی شاید بهترین راه برای به تصویر کشیدنداستان کتاب اورول بر روی پرده سینما بود. منتقدان، فیلم را به خاطر مضمون مهمش دوست داشتند. انتخاب مدیوم انیمیشن برای اقتباس از روی این کتاب نشانه هوش سازندگانش بود. فیلم اولین بار در سوئد اکران شد و با اقبال عومیهم روبرو شد.
منتقد لس آنجلس تایمز درباره فیلم نوشت: «به نظرم یک اثر هنری خوب است. این فیلمی است که برای چشم، قلب و مغز شما ساخته شد. موسیقی متن ساخته ماتیاس سیبر، قابل ستایش است و صداپیشگان عالی هستند. در اصل شبیه کارتونی از دیزنی است که جدی شده باشد.» سال ۱۹۹۹ هم یک فیلم تلویزیونی از روی آن ساخته شد که چندان مورد توجه قرار نگرفت.
خواب بزرگ
(انتشارکتاب: ۱۹۳۹- فیلم: ۱۹۴۶ و ۱۹۷۸)
«من تمیز، مرتب، اصلاح کرده و هوشیار بودم. برایم مهم نیست کسی اینها را می دانست یا نه. من دقیقا همان ویژگی های یک کارآگاه خوش لباسی را داشتم که باید می بودم.» این جمله ای است که اولین پاراگراف کتاب «خواب بزرگ» ریموند چندلر با آن شروع می شود اما این آخرین جمله ای است که در این کتاب با چنین قاطعیتی بیان می شود.
ریموند چندلر نویسنده که درآن زمان ۵۱ سال داشت، قبلا مدیر یک شرکت نفت و گاز بود. او مانند یک پازل قطعات کوچکی از سایه ها و مسیرهای تاریک را کنار هم قرار می دهد تا «خواب بزرگ» شکل بگیرد و در میان این همه سیاهی، فیلیپ مارلو، کارآگاه خصوصی سرگردانی است که توسط یک مردمیلیونر استخدام می شود تا همسر دختر زیبایش را پیدا کند.
مارلو سرسخت و مصمم است و تمام تلاشش را می کند تا آدم درستی باشد اما در کتاب تلخ چندلر، هیچ قهرمان واقعی وجود ندارد. هر بخشی از داستان آشکار می کند که قلب و روح انسان تا چه حد می تواند پیچیده باشد.
اولین اقتباس از «خواب بزرگ» چندلر را هاوارد هاکس، کارگردان بزرگ سینما در سال ۱۹۴۶ ساخت که جزو یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما هم هست. همفری بوگارت نقش مارلو را ایفا می کرد و لورن باکال هم دختر بزرگتر میلیونر بود. یکی از کسانی که فیلمنامه فیلم را از روی کتاب چندلر اقتباس کرد، ویلیام فالکنر نویسنده بود که به عنوان فیلمنامه نویس هم فعالیت می کرد. میشل وینر با کمی تغییر فیلم دیگری از روی کتاب ساخت که رابرت میچم و سارا وایز بازیگرانش بودند اما فیلم اثری سطحی بود که مورد توجه قرار نگرفت.
تاوان
(انتشارکتاب : ۲۰۰۲- فیلم: ۲۰۰۷)
یک فریب خارق العاده. بریونی تالیس دختر نوجوان ۱۳ ساله ای است که مرکز کتاب «تاوان» است. این دختر ۱۳ ساله متوجه می شود که از طریق خلاقیت و زبانش می تواند دنیایی سرکش و یاغی برای خودش بسازد. با شیوه ای پیچیده او به راه راست هدایت می شود. البته بعد از اینکه مسیرش را غلط طی می کند و منجر به یک فاجعه می شود.
در نیمه اول کتاب، دختر نسبت به وقایعی که در یک روز تابستانی سال ۱۹۳۵ شاهد آنهاست دچار سوء تفاهم می شود. اتفاقی که باعث می شود او دروغی بگوید که منجر به نابودی زندگی خواهر بزرگترش، سیسیلیا شود. اما ایان مک ایوان، نویسنده کتاب، زیرکتر از اینهاست. همانطور که داستان را تعریف می کند، هر صفحه ای که جلو می رویم انگار معمای دیگری جلویمان گشوده می شود. بعد هم با قدرت تخیلش چنان پایانی برای داستان رقم می زند که انگار هر چه را تا آن لحظه خوانده بودیم باطل می کند.
جو رایت یکی از مهمترین فیلم های سال ۲۰۰۷ را که نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته های اصلی بازیگری، فیلمنامه اقتباسی و بهترین فیلم هم شده بود، بر مبنای کتاب ایان مک ایوان ساخت. «تاوان» جو رایت با بازی کایرا نایتلی در نقش خواهر بزرگتر و سائوریس رونان در نقش بریونی روی پرده سینماها رفت. فیلمی که منتقدان خیلی دوستش داشتند وبرای ماریو دارینلی، آهنگسازش هم جایزه اسکار بهترین موسیقی متن را به ارمغان آورد.
کنت توران منتقد مشهور لس آنجلس تایمز درباره اقتباس سینمایی از روی رمان «تاوان» نوشت: «این یکی از معدود فیلم های اقتباسی است که توانسته همان شکوه کتاب را روی پرده سینما هم منتقل کند.» راجر ایبرت و پیتر تراورس هم به فیلم ۱۰۰ امتیاز کامل دادند.
پرتقال کوکی
(انتشار کتاب: ۱۹۶۳- فیلم: ۱۹۷۱)
درست مثل کتاب «1984» جورج اورول، «پرتقال کوکی» هم اثری است که از طریق زبان کل نظم اجتماعی را زیر سوال می برد. کتاب دنیای فاسد یک پسر بزهکار ۱۵ ساله به نام الکس و رفقای جنایتکارش را روایت می کند. آنتونی برجس، نویسنده کتاب دنیای عوامانه ای را روایت می کند که از خلال آن می توانید متوجه شوید چطور سیستم سیاسی می تواند بر همه چیز مسلط شود.
کلمات این پسر را وارد دنیایی فاسد می کند که ارزش ها در آن معنایی ندارند و خشونت حرف اول را می زند. وقتی بازوهای قدرت الکس را دستگیر می کنند، او را تحت درمانی روانی قرار می دهند تا نسبت به هر خشونتی دیگر واکنش نشان ندهد.
کتاب برجس خواننده را به تامل در این موضوع فرا می خواند که در دنیایی که شیطان به راحتی می تواند طعمه اش را انتخاب کند، شاید سراغ کسانی برود که به اجبار تبدیل به آدم های خوبی شده اند.
اقتباس سرد و ترسناک استنلی کوبریک، یکی از بزرگترین کارگردانان معاصر سینما در سال ۱۹۷۱، گاهی رمان را زیر سایه می برد اما نباید اجازه بدهید این اتفاق بیفتد. ملکوم مک داول بازیگر نقش اصلی «پرتقال کوکی» است. این فیلم کوبریک به شدت مورد توجه منتقدان قرار گرفت و آن را جزو بهترین آثار کوبریک ارزیابی می کنند. جیمز براردینلی، منتقد مشهور سینما درباره «پرتقال کوکی» کوبریک می نویسد: «این فیلمی است که باید همه حواستان را به آن بدهید. نیاز به اندیشه دارد وگرنه نکاتش را از دست می دهید. این فیلم باید به عنوان نقطه برجسته سینمای مدرن معرفی شود.»
جن سیسکل از شیکاگو تریبون، فیلم را نشانه نگاه دقیق و هوشمندانه کوبریک می داند. فیلم نامزد پنج جایزه اسکار شد و در بین ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما رتبه شصت و پنجم را دارد.
هفت صبح