این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
او داستان فراموش نشدنی یک مرد در دوران پس از جنگ را خلق کرد که با بی اعتقادی به خدا تن به قضا و قدر داده بود. او نویسندهی فیلمهای بزرگی دربارهی زنان قوی و رنج کشیده بود و او بهترین کارگردان هنرپیشههای زن بود. او بیش از هر فیلمساز دیگری، فرم سینما را به هنر داستان و بازیها نزدیک کرد. و با این که برگمان چندی پیش درگذشت، هنوز هم معمولترین توصیف دربارهی او این است: کارگردان محبوب وودی آلن. کارگردانی که در سن ۸۹ سالگی درگذشت، زمانی به عنوان بزرگترین فیلمساز دنیا شناخته شد. ریچارد کورلیس (منتقد بسیار مشهور نشریه تایم) بررسی میکند که چرا هنوز هم او بزرگترین است.چه نقطهی مشترکی بین این کارگردان مستحکم تراژدیها و کمدین آمریکایی خودکم بین وجود دارد؟ نقاط مشترک بسیارند. هر دو فیلمنامههایی بر مبنای تجربههای شخصی و تعلقات فکریشان نوشتهاند. هر دو سریع کار کردهاند- در طول دوران کاریشان سالی حداقل یک فیلم ساختهاند- و معمولا فیلمهایشان کمهزینه هم بوده است. هر دو با استودیوهای حامیشان همکاری طولانی مدت داشتهاند و اینکه برگمان تاثیر قدرتمندی بر کارهای آلن داشته است: از نیویورکیهای مشابه «مهر هفتم» در «ضربههای مرگ» (که در آن قهرمان به جای بازی شطرنج با مرگ، ورق بازی میکند.) تا اجرا و بازی یک اسکلت در «عشق و مرگ» و عمیقتر از همه، الهام گرفتن از سوژه و حال و هوای «داخلی» (interior) و «زن دیگر».
در خلال فیلمبرداری فیلم جدید آلن در اسپانیا فرصتی شد تا کورلیس با آلن دربارهی برگمان صحبت کند. مصاحبه با اشاره به مرگ همزمان برگمان و آنتونیونی در یک روز شروع شده است. آنتونیونی-کارگردان ایتالیایی فیلم هایی چون ماجرا، کسوف، آگراندیسمان و یکی دیگر از پیشگامان اصلی سینمای مدرن غیر متعارف.
****
ریچارد کورلیس : فیلمساز جزیره نشین سوئدی و فیلمساز جهانی ایتالیایی در یک روز از دنیا رفتند.
وودی آلن : دردناک و تعجب برانگیز است. دو غول فیلمسازی! اینجا هم شوکه دهندهاند. آثار آنها همچنان زنده هستند، به این معنی که فیلمهایشان در مکانهای محدودی نمایش داده شده و روی دیویدی فروخته میشوند اما این مردان دیگر با ما نیستند و این تراژیک و تاثربرانگیز است.
ریچارد کورلیس : اما برگمان ۸۹ و آنتونیونی ۹۴ ساله بودند. آنها کارهای بزرگی انجام دادند. و تو باید فکر کنی آنها هر چه را که میبایست بگویند، گفتند.
وودی آلن : بله. آنها نابههنگام و غیرمترقبه از بین ما رفتند و هنوز برای من همه آنچه که رخ داده، غمناک و وحشتناک و تراژیک است.
ریچارد کورلیس : ارتباط تو با برگمان معروف است. آیا آنتونیونی را هم می شناختی؟
وودی آلن : من او را خیلی کم می شناختم و زمان کوتاهی را با وی گذراندم. او به باریکی یک سیم بود و ورزشکار و پرانرژی و بسیار تیزهوش بود. او یک بازیکن پینگپنگ خارق العاده هم بود. من با او پینگپنگ بازی میکردم و او همیشه برنده بود چون برای چیزی که میخواست به دست آورد، تلاش و کوشش زیادی میکرد. این که بازی بود.
ریچارد کورلیس : اما عادلانه این است که بگوییم تو اول و قبل از هر چیز برای ۵۰ سال آدم برگمان بوده و هستی. جوانان زیادی در دههی ۵۰ فیلمهای برگمان را می دیدند- معمولا مهر هفتم را- و در گفتگوهای مذهبی آن غرق شدند. تز و اصول مذهبی در این فیلم بسیار هنرمندانه بود.
وودی آلن :موافقم. برای من در درجه اول «توت فرنگی های وحشی» بود و بعد «مهر هفتم» و «شعبده باز». همهی این فیلمها بیرون آمدند و به ما گفتند که برگمان فیلمسازی جادویی است. هیچگاه چیزی مانند آن را ندیده بودیم، اینها مخلوطی از روشنفکری هنری و تکنیک فیلمسازی بودند. تکنیک او شورانگیز و احساس برانگیز بود.
ریچارد کورلیس : بعد از مدتهای طولانی که برگمان را تحسین میکردی، بالاخره او را از طریق لیو اولمان ملاقات کردی. کسی که ستارهی تعدادی از فیلمهایش بود و مدتی هم با او زندگی میکرد.
وودی آلن :من و برگمان با هم در سوییت هتل او در نیویورک شام خوردیم و این برای من لذت بزرگی بود. من عصبی بودم و حقیقتا نمیخواستم بروم. اما او آن چیزی نبود که شما احتمالا انتظارش را دارید: قوی و خارق العاده، تیره، یک نابغهی متفکر. او یک آدم معمولی بود. با من دربارهی جدول فروش فیلمها و زنها و سازش با استودیوها حرف زد. بعدها، تلفنی دربارهی جزیرهی کوچکش (فارو، جایی که برگمان ۴۰ سال آخر عمرش را در آنجا زندگی میکرد) هم صحبت میکرد. محرمانه از رویاهای غیر معمولش حرف میزد مثلا این که روی صحنه ظاهر شود و نداند که دوربین را کجا کار بگذارد. او کاملا مضطرب بود. در این مواقع باید بلند میشد و به خود میگفت که یک کارگردان با تجربه و قابل احترام است و دقیقا میداند که دوربین را کجا باید بگذارد! اما این نگرانی و اضطراب بعد از خلق ۲۰،۱۵ شاهکار همچنان با او بود.
ریچارد کورلیس : تو میدانی که او اینگمار برگمان بود، اما شاید خودش این را نمیدانست! او اعتبار و شهرتش را از بیرون ندیده بود.
وودی آلن : دقیقا. دنیا او را به چشم یک نابغه میدید و او نگران مخارج آخر هفته بود. او در گفتگوها ساده و صریح و روزمره بود. اسون نیکویست (فیلمبردارش) به من گفت هنگامی که گروه تمام آن صحنهها و سکانسهای مربوط به مرگ و مردن را کار میکردند، با یکدیگر جوک میگفتهاند و دربارهی شایعات زندگی و روابط خصوصی هنرپیشهها حرف میزدهاند.
ریچارد کورلیس : تو هم چهار فیلم با نیکویست کار کردی و به نظر میرسد که آن خارقالعادگی کارهای برگمان را تقسیم کردهای.
وودی آلن : من برخی از آنها را از او کپی کردم. من این نوع رفتار و برداشت او را دوست داشتم که فیلم را به عنوان پدیدهای نمیدید که از آن می بایست مطلب مهمی بیرون کشیده شود. او احساس میکرد که فیلمسازی یعنی گروهی از افراد که با هم کار میکنند. زمانی او ۲ یا ۳ فیلم در سال میساخت. بسیار سریع کار میکرد. در یک زمان ۷ یا ۸ صفحه از فیلمنامه را فیلمبرداری میکرد. آنها هیچ پولی برای کار دیگر نداشتند.
ریچارد کورلیس : یکی از دلایلی که جوانان آن سالها جذب فیلمهای برگمان میشدند این بود که در فیلمهای او تعدادی از جذابترین و قدرتمندترین هنرپیشههای زن دنیا در فیلم های او حضور داشتند: اوا دالبک، هریت و بیبی اندرسون، اینگرید تولین، گانل لیندبلوم، لیو اولمان، لنا اولین. و همهی آنها برای او کار میکردند.
وودی آلن : چهره ها ذهن او را به خود مشغول میکردند. به علاوه او در رابطه با زنها شیوهی مخصوص خودش را داشت. او همان تاثیری را بر روی زنها داشت که تنسی ویلیامز هم داشت. نوعی نزدیکی به آنها احساس میکرد. مشکلات آنها ذهن او را مشغول میکردند.
ریچارد کورلیس : بسیاری از منتقدان برگمان را در جایگاه پایینتری قرار می دهند زیرا معتقدند که اجرای فیلمهایش تئاتری است. البته من این را نقص نمیبینم اما آیا تو موافقی که او در اصل نویسندهای بود که کارهای خودش را کارگردانی میکرد؟
وودی آلن :این مورد میتواند در مورد من هم مصداق داشته باشد. اما تو باید فیلمهایی از برگمان مثل «فریادها و نجواها» را هم در نظر بگیری که تقریبا هیچ دیالوگی ندارد. این اتفاق فقط در یک فیلم میتواند رخ دهد. او دایرهی لغاتی برای فیلمهایش ابداع کرد که مناسب چیزی بود که میخواست بیان کند و پیش از آن هرگز انجام نشده بود. او دوربین را نزدیک صورت یک نفر میگذاشت و آن را همان جا رها میکرد و رها میکرد و رها میکرد. این خلاف آن چیزی است که در مدارس فیلمسازی به تو آموزش میدهند ولی کاملا تاثیرگذار و سرگرم کننده بود.
ریچارد کورلیس : بسیار خوب. تو فکر میکنی او آدم بزرگی بود، من هم فکر میکنم که او آدم بزرگی بود. اما برای بسیاری از جوانان – منظورم بچههای باهوش و فهمیده سینماست- اینگمار کیست؟ امروز فیلمهای او چه امتیازی دارند؟
وودی آلن : من فکر میکنم فیلمهای او دارای یک قدرت و ویژگی درونی هستند چون با مشکلات روابط شخصی و کمبود ارتباط بین مردم و اعتقادات مذهبی و اخلاقی دست و پنجه نرم می کنند. درونمایهی اگزیستانسیالیستی که هزاران سال بعد از این هم محل مناقشه خواهند بود. در زمانهای که بسیاری از چیزهای نو و موفق امروزی کنار گذاشته شدهاند، هنوز هم آثار او برجسته هستند.
ریچارد کورلیس : اما این روزها دیگر هنرمندان زیادی نیستند که نگران سکوت خدا باشند. در رسانههای امروز جنگ میان معتقدان به خشونت و افراد بیاعتقاد است. تو رنج تردید را در افراد کمی میبینی.
وودی آلن : حق با توست. این جذابیت او بود. او با تربیت مذهبی رشد کرده بود (پدرش اسقف بود) و این تنها یک پرسش ساده دربارهی اعتقاد داشتن یا نداشتن نبود. او برای امکان یک معجزه صبر کرد. و این انتظار در تمام دوران زندگیش او را رنج داد. اما در نهایت او یک هنرمند بزرگ شد. مهر هفتم و همهی آن فیلم ها رهایت نمیکنند. این کارها مانند نوشتن مشق شب نبود.
ریچارد کورلیس : اگر کسی که فیلمهای برگمان را ندیده باشد از تو بخواهد که فقط ۵ تا از آنها را پیشنهاد کنی، آن پنج فیلم کدامها هستند؟
وودی آلن :مهر هفتم، توت فرنگیهای وحشی، شعبده باز، فریادها و نجواها و پرسونا.
ریچارد کورلیس :بسیاری از فیلمسازان خوشحال میشدند اگر فقط همین ۵ فیلم را میساختند.
وودی آلن : یا حتی فقط یکی از آنها را.
تنظیم امیـــــر حســــین تفـــخیمی
‘