این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
اینکه نظر نویسندگان بزرگ درباره شاهکارهایی که توسط دیگرنویسندگان خلق شده چیست، همواره از جذابیت بسیار برخوردار بوده است. به خصوص وقتی آن اثر از چنان شهرتی برخوردار باشد که دیگر آثار را تحت الشعاع قرار دهد. ابه عبارت دیگری اثری همتا همانند اولیس.
نظرها درباره این اثر سترگ بسیار ضدونقیض بوده، ویرجینیا ولف اگرچه آن را دارای ارزشهای نسبی می دانست اما به شکوه و عظمتش اعتقادی نداشت. آندره ژید آن شاهکار قلابی مینامید و … در نوشته زیر اما، این رمان را به روایت بورخس نویسنده نامدار آمریکای لاتین پیش روی خواننده قرار میگیرد. نوشتهای که فینفسه جذاب و خواندنی مینماید./ مد و مه
****
اولیس جیمزجویس به روایت بورخس
خورخه لوییس بورخس
ترجمه آزیتا قهرمان
من نخستین مسافر اسپانیایی هستم که بر ساحل اولیس پا نهاد؛ یک سرزمین پرشکوه رام ناشدنی که پیش از این " والری لاربرود" با ظرافت دقیق طراح یک نقشه در انبوه نوشتههایش آن را نشانهگذاری کرده بود. با وجود این آنچه من از آن سخن خواهم گفت همچنان عبور از مرزهایی سرسخت و گذراست. برای شما از همه آنچه به آن مدیونم خواهم گفت؛ تحسینی ستایشآمیز از سایهروشنی درهمفشرده؛ همچون روایت سیاحان قدیمی که سرزمینهایی نویافته را برای صحرانشینان شگفتزده توصیف کردند؛ داستانهایی درباره آمازونها و امپراتوریها؛ ترکیبی از حقیقت و افسانه. اعتراف میکنم که من همه مسیرم را در این ۷۰۰ صفحه را بهوضوح ندیدم؛ اعتراف میکنم تنها تکهپارههایی از آن نصیب من شد و آنچه تاکنون دریافتهام؛ شجاعت و حقانیتی مطمئن از همه اظهارات و دانستههای ما درباره یک شهراست که بیهیچ منظوری با رابطهای صمیمانه همه خیابانهای یک شهر را دربرمی گیرد تا به آن عینیت ببخشد.
"جیمز جویس" ایرلندی است. ایرلندی ها در جزیره بریتانیا به یاغیگری معروفند. آنها کمتر از خویشاوندان لردشان به آداب و قواعد زبانی اهمیت دادند .کمتر نگاهشان را صرف صیقلکاری ماه کردند. کمتر استعداد رمزگشایی از رودخانههای ناپایدار در سطرهای آزاد سوگ سرودهها را داشتند. نوشتار انگلیسی عمیقاً از سوی آنان مورد هجوم قرار گرفت و با گستاخی کافرانه شاخ و برگ انبوه بلاغت ادبی توسط آنها قلعوقمع شد. "جاناتان سویفت" اسیدی تباهکننده روی همه امیدهای سرخوشانه بشری بود. ماگرومگاس و کاندید" ولتر" از پوچگرایی طاقتفرسای نوشتههای او چندان بیارزشتر نیست. " لارنس استرن" با سازوکاری بازیگوشانه رمان را از گیرودار توقعات خواننده آزاد کرد و این کج روی بیراه همان چیزی است که باعث شهرت فراگیر او شد. "برنارد شاو" خوشمشربترین نویسنده رئالیست در دوران ماست. اما "جویس"؛ درباره جویس! میتوانم بگویم: او صراحت شجاعانه ایرلندی را به عمل درآورد.
زندگی او در فضا و زمانی شکل گرفت که خطوطی تصادفی آن را پیش میبرد، هرچند عدم اطلاع من آن را کمی مختصر خواهد کرد. او در سال ۱۸۸۲ در دوبلین به دنیا آمد؛ در یک خانواده متشخصِ پرهیزکار و کاتولیک. در مدرسه ژوزیئیت ها تحصیل کرد. ما درباره او میدانیم که بر فرهنگ کلاسیک مسلط بود و دیگر اینکه با اسکولاستیک نیز ناآشنا نبود؛ چرا که عبارتهای لاتین او بدون اشتباهاند؛ و ازآنجاییکه او درکشورهای اروپایی سیر و سیاحت میکرد؛ بچههایش در ایتالیا به دنیا آمدند. دیگر اینکه او شعرهای غنایی نوشت؛ داستان کوتاه؛ و رمانی به عظمت و شکوه یک کلیسای جامع که انگیزه تحریر همین یادداشت است.
اولیس درخنشدگی متمایزی دارد. به نظر میآید زندگی در یک هواپیمای تکنفره قرار دارد؛ بیهیچ پلکانی که روح ما را از دنیای عینی به صحنهای در خیال ببرد؛ از رؤیاهای بوالهوسانهای در ناخودآگاه فردی یک مرد بهتناوب آمدوشد رؤیاها در ناخودآگاه جمعی. حدس و گمان؛ سوظن؛ اندیشههای سریع؛ خاطرات؛ فکرهای تنبل و کند؛ و دریافت لذتی آرام که همان ویژگی متمایز این کتاب است؛ هر آنچه به دید میآید به طرز مشهودی غایب است. این در هم آمیختگی رؤیاها و واقعیت ممکن بود بهخوبی رضایتمندی شوپنهاور و کانت را برانگیزد. قالبهای پیشین نمیتوانست رابطهای بین تمایز رؤیا و واقعیت برقرار کند؛ مشروعیتی از طریق سلسله اتفاقات پایدار در زندگی روزانه؛ تمام چیزهایی که از رؤیایی به رویای بعد دیگر وجود نخواهد داشت. طبق این دومی معیار وجود و تمایز رؤیاها با واقعیت چیزی بیشتر از محدوده محض مفروضات مقرر شده در بیداری است. او با وسواسی استادانه زندگی و دنیای رؤیاها را با هم در صفحات کتاب جمعبندی میکنم چنانکه زندگی واقعی و رؤیاها در صفحات کتاب هردو یکی میشوند و آنچه عادتاً دنیای واقعی مینامیم؛ از طریق صفحاتی که ورق میزنیم و از میان رؤیاهایی کرخت و از یاد رفتنی منظما خوانده میشود. کاش حالا به یاد بیاوریم مسئلهای که "گوستاو اسپیلر" درباره ذهن بشری بهطور فصیح از ان سخن گفت: نسبت مشاهده واقعی یک فضای عینی و تصور آن و نهایتاً تکثیرش هرآینه؛ او موضوع را اینگونه حل میکنم که هر سه اینها واقعی هستند و به یکمیزان فضا را به اشغال خود درمیآورند.
انگار یکی بتواند درخت زیتون مینروا را ببیند که سایه آرام خود را به شایستگی بر اولیس میگسترد. من نمیتوانم همتای ادبی دیگری جز داستایوسکی آنهم در آخرین نوشتههایش بعد از "جنایت و مکافات " و نه حتی غیر از آن برای او پیدا کنم؛ پس بیایید این معجزه نادر را تحسین کنیم. جویس در کشف و جستجوهای بیحدومرز در ریزترین جزییاتی که ناخودآگاه را شکل میدهد؛ جریان زمان را متوقف میکنم تا آن را با ظاهری رام شده و مخالف به تسلیمی پرتنش در یک نمایش انگلیسی بدل کند؛ آنچه زندگی قهرمانها را در حصار تنگ خود مهار میکنم؛ جریانی پرقدرت از ساعات سرسامآور .
اگر شکسپیر از استعارههایش بهگونهای بهره برد تا سالها را مانند ذخیرهای در ساعت شنی برگرداند و مورداستفاده قرار دهد .جویس به شیوهای انحرافی تنها روز قهرمان کتابش را با روشی معکوس درروزهای بیشماری برای خواننده افشا میکنم. (من از چندین چرت نیمروزی در این میان چیزی نمیگویم).
تمام صفحات رمان «اولیس» لبریز از نوعی واقعیت محض و سمج است؛ واقعیتی نه از نوع نیمبند افرادی که در دنیا، تنها کارکردهای انتزاعی ذهن و ترس فزاینده آن از ناتوانی در غلبه بر مرگ را میبینند؛ و نه از آن نوع دیگر واقعیت که از راه حواس به ادراک آنها میرسیم؛ بلکه واقعیتی که گوشت تنمان (شهوانیت ما) و خیابان، و ماه و چاه را پهلو به پهلوی یکدیگر قرار میدهد.
شخصیتهای این کتاب، دوگانهاند و اضطراب آنها در شناخت هستی ما را متحیر میسازد نه بهصرف وجودشان، بلکه به خاطر جای گرفتن در این دنیای خاص؛ جایی که ورودی ها، واژهها، کارتهای بازی و برقی در هالهای از تاریکی شب پیچیده شدهاند. در هیچ کتاب دیگری (شاید بهجز نوشتههای گومز دو له سرنا) ما شاهد وجود واقعیت همهچیز با این ثبات و استحکام نیستیم. همهچیز پنهان است و با حضور اصوات است که ظاهرمی شوند و خواننده را در مسیر خودش به همراه میبرد. «دو کوینسی» (مقالهنویس انگلیسی) میگوید برای جویس کافی بود تا نام یکی از افسران رومی را در رؤیاهای خود بیاورد، تا خیالات مهیجی از بیرقهای افراشته و ارتشی پر زرق و برق را به جلوه گری وادارد. "جویس" در فصل پانزدهم کتابش، صحنه یک فاحشهخانه متروک را طراحی میکنم و در آن صدها عبارت و ایده بیربط؛ مردمان یاوهگو و اتفاقات ناممکن را در کنار هم میچیند. در بیان این تعداد اغراق نمیکنم و کاملاً دقیق است.
"جویس" در کتاب « اولیس»، یک روز از زندگیای مدرن را به تصویر میکشد و در آن داستانهای مختلفی را جمعآوری میکند که در باطن شباهت به حوادث کتاب «اودیسه» دارند.
او میلیونری است صاحب میلیونها واژه و سبک. گذشته از اصوات شگرفش که در زبان انگلیسی بکار گرفتهشدهاند، تجارت او (کارهای هنری بهمثابه یک تجارت) تا هر جا که شبدرهای ایرلندی میرویند گس ترس یافته: از سکههای طلای کاستیلی اسپانیایی) و پول رایج یهودی گرفته تا دناری رومی و سایر سکههای قدیمی. در قلم نیرومندش تمام اشکال علم هرمنوتیک را میتوان دید. هر داستان محل نمایشی است برای یکی از روشهای شاعرانه و واژگان خصوصی او . یکی به سبک قیاس نوشتهشده است، دیگری پرسش و پاسخ است و آنیکی روایتی دنبالهدار . در دو داستانش ، روش تکگویی سکوت را بکار برده که یک سبک قدیمی ولی ارائه نشده است و ما در آخر داستان با افکار شخصیتها آشنا میشویم . ( و این همان سبکی است که طبق آنچه جویس به والری لاربد ( نویسنده فرانسوی ) گفته از سبک ادوارد جراردین فرانسوی اقتباس کرده است ) . در کنار این شوخطبعی ناهمگون و در میان نثر و نظم ملمع و شوخیهای کنایهدار فاحشهخانهای ، « جویس» ساختار جدی و دقیق لاتین را نیز بکار میبرد درست مثل مکالمه مرد مصری با موسی .
" جویس" سخت است به سختی دماغه کشتی و همگانی (جهانی) است مانند قطب نمای دریانوردی . ۱۰ سال قبل منتقدی صریحتر و بهتر از من کتاب "جویس" را تفسیر کرد و ما هنوز هم از خواندن آن لذت میبریم. من آنقدر خودخواه نیستم که بخواهم "اولیس" را به شهر نئوکوئن (شهر بزرگی در آرژانتین) ببرم و در گوشهای دنج به خواندنش بنشینم، بلکه میخواهم واژههای محترمانه "لوپ دو وگا" (شاعر و نمایشنامهنویس اسپانیایی) درباره " گونگوریا" (شاعر و قصیدهسرای اسپانیایی ) را تقلید کنم و درباره او بگویم: از هر راه ممکن همیشه نبوغ آسمانی این نجیبزاده را خواهم ستود؛ سر تعظیم فرود میآورم و دربارهاش سخن میگویم: با همه آنچه دریافتهام و با همه فروتنی و تائید تحسینآمیزم و همه آنچه قادر به فهمش نبودم . / ۱۹۵۲
‘
3 نظر
خواننده
عالی بود.مرسی.اما متاسفانه پر از غلط ویرایشی و متنی.مد و مه اغلب این ایراد رو داشته و داره . لطفا این نقطه ضعف رو برطرف کنید.
توضیح درباره یک نظر
خواننده عزیز خوشحالیم که مطلب مورد توجه شما بوده و متاسفیم از وجود غلط های تایپی . حق با شماست
سعی خواهیم کرد کمتر بشود اما متاسفانه کمبود نیروی کمکی و عدم بنیه مالی ضرورت انجام بی نقص چنین فعالیت هایی ست برای ما مشکل بزرگی ست
متاسفانه سایت خصوصی است و به لحاظ مالی باری را بردوش مدیر مسئول آن گذاشته که از هزینه شخصی زندگی اش تامین می کند
برای ارائه کاری مطلوب احتیاج به اسپانسر یا کمک دیگران داریم…
با همه این احوا با سعی خواهیم کرد که خواسته به حق شما را برآورده کنیم
يك خواننده ديگر
متنی هیجان انگیز از بورخس اما پر از دست انداز ویرایشی. سایت فوق العاده است دوستان عزیز حیف است با این اشتباهات تایپی و نوشتاری ارائه شود. از هر راهی که ممکن است درخواست کمک مالی کنید تا این مشکل رفع شود.