این مقاله را به اشتراک بگذارید
مسلمانان عدالت را چطور میفهمند؟
سالها پیش عبدالرحمان عالم کتابی از مجید خدوری، نویسنده مطرح جهان عرب، با عنوان «گرایشهای سیاسی در جهان عرب» ترجمه کرد. خدوری در این کتاب با ذکر این نکته که «جامعه مدنی اسلامی آشکارا در حالت زوال قرار دارد»، در پی پاسخ به این سؤال اساسی بود: «آیا باید شیوه زندگی اسلامی تغییر یابد یا شیوه دیگری جایگزین آن شود؟». کتاب گرچه در حوزه مطالعات سیاسی بهشمار میرفت، برای مخاطب عام نیز حاوی بحثهای مهمی بود. بهتازگی اثر دیگری از خدوری نیز با عنوان «برداشت مسلمانان از عدالت» به فارسی ترجمه شده است.
«برداشت مسلمانان از عدالت» از ساختاری اندیشهای برخوردار است. برخلاف بسیاری از کتابهایی که در سالهای اخیر در مورد اسلام نوشته شده، این کتاب تحتتأثیر احیای «بنیادگرایی اسلامی» یا ظهور انقلاب ایران نیست. مجید خدوری در این اثر نگاه دوسویه خود را به مطالعه حقوق و سیاست به کار گرفته است. هدف اصلی این کتاب، پژوهشی در میان آثار اندیشمندان برجسته مسلمان در دوره قدیم و جدید در مورد نظریه اسلامی عدالت است. این کتاب حاصل تلاش ٣٠ سال اخیر مجید خدوری از سال ١٩۵۵ میلادی است؛ یعنی زمانی که او کتاب شاخص خود را تحت عنوان «جنگ و صلح در حقوق اسلام» منتشر کرد.
نویسنده، تحول مفهوم عدالت را از زمان ظهور اسلام تاکنون در بستر وسیع نظم عمومی اسلام دنبال میکند. او با استفاده از علائق مفهومی و تجربی، بسط مفهوم عدالت را در اسلام نهتنها از منظر نظم زمانی بلکه بر حسب مقولات سیاسی، کلامی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی و اجتماعی بررسی میکند. او در این کتاب بنا بر گفته خودش مترصد بررسی مفهومی- نظاممند، در برابر بررسی تاریخی-روایی عدالت در این ابعاد است. نویسنده در بخش اعظم این کتاب به بررسی مفهوم اسلامی عدالت در عصر کلاسیک برحسب این مقولات پرداخته است. تأکید بر تحول (مفهوم اسلامی عدالت در) عصر کلاسیک، فهم ما را از مفهوم مدرن عدالت عمیقتر میکند که فرایندهای تغییر و استمرار آن در تکامل مفهوم اسلامی عدالت به اختصار بررسی شده است. در اواخر کتاب، ضرورت بررسی برخی از ابعاد دیگر عدالت چون وجوه سیاسی، اجتماعی، الهی و وحیانی نیز مطرح میشود. خدوری با این روش به حفظ آنچه به صورت سنتی تثبیت شده، ضرورت تغییر را نیز به بحث میگذارد.
این کتاب به محققان غربی اسلام کمک میکند متوجه شوند چطور در بحث از مفهوم عدالت، اندیشمندان بزرگ اسلامی مثل کندی، فارابی، ابنسینا و ابنرشد در حوزه فلسفه و غزالی، رازی، ماوردی و نصیرالدین طوسی در حوزه اخلاق و ابوحنیفه و شافعی در حوزه فقه و حقوق، ابنخلدون در حوزه علوم اجتماعی و همچنین متفکرانی مثل افغانی (سیدجمالالدین اسدآبادی)، عبده، عبدالرزّاق سنهوری و (آیتالله) خمینی در دوران جدید مورد غفلت واقع شدهاند. همچنین از منظر تطبیقی میتوان مواردی از مصادیق مفهوم الهی عدالت در سنت یهودی-مسیحی تمدن غربی را با موارد کلاسیک تمدن اسلامی مقایسه کرد و مواردی از مصادیق این مفهوم را که ریشه در حقوق موضوعه و حقوق عرفی دارد، با نظایر آن در دنیای اسلام در دوران مدرن تطبیق داد. از طرف دیگر برای متخصصان حقوق بینالملل نیز ممکن است از جهات مختلف این کتاب مفید باشد. آرمانگرایان یا خوشبینها، تلاش دولتهای مسلمان برای دنیاییکردن قانون و اجرای عدالت را ملهم از غرب و نشانه مهمی از بسط و پیشرفت حقوق بینالملل لحاظ خواهند کرد؛ این کار شامل ظهور تدریجی معیارهای مشترک عدالت با وجود تفاوتهای فرهنگی نیز هست. از طرف دیگر، واقعگرایان یا بدبینها با این استدلال که جستوجو برای کشف معیارهای جهانشمول حقوق و عدالت شکست خورده به اطلاعات زیادی در باب ظهور بنیادگرایی اسلامی در عصر معاصر دست خواهند یافت. این کتاب برای نظریهپردازان غیرتخصصی نیز مفید خواهد بود. پژوهش خدوری در مورد نظریه اسلامی عدالت، از نظر بعضی از نویسندگان گذشته که میگویند هنجارها و اصول طرحشده در مورد عدالت اسلامی ریشههای خارجی داشته و از فرهنگ یونان، ایران، هند و … تأثیر پذیرفته، اجتناب میکند. مقولاتی چون عدالت «وحیانی»، «عقلانی» و «اجتماعی» او فینفسه بر تجربه اسلامی استوار است و برای مثال نظریهپردازان حقوق که با مقولههای وسیع «حقوق طبیعی» و «حقوق موضوعه» ارتباط دارند، میتوانند از آنها استفاده کنند. این تعابیر میتوانند برای نظریهپردازان سیاسی که در مطالعه سیاست و سیاست خارجی درگیر چالش بین «ایدهآلیسم» و «رئالیسم» یا نظریه و عمل میشوند نیز مفید باشد. البته رهیافت نویسنده دقیقا با دوگانگی آرمانگرایی- واقعگرایی متناسب نیست: موضع مستحکم او تحت عنوان «ایدهآلیسم تجربی» مطرح شده است. با وجود اینکه خدوری معتقد است «عدالت، اساسا مفهومی نسبی» – بر پایه زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی- است اما عدالت باید از ارزشهای برتر نشأت بگیرد. از نظر او «تجارب تاریخی اسلام، درواقع تجارب تاریخی نوع بشر، نشان میدهد سیستم حقوقی که در سطح ملی و همینطور بینالمللی از اصول اخلاقی جدا شود، معنایش را از دست میدهد».
مجید خدوری (متولد موصل عراق در سال ۱۹۰۹ – فوت ۲۰۰۷) استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه جان هاپکینز در آمریکا بود. او پس از دریافت دیپلم در زادگاه خود برای ادامه تحصیل رهسپار دانشگاه آمریکایی بیروت شد. با دریافت دکترای حقوق بینالملل و علوم سیاسی در سال ١٩٣٨ به عراق بازگشت و به مدت هشت سال در وزارت آموزش مشغول به کار شد. در سال ١٩۴۶ بهعنوان عضو هیأت عراقی در نوشتن معاهده سازمانملل مشارکت داشت. پس از این تجربه، بهعنوان استاد در دانشگاههای ایندیانا و شیکاگو به فعالیت پرداخت و سپس در دانشگاه جان هاپکینز موفق به تأسیس کرسی خاورمیانه شد. همچنین کرسی تدریس بهعنوان استاد مدعو در دانشگاههای کلمبیا، هاروارد، ویرجینیا و جورج تاون، از دیگر فعالیتهای زندگی علمی ایشان بهشمار میآید. خدوری در سطح جهانی بهعنوان یکی از برجستهترین استادان در حوزه مطالعات اسلامی، تاریخ و سیاست جدید در خاورمیانه شناخته میشود. آثار پژوهشی او در حقوق و سیاست در خاورمیانه، به لحاظ عملی و نظری بوده است. او بیش از ۳۵ کتاب و صدها مقاله به انگلیسی و عربی نوشته است.