این مقاله را به اشتراک بگذارید
نظاره در دیروز
در ادامه تجدیدچاپ برخی آثار ابراهیم گلستان توسط نشر کلاغ، بهتازگی «گفتهها» نیز همراه با یادداشتی جدید از گلستان منتشر شده است. «گفتهها»، متن برخی سخنرانیها، گفتوگوها، نقدها و یادداشتهای گلستان است که همگی به سالها پیش برمیگردند. گلستان در بخشی از پیشگفتار قدیمیتر کتاب درباره متنهای گردآمده در این کتاب نوشته بود: «تازهترین تکه از این گردآوردهها بیست سالی کهنه است و کهنهترین برمیگردد به بیش از سی سال پیش، به پیش از رسیدن دهه چهل و همه در نیمه دوم سالهای پنجاه گردآورده شدند برای نشر مجدد بهصورت کتاب؛ و کار از حد حروفچینی و بستن صفحه گذشته بود و لوحههای فلزی هم برای چاپ آماده شد که دیدیم سنگینتریم اگر که دست نگه داریم، چون در محیط تو چیزی که پیش تو پیدا بود که پیش میآید داشت پیش میآمد و با شتاب فزاینده پیش میآمد و پیش میآمد، البته، درخورند توان و تفکر مسلط رایج؛ و در آن میانه لزومی نمیدیدی به گفتن چیزی در این روند، که گفتن به درد نمیخورد و آنچه را باید گفت گفته بودی و در گیرودار آن غوغا اظهار و ضبط مکرر به کار نمیآمد…»در این وضعیت، انتشار «گفتهها» میماند تا سالها بعد: «امروزه زمانه چرخیدهست و گردش و نظاره در دیروز، در موزهها، خاصیت دارد. با یک چنین نظاره میتوانی دید در روزگار پیش دید و بیان دید چه بودهست و کار بر فرض اینکه کار بوده است از کدام راه و سو رفتهست و در گذر زمان آن کسی که در زمان بودهست چهها را چه جور میدیده است، یا چه میگفته است و گویندهای که از زمانه خود چشمداشتی نداشته است از آنچه میبوده است، آن را چگونه میدیده است، در آن گذشته را چگونه میدیده است و آینده را چه جور میجسته است. آیا از آنچه که میدیده است و میگفته است چیزی به درد زمانی که امروز است میآید؟ ادعایی نیست وقتی که آسمان در تکه شیشه شکسته هم منعکس میتواند شد».متنهایی که در «گفتهها» گردآمدهاند هریک مربوط به زمانی متفاوتاند و ترتیب آمدن آنها به ترتیب تاریخیشان نیست. کتاب با سخنرانی گلستان برای دانشجویان دانشگاه شیراز که به اسفند ١٣۴٨ برمیگردد شروع میشود و در ادامه چند مقاله و نقد از او با موضوعات مختلف و نیز گفتارهای چند فیلم آمده است.در پایان هم گفتوگویی با گلستان درباره داستانهایش منتشر شده است که در آن به «آذر ماه آخر پاییز»، «شکار سایه»، «جوی و دیوار و تشنه» و «مد و مه» پرداخته شده است. اما گلستان در بخشی از یادداشت کوتاهی که برای چاپ تازه «گفتهها» نوشته، آورده: «در این چاپ چندمین «گفتهها» گویا، به ظاهر، نیازی نباشد به افزودن نکتهای به متن یا به پیشگفتار این گردآوردههای چهل سال و بیشتر پیش از این، جز به جبران دو کمبود چشمگیر، یکی عرضه حال و هوای روزگار به هنگام بیان نقد حرف و اندیشه، دیگری آوردن نام کسی که در گفتوگوی جاگرفته در نیمه آخر کتاب پرسشکننده بود درباره داستان و داستان نوشتن و همچنین، درافتنده و مصر، ولی بیشیلهپیله، به پرسششونده که من بودم». و بعد گلستان در آخر این یادداشت نام گفتوگوکننده را اینچنین آورده: «چنین حس و آرزوی دمزدن در هوای تازه نه آن روز و نه بعدها، امروز، بس نبود و نیست. بهکلی. اصلا. هیچ. قاسم هاشمینژاد که پرسشکننده بود از من، در این گفتوگو، نبود از این قماش. یا این به من چنین مینمود. به جای وانمود، آن روز حاجت بود- و امروز حاجت است- به درک مایه و معنا و ماهیت در تشخیص شرطهای نو برای نوشدن. و این با خدعه و ورد و تقلب و اجحاف و تهمت و هو و ادعاهای سست سطحی تفاوت داشت. و همچنان دارد».
دلهره ماوراء طبیعه در اتاق نشیمن
«بچه رزمری» عنوان رمانی است از آیرا لوین که محمد قائد آن را به فارسی برگردانده و اینروزها توسط نشر کلاغ منتشر شده است. این رمان همانطور که در کتاب هم آمده، یکی از بهترین نمونههای ایجاد تعلیق میان وهم و واقعیت است و رومن پولانسکی نیز براساس آن فیلمی ساخته است که نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی شد.آیرا لوین از نویسندگان معاصر آمریکایی است که در سال ١٩٢٩ در نیویورک به دنیا آمد و در طول سالهای فعالیتش چندین رمان و نمایشنامه نوشت و موفق به کسب سه جایزه ادبی هم شد؛ ازجمله جایزه ادگار آلنپو برای «تله مرگ» در سال ١٩٧٨. او در سال ٢٠٠٧ در ٧٨ سالگی درگذشت.«بچه رزمری» اولینبار در سال ١٩۶٧ منتشر و با استقبالی عجیب روبهرو شد، بیش از چهار میلیون نسخه در آمریکا فروش کرد و سرآمد داستانهای ترسناک آن دهه شد.قائد در بخشی از یادداشتش برای ترجمه کتاب نوشته: «اجرای تصویری داستان بهعنوان یکی از بهترین نمونههای ایجاد تعلیق میان واقعیت و وهم بسیار موفق از کار درآمد. در کار درخشان پولانسکی خوانندگان رمان دیدند فیلم ماندگار (جز فصل رفتن رزمری به کلبه بیرون شهر که کنار گذاشته شد و کوتاهکردن صحنه پایانی) عمدتا برگردان سطرهای رمان است به تصویر. رمان وحدت مکانی ندارد و به این سبب هیچگاه بر صحنه تئاتر نرفت اما میتواند متنی بسیارمفید باشد در کلاس فیلمنامهنویسی برای مختصر و دقیق نوشتن به قصد برگرداندن به تصویر. نویسنده حتی تأکیدهای افراد بر کلمات را مشخص کرده است…»