این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره مایکل کین
پیران و افسوس ماندگار جوانی
وصال روحانی
۴۹ سالی بود که مایکل کین به کن نیامده بود و این امر بیدلیل نبود. این هنرپیشه ۸۳ ساله بریتانیایی اوایل این هفته در محل مهمترین فستیوال فیلم جهان که دوره ۲۰۱۵ خود را از چهارشنبه شب ۲۳ اردیبهشت شروع کرد و یکشنبه شب ۳ خرداد (دیشب) به پایان رساند. خطاب به حضار و ارباب جراید گفت: با فیلم «الفی» به کن آمده بودم. فیلم جایزهای را برد ولی چیزی به خود من ندادند. خب، چه کاری؟ ای همه راه را بکوبم و تا آنجا بروم تا دست خالی برگردم؟ اما کین آن قانون تقریباً نیم قرنی شده را شکست تا امسال همراه با سایر عوامل ساخت «جوانی»، فیلم تازه پائولو سورن تینو ایتالیایی به کن بیاید و به مراتب و مراحل پخش این فیلم نظارت کند. سورن تینو دو سال پیش با فیلم قبلیاش که کاری تحسین شده به نام «زیبایی بزرگ» بود، بسیاری از جوایز شامل اسکار برترین فیلم خارجی (غیر آمریکایی) سال را تصاحب کرد و او خالق «جوانی» هم هست که در شصت و هشتمین دوره فستیوال کن برخوردهای متفاوتی با آن صورت گرفت و عدهای آن را فیلمی معناگرا و تاثیرگذار توصیف کردند و گروهی نیز آن را قصهای دانستند که بیشتر با رویا پیوند خورده و ریشه در دنیای کنونی زندگی انسانها ندارد. دیگران هر چه بگویند کین میگوید این فیلم را بسیار دوست دارد و به همین سبب نیز بازی در آن را پذیرفت. کین که در پیشینهاش کسب دو جایزه اسکار نقش دوم مرد مشاهده میشود، در کن گفت: از قصه فیلم خیلی خوشم آمد. آن قدر زیاد که حاضر بودم این نقش را مجانی هم بازی کنم. البته این را به تهیه کنندگان نگفتم و در نتیجه آنها دستمزد مرا دادند!
رژه رفتن اتفاقات گذشته
در «Youth» کین رل یک رهبر ارکستر پیر موسیقی کلاسیک را بازی میکند که دولت کشورش از او خواسته است از بازنشستگی خارج شود و یک بار دیگر ارکسترش را در یک اجرای ملی هدایت کند در همین اثنا گذار او و یک دوست قدیمیاش که کارگردان سینما است (با بازی هاروی کیتل) به یک مجتمع تفریحی در سوییس میافتد و آنجا خاطرات دوران جوانی و اتفاقات گذشته از مقابل چشمهایش رژه میروند و با دیدن نشانههای مکرر جوانی در مقابل چشمهایش در آن مجتمع افسوسی عظیم بر وی و کاراکتر کیتل حاکم میشود. او چند پیشنهاد کاری تازه را رد میکند (و یا گمان میکند که پیشنهادی رسیده است و باید آن را رد کند)، گوشهای مینشیند و روزنامه میخواند و به واقع گذر عمر را میبیند.
حافظههای رو به تحلیل
با این اوصاف «جوانی» نوعی بررسی و مداقه در اوصاف جوانی و در وصف و حال انسانهایی است که دیگر قابلیتهای گذشته را ندارند و میخواهند آن را چنگ بزنند و حفظ کنند اما از عهدهاش بر نمیآیند. کاراکتر کین در این فیلم بر این باور است که دارد حافظهاش را از دست میدهد و در صحنههای متعددی از فیلم دستهای پر از خالها و لکههای پیری او مشاهده میشود و بخصوص وقتی پزشک مشغول معاینه کاراکتر کین است، پیری وی بیش از پیش به چشم میخورد. کین میگوید به رغم پیر شدن و سوق یافتن به سمت این گونه رلها از بازی در این نقشها هیچ ابایی ندارد و برعکس از این کار استقبال میکند. وی میگوید: در این سن و سالها فقط دو جور انتخاب پیش رویتان هست. یکی این که نقش پیرهایی مثل خودتان را بازی کنید و دوم این که رل مردهها را ایفا نمایید و رده دوم کسانی هستند که در فیلمها فقط اسمشان میآید زیرا دیگر وجود ندارند و صحنه زندگی را ترک گفتهاند و من بین این دو رده طبعاً طایفه اول را انتخاب کردم! بهر حال من چند سالی است که وارد بخشی تازه از زندگی هنریام شدهام. قسمتی که در آن دیگر نمیتوانم جوان اول فیلمها باشم و باید در قالب پدربزرگ فرو بروم و برای پدرشدنم نیز بسیار دیر شده است.
پیشنهادات نامناسب
کین میگوید به رغم پیر شدن مفرط هیچ مشکلی در کمبود دریافت پیشنهادات تازه ندارد ولی اکثر رلهای مطروحه کوچکاند و برای او مناسب نیستند و یا قدری مناسباند اما چیز خاصی را نصیب وی نمیکنند. کین در صحبتهایی که هم شوخی است و هم جدی میگوید: بدیهی است که در این سن و سال در فیلمها نمیتوانی یک عاشق پیشه باشی یا از در و دیوار بالا بروی. تو از این پس یا پدری یا پدربزرگ. این را یک کارگردان و تهیه کننده معروف سینما ۲۰ سال پیش به من گفت. من هم پذیرفتم و همان رلها را بازی کردم و دو تا جایزه اسکارم را نیز با همان نقشها بدست آوردم و در نتیجه نه تنها ضرری نکردم بلکه بهره نیز بردم.
با این حال امکان ندارد کین از افسوس عظیم رلی که به وی محول شده، رهایی یابد. من و کیتل رل آدمهایی را در این فیلم بازی میکنیم که در برخورد با نیروی جوانی و در مواجهه با انرژی عظیم این دوران دائماً به فکر گذشته خود میافتند و آه و دریغ و افسوس ماندگار را در وجودشان حس میکنند. مجتمع تفریحی که کاراکترهای من و کیتل در آن اسکان یافتهایم، سرشار از جوانانی است که با سر و وضع جالب و زیبایی ایام جوانیشان از مقابل چشمها رژه میروند. من حتی از دیدن عکسهای این صحنهها و پوستر فیلم گریهام میگیرد زیرا وصف و حال خود من نیز هست.
کار گروهی مثل پادگان
کین معترف است که حتی در زندگی طبیعیاش نیز در حال از دست دادن بخشی کوچک از خاطرات خود است و باید به خودش فشار بیاورد تا برخی جزییات به یادش بیاید. در عین حال او آنقدر حضور ذهن دارد که از همبازیانش در فیلم شامل جین فاندای معروف که مثل وی پیر است و فاصله کمی تا ۸۰ ساله شدن دارد، تمجید کند. باید از تمامی همبازیانم در این فیلم به نیکی یاد کنم و منجمله از جین فاندا و پل دانو (که رل یک بازیگر هالیوود را که مثل او و کاراکتر کیتل به آن مجتمع تفریحی آمده است بازی میکند) که سبب شدند این کار گروهی عالیتر انجام شود. مثل کارها در داخل یک پادگان و در قالبهای نظامی میماند. در هر حال در شرایطی قرار دارم که اگر مراقب خودم نباشم، از پا در خواهم آمد و زخمی شدن یا مرگم حتمی است و شکی در این مورد نیست. بانی فیلم
منبع: Daily Mail