این مقاله را به اشتراک بگذارید
نامههایی از اسکاروایلد
ترجمه مرجانه مسعودی
این نامهها از کتاب«نامههای اسکاروایلد»انتخاب شدهاند. اسکاروایلد این نامهها را در سالهای ۱۸۸۲ و ۱۸۸۳، و پس از سفر موفقیتآمیزش به آمریکا نوشته است. خطاب نامهها به دوستان و نزدیکان اوست. اسکاروایلد در این نامهها دربارهی نظریاتش راجع به زندگی و هنر و اثر هریک بر دیگری سخن میگوید.
نامهی اول 20 ژانویه ۱۸۸۲-به آرچیبالد فوریس
۱ آقای فوریس عزیز
بهطور یقین اظهارنظر شما در مورد من، بهطور نادرستی جلوه داده شده است. اگرچه باید بگویم به نظر میآید اظهارات شما در سخنرانیتان در مورد من دلیلی بر نوشتن آن مقاله بوده است. فکر میکنم صراحتا باید بگویم به نظر من آن گفتهها نه تنها درست بیان نشده بلکه هیچ ارتباطی هم با موضوع بحث شما نداشته است. میدانم مسئلهای را که من میخواهم به مردم آمریکا بگویم باعث ایجاد یک حرکت بزرگ در اینجا خواهد شد و زیان تمام این ریشخندهای احمقانه، به تزکیهی هنر و تمدن در این کشور خواهد رسید.
فکر نمیکنم که حذف آن گفتار به زیبایی کلام شما و توجهی که به آن میشود خدشهای وارد کند. همچنآنکه خود شما گفتید آن نکته شوخی سادهلوحآنهای بوده است.
وظیفهی شما سخن گفتن از اخبار جنگ و میدان نزاع است و من از حیات هنر میگویم. این دو موضوع کاملا متفاوتاند و بهتر است که اینطور باقی بماند.
ارادتمند شما اسکاروایلد
نامهی دوم 29 ژانویه ۱۸۸۲-به آرچیبالد فوربس
آقای فوربس عزیز
از اینکه در نخستین نامهای که به شما نوشتم مطالبی بود که به نظر شما تند و اشتباه آمد بسیار متعجب و غمگین شدم. باور کنید قصد من آن بود که با همان صراحت لهجهای که شما به من نوشتید جواب شما را بدهم و اگر چیزی جز این به نظر آمده باشد، هرچند ناآگاهانه، آنرا پس میگیرم.
و اما راجع به قصد من برای آمدن به آمریکا توضیح خواسته بودید. هنگام بازگشت به اروپا، اگر نتوانسته باشم کوچکترین نفوذی در رشد هنر در این کشور داشته باشم بسیار ناامید خواهم شد؛ و ناامیدتر، اگر نتوانسته باشم باعث شوم که از میان تعدادی کثیری که به سخنان من گوش دادند حد اقل یک نفر هنر و زیبایی را کمی بیشتر دوست داشته باشد. و باز هم ناامیدتر اگر نتوانسته باشم پس از کار توانفرسا و سخنرانیهای متعدد(به خصوص برای من که در این مورد بیتجربه هستم)به مقدار کافی درآمد داشته باشم؛ درآمدی که با آن بتوانم پاییز را در ونیز، زمستان را در رم و بهار را در آتن بگذرانم. اما تمام اینها شاید تنها رویا باشند. به نظر میرسد که نامه نوشتن باعث سوءتفاهمهای بسیار بزرگ میشود. آرزو داشتم شما را حضوری ملاقات میکردم. شاید اگر باهم روبرو میشدیم میتوانستم بهتر و آسانتر حرفهایم را به شما بزنم.
دوستدار شما اسکاروایلد
نامهی سوم مارچ ۱۸۸۳-به ماری پرسکات
۲ خانم پرسکات عزیزم
روزنامههایی را که از آمریکا برایم فرستاده بودید دریافت کردم و از این بابت از شما متشکرم. فکر میکنم باید به خاطر داشته باشیم که تبلیغات زیاد نمیتواند تضمینی برای موفقیت یک نمایش ضعیف با بازی بد باشد. منظورم این است که میتوان در خیابانهای نیویورک دستههای کارناوال را دو بار در روز به مدت شش ماه راه انداخت و اعلام کرد که ورا ۳نمایشنامهی خوبی است ولی اگر در شب اول اجرا، یک نمایش قوی با بازی خوب نباشد تمام آن تبلیغات بینتیجه خواهد بود.
نام من و بازی عالی شما، دو عامل مهم برای موفقیت آن نمایش در لندن و آمریکا خواهد بود. کار ما ایجاد موقعیتی عالی برای به دست آوردن یک نتیجهی خوب است. موفقیت علمی است که اگر شرایط آنرا داشته باشیم ثمره آنرا خواهیم گرفت. هنر یک حاصل ریاضی است که از تمایل به هنر و زیبایی ناشی میشود و اگر در مورد آن درست فکر نشود هیچ نخواهد بود.
در مورد گفتگوهای آن نمایش باید گفت، میتوان یک اثرتراژدی را به شکل کمدی اجرا کرد. خنده در بیننده لزوماترس را از بین نمیبرد اما به کاهش آن کمک میکند. هیچوقت نگران نباشید، با ایجاد خنده اثرتراژدی از بین نمیرود. برعکس بدینوسیله میشود آنرا تشدید کرد. قانون کلی هر هنری بستگی به چیزی دارد که به آن رجوع کند. نقاشی با چشم کار دارد و به دانش بینایی مربوط میشود. موسیقی با گوش شنیده میشود و با دانش صداها را رابطه پیدا میکند. تئاتر با طبیعت انسان سروکار دارد و آنرا باید در دانش روانشناسی و فیزیولوژی جستجو کرد. یکی از اصول فیزیولوژی این است که اشتیاق برای احساسات تشدید شده را میتوان با احساس ضد آن تسلی داد. برای مثال اثر یک نمایش درام، خندههای عصبی و یا اشک شادی است. به دلایلی که گفتم نمیتوانم آن گفتگوها را در اثر کمدی خود حذف کنم. دوم اینکه، لزوم یک گفتوشنود خوب، پایان آن است و یک محاورهی درست باید واکنشهای اشخاص در برابر یکدیگر را بهطور طبیعی نشان دهد و نباید تنها به صورت نوشتههای یک نویسنده گفته شود. این پایآنها، نه تنها ارزشی هنری بلکه اثری فیزیکی نیز دارند. آنها زمان کافی برای نفس تازه کردن را به بازیگر میدهند.
دوست همیشگی شما اسکاروایلد
نامهی چهارم می1883-به آقای رابرت شرارد
۴ رابرت عزیز
نامهات به اندازه خودت دوستداشتنی بود. این اولین فرصتی است که پس از پیمودن راهها و عوض کردن قطار و حملونقل اثاثیهام پیدا کردهام که برایت نامهای بنویسم. خواندن دستخط چه لذتبخش بود و چه خاطراتی از شبهای مهتابی و غروب آفتاب را بهیاد من آورد.
در مورد پیشکش کردن شعرهای خودت به من، آنها را میپذیرم. چگونه میتوان هدیهای به دلپذیری یک موسیقی زیبا که توسط دوست عزیزی مثل تو سرورده شده باشد را رد کرد.
به نظر من، تصویر یک دوستی واقعی را هرگز نمیتوان با هیچ خیانتی هر چقدر پست و ننگین باشد کدر کرد. اشخاص مانند سایه میآیند و میروند ولی کمال مطلوب ما همیشه روشن و شفاف باقی میماند. آن کمال مطلوبی که زندگی انسآنها را نه تنها به خاطر عشق و دوستیاش که آنها را بهیکدیگر پیوند میدهد، بلکه رابطهای که با هنر و موسیقی به جنبش درمیآید و دوستی را بهیکدیگر پیوند میدهد، بلکه رابطهای که با هنر و موسیقی به جنبش درمیآید و دوستی را نزدیکتر میکند. ما هر دو میتوانیم در مقابل یک الهه مرمری خم شویم و سرود روحانی بخوانیم، رنگ طلایی غروب و نقرهای سپیده میتواند برایمان رویایی باشد، آواز خلسهآور پرندگان نهان در تپههای پرگل، همه در قلب ما حس زیبایی را پدید میآورند و در آنجا قلبها و دستهای ما به هم پیوند میخورند.
فکر میکنم یک دوستی واقعی باید اینطور باشد. در این نوع رابطه، عیبها جزئی شمرده میشوند و هیچیک در صدد تغییر دیگری نیست و دو طرف یکدیگر را برای چیزی که هستند میپذیرند. احتمالا من و تو فرق زیادی باهم داریم شاید بیشتر از آنچه در تصور بیاید اما هر دوی ما دید یکسانی از زیبایی داریم و در جستجوی آن شهر رویایی هستیم که فلوتنوازان آن هیچگاه خسته نمیشوند. آنجا همیشه بهار است و جایی برای خاموشی نیست؛ شهری که خانهی هنر است و هنر در انتظار دوستدارانش. ما به دنبال چاه آب زندگی جاوید هستیم؛ جایی که بلبلان برایمان میخوانند و ماه از دیدارمان شاد میشود. به نظر من این همان چیزی است که در جستجوی آن هستیم و تو که برایم بسیار عزیزی و دوستیات ایمان و اعتماد به آینده را به من میدهد، در اینراه با من همراهی.
اسکاروایلد
پینوشت:
(۱). Archibald Forbes نویسندهی انگلیسی و خبرنگار جنگی.
(۲). Maric Prescott بازیگر آمریکایی.
(۳). Vera
(۴). Robert. H. Sherard نویسنده و خبرنگار.