این مقاله را به اشتراک بگذارید
دیدار با جواد مجابی
دو، سه نفر را پررنگ نکنیم
دیدار با جواد مجابی به یک رشته خلاصه نمیشود. با او میتوان در مورد شعر، داستان، طنز، روزنامهنگاری، نقاشی و هنرهای تجسمی صحبت کرد. در نشستی هم که پنجشنبه ٢٨ خرداد برای مرور فعالیتهای او در کتابفروشی آینده برگزار شد، او از ادبیات و نقاشی صحبت کرد. در بخشی از این نشست، علی دهباشی در مورد استفاده از طنز در آثار مجابی پرسید. این نویسنده در پاسخ گفت: «بخشی از این طنز موروثی است. خاندانم همیشه آدمهای شوخطبعی بودهاند. در خاندان من شوخیکردن یک مسئله جدی است! ولی خود با اینکه در جوانی و نوجوانی شوخی میکردم و سربهسر دیگران میگذاشتم، دریافتی از طنز به آن معنا نداشتم و در زمینه هجو و مقابله کار میکردم. شاید از یک جای معینی در سال ١٣۴۶ در قزوین شروع شد. در قهوهخانهای نشسته بودم و شعر مینوشتم، اما وقتی خواندمش، حس کردم شعر نیست و همانند کلمات قصاری است که شکل طنزآمیز دارد. این اولین نوشتهای بود که ظاهر شد. نوشته را به روزنامه جهان نو که آن زمان با دکتر عالیمرد و آقای حجازی کار میکردیم بردم و در آنجا چاپ شد».
او در مورد ادامه این مسیر عنوان کرد: «ابتدا با اسم کلمات قصار و… و بعدها طبق بررسیهایی که داشتم، فهمیدم اینها عبارات فشرده طنزآمیزی است که نکاتی درباره زندگی اجتماعی مطرح میکند. از این زمان بود که در زمینه ادبیات طنز کنجکاو شدم و فرصتی پیدا شد که سالهایسال در این مورد کار کنم. جزء اولین مقالاتی که نوشتم، یادداشتی در سال ١٣۴٩ بود. پس از آن آرامآرام از سمت یک طنز مطبوعاتی بهسوی طنز ادبی رفتم و برای این قضیه به مطالعه ادبیات طنز از قدیم تا اکنون پرداختم که به یک کتاب هزارو٢٠٠ صفحهای تبدیل شد و شوخیهای ایران را از زمان کوروش تا دوره مشروطیت دربرمیگیرد. این موضوع نشان میدهد که ما چه نوع ملتی بودهایم».
مجابی سپس به دوستی خود با غلامحسین ساعدی و بهکارگیری تاریخ مشروطیت در رمانهایش اشاره کرد. او در پاسخ به اینکه حق او ادا نشده است، گفت: «به من بگویید حق کدام نویسنده ادا شده که حق ساعدی ادا نشده باشد! اما درست میگویید به دلایل شرایط سیاسی که در کارهای ایشان وجود داشت و مدتها پس از مرگ او نیز طول کشید، شناختنامهای از او نوشتم و گمان بردم که یک نفر باید این سکوت ١۵ساله را بشکند. ما نباید دو یا سه نفر را پررنگ کنیم و باقی را از یاد ببریم. ساعدی یک نویسنده ذاتی است که حتی اگر این معلومات را هم نداشت، باز هم میتوانست خود را در این جایگاه نگه دارد».
سراینده «سالهای شاعرانه» در مورد تأثیر ساعدی عنوان کرد: «میدانم چقدر شیفتهوار کتاب میخواند. او چند ارزش خاص داشت؛ یکی اینکه از بنیانگذاران اصلی تئاتر اجتماعی مدرن ماست. یعنی درواقع در دهه ۴٠ تئاتر ما نیمهجان بود. تئاتری که مردم بیایند و مسائل روز خود را در آن ببینند، بسیار کم بود. اشخاصی چون ساعدی و بیضایی و… تئاتر اجتماعی ما را شکل دادند. نمایش، تأثیر شگفتی بر مخاطب دارد و ساعدی بهخوبی به این موضوع آگاهی داشت. زبان وی ساده است. البته شاید این زبان باید پالوده میشد. متأسفانه شتابی که وی در خلق آثارش داشت اجازه نمیداد. البته سیستم نشر ما ایراد دارد. شاید اگر یک ویراستار خوب در کنار هر ناشری باشد میتواند ایرادهای این آثاری که شتابزده به نگارش درمیآیند را اصلاح کند. ساعدی بهجز اینها یک روزنامهنگار مهم است و معتقد بود با نوشتن در روزنامهها میتوان با مردم و مخاطبان ارتباط بیشتری گرفت. داستاننویسی او برپایه نمایشنامهنویسی است و داستانهای بسیار خوبی که سوررئالیسمی بینظیر در آن جریان دارد که ناشی از زندگی ماست».
دهباشی با اشاره به انتشار چندین کتاب در زمینه تجسمی از سوی مجابی، نظر او را در مورد وضعیت اقتصاد هنر پرسید. این نویسنده نیز با بیان اینکه اقتصاد خوانده است، اظهار کرد: «بهعنوان شخصی که اقتصاد خواندهام و هیچگاه سودی از اقتصاد نبردهام معتقدم هر هنری باید اقتصاد پویای خود را داشته باشد. در فرهنگ ما مسئله تصویر اهمیت چندانی نداشته و آموزش و الفبای آن در جامعه رواج نداشته است. حتی در کتب درسی هم نقاشی نیست تا شخص با این مقوله آشنا شود. بین سالهای ١٣۴۵ تا ١٣۵۵ بازار نقاشی بهوجود آمد و بانکها و سایر مؤسسات دولتی را وادار به خرید این آثار و استفاده از آنها میکردند، اما دوامی نداشت. این اواخر به همت عدهای در بازار تهران و بازار دوبی، نقاشی برای خود، بازاری پیدا کرده است. این بهنفع نقاشان است».
پریسا احدیان / شرق