این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر «تاریخ مذکر» رضا براهنی به مناسبت تجدید چاپ آن
دوران تشتت فرهنگی
«تاریخ مذکر»، کتابی است که رضا براهنی آن را در سال ١٣۴٨ نوشت؛ اما اولین چاپ آن در سال ١٣۵١ منتشر شد. پیش از انتشار کتاب، البته بخشهایی از آن در مطبوعات چاپ شده بود. این کتاب بعد از چاپ اول دوبار دیگر به چاپ رسید و بعد از آن تا سالها تجدید چاپ نشد تا اینکه اخیرا چاپ تازهای از آن، از طرف نشر نگاه منتشر شد. بخشی از این کتاب، طبیعتا بهطور مستقیم در پیوند با زمانهای است که این کتاب در آن نوشته شده است؛ یعنی سالهای پیش از انقلاب و مسائلی که جامعه ایران در آن سالها با آنها دستبهگریبان بود. «تاریخ مذکر»، دو نیمه است؛ نیمه اول آن که همین عنوان «تاریخ مذکر» را بر پیشانی دارد، از ده بخش و سه یادداشت پایانی با عنوانهای «حواشی تاریخ مذکر»، «ازخودبیگانگی مضاعف شرقیان» و «تکملهای بر تاریخ مذکر» تشکیل شده است؛ اما کتاب با تاریخ مذکر پایان نمییابد و بعد از تمامشدن نیمه مربوط به بحث تاریخ مذکر، مقالاتی از براهنی آمده که عنوان کلی این مقالات «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم» است.
براهنی تاریخ مذکر را با طرح این ایده آغاز کرده است که ایرانیان در دورانی که این کتاب نوشته شده است، یعنی اواخر دهه ۴٠ شمسی، در دوران «تشتت فرهنگی» زندگی میکردهاند. براهنی برای تعریف آنچه تشتت فرهنگی نامیده است، چنانکه خود در بخش اول کتاب عنوان کرده است «نخست به گذشته» و «عواملی در گذشته که هستههای تشتت فرهنگی را پروراندند» نقب زده است و کار را با مقایسه گذشته ایران و گذشته یونان آغاز کرده، چراکه معتقد است فرهنگ یونان «لااقل از نظر آن آغازهای سرشار و اصیل، بیشباهت به فرهنگ ما نیست». او فرهنگ عینی را که یونان بهتدریج بهسمت آن میل کرد با فرهنگ ذهنی که در ادبیات عرفانی ما به اوج رسید، مقایسه کرده است.
بخش دوم کتاب با طرح ایده «تاریخ مذکر» آغاز میشود و براهنی در سرآغاز این بخش مینویسد: «تاریخ ما، به شهادت خودش، در طول قرون، بهویژه پیش از مشروطیت، تاریخی مذکر بوده است؛ یعنی تاریخی بوده است که همیشه مرد، ماجراهای مردانه، زور و ستمها و عدل و عطوفتهای مردانه، نیکیها و بدیها، محبتها و پلشتیهای مردانه، بر آن حاکم بودهاند». براهنی آنگاه با مروری بر تاریخ و ادبیات گذشته ایران، جای خالی زن را در این تاریخ و ادبیات نشان میدهد. این ایده در بخشهای بعدی بسط پیدا میکند و به بررسی گستردهتر ساختهای حاکم بر فرهنگ کهن ما پیوند میخورد و آنگاه به دوران مشروطیت و آسیبشناسی آن میرسد و بعد، اینها همه به زمانهای وصل میشوند که تاریخ مذکر در آن نوشته میشود و اینجاست که پای مسئله شرق و غرب و خطر ازدسترفتن هویت شرقی و مسئله استعمار و غربزدگی نیز در کتاب بهمیان میآید. براهنی در اواخر بخش دهم کتاب مینویسد: «ذهنیت کنونی ما، ذهنیتی است غربزده، بیشتر بهدلیل ماشین و نیز البته بهدلیل اینکه ما از نظر تأسیسات اداری، و اجتماعی نیز غربزده شدهایم و حتی همین غربزدگی در تمام شئون اجتماعی ما رخنه کرده است».
نیمه دوم کتاب، با عنوان «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم»، از ٢٧ مقاله تشکیل شده است که عنوانهای برخی از آنها عبارتند از: «دانشکده ادبیات در برابر نوجویی»، «فلسفه بیارتباط به زندگی»، «نقاشی ایران، طفیلی غرب»، «شناسایی فرهنگ و ادبیات امروز»، «سه یادداشت پیرامون ادبیات و هنر» و «صادق هدایت و دکتر فردید». این مقالات، چنانکه براهنی در مقدمهای که در اسفند ١٣۶٢، یعنی بعد از انقلاب، بر یکی از چاپهای این کتاب نوشته و در چاپ تازه نیز همین مقدمه آمده، مقالاتی هستند که براهنی آنها را حولوحوش نگارش و انتشار تاریخ مذکر نوشته و چاپ کرده بوده است.
براهنی در همین مقدمه درباره ضرورت درنظرداشتن زمان نوشتهشدن این کتاب هنگام قضاوت امروزی درباره آن، نوشته است: «اصالت هر کتابی در ابتدا مربوط به چارچوب زمانی خاصی است که در آن نوشته شده. استعداد هر زمانی خود را در صور و جلوههای متنوع فلسفی، ادبی و هنری، خصوصا کتاب، منعکس و منتشر میکند و قضاوت بعدی دربارهی آن کتاب باید با درنظرگرفتن استعداد آن زمان صورت بگیرد. دربارهی یک کتاب باید نوعی داوری مرکب بشود: یکی آن کتاب بهصورت ادامهی کتابهای قبلی یا تغییر دهندهی محتویات آنها به هر نسبتی از نسبتها؛ و دیگری آن کتاب بهصورت ادامهی حیات و منعکسکنندهی یک عصر و استعدادهای فکری آن عصر. خواننده باید بداند تاریخ مذکر در سال چهلوهشت نوشته شده و طبیعی است که منعکسکنندهی روحیهی آن سالهای جامعه ایران، و آن سالهای تفکر خود من باشد».