این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتگو با محسن تنابنده از «گینس» تا «پایتخت ۴»
عطاران برای هر فیلمی نعمت است
مجتبی احمدی
از نیمه شب گذشته، محسن تنابنده در سکانس بعدی بازی ندارد، دورخوانی سکانس بعدی در حیاط خانه ارسطو و دور میزی بزرگ برگزار می شود. با او همراه می شویم تا در ضلع جنوبی حیاط خانه و در آلاچیق معروف خانه ارسطو که با لوستر و آویزهای چینی طراحی شده است بنشینیم، یک فنجای چای بنوشیم و از این روزهای محسن تنابنده بگوییم. او این روزها جدا از سریال «پایتخت۴»، شخصیت نقی و طراحی فیلمنامه این سریال، اولین ساخته سینمایی اش «گینس» را روی پرده سینما دارد. با بازیگر سریال های «شاهگوش»، «ابله» و… که سینما را با فیلم های «ندارها»، «سن پترزبورگ»، «هفت دقیقه تا پاییز» و… تجربه کرده است، مشغول گفت و گویی مفصل شدیم تا از «گینس» به «پایتختی» برسیم که این روزها انرژی مفصلی از سیروس مقدم و عواملش گرفته است. تنابنده به عنوان یکی از ارکان اصلی این پروژه به ناگفته هایی در خصوص مجموعه «پایتخت» و سختی های یک مجموعه مناسبتی اشاره کرد که خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود. البته مقرر شد با پایان تصویر برداری سریال «پایتخت» با فراغ بال با تنابنده به تحلیل فیلم سینمایی «گینس» اولین ساخته او برای سینما، بنشینیم.
ضمناً در شماره بعدی با محسن تنابنده از نقدهایی که در خصوص سبک قصه گویی در «پایتخت۴» وجود داشته، شخصیت نقی و مخاطبان سریال در فصل چهارم این گفت و گو را ادامه می دهیم:
محسن روزهای شلوغی را پشت سر میگذاری؟
– بله ولی انرژی مردم اجازه نمی دهد خسته شوم.
اگر موافق باشی از «گینس» شروع کنیم، اولین فیلم سینمایی تو… خیلی ها منتظر بودند ببینند محسن تنابنده پس از چند سال تجربه نگارش و بازیگردانی و بازیگری حالا در مقام کارگردان چه می کند؟ چه شد که تصمیم گرفتی این قصه را کار کنی؟
– مدت های زیادی بود که دوستان تهیه کننده بسیاری پشت من بودند که فیلم بسازم، ولی چون خیلی از قصه های خودم راضی ام نمی کرد یا پیشنهاد های دوستان به نظرم دندان گیر نبود، هرگز وسوسه نشدم. تا اینکه قصه «گینس» در ذهن خودم شکل گرفت و حس کردم این قصه فرصت خوبی است برای روایت کردن با گروهی با اسامی تورج شفیعی، علی اسدزاده و تصویر گستر پاسارگاد شرایط را مناسب دیدم که یک اتفاق رخ دهد. فیلم وارد فاز تولید شد، ولی در یک شرایط دشوار و در فصلی بسیار سخت ساخته شد. کار بسیار پر لوکیشن بود، کار با حیوان داشت، کار با یک پسر معلول داشت و هر کدام شرایط خاص خودش را میطلبید. برای گام اول کارم در این فیلم بسیار سخت بود، ولی بالاخره با تلاش بسیار به نتیجه رسیدیم.
طرح اولیه این فیلم از کجا آمد؟
– سالها بود طرح گینس در ذهنم بود، مدام به آن فکر میکردم و در ذهنم طرح را پرورش میدادم، اگر چه وقتی فیلمنامه ارائه شد، با محدودیت موجود مجبور شدم به جبر از قصه اولیه کمی فاصله بگیرم. طبیعتا چون فیلم اول تو است، مجبوری و شاید مجبورت میکنند که با خیلی چیزها کنار بیایی تا بتوانی فیلمت را بسازی!
چرا به فکر حضور در جشنواره نبودی؟ فرصت خوبی بود تا به عنوان یک فیلم اولی…
– قبول دارم، ولی به فستیوال نمیرسیدیم. ما تازه اواخر آبان ماه که چه عرض کنم، آذرماه کارمان را شروع کردیم و طبیعتا به فستیوال نمیرسیدیم. به همین دلیل اقدامی برای جشنواره نکردیم.
چرا کار را برای سال آینده نگه نداشتی؟
– حقیقتش را بخواهی، این است که تو وقتی با سرمایهگذار شخصی کار میکنی، صاحب معنوی شما هستی، ولی سرمایهگذار صاحب مادی کار است و شما باید به او حق بدهی که شاید نخواهد سرمایهاش انقدر بخوابد تا به یک فستیوال دیگر برسد. حالا در آن فستیوال قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ اصلا کار چه پدیدهای شده و قرار است در جشنواره چه کند؟ من چه هدفی از حضور در جشنواره دارم؟ نکته بعدی اینکه این ماجرا کل سینمای ما را گرفته است. اصلا در ماههای فروردین، اردیبهشت، تیر، مرداد و شهریور فیلمی کلید نمیخورد مگر چند فیلم دولتی، عمدتا همه سرمایهگذارها فیلمهایشان را نگه میدارند و یک و نیم تا دو ماه قبل از فستیوال شروع میکنند کار را به فستیوال میرسانند تا خواب سرمایه زیاد نشود. در همان فاصله هم سعی میکنند فیلمشان را اکران کنند. من هم خیلی به این اعتماد دو سویه احترام گذاشتم. شما باید قدرشناس باشی، آوردن سرمایه امروز به سینما کار بسیار سختی است. برای سرمایهگذاری که با عشق میآید و پولش را وارد سینما میکند باید حرمت قائل شد. در واقع ما با این بده بستانها باید اعتماد را ایجاد میکنیم تا پای سرمایهگذاران فرهنگی به سینما باز شود. من میدانم خیلی از فیلمها آمدند و سرمایههای شخصی را نابود کردند؛ طوری که سرمایهگذاران را فراری دادند. سعی کردم با کمال احترام با سرمایهگذار و نظراتش کنار بیایم. خودم میدانم که فیلم کم و کاستیهایی دارد، ولی امیدوارم برای فیلم اول مرا ببخشند. تلاش میکنم از این به بعد اگر خواستم فیلم بسازم، فیلمهای بهتری بسازم.
حضور رضا عطاران هم کنار شما به عنوان یکی از عناصر فروش در چند سال اخیر برای سینما، اتفاق خوبی بود و به نظرم در فروش مناسب این روزها زوج شما موثر بوده باشد؟
– من از فروش فیلم که خیلی خبر ندارم. میدانی که مدتهاست در شیرگاه مازندران هستم. طبیعتا رضا برای هر فیلمی نعمت است. از یک منظر نگاه اقتصادی به حضور او داشتم و از یک منظر او بازیگری بسیار سالم و همراه است. رضا بسیار باهوش و خلاق است و شما از وجودش لذت میبرید. یکی از مهمترین دلایل وجود رضا نیمچه شباهتهایی بود که ما با هم داشتیم. قصه داستان سه برادر بود و فکر کردم این شباهت میتواند کمک حال باشد. اگر چه سو استفاده مالی از حضور رضا عطاران هم قطعا مد نظرمان بوده است! (میخندد) به هر حال سینما یک ریاضی ساده است که باید به لحاظ اقتصادی هم مد نظر قرار گیرد.
و اما انتخاب حسین اسکندری به عنوان یکی از نقشهای اصلی و موثر فیلم چطور اتفاق افتاد؟ این شناخت چگونه به وجود آمد؟
– من سالها بود حسین اسکندری را از طریق برادران گریم ایران آقایان اسکندری میشناختم. همیشه او را دوست داشتم و علاقه خاصی به او داشتم. همه روابطی که با برادرانش داشت برای من جذاب بود. برای من خیلی خوب بود بتوانم در فیلمی از او استفاده کنم. اینجا این اتفاق افتاد. یک معماری در ذهنم بود از حضور سه نفر که با شرایطی خاص در شترمرغ داری کار میکنند. خودشان که شرایط خاص دارند هیچ، برادری هم دارند که باید شرایط او هم در میان همه معضلاتی که وجود دارد، درک کنند. شاید در جلوه بیرونی نه، ولی در جلوه درونی همه پرسوناژها، یک بیماری مستتر است. این شخصیت شاید شکل بیرونی بیماری هر سه آنهاست. در واقع همه این شرایط را دارند. برای من همیشه جذاب بوده و دوست داشتم که به معصومیت این آدمها بپردازم. آن قشری که ما در این فیلم به سراغ آنها رفتیم هم شامل این معصومیت میشود. شاید این کاراکتر نمادینتر آنها باشد.
برنامه بعدیات برای سینما چه خواهد بود؟
– من فیلم اولم را ساختم و باید بنشینم و ببینم چه بازخوردهایی دارد. هرکس برای فیلم اولش میتواند سیاستهای خاصی داشته باشد.
و سیاست تو…
– من در قدم اول نمیخواستم فیلم سخت و ثقیل کار کنم. حتما با من موافقی که به اندازه کافی فیلمهای سخت و بغرنج را کار کردهام و فرمول آن را احتمالا بلد باشم، ولی دلم میخواست به سراغ یک فیلم ساده بروم، حتی المقدور کلاسیک قصه محور که بتوانم یک قصه را خوب تعریف کنم. تلاش خودم را در این راستا کردهام؛ حالا چقدر موفق بودهام، باید ببینم نظر مخاطبان سینما و منتقدان چیست. یک خواهش دارم، میخواهم از طریق بانیفیلم آن را اطلاع رسانی کنم: هنوز فیلم اکران نشده، دو- سه نفر از منتقدان خیلی سخت و ناجوانمردانه و بدجور برخورد کردهاند. حس میکنم با این شیوه به جایی نمیرسیم. واقعا اگر قصد و هدف، اعتلای سینمای ایران است، این شیوه جواب نمیدهد. حتی اگر یکسری نباید فیلم بسازند که تازه انتخاب آنها به این دوستان مرتبط نمیشود ما با اینگونه دشمنی کردن و پرخاش جویانه رفتار کردن نمیتوانیم سینما را جلو ببریم. کما اینکه تا به حال هم نتوانستیم. متاسفانه این شرایط کوبیدن یکدیگر و فحش و ناسزا گفتن، روش فرهنگی نیست. من میدانم این ماجرا از کجا آب میخورد و در کل مملکت رواج پیدا کرده، ولی دلم نمیخواهد این شکل پایدار بماند، چون هیچگاه در این رفتار اثر مثبتی ندیدیم، از این برخورد معمولاً همه ضرر کردیم و ضرر خواهیم کرد. از تمام دوستان منتقد خواهش میکنم اگر فیلم را دیدند و دوست نداشتند، بیایند خیلی خوب و راحت بنشینیم و راجع به فیلم حرف بزنیم. خیلی مودب و محترم میتوانیم نظراتمان را به یکدیگر منتقل کنیم. خیلی طبیعی است که یکسری فیلم را دوست داشته باشند و یکسری هم از فیلم لذت نبرند. من خیلی احترام قائلم برای افرادی که فیلم را دیدهاند حالا چه فیلم را دوست داشته باشند و چه نه! ولی اینکه با ادبیات ناجور در مورد یک اثر صحبت کنیم، شک نکنید راهی به جایی نمیبرد؛ نه دوستان منتقد و نه دوستانی که فیلمسازی میکنند.
باید سر فرصت بنشینیم و راجع به فیلم «گینس» از قصه تا کارگردانی و بازیها گپ مفصل بزنیم…
ـ بله چه خوب…
و اما سریال «پایتخت»…
ـ (میخندد)
سریال «پایتخت» در فصل چهارم با چه ایدهای شکل گرفت و تا امروز چند درصد به آنچه باید دست پیدا کردید؟
ـ قبل از هر چیز ما یک معذرت خواهی بدهکاریم و همیشه هم بدهکاریم.
برای «پایتخت»؟
ـ نه فقط «پایتخت» که همه سریالهای تلویزیونی، مخاطب گناهی ندارد و حق دارد که بگوید این اثر خوب است یا نه، چون مخاطب فقط با اثر روبرو میشود. خدا کند این عجله و فشار تمام شود و مسوولان تلویزیون زودتر تصمیم بگیرند تا ما زمان بیشتری داشته باشیم برای ساخت. شک نکنید این مسئله میتواند روی کیفیت کار ما تاثیر مثبت بگذارد.
مردم که مخاطبان «پایتخت» هستند، دلیلی برای بهانهجویی نمییابند، چرا که به آنها ربطی ندارد ما وقت داشتیم یا نداشتیم. آنها از «پایتخت» توقع دارند و ما باید مثل همیشه برای آنها سنگ تمام بگذاریم. توقع مردم از سریال «پایتخت» همیشه بالا بوده و ما باید با تمرکز به ساخت یک اثر با کیفیت بالا فکر کنیم و این مسئله گاهی در زمان کوتاه تحت الشعاع قرار میگیرد. دلم میخواهد روزی این شرایط سر و سامان بگیرد تا ما هیچ بهانهای برای افت کیفی نداشته باشیم. گروه سریال «پایتخت» از تهیه کننده (خانم غفوری) گرفته تا کوچکترین عضو با تلاش شبانهروزی مثل همیشه دنبال یک اتفاق ویژه هستند و در این راه کوچکترین کوتاهی ندارند، ولی مطمئناً در زمان بیشتر و بهتر ما شرایط ویژهتری را برای مخاطبمان ایجاد میکردیم. مخاطبی که از ما توقع دارد. این را تکرار میکنم و روی آن تأکید دارم.
به نظرم همین امروز باید تکلیف «پایتخت» برای نوروز ۹۵ مشخص شود؟
ـ بله، نه فقط ما، که برای دیگر همکاران هم وضع باید به همین منوال باشد. به نظر میآید همان پروسه سینما در تلویزیون هم اتفاق میافتد. آقا! سریع جمع کنید تیم را، سریع کار را بسازید، به موقع تحویل بدهید و… خب معلوم است که در این شرایط کار آنطور که باید از آب در نمیآید. یا اینکه گروه سختی بیشتری را تحمل میکنند.
قبول دارید در بخشی هم شما مقصر هستید؟
ـ چرا؟
خب هر بار در کوتاهترین زمان سریال را با بهترین کیفیت به آنتن رساندهاید و از این بابت مسوولان تلویزیون نگرانی ندارند!
ـ بله، میپذیرم و قبول دارم، ولی ما را عادت دادند به عملگی کردن! من از تو میخواهم از همین عنوان استفاده کنی! من از همه دوستان عزیز، همکارانم در پروژه خودمان و پروژههای دیگر معذرت میخواهم، ولی شما درست میگویید! چون دیدند گروههایی غیر انسانی کار میکنند این مسئله را گسترش دادند تا همه گروهها با همین شیوه کار کنند!
چرا؟
ـ چون فکر میکنند شکل اقتصادی و بهداشتی بهتری در این شیوه وجود دارد. در حالیکه ما با این کار کیفیت کارمان را پایین میآوریم و اگر نخواهیم کیفیت کار پایین بیاید عملاً خودمان آسیب میبینیم. شک نکنید خانم غفوری، آقای مقدم و تمام عوامل زحمتکش سریال «پایتخت» حاضر نیستند به هیچ وجه کیفیت اثرشان کوچکترین افتی داشته باشد، خب این فشار را تحمل میکنند. من لازم است اینجا توضیح بدهم، خیلیها بحث تهیه یک سریال را از زمان کلید خوردن و تولید از سر صحنه در نظر میگیرند، در حالی که اینطور نیست، سریال از زمان تحقیق، نگارش و ایده پردازی کلید خورده و زمان خودش را میطلبد. بخش اول که بسیار مهم است و در واقع شکل گیری قصه به آن مرتبط میشود را به کل نادیده میگیرند، به بخش اجرایی هم کمترین زمان ممکن را اختصاص میدهیم. ما کماکان مشغول کار هستیم و تا پایان ماه مبارک هم کار خواهیم کرد و اگر برنامهریزی خوبی نداشتیم حتی شاید نمیرسیدیم.
سبک و سیاق قصه گویی در سریال «پایتخت» متفاوت است و اصولاً شیوه خودش را در نمایش یک برش از زندگی کاراکترهایش به نمایش میگذارد.
ـ بله دقیقاً…
بانی فیلم