این مقاله را به اشتراک بگذارید
انتشار تعدادی از نامههای شاملو به آیدا
نگاهت شکست ستمگریست
جهان ذهنی و زندگی شاعران و نویسندگان از آن دست موضوعاتی است که میتواند به درک بهتر آثار آنها کمک کند و برای رسیدن به این شناخت، نامهها، روزنوشتها، خاطرات و… نویسندگان و شاعران منابعیاند که میتوان با رجوع به آنها پشت صحنه خلق آثار را دید. نامههای متعدد فلوبر از نمونههای مشهوری است که تاکنون بررسیهای زیادی درباره آنها انجام شده و بسیاری از ایدههایی که فلوبر هنگام نوشتن رمانهایش داشته به واسطه این نامهها کشف شده است. همچنین نامههایی که کافکا نوشته نیز منبع بسیاری از پژوهشهایی بودهاند که تاکنون درباره داستانهای او صورت گرفتهاند. اهمیت این نامهها به حدی بوده که نویسندهای مثل الیاس کانهتی نیز به سراغ آنها رفته تا برخی ویژگیهای شخصیتی کافکا را در آنها جستوجو کند. کانهتی با انتخاب برخی از نامههای کافکا به نامزدش فلیسه، تأثیر این رابطه را در رمان «محاکمه» نشان داده است. از سوی دیگر برخی نامهنگاریهای نویسندگان و شاعران میتواند ویژگیهای یک دوران را به تصویر بکشد؛ مثلا نامههای بیشماری که بعد از پیروزی انقلاب اکتبر به ماکسیم گورکی نوشته شده است و نیز نامههای خود او امروز میتوانند در حکم منبعی برای شناخت آن دوره از تاریخ روسیه بهشمار آیند.
تاکنون نامههای برخی از نویسندگان و شاعران ایرانی نیز منتشر شده است که «مثل خون در رگهای من» از تازهترین آنهاست. این کتاب شامل تعدادی از نامههای احمد شاملو به آیدا سرکیسیان است که توسط نشر چشمه منتشر شده است. از ویژگیهای بارز زندگی شاملو که در جهان شعریاش تأثیر زیادی داشته، یکی هم آشنایی و عشق او به آیدا است که رد آن در شعرهای زیادی از شاملو دیده میشود. برخی از بهترین شعرهای شاملو عاشقانههای او بعد از آشناییاش با آیداست و نامههایی هم که در این کتاب آمده، همگی نامههای عاشقانه شاملو به آیدا هستند. اولین نامه این کتاب به ٧ خرداد ١٣۴١ برمیگردد و آخرینش مربوط به فروردین ١٣۵۴ است. پیشتر نامههای دیگری از شاملو منتشر شده بودند، ازجمله نامه مشهور او در پاسخ به جوانی از ترکمنصحرا، آقچلی، که در آن به تفسیر یکی از شعرهایش، «از زخم قلب آمانجان» پرداخته است. همچنین مدتی پیش نیز نامههای شاملو به ع.پاشایی در کتابی با عنوان «تهران، خیابان آشیخ هادی» در نشر چشمه منتشر شده بود؛ نامههایی که غالبا درباره زندگی روزمره و دغدغههای شاعرند و به هنگام سفر نوشته شدهاند.
اما آن دسته از نامههای عاشقانه شاملو به آیدا که در کتاب «مثل خون در رگهای من» گرد آمدهاند، اگرچه غالبا برآمده از احساسات و دلتنگی و عشق شاعر است، اما همین نامهها هم میتوانند وجوهی از ویژگیهای شخصیتی شاملو را بازبتابانند. همچنین در برخی از نامهها میتوان به وضوح «غم نان» شاعر را دید و همچنین نظرات او درباره خود و زندگیاش. در یکی از نامههای این کتاب به تاریخ ٢٣ آذر ١٣۴١ آمده است: «آیدا جان… من تأسف میخورم از اینکه میتوانستم از وجود خودم استفادههای عظیمی ببرم و استفادههای عظیمتری برسانم. شاید اگر زندگی من به این شکل حرام نشده بود، تاکنون توانسته بودم در کار خودم چهرهی درخشانی شده باشم. شاید اگر عمر و وقت گرانبهای من به پای موجودات مبتذلی که درست در حکم همان سگمگسهای آن مثل زشت هستند صرف نشده بود، تا به امروز توانسته بودم به خیلی جاها برسم. افسوس. بهترین سالهای عمر من در مبارزه و تلاش احمقانه برای نجات از این بدبختیهای حقیر و بیارزشی گذشته است که هنوز هم به مقدار زیادی گرفتارشان هستم. میگویند که مبارزه و حتی شکست، مرد را برای زندگی و برای پیروزی آماده میکند. بله، این درست است، اما کدام مبارزه؟ مبارزه برای پیروز شدن، مبارزه برای پیش رفتن، مبارزه برای به کرسی نشاندن شخصیت خودم، یا مبارزه برای نجات یافتن از دست موجودات مبتذل و بیمایهای که تنها نتیجهاش از میان رفتن حوصله و صرف شدن عمر و جوانی من بود؟ اما هنوز امیدوارم که زیاد دیر نشده باشد… بسیاری از شاعران و نویسندگان بزرگ دنیا بودهاند که میتوان گفت بهترین آثار، در واقع آثار اصلی خودشان را پس از چهلسالگی نوشتهاند. هنوز برای من دیر نشده. فقط یک انگیزه لازم است. و کدام انگیزه درخشانتر و عظیمتر از تو، آیدای من؟» در پایان کتاب تصاویر برخی از نامههای شاملو به آیدا نیز آمده است و همچنین ضمیمه برخی از نامهها، شعرهایی از جمله «آیدا در آینه» و «هجرانی» دیده میشود. در بخشی از نامهای دیگر به تاریخ ۵ دیماه ١٣۴٣ که در گاوگان آذرشهر نوشته شده است، میخوانیم: «فرصت حرفهای بسیاری که دارم، نیست. کوتاه و مختصر. برای دو سخنرانی بزرگ توسط دانشگاه تبریز دعوت شدهام. یک سخنرانی در دانشکده ادبیات، و یک سخنرانی در تالار دانشکده پزشکی. برای هر دو تا سخنرانی وقت را عقب انداختهام که تو برسی. هم حضورت قوت قلبی برای من باشد، و هم برایم لباس بیاوری. نازنینم. مؤسسه فرانکلین تبریز در حال بستن قراردادی با من است که «دستور» را چاپ کنند. همچنین، صحبتهایی در جریان است که مرا برای کرسی استادی زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات تبریز استخدام کنند. و نیز، مؤسسه فرانکلین تبریز حاضر شده است مرا در مقابل روزی یک ساعت کار عصرها به ماهی هزارتومان استخدام کند…».
شرق