این مقاله را به اشتراک بگذارید
دربارهکودتای ۲۸مرداد تحقیق آکادمیکی نشده است
کیاوش حافظی
۶۲ سال پیش دوران نخستوزیری پیرمحمد احمدآبادی، دکتر محمد مصدق، با کودتای ۲۸مرداد به سرآمد. در این روز دیگر خیابانهای تهران هیچ کدام از شعارهای زندهباد مصدق را به خود ندید. در عوض درست مثل ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همه نیروهای ضد ملی در کار بودند تا شعبان بیمخها در خیابانها فریاد جاوید شاه سر دهند. البته امکان ندارد نامی از کودتای ۲۸ مرداد بیاید و انگلستان، پیر استعمار را در ذهنها تداعی نکند. در این خصوص «آرمان» با شخصی به گفتوگو نشسته است که همیشه بیش از هرچیز، از مخالفت با استکبارستیزی میگوید. از صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، راجعبه ماجرای اختلاف بین دکتر مصدق و آیت ا… کاشانی سوالاتی میپرسیم. او تاکید میکند که در طی این ۶۲ سال پژوهشی علمی در این مساله صورت نگرفته. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
فکر میکنید چه عواملی باعث اتفاقات ۲۸مرداد ۲۳۳۱شد؟
بنده معتقدم با وجود اینکه ۶۲ سال از کودتای ۲۸مرداد میگذرد چندان کار منصفانه و بیطرفانهای در این خصوص صورت نگرفته است. روایتی میگوید: «این کودتای آمریکایی – انگلیسی دولت دکتر مصدق را سرنگون کرد و نفت را که دکتر مصدق و آیت ا… کاشانی ملی کرده بودند به غربیها بازگرداند، رجال ملی و میهنپرست و احزاب قلع و قمع شدند، مطبوعات مستقل بسته شدند و در ۲۵ سال بعدی یعنی از ۳۲ تا ۵۷ که انقلاب شد شاه مجری برنامهها و دستورات آمریکاییها بود. به همین دلیل کشاورزی و صنعت ایران نابود شد و آمریکاییها و انگلیسیها جلوی رشد و توسعه ملی ایران را گرفتند.» این روایت قبل از انقلاب وجود داشت. این روایت کم و بیش ادامه پیدا کرد اما با یک تفاوت؛ قبل از انقلاب نسبت به نقش مرحوم آیت ا… کاشانی نسبت به کودتای ۲۸مرداد و مسائلی که بین ایشان و دکتر مصدق پیش آمد نگاه منفی و منتقدانهای وجود داشت. آیتا… کاشانی که در ابتدا به ملیون پیوسته بود بعدها از مصدق فاصله گرفت و در مورد کودتای ۲۸مرداد سکوت کامل اختیار کرد. به خاطر مجموع این مسائل نگاهی که در بین مبارزان و مخالفان رژیم شاه وجود داشت نگاهی منفی بود. این نگاه منفی ادامه داشت. هنوز جایی به نام آیت ا… کاشانی نشده بود اما طولانیترین خیابان پایتخت یعنی خیابان ولیعصر که از میدان راه آهن تا پل تجریش امتداد دارد به نام دکتر محمد مصدق شد. به تدریج جریاناتی شروع به موضعگیری به نفع آیتا… کاشانی کردند. این جریانات به تدریج گفتند: «مصدق مصدقالسلطنه بود، مصدق مجلس را قبل از کودتا منحل کرد، مصدق میخواست از خود در تاریخ یک قهرمان باقی بگذارد، مصدق پوپولیست بود.» چنین ادبیاتی به تدریج در یکی دو سال اول انقلاب رواج پیدا کرد تا جایی که اسم خیابانهایی را که به نام دکتر مصدق شده بود به تدریج برداشتند. در بسیاری از شهرستانها، خیابانهایی که به نام دکتر مصدق بود را به نام آیتا… کاشانی تغییر دادند. لذا یک سری جریانات سعی کردند تصویری که ابتدای انقلاب و ۲۵ سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد از دکتر مصدق شکل گرفته بود را کمرنگ کنند. این یک بعد ماجرا بود، بعد دیگر نیز این است که درباره اینکه کودتای ۲۸ مرداد چگونه اتفاق افتاد اصلا تحقیق آکادمیکی صورت نگرفته و تنها روایتی که وجود دارد این است که «کودتا به وسیله آمریکاییها و انگلیسیها رخ داد، دکتر مصدق و احزاب طرفدار ایشان دچار سستی شدند و حزب توده و سایرین خیانت کردند.» در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد فقط اینگونه به مساله نگاه میشود که آمریکاییها و انگلیسیها زورگو هستند و نفتی که مردم ایران به رهبری آیت ا… کاشانی ملی کرده بودند را آمریکاییها و انگلیسیها در جریان کودتای ۲۸ مرداد پس گرفتند.
شما به مسائل بین آیتا…کاشانی و دکترمصدق اشاره کردید. علت این اختلافها چه بود؟
نمیشد رژیم گذشته تغییرکند. برخی نمیپذیرفتند میان فردی به نام دکتر مصدق که کراوات میزد و صورت خود را اصلاح میکرد قهرمان ملی مبارزه شود. بنابراین طبیعی بود که سره و ناسره و حق و باطل همه به هم آمیخته شد و بر اختلافات دامن زد. اینکه من میگویم راجع به خود کودتا کار زیادی صورت نگرفته به همین مورد هم برمیگردد که اساسا با وجود محبوبیتی که ملی شدن نفت داشت و از جانب مردم، دانشجویان، بازاریان، روشنفکران، معلمان و روحانیون مورد حمایت قرار میگرفت چه شد که کودتا اتفاق افتاد و مساله دیگر این است که طرفداران دکتر مصدق کجا بودند؟ چون کودتا به این صورت نبود که صبح ۲۸ مرداد وقتی مردم از خواب بیدار شدند مشاهده کردند ارتش جاهای حساس و مهم را گرفته و سر چهارراهها ایستاده است، سبزه میدان پر از نیروهای نظامی باشد یا دکتر مصدق و اعضای دولت بازداشت شده باشند. کودتا اصلا اینگونه صورت نگرفت بلکه از ساعات اولیه صبح دستهجات ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفره از مناطق جنوب شهر تهران به سمت خیابانهای مرکزی مثل بازار و بهارستان حرکت میکردند و جاوید شاه میگفتند. تعداد این جمعیت تا ساعت ۱۰ – ۱۰ و نیم به چندین هزار نفر رسیده بود و دو ساعت بعد یعنی حدود ۱۲ یا ۱۲ و نیم، چندین هزار نفر شده بودند. سوالی که مطرح میشود این است که از ساعت ۸ صبح تا ۱۲ صبح که کودتاگران موفق میشوند رادیو و بعد از آن کاخ نخست وزیری را بگیرند و به اماکن طرفداران جبهه ملی و تودهایها مثل باشگاهها، سالنها و چاپخانه روزنامههای آنها حمله کنند طرفداران دکتر مصدق کجا بودند؟ رهبران جبهه ملی کجا بودند؟ فردای کودتا یعنی ۲۹مرداد ما هیچ واکنشی از افراد تأثیرگذار نمیبینیم که کودتا را محکوم کنند. اینها سوالاتی است که ما تا به حال به آنها نپرداختیم. ایضا در روند جدایی که بین آیت ا… کاشانی و دکتر مصدق پیش میآید چرا عدهای از اعضای جبهه ملی جدا میشوند؟ به عنوان مثال میتوان به حسین مکی، مظفر بقایی، شمس قناتآبادی و خود آیت ا… کاشانی اشاره کرد. البته در عین حال افرادی بودند که با تمام وجود مثل شهید دکتر سید حسین فاطمی، دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر مهدی بازرگان و مرحوم داریوش فروهر در کنار دکتر مصدق ایستادند. اما به هرحال بعضی افراد حتی قبل از کودتا از دکتر مصدق جدا شده بودند. نکته بسیار مهم در سالهای گذشته این بوده است که در این سالها همه توجه به این بوده که بگوییم آمریکا و انگلیس کودتا کردند. به این ترتیب کمتر بررسی عادلانه و منصفانهای از کودتا یا اختلافات دکتر مصدق و آیتا… کاشانی صورت گرفته و بیشتر تاکیدات بر این است که آمریکاییها دست به کودتا زدند.
اتفاقا یکی از سوالها به همین موضوع استعمار برمیگردد. منتها قبل از اینکه بخواهیم وارد آن شویم به موضوع روسها بپردازیم. گفته میشود شوروی هم در کودتا به صورت غیرمستقیم تاثیر گذاشته است. به عنوان مثال قبل از کودتا و در زمان دولت دکتر مصدق از خرید نفت ایران خودداری میکند یا از پرداخت طلاهایی که به ایران بدهکار بوده جلوگیری میکند و بعد از کودتا این اقدامات را جبران میکند. در این مورد چه نظری دارید؟
بهطور کلی نهضت ملی شدن صنعت نفت که به راه افتاد، مذهبیون، بازار، دانشجویان و روحانیون از آن حمایت میکردند اما نکتهای که وجود دارد این است که جریان چپ از آن حمایت نکرد. اتحاد جماهیر شوروی هم از آن حمایت نکرد. در صورتی که به هرحال ملی شدن صنعت نفت یک حرکت ضداستعماری و ضدامپریالیستی بود انتظار میرفت هم حزب توده و هم شوروی از آن حمایت کند. این چندین دلیل دارد که چرا جریان چپ از این نهضت حمایت نکرد. دلیل نخست آن است که حزب توده نسبت به جبهه ملی و دکتر مصدق احساس رقابت میکرد. این حزب احساس میکرد جبهه ملی و دکتر مصدق توانستهاند افراد تحصلیلکردهای که پیش از ملی شدن صنعت نفت از حزب توده حمایت میکردند را به سمت خود بکشانند. در واقع آنها ملی شدن صنعت نفت را ابزاری برای پیش افتادن دکتر مصدق و جبهه ملی میدیدند. اتحاد جماهیر شوروی هم از ملی شدن صنعت نفت حمایت نکرد. به این دلیل که روسها معتقد بودند شرایط ایران مانند سیبی است که عنقریب از درخت خواهد افتاد. شوروی معتقد بود مصدق و اصلاحطلبان باعث بقای رژیم میشوند. در حالی که اگر شاه و دربار همچنان به حکومت در ایران ادامه دهند دیر یا زود آنقدر وضعیت ایران آشفته میشود که دچار ناآرامی بحران و انقلاب میشود و به اصطلاح خروشچف این سیب رسیده میشود و از درخت میافتد و ایران در دامن اتحاد شوروی میافتد. آنها مصدق و جبهه ملی را خروس بیمحلی میدانستند که سقوط رژیم شاه را به تاخیر میاندازد. دلیل سوم هم این بود که روسها متوجه شده بودند دکتر مصدق به همان میزان که از انگلیسها فاصله دارد به همان میزان نیز بنا ندارد در برابر شوروی کرنش کند. در واقع اینگونه نبود که دکتر مصدق بگوید آمریکا نه، انگلیس نه، شوروی آری. البته این را هم باید اضافه کنیم که برخی از لیدرهای حزب توده تئوریهای توطئهای داشتند که معتقد بودند ملی شدن نفت دعوایی بین انگلیس و آمریکاست. آنها دکتر مصدق و جبهه ملی را آمریکایی میدانستند که هدفشان این است پای آمریکاییها را به نفت ایران باز کنند. آنها اعتقاد داشتند دربار و مجلس طرفدار انگلیس هستند یا در واقع پایگاه سنتی انگلیس در ایران است و این نیروهای تحصیلکرده که اطراف دکتر مصدق هستند آمریکایی هستند. در حقیقت حزب توده یا حداقل برخی از رهبران این حزب نهضت ملی شدن صنعت نفت را دعوای آمریکا و انگلیس میدانستند و معتقد بودند ما باید به فکر منافع زحمتکشان باشیم و نگذاریم دعوای آمریکا و انگلیس به نام جریانی ملی در کشور باشد. مجموعه اینها باعث شد نه اتحاد شوروی و نه حزب توده از نهضت ملی شدن صنعت نفت حمایت نکنند. در آن ۲۸ ماهی که دولت دکتر مصدق برسر کار بود بیشترین مخالفتها با این دولت از سوی حزب توده صورت میگرفت چون مصدق معتقد بود باید در کشور آزادی کامل وجود داشته باشد و این آزادی شامل همه، از جمله حزب توده میشد. در دوران دکتر مصدق جلوی فعالیت سیاسی هیچ کس گرفته نشد و عملا حزب توده در آن ۲۸ ماه هم قدرت زیادی پیدا کرده بود و هم علیه دکتر مصدق بود. البته دست آخر برخی از رهبران حزب توده نسبتا تغییر موضع داده بودند و بعد از ۳۰ تیر به دکتر مصدق نزدیک شدند اما همینها هم اقلیتی بودند. در نهایت جریان چپ هیچگاه از ملی شدن صنعت نفت حمایت نکرد.
در مساله استعمار با توجه به اینکه شرایط زمان تغییر کرده است گروهی معتقدند در دنیای جدید استعمار جدیدتری در راه است اما عدهای هم اعتقاد دارند که الگوی استعمار- استقلال در جهان امروز دیگر کاربردی ندارد. نظر شما چیست؟
استعمار یک واقعیت تاریخی است که وجود داشته است. اما اینکه ما بخواهیم همه ناکامیهای خودمان را سر استعمار بریزیم به نظر من فرار از پذیرش واقعیتهای تاریخی است. برای مثال گفته میشود که بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ تا سال ۵۷ که انقلاب شد تمام برنامهها ضدملی و باعث بدبختی مملکت بوده است، در صورتی که این نیاز به کنکاش بیشتری دارد. سوال من از کسانی که میگویند استعمار، استکبار و امپریالیسم در آن ۲۵ سال جلوی پیشرفت و ترقی ایران را گرفت این است که بعد از چه کردیم.
استعمار به شیوه جدید را قبول ندارید؟
من نمیدانم که استعمار به شیوه جدید عمل میکند یا نه. چیزی که من میدانم این است که ظرف سه دهه گذشته یک سری از کشورها که تا ۳۰ یا ۴۰ سال پیش از نظر رشد و توسعه اقتصادی جایگاهی در دنیا نداشتهاند یک سری برنامههای توسعه اقتصادی را در دنیا به اجرا گذاشتهاند و توانستهاند از محدوده کشورهای در حال توسعه خارج شوند و به کشورهای توسعه یافته صنعتی تبدیل شدهاند. برزیل، آرژانتین، شیلی، مکزیک، هند، مالزی و ترکیه تا ۳۰ سال پیش از نظر توسعه اقتصادی کشورهای خیلی پیشرفتهای نبودهاند. ترکیه امروز بزرگترین صادرکننده محصولات نساجی به اروپاست. مالزی بزرگترین صادرکننده لوازم صوتی و الکترونیکی است. شما میگویید استعمار نو آمده جلوی فلان کشور را گرفته و نگذاشته موفق شود. سوال من این است که چرا این استعمار نو جلوی مالزی را نگرفته است؟ ممکن است شما بگویید جلوی عربستان را گرفته است. پاسخ من به شما این خواهد بود که ربطی به استعمار نو و استعمار کلاسیک ندارد. یک سری اصلاحات اقتصادی باید در کشورها صورت بگیرد. همه کشورهایی که دست به این اصلاحات اقتصادی زدهاند امروزه کشورهای موفقی شدهاند.
به عنوان سوال آخر این را میپرسم. میگویند باید تاریخ درس عبرت باشد. ما چه درسی میتوانیم از کودتای ۲۸ مرداد بگیریم؟ آیا اصلا عبرتی برای نسل امروز وجود دارد؟
من باید روی سرتان آب سرد بریزم. چون من اصلا این سوال را که باید از تاریخ درس بگیریم را قبول ندارم. اگر قرار بود بشر، چه ایرانی، چه آمریکایی و چه همه ابنای بشر از تاریخ درس بگیرند جرج بوش نباید به عراق و افغانستان حمله میکرد، همچنین بسیاری از نظامهای دیکتاتوری باید از تاریخ درس میگرفتند و به مردمشان زور نمیگفتند، البته کنجکاوی باعث میشود که ما بخواهیم بدانیم در گذشته چه اتفاقی افتاده است. اما درباره ۲۸ مرداد میتوانم بگویم صرف نظر از اینکه چقدر میتوان از آن درس گرفت باید فهمید چرا ۲۸ مرداد اتفاق افتاد.