این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با حافظ ناظری:
سختیها دلسردم نمیکند
پرویز براتی، نگار حسین
صدایش گرفته. میگوید: «چند شب است درست نخوابیدهام». نگاهش مضطرب است. حق دارد. بعد از ١۶سال میخواهد در وطن روی صحنه برود ولی نقشههایش نقش بر آب شده است. دلگیر است از اینکه برخلاف وعدههای قبلی، مجبور است بدون حضور «ستارگان موسیقی جهان» پا به صحنه بگذارد. سال پیش در چنین روزهایی قصد داشت با همراهی ستارگان موسیقی جهان کنسرتی را در تهران روی صحنه ببرد اما ویزای نوازندگان صادر نشد و کنسرت لغو شد. از پای ننشست. او امسال هم تلاش زیادی برای دریافت ویزای نوازندگان خارجی کرد؛ ولی پس از ششماه پیگیری، اجازه ورود ستارگان موسیقی که در تهیه این آلبوم همکاری داشتند برای بار دوم به او داده نشد. حافظ ناظری اینبار قید همهچیز را زد و تصمیم گرفت کنسرت را به هر قیمتی که شده روی صحنه ببرد. گفتوگو با حافظ ناظری چندروز مانده به کنسرتش در شیراز (پنجم و ششم شهریور) انجام شد. این آهنگساز و نوازنده که ١۶ سال پیش برای آخرینبار در کاخ سعدآباد تهران روی صحنه رفته بود، طی این سالها در نیویورک مشغول تحصیل و فعالیت موسیقی بوده است. او بعد از موفقیت در اجرای اولین کنسرت موسیقی ایرانی در مهمترین سالن موسیقی کلاسیک جهان، کارنگی هال، شاهد نقطهعطفی در کارش بود: کمپانی سونی، با انتشار آلبومش موافقت کرد؛ آلبومی که اسفند سال ٩٢ با عنوان «بعد یازدهم» در ایران و «ناگفته» در خارج منتشر شد. برای اولینبار بود که «سونی» در بخش کلاسیک خود اثری از یک موسیقیدان خاورمیانه و ایران منتشر میکرد. ناظری مدتی بعد به نیویورک بازگشت تا اینکه خبر رسید آلبومش به مدت هفتهفته در ردهبندی سایت «بیلبورد» جزء پرفروشترین آلبومهای کلاسیک قرار گرفته که از این هفتهفته، دوهفته در صدر و دوهفته دررتبهدوم قرار داشته است. آلبوم او در دومین جشن «موسیقی ما» هم در بخش «آلبوم منتخب موسیقی تلفیقی از نگاه مردم»، در کنار آلبوم «باران تویی»، اثر گروه چهارتار، برگزیده شد. ناظری بعد از برپایی موفق کنسرتش در باغ عفیفآباد شیراز روزهای ١٢ و ١٣ شهریور در تالار وزارت کشور روی صحنه میرود. حافظ ناظری در این کنسرت در غیاب ستارگانی چون گلن ولز، ذاکر حسین، جوهانز موسر، مت هایموویتز و پاول نئتوبائور روی صحنه میرود.
از آخرین گفتوگویمان، نزدیک یک سال میگذرد. آن زمان، بهتازگی آلبوم «بُعد یازدهم» را منتشر کرده بودید و حالا در آستانه برگزاری اولین کنسرتتان در ایران هستید، آن هم در شرایطی که به ستارگان موسیقی جهان برای همراهی در کنسرتتان مجوز داده نشد. بسیاری انتظار داشتند با توجه به شرایطی که پس از توفق هستهای در ایران رخ داده و بابی که برای معاشرت بیشتر با جهانیان باز شده، امکان حضور این افراد بهراحتی فراهم شود. چه شد این اتفاق درنهایت نیفتاد؟
همینطور است، من هم امیدوار بودم امسال برخلاف سال گذشته این اتفاق رخ دهد. همانطور که مطلع هستید، شهریورماه سال قبل هم، کنسرتم به دلیل دریافتنکردن مجوز ستارگان موسیقی جهان لغو شد. این در حالی بود که از فروردین سال ٩٣ و همزمان با انتشار آلبوم «بعد یازدهم» ما مقدمات حضور این افراد را فراهم کرده و اقدامات لازم را برای حضور این افراد از شش ماه قبل از اجرا به عمل آورده بودیم. درخواست دادیم تا امکان حضور ستارگان جهان در ایران فراهم شود؛ اتفاقی که درنهایت رخ نداد.
روند درخواست مجوز برای نوازندگان خارجی به چه شکل است؟
در وهله اول، شما باید درخواستی را به وزارت ارشاد دهید و اگر آنها با حضور این افراد موافقت کنند، درخواست شما را به وزارت امور خارجه ارائه میدهند. بعد از عبور از این مرحله ظاهرا مراجع ذیصلاح دیگری نظیر نیروی انتظامی و… هم در اینباره باید دستورات لازم را دهند. سپس افراد میتوانند برای گرفتن ویزا اقدام کنند. بعد از گرفتن تمامی این موافقتها، پروسه گرفتن ویزا هم نزدیک به دو هفته طول میکشد. سال گذشته، از چندماه مانده به اجرا، پیگیر مجوز برای این افراد بودیم، اما درنهایت هیچ پاسخ شفافی را تا ١٠ روز مانده به اجرا دریافت نکردیم. در آن شرایط، عملا ما نمیتوانستیم با حضور این نوازندگان کنسرتی را برگزار کنیم، به همین دلیل آن اجرا لغو شد.
یعنی به شما گفتند به این افراد مجوز برگزاری کنسرت را در ایران نمیدهند؟
نه اصلا چنین جملهای را نگفتند. آنها پروسه گرفتن مجوز را بهقدری طولانی کردند که عملا ما دیگر زمانی برای گرفتن ویزا برای این افراد نداشتیم.
چرا زمان کنسرت را تغییر ندادید؟
این نوازندگان که ستارگان موسیقی جهان هستند، معمولا از دو سال قبل همه برنامههایشان را برای برگزاری کنسرت و کلاسهایشان انجام میدهند. ما هم از مدتها قبل این هماهنگی را انجام دادیم که در شهریورماه بتوانیم در خدمت آنها باشیم که درنهایت این اتفاق در لحظه آخر رخ نداد و ما مجبور شدیم بابت لغو کنسرت غرامت هنگفتی پرداخت کنیم.
امسال هم برای بار دوم مجوز حضور آنها در ایران صادر نشد. با توجه به تجربه تلخی که سال گذشته داشتید، چرا دوباره تصمیم گرفتید از ستارگان موسیقی جهان بهره ببرید؟
تصورم بر این بود با بازشدن فضای سیاسی موجود و تعامل بیشتر با دنیا، امسال میتوانیم میزبان اسطورههای موسیقی جهان باشیم، بهویژه اینکه این استادها که سنوسالی هم از آنها گذشته و با ظاهر و رفتاری کاملا موجه قرار بود در ایران به روی صحنه بروند، اما درنهایت دوباره چند روز مانده به اجرا، متوجه شدیم اتفاقات سال قبل در حال تکرار است و ما باز هم نمیتوانیم از حضور این افراد بهره ببریم.
اما امسال تصمیم گرفتید دیگر کنسرتتان را لغو نکنید و با نوازندگان داخلی به اجرای برنامه بپردازید… .
چارهای جز این نداشتم. بیش از ١۵ سال از آخرین اجرای خاطرهانگیز کنسرت کاخ سعدآباد میگذرد و در طول این سالها، من در کشورم به روی صحنه نرفته بودم. این موضوع باعث شده بود ارتباط من با مخاطبان داخلیام کمرنگ شود. به همین دلیل دوست داشتم هر چه زودتر در کشور خودم به روی صحنه بروم. از طرفی شاید پروسه مجوزندادن به این ستارگان موسیقی ١۵ سال دیگر هم به طول میانجامید و من در طول این سالها از برگزاری کنسرت برای مخاطبان داخلیام محروم بودم؛ ضمن اینکه نمیخواستم حس بیاعتمادی را در میان مردم ایران ایجاد کنم. اگر یکبار دیگر کنسرتم را لغو میکردم، دیگر مردم به اجرای این کنسرتها اعتماد نمیکردند.
در مدت اخیر این اتفاق برای سایر اهالی موسیقی هم رخ داد و آنها هم نتوانستند مجوز لازم را برای حضور نوازندگان خارجی فراهم کنند. این عملکرد ارشاد باعث نمیشد شما در اینزمینه محتاطانه عمل کنید؟
فراموش نکنید حکایت نوازندگان خارجی با چهرههایی که اسطورههای موسیقی جهان هستند، تفاوت دارد. در خارج از ایران هر فردی با هر سطحی از موسیقی، اگر سازی به دست گیرد و بنوازد، نوازنده خارجی بهشمار میرود. من به دنبال آوردن یک نوازنده متوسط نبودم و میخواستم بهترینهای جهان را به کشورم دعوت کنم و حتی تصور نمیکردم از حضور آنها برای بار دوم ممانعت شود. اما باز هم این اتفاق رخ داد و شرمنده این افراد شدم، چراکه انتظار آنها از ایران با قدمت فرهنگی چند هزار ساله و سابقه میهماننوازیشان، بهمراتب بیشتر از این رفتارهای تأسفبرانگیز و غیرحسابشده است.
فکر میکنید حضور این افراد باعث میشد تا از کنسرت شما استقبال بیشتری شود؟
راستش را بخواهید من به این موضوع فکر نمیکردم؛ آن چیزی که برای من اهمیت داشت، تأثیرگذاری این افراد در فضای موسیقی کشور بود. بههرحال، ما در جامعه سنتی زندگی میکنیم و به همین دلیل افراد ما ناخودآگاه نسبت به هر مسئله جدید و نویی گارد دارند.
نمونه این موضوع هم در بحث تبلیغات پیامکی شما وجود داشت. برای بسیاری عجیب بود پیامهای صمیمانهای از شما برای حضور در کنسرت «ناگفته» دریافت میکردند. در ایران با وجود اینکه بسیاری از چهرههای مطرح خودشان را مردمی میدانند، اما اتفاقاتی از ایندست معمولا کمتر رخ میدهد. تنها نمونه این موضوع پیام تبریک حسن روحانی در نوروز سالهای ٩٣ و ٩۴ بوده است… .
ورای هر نوع شعاری، میگویم من عاشق کشور و مردم این سرزمین هستم. به همین دلیل اگر صدبار دیگر هم کنسرتم لغو شود، با عشق و انگیزه برای این کار تلاش میکنم. من خودم را مدیون این خاک میدانم و هر کاری را برای آن انجام میدهم. ابراز عشق به مردم و نزدیکشدن و ارتباط بدون واسطه با آنها، برای من کمترین کار است، چون به این موضوع اعتقاد دارم اگر مردم نباشند، هنرمندان هم نیستند. افرادی که با همه وجودشان از هنرمندان حمایت میکنند و در این شرایط سخت مالی با خرید آلبوم و بلیت کنسرت سعی در حمایت از آنها دارند، در جواب این همه عشق و محبت، فرستادن یک پیام صمیمانه برای آنها کمترین کاری است که از دستم برمیآید.
یکی از نکاتی که این روزها در کنار بحث کنسرت مطرح و برای بعضیها حساسیتبرانگیز شده، درج عبارت شماره یک موسیقی کلاسیک جهان در تبلیغات کنسرت است. این موضوع برای بسیاری سؤالبرانگیز بوده است… .
بارها در اینباره صحبت شده است و به این موضوع با عناوین مختلف پرداخته شده که آلبوم «ناگفته» هفت هفته در صدر آلبومهای کلاسیک جهان قرار داشته که ازاینمیان دو هفته در رتبه نخست بود. بدیهی است ما از این عنوان در زمان انتشار آلبوم و کنسرت استفاده کنیم.
اما وقتی حرف از اثر شماره یک کلاسیک جهان بهمیان میآید، برخی ذهنشان به سمت آثار باخ، موتزارت، بتهوون و… میرود و ناخودآگاه فکر میکنند قصد دارید آلبوم را همسطح این آثار قرار دهید!
فکر میکنم آن عده از دوستان، توجه دقیقی به معنای کلمات نمیکنند و بهراحتی انسانها را قضاوت میکنند؛ اثر شماره یک موسیقی کلاسیک جهان با بهترین اثر موسیقی جهان تفاوت زیادی دارد. نه من، بلکه هیچ فرد دیگری نمیتواند ادعای بهترینبودن را در هیچ شاخهای از هنر داشته باشد، چراکه در جهان هستی بهترین مطلق وجود ندارد و گفتن چنین حرفی جهالت محض است؛ همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، وقتی اثری در غرب توسط سایت معتبر و جهانی بلیبورد عنوان اثر شماره یک موسیقی را کسب میکند، اینچنین خطاب میشود.
در کنسرت«ناگفته» در ایران مخاطبان چه قطعاتی را قرار است بشنوند؟
قرار است قطعه فصل اول و آخر «ناگفته» در کنسرت اجرا شود. باقی قطعات به دلیل شرایط خاصی که داشتند، نظیر گروه کر صد نفره و… در شرایط کنونی امکان اجرایشان در ایران وجود ندارد؛ چند قطعه دیگر را هم به همراه استاد در این کنسرت اجرا خواهیم کرد.
در قطعات مشترکی که با استاد اجرا میکنید قطعاتی از کنسرت ١۵ سال قبل و خاطرهساز سعدآباد هم گنجانده شده است؟
فقط یک قطعه از آن کنسرت را اجرا میکنیم.
بیشک جایگاه شما بعد از کنسرتهای ایران دستخوش تغییراتی میشود. فکر میکنید حافظ ناظری بعد از این اجراها چه تغییری خواهد کرد؟
تا پیش از این کنسرتها بهعنوان فردی دستنیافتنی در ایران مورد نقد و مباحث حاشیهای بسیاری قرار میگرفتم. حتی در روزهای آخر کار به اثبات بلندی قدم هم کشیده شده بود، بیشک با اجرای این کنسرتها که من را دستیافتنی میکند، صدها بار بیشتر مورد نقد آن افراد قرار خواهم گرفت و مطمئنا جملات انتقادی بسیاری نظیر اینکه فلانی بلد نبود خوب سهتار بزند، خارج میخواند یا… مواجه خواهم شد. اما من خودم را برای همه این ماجراها آماده کردهام، چراکه بعد از ١۵ سال برای مردم کشورم کنسرت اجرا خواهم کرد و عشق این دیدار را با همه عواقب بعد از آن به جان خواهم خرید.
در یک سال اخیر جنجالهای زیادی درباره شما و برخی از استادهای موسیقی بهراه افتاد که در رأس آنها هوشنگ کامکار و حسین علیزاده قرار داشتند. این جنجالها بهتازگی دوباره به راه افتاده است و در محافل هنری در اینباره صحبت میشود… .
این داستانها به معنای واقعی برای من بهطور کامل تمام شده است و نمیخواهم درباره آن دوباره صحبت کنم. اما طبیعی است به دلیل جذابیت اینگونه حاشیهها، برخی دوست دارند مدام به اینگونه حرفها دامن بزنند و به شیوههای مختلف ازجمله تغییر در انتقال گفتهها، به آن بپردازند. همه از ارادت قلبی من به خانواده کامکارها مطلع هستند. بخش زیادی از دوران کودکی من در کنار اعضای خانواده کامکار سپری شده و به همین جهت من هوشنگ کامکار را از صمیم قلبم دوست دارم و حرف دیگری برای گفتن نیست؛ این موضوع درباره حسین علیزاده هم وجود دارد. بدون شک حسین علیزاده نیز مانند هوشنگ کامکار، یکی از بزرگان تاریخ موسیقی معاصر ایران است و آثار خلاقش تأثیر انکارناپذیری بر نسل جوان موسیقی ایران داشته است. برای همه این بزرگان موسیقی، آرزوی سلامت و موفقیت دارم.
جالب است با وجود این حواشی و انتقادهای داخلی و با وجود موفقیتهای بینالمللی و عناوین جهانیای که کسب کردید، همچنان دوست دارید در ایران به فعالیتتان ادامه دهید… .
در بخشی از صحبتهایم هم به این موضوع اشاره کردم که من عاشق ایران هستم و روحم را متعلق به این سرزمین میدانم به همین دلیل با وجود همه سختیها و مشکلات پیشرو، همچنان دوست دارم با عشق در کشور خودم کار کنم و سختیها باعث دلسردشدن من نمیشود؛ حتی اگر از این هم با من بدتر رفتار شود، باز هم به ایران خواهم آمد و به تلاشم ادامه خواهم داد و به اینگونه بیمهری و انتقادها توجه نخواهم کرد.
با این اوصاف، من شما را به غریبهای در وطن تشبیه میکنم؟
خودم هم چنین حسی دارم؛ گاهی که به ایران میآیم، زیر لب این بیت «ای در وطن خویش غریب» اخوانثالث را زمزمه میکنم. شاید بخشی از این موضوع به این دلیل است که ١۵ سال در ایران نبودم و تا حد بسیار زیادی ارتباطم با اجتماع قطع است، ولی بیشک با حضور دوبارهام در ایران، این موضوع نیز حل خواهد شد.
اما در این میان، عدهای بر این باورند که بخشی از حاشیههای پیرامون شما بهخاطر این است که رفتار و عملکردتان در قالب خوانندههای سنتی و پاپ قرار نمیگیرد؟
امروز هنرمندانی که به ستاره تبدیل میشوند، به شکل تکبعدی فقط در یک زمینه رشد پیدا نکردهاند، بلکه یک مجموعه در زمینههای مختلف دور هم جمع میشود تا یک ستاره بهوجود آید؛ اما در ایران همه انتظار دارند هنرمند فقط در شاخه فعالیتی خودش حرکت کند و اگر پا را فراتر بگذارد، به باد انتقاد گرفته میشود. وقتی آلبوم من در ایران منتشر شد، بسیاری به نحوه پوشش من در روی کاور آلبوم ایراد گرفتند و گفتند لباسپوشیدن من شباهتی به خوانندگان کلاسیک ندارد. این نوع خطکشیها صرفا مختص به کشور ماست، چراکه ما همیشه افراد را به دو دسته تقسیم کردهایم، مثلا در ایران برخلاف همه دنیا، طرفداران موسیقی پاپ و سنتی از هم جدا هستند و کسانی که به غذای ایرانی علاقه دارند، میانهای با غذای فرنگی ندارند. درحالیکه این نوع دستهبندی در دنیا معنای خودش را از دست داده است. هنر، معنا و مفهوم بدون مرزی را پیدا کرده است. فردی که از موسیقی خوب سنتی لذت ببرد، تردید نداشته باشید از یک موسیقی پاپ فوقالعاده نیز استقبال میکند. موسیقی خوب، موسیقی است؛ حال چه پاپ باشد، چه راک یا سنتی.
یعنی تصور میکنید نگاه تکبعدی و خطکشیشده ما به مسائل مختلف ازجمله هنر، باعث ایجاد چنین اتفاقاتی میشود؟
بله، در همهجای دنیا طبیعی است وقتی اثری میخواهد در سطح بالایی عرضه شود، روی نحوه دیزاین و طراحی کاور آن وقت و زمانی زیادی صرف شود و عوامل تصمیم بگیرند تا زیباترین طراحی را انجام دهند، چراکه یک بستهبندی شکیل و جذاب، حس زیباشناسی مخاطب را تحریک میکند و باعث میشود تا او نسبت به محتوای اثر کنجکاو شود. درباره «ناگفته» هم همین اتفاق رخ داد. وقتی بزرگترین کمپانی موسیقی دنیا تصمیم به انتشار آن گرفت، طبیعی بود ما هم بخواهیم از تمام توانمان برای ارائه یک کار خوب در همه زوایا استفاده کنیم.
چه شد تصمیم گرفتید کنسرتتان را از شهر شیراز آغاز کنید؟
دوست داشتم با توجه به ابعاد جهانی «ناگفته» این کنسرت را از شهری تاریخی که سمبل و نماد فرهنگ ایران بهشمار میرود، آغاز کنم، بههمیندلیل شیراز را انتخاب کردم. معتقدم شیراز رمانتیکترین و درعینحال تاریخیترین شهر جهان است. سعی کردم با انتخاب این شهر، فرهنگ کهن ایرانی را بیشتر و بهتر به مخاطب معرفی کنم.
یکی از انتقادهایی که به آلبوم «ناگفته» میشود، نحوه اجرای ویلنسل است، چراکه منتقدان بر این باورند این قطعه تحتتأثیر سهتار قرار گرفته و چون شما نوازنده سهتار هستید، قالب اجرای ویلنسل را هم به سهتار نزدیک کردید درحالیکه به لحاظ موسیقایی آنها ارتباطی به هم ندارند… .
این نقد به نظرم خندهدار است. تمام موسیقیهایی که ما در جهان میشنویم بهخودیخود به وجود نیامده و متأثر از عواملی هستند که در رأس آن، دانش و آموختههای ذهن آهنگساز قرار دارد. بههمیندلیل دور از ذهن نیست در قطعاتی که من هم میسازم، ردپای موسیقی و فرهنگ ایرانی در آن وجود داشته باشد. عجیب است که این دوستان به پایبندی و تأثیرپذیری من از فرهنگ اصیل ایران در موسیقیام نیز انتقاد میکنند. شاید برایتان جالب باشد که یکی از پراقبالترین قطعات ناگفته همان تکنوازی ویلنسل است؛ چون آن اثر، فرزندی است که از تلفیق دستگاه نوا و پایبندی به اصول موسیقی کلاسیک متولد شده است. اگر از جنبه احساسی کسی این قطعه را نمیپسندد، موضوع دیگری است، اما تأثیرپذیری این قطعه از سهتار و سنتور یک بهانهجویی بیش نیست.
یکی از ایرادهای دیگر به آلبوم «ناگفته» این است که بیشتر به موسیقی پاپ شباهت دارد و در آن رنگوبویی از موسیقی کلاسیک وجود ندارد… .
مینیمال شلخته؟! (باخنده) من معنای این اصطلاح را درک نمیکنم. خوشحالم که برخی از دوستان هرروز و هر ساعت و هر لحظه اصطلاحات موسیقایی جدیدی را به موسیقی ما اضافه میکنند و حاصل زحمات دیگران را زیر سؤال میبرند. واقعا من درباره انتقادی چنین احساسی و بیپایه چه جوابی باید بدهم؟
عدهای بر این باورند، قطعه «ناگفته» به موسیقی پاپ شباهت دارد و در آن رنگوبویی از موسیقی کلاسیک وجود ندارد.
پاپ!؟ یکی از اصلیترین مشخصههای موسیقی پاپ شعرهای مردمی و عاشقانه با حسهای نوستالژیک است که موسیقی آن نیز از دو یا نهایتا سه خط ملودیک و هارمونیک تشکیل شده باشد. «ناگفته» سوئیتی است ٢٠ دقیقهای برای آواز سلو و گروه کر که در سرتاسر این قطعه شاید برای اولینبار حتی از یک کلمه یا لغت استفاده نشده است، آواز آن همانند ساز و هارمونی گروه کر در بعضی از قسمتها از ٨، ٩ خط مجزا تشکیل شده است. با این اوصاف بر چه مبنایی میتوان این قطعه را پاپ نامید؟ در ضمن اثری که در شاخه کلاسیک کمپانی سونی انتشار پیدا کرده است و همینطور در ردهبندی سایت بیلبورد در قسمت کلاسیک و کلاسیک سنتی رتبه شماره یک موسیقی را به دست آورده و در نهایت در هفت شاخه به مرحله نهایی جوایز «گرمی» راه پیدا کرده، کلاسیک نیست و پاپ بهشمار میرود! یعنی رؤسای کمپانی سونی که از بزرگان موسیقی دنیا بهشمار میروند و منتقدان سایت جهانی بیلبورد و در نهایت اعضای آکادمی موسیقی «گرمی» همگی به اشتباه یک اثر پاپ را در شاخه کلاسیک تقسیمبندی کردهاند، ولی یکی از عزیزان که تنها چند هفته کلاس موسیقی رفته است، متوجه پاپبودن این قطعه شده است! واقعا نمیدانم در برابر چنین نقدهای غیرمنطقی و بیپایهای چه بگویم. تنها آرزوی عشق، آرامش و مطالعه بیشتر را برای این دوستان دارم.
پاسختان به این انتقاد چیست که آلبوم شما مشخصات یک سمفونی را ندارد؟
مگر من در جایی گفته بودم که «ناگفته» سمفونی است. «سمفونی رومی» عنوان یک پروژه است، نه نام یک اثر سمفونیک بر مبنای اشعار مولانا. بارها دراینباره صحبت کردم و این مسئله را به عناوین مختلف توضیح دادم. بااینتوصیف، «ناگفته» اولین اثر پروژه سمفونی رومی است و من تا آخر عمرم هر اثری را که منتشر کنم در قالب «سمفونی رومی» خواهد بود. نام پروژه سمفونی رومی سمبلی از فرهنگ شرق و غرب است. سمفونی در غرب از واژه «سیمفونیا» به معنای گروهی هنرمند که در کنار هم موسیقی مینوازند میآید و رومی «مولانا جلالالدین بلخی» هم فرهنگ شرق را نمایندگی میکند.
موضوعی که مدتی پیش جنجالهای زیادی را بهپا کرده بود، ادعای شما مبنی بر نامزدشدن «ناگفته» برای دریافت «گرمی» بود درحالیکه وقتی نامزدهای نهایی را اعلام کرده بودند، اسم شما در آن فهرست نبود، هرچند با یک جستوجوی ساده در صفحه رسمی شما در فضای مجازی میشد به این نکته پی برد که شما به این نکته اشاره نکردید؟
بله، برای خودم هم جای تعجب داشت، همانطورکه میدانید ناگفته در هفت شاخه به مرحله نهایی جوایز «گرمی» راه پیدا کرده بود که این تعداد، بالاترین تعداد یک اثر کلاسیک در سال ٢٠١۴ بود؛ اما در انتها بهعنوان پنج نامزد نهایی به مرحله نهایی راه پیدا نکرد. همانطورکه اشاره کردید دو ماه قبل از اعلام پنج نامزد نهایی گرمی، من در صفحه مجازی خودم اعلام کرده بودم «ناگفته» در هفت شاخه شانس این را خواهد داشت که به مرحله پنج نامزد نهایی راه پیدا کند، اما همانجا نیز اشاره کرده بودم که ممکن است بنا به دلایلی این اتفاق رخ ندهد، در نهایت روزی که پنج نامزد نهایی گرمی اعلام شد، متنی نوشتم که «ناگفته» نتوانست جزء پنج کاندیدای آخر باشد و من شرمنده مردم شدم؛ ولی دوستان از صحبتهای دو ماه قبل من سوءاستفاده کردند و این موضوع را طوری جلوه دادند که انگار من مدعی شدم که ناگفته کاندیدای جایزه گرمی در هفت شاخه شده است.
پیشتر هم موسیقی ایران نامزد جایزه «گرمی» شده است… .
بله، ما چند کاندیدا در قسمت موسیقی جهان داشتیم. هرچند با تمام ارزشی که برای کاندیداهای این بخش وجود دارد نباید این نکته را نادیده گرفت که در این قسمت، شرکتکنندگان بیشتر از کشورهایی آفریقایی و آسیایی نظیر افغانستان، عراق و… هستند. اما وقتی فردی در بخش کلاسیک شرکت میکند باید با بزرگترین آهنگسازان موسیقی جهان رقابت کند. دوست ندارم این موضوع را چندان حاشیهای کنیم و سخن را کوتاه میکنم، بههرحال کاندیداشدن در این شاخه از کشوری مانند ایران کار سادهای نیست.
تاآنجاکه میدانم نامزدشدن در بخش کلاسیک جایزه «گرمی» جزء سختترین بخشهای این رقابت است… .
همینطور است. حضور در بخش کلاسیک جایزه گرمی کار سادهای نیست؛ چراکه بهجز رأیدهندگان اصلی که منتقدان موسیقی هستند و رأی آنها تعیینکننده است، یک هیأت ژوری اضافه که متشکل از بهترینهای موسیقی هستند، تصمیم نهایی را در این شاخه میگیرند. همانطورکه در خبرها هم آمده بود، در سال ٢٠١۴ و زمانی که «ناگفته» در این رقابت قرار گرفت، بسیاری از اسطورههای موسیقی کلاسیک جهان همانند فیلیپ گلاس و جان آدمز هم آلبومهایی را روانه بازار کرده بودند که در نهایت هم برنده شدند.
بهعنوان سؤال آخر، اینطورکه در خبرها آمده است شما این روزها در تدارک آلبوم جدیدتان هستید. درست است؟
بله، اجازه بدهید خبرهای مربوط به این آلبوم را بهعنوان یک سورپرایز نگه دارم. بعد از پایان تور کنسرتها، خبرهای مربوط به آلبوم را منتشر خواهم کرد.
شرق