این مقاله را به اشتراک بگذارید
«فرهاد» میگفت مردم برای این از موسیقیاش استقبال میکنند که کمبود موسیقی داریم و در نتیجه استقبال از هر چیزی به چشم میآید. این را البته میشود به حساب فروتنی گذاشت و البته دانش او در مورد موسیقی جهان. به غیر از این، چیزی که نمیشود نادیده گرفت این است که از سال ۴۰ به بعد، تقریباً در همه نسلها ایرانیها هر کجا که بودهاند با موسیقی فرهاد خاطره ساختهاند.
این شاید همان چیزی باشد که فرهاد را از دیگران جدا میکند؛ اینکه نه مضمونهای سیاسی ترانههایش کسی را از او بیزار کرده است، نه وقتی ترانههای انگلیسی خوانده کسی به او اتهامی زده و نه حتی وقتی سکوت کرده، کسی ترانههایش را از یاد برده است.
در سالهای اخیر و پس از درگذشت فرهاد، از برخی ترانههایش سوءاستفاده هم شد و آنها را روی تصویرهایی پخش و از شبکهها و راههایی منتشر کردند که همسر فرهاد معتقد بود خودش به آنها راضی نمیشد.
سالها از آن زمان که یک استعداد تازه برای برنامه شبهای «کافه کوچینی» پیدا شده بود، گذشته است. مردمی که آن روزها به سختی به جریان روز موسیقی دنیا دسترسی داشتند حالا همه از آخرین آهنگهای خوانندههای مطرح دنیا حرف میزنند و موسیقی وطنی را به خاطر کیفیت و ترکیب و گاهی حتی شباهت به کارهای خارجی زیر سوال میبرند. هنوز اما تکرار برخی ترانههای مطرح دنیا را با صدای فرهاد و تکنوازی پیانوی او دوست داریم. اینجا دیگر تنها موسیقی نیست که وجود دارد؛ اینجا خاطره نسلهاست، ترانههایی که برای متولدین هر سالی و با تجربه هر روزگاری، معنی مستقلی دارد، اما در یک چیز مشترک است؛ موسیقی سادهاش و ترانههای تکرارنشدنیاش از بهترین ترانهسراهای تاریخ ایران که حتماً با وسواس و حس انتخاب میشد، برای همه مردم معنی دارد.
در رثای فرهاد خیلیها نوشتهاند و چقدر هم زیاد. اینجا اما فرصت بازخوانی بعضی از حرفهای خودش هست و برخی از آن یادداشتها:
مصاحبه با روزنامه توس سال ۷۷، در پی اجرای کنسرت در هتل شرق تهران بعد از سالها سکوت:
پس از بیست سال موفق به اجرای کنسرت در «هتل شهر» شدید. استقبال مردم چطور بود؟
اگر منظور تعداد تماشاگران است، با توجه به کوچکی سالن، چیزی معلوم نمیشود.
یعنی هیچ خبری هم نشنیدید؟
مطلب اینجاست که به جهت کمبود موسیقی، هر برنامهای مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
چرا بیشتر نوارهایی که عرضه میشود از ترانههای قدیمی شماست؟ گویا علاقه دارید همان قدیمیها را اجرا کنید.
ابداً اینطور نیست. شاید برعکس هم باشد؛ مثل نوار برف.
اتفاقا از همین کاست جدیدتان «برف» هم استقبال خوبی شده است.
شما اینطور میگویید یا بنده اطلاعی ندارم. بر فرض صحت، باز تکرار همان مطلب است که فروش احتمالی، جهت رکود و سکون بازار موسیقی است.
در مورد جشنواره موسیقی پاپ چه نظری دارید؟
هیچ خبری ندارم، صاحب نظر هم نمیتوانم باشم.
کار جدید؟ کنسرت جدید؟
اگر خدا بخواهد شاید یکی دو آهنگ، در غیر اینصورت هیچ.
همچنین، در زمان درگذشت «فرهاد مهراد»، محمود استادمحمد – نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر – که حالا خودش هم از دنیا رفته است، در روزنامه حیات نو نوشت:
«بار گرانی است بر شانه من
… فرهاد مهراد موسیقیدان بود، پیانو و گیتار را خوب مینواخت، موسیقی کلاسیک را از رنسانس تا قرن بیستم میشناخت ولی در حیطه موسیقی مدرن، دانشی بسیط، حسی جوشنده و نگاهی بدیع داشت، و البته … خواننده هم بود.
فرهاد خواننده بود، اما از امتیازات خوانندگی استفاده نمیکرد. ترانههای سیاسی میخواند، اما میراثخوار سیاست نبود، لاف سیاسی نمیزد، دکان سیاسی باز نمیکرد. از هیچ نمدی توقع هیچ کلاهی نداشت – که هیچ – حتی به کلاهی که دیگران بر سر خودشان میگذاشتند، میخندید.
اگر نوار «جمعه» (شبانه) آن زمان را – نه جمعه بعد از انقلاب – اگر چاپ سالهای پنجاه را پیدا کردید میبینید که ترانهسرا – با یک هیبت سیاسی – ترانهاش را تقدیم کرده است به دکتر اسماعیل خویی، آهنگساز – با یک شهامت مبارزاتی – آهنگش را تقدیم کرده است به دکتر غلامحسین ساعدی و فرهاد… برای آنکه در آن «تقدیمنامچه دکاتیری» کم نیاورد، صدایش را تقدیم کرده است به دکتر صلحیزاده و آن روزها دکتر صلحیزاده مشهورترین پزشک ترک اعتیاد بود.
… «وحدت» سرود سنگرهای خیابانی سال ۵۷ شد. مگر ممکن است طنین صدای فرهاد، در شبانگاهان سنگرهای خیابانی فراموش شده باشد؟ ولی شده بود.
این ناممکن اتفاق افتاده بود و فرهاد نمیتوانست برای «سرود وحدت» مجوز پخش بگیرد. مسئولان اداره موسیقی – همان سنگریان سال ۵۷ – دیگر فرهاد را نمیشناختند، نمیخواستند وحدت را بشنوند و فرهاد از این امتناع سخت، این برخوردهای سرد و یخین، دچار سرسام شده بود.
یک بار از او پرسیدم که چه میگوید؟ آن سنگرنشین امروز، مدیر شده، با چه دلیلی مجوز را امضا نمیکند؟ فرهاد با همان تسخر سوزندهاش گفت: «میگوید "ح" جیمی کلمه ترجیع ترانه را غلط تلفظ کردهای» و عکسالعمل فرهاد مهراد، کسی که در تکلم زبان عرب بلیغ بود، کسی که عربی را با فصاحت حرف میزد، چه میتوانست باشد؟
خداحافظ
خداحافظ ای صدای تبعیدشده به فراسوی ابرها…
ای طنین جاری در جریان جویها.
و شما را، ای ریگهای غلتان در ته جوی، به راه و رفتار بیپایانتان سوگند، اگر در فراسوها، دشت دلانگیز صداقت، صدای ترنم پردردی را شنیدید…
به صاحب آن صدا – بعد از سلام – بگویید:
بار گرانیست بر شانههای من
خجالت بیست سال خاموشی تو
همچنین، بابک بیات، آهنگساز و نوازنده، در مصاحبهای در روز درگذشت فرهاد، به ایسنا گفته بود:
ترانه، درد مردم یک اجتماع است و باید یک شاعر یا ترانهسرا از درد مردم خود حرف بزند اما خیلی راحت گفته میشود که از درد مردم شعر نگویید. مگر میشود در میان مردم بود و از غم و غصه مردم حرف نزد. همچنین او در بخش دیگری از سخنان خود جایگاه «فرهاد مهراد» را در موسیقی چند دههٔ اخیر ایران دارای اهمیت فراوان دانسته و افزوده بود: من در هر کجا که سخنرانی داشتهام درباره او صحبت کردهام. او یک فرد درونگرا بود، اما جایگاه خودش را داشته و دارد. بعضیها این موضوع را در بوق و کرنا کردهاند که وقتی فردین فوت کرد همه مردم را به سوگ خود نشاند، اما هیچکس از مرگ این هنرمند متأثر نشد، تا از این طریق از اهمیت او کاسته شود. دلیل این امر کاملاً مشخص است. الان در هر خانه که بروید حداقل چند فیلم از فردین میتوانید پیدا کنید، فردین در میان عامه مردم محبوبیت داشت. اما فرهاد، متعلق به قشر خاصی از مردم بود. او متعلق به قشر تحصیلکرده و روشنفکر جامعه آن روز و امروز ماست. فردین متعلق به ۹۵ درصد مردم بود اما او متعلق به پنج درصد بود.
دکتر حسین الهی قمشهای نیز در توصیف فرهاد نوشت:
«ایشان را میتوان یکی از اعضای مکتب داوود دانست؛ به این دلیل که هیچ دریچهای را به روی خویش نبست. کسی که با سوت، خاطرات رومانی و بیست سال پیش را زنده میکند و در عین حال با ما به هفتصد سال پیش میرود و در مولانا سیر میکند، همچنین داستان دقوقی را هم دوست دارد و اشعار گوته را نیز میخواند، گسترش سطح ادراک و احساس او را نشان میدهد و اینکه آن فریادی که میکشید از تمامی وجود او بر میخاست. همچنین باید گفت کارهایی که او ارائه میداد همگی Unique (منحصر به فرد) بودند»
فریدون شهبازی، آهنگساز، هم معتقد است که:
«باید سالها بگذرد تا بتوان به تعریفی از سبک خوانندگی وی دست پیدا کرد. ایشان به جز سلیقه خوبش در انتخاب اشعار، بسیار خوب و قابل تأمل و تفکر در انتخاب موسیقی مناسب که حال و هوای صدای خودش را هم داشته باشد تبحر داشت. شاید بتوان گفت اجرای او به نوعی بود که خواننده دیگری نمیتوانست مانند او آن ترانهها را اجرا کند. از نظر دکلماسیون واقعاً بینظیر بود و شما وقتی صدایش را میشنیدید میفهمیدید که هر واژه از شعرش و هر مصراعی که میخواند کاملاً با مفهوم بیان میشود؛ به شکلی که معنای تلفیقی آن بیاثر نبود. شاید سالها بگذرد تا بتوانیم برای سبک او تعریفی داشته باشیم اما اگر از من بپرسید میگویم سبک او سبک رمانتیک بود. فراموش نکنید که اجراهای درخشان او را باید چندین بار شنید تا به جذابیتهای صدای او دست یافت. با همه زیباییها و جذابیتها باید توانایی او در اجرای کنسرتهایی را که در آنها همزمان پیانو هم مینواخت ستایش کرد. نظیر کار او را میتوان در اجرای خوانندگان دیگری مثل التون جان و … پیدا کرد. او خوانندهای بود که نظیرش هرگز پا به عرصه وجود نگذاشت، کسی که حتی ترانههای خارجی را بسیار با فکر و با صدای ملکوتی و منحصر به فرد خود اجرا میکرد و خاطراتی برای من و دیگران به جا گذاشت. در مورد اجراهای درخشانش که باید چندین بار شنیده شود خوب است بگویم که این اجراها جذابیتهایی داشت که واقعاً ستودنی بود. او هر چه را که میخواست اجرا کند بنا به سلیقه خودش از نظر آهنگسازی و ملودی دستکاری و در واقع سلیقه خود را در کار اعمال میکرد که آن کار بهتر از آن چیزی که بود صورت بگیرد و این بسیار خوب بود. باید بگویم که ما یک خواننده با صدای تنور دراماتیک و باشکوه را از دست دادیم».